طنز نوشته های کوتاه جدید و جالب
در این مطلب مجموعه جدید و خنده داری از طنز نوشته های کوتاه جدید و جالب را برای شما گردآوری کرده ایم.
یه روز یه خسیسه به بچه اش میگه برو از همسایمون اره بگیر بیا لازم دارم
پسره میدوعه میره خونه همسایه میگه عمو اره دارید میگه نه...
باباش میگه برو از همسایه بالایی بگیر بیا
بچه میره خونشون میگه اره دارید میگن نه نداریم
بعد بچه میاد میگه اوناهم نداشتن
باباش میگه پس برو از انباری مال خودمونو بیار
همه دوستام بخاطر پول منو میخان و دورم جمع میشن واقعا زمونه بدی شده
.
.
البته نه اینکه پول خرجشون میکنم نه
نفری یه میلیون طلب دارن ازم هی میان دنبال پولشون
ﭘﺮ ﺳﻮﺩﺗﺮﯾﻦ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﻯ ﻋﻤﺮ ﺩﻫﻪ ﺷﺼﺘﻰ ﻫﺎ
.
.
.
.
.
ﺗﻌﻮﯾﺾ ﺩﻣﭙﺎﯾﯽ ﭘﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﺟﻮﺟﻪ ﺭﻧﮕﯽ ﺑﻮﺩ
دختره از دوستش میپرسه : توک چشم کجاست؟
دوستش میگه چشم که توک نداره
.
.
میگه:پس چرا خواننده میگه توکه چشمات خیلی قشنگه !؟!؟
الان همه چی گرون شده
شما یادتون نمیاد...
اون موقع ها با ۱۰۰ تومن می رفتیم مغازه
با یدونه نوشابه شیشه ای و دو سه تا پفک و آدامس و صد جور حله هوله دیگه می اومدیم بیرون...
الان دیگه نمیشه همه جا دوربین داره
به جعفر میگن با بالش جمله بساز، میگه: یه گنجشک دیدم با تفنگ زدم به بالش!!!
میگن: نه این بالش، اون یکی بالش،
میگه: با تفنگ زدم به اون بالش!!!
میگن: اصلأ بالش رو بی خیال شو؛ با تشک جمله بساز!
میگه: تو شک داری زدم به بالش؟!!!
میگن: نمیخواد اصلأ با پتو جمله بساز!
میگه: پَه تــو شک داری زدم به بالش!!!
میگن:آقا غلط کردیم اصلا با تخت جمله بساز!
میگه:خیالت تخت، زدم به بالش!!!
ﺧﺎﻧﻤﯽ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﭘﯿﺎﻡ ﻣﯿﺪه:
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺳﺮ ﺭﺍﻫﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ میای ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﻢ ﺑﺨﺮ ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﻓﺘﺎﻧﻪ ﻫﻢ ﺳﻼﻡ ﻣﯽﺭﺳﻮﻧﻪ
ﺷﻮﻫﺮ میگه : ﻓﺘﺎﻧﻪ ﮐﯿﻪ
ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﻫﯿﭽﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺸﻢ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻣﻢ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪﯼ
ﺷﻮﻫﺮ ﻣﯿﮕﻪ ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﺍﻻﻥ ﺑﺎ ﻓﺘﺎﻧﻪ ﻫﺴﺘﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺪﻭﻧﻢ ﺗﻮ ﻓﺘﺎﻧﻪ رو از کجا میشناسی؟
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﺗﻮ ﺍﻻﻥ ﮐﺠﺎﯾﯽ؟؟
ﺷﻮﻫﺮ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺎ ﻓﺘﺎﻧﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯿﻮﻩ ﻓﺮﻭﺷﯽ
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﻫﻤﻮﻧﺠﺎ ﻭﺍﯾﺴﺎ ﻣﻦ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺎم
ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﭘﯿﺎﻡ ﻣﯿﺪﻩ ﮐﺠﺎﯾﯽ ﻣﻦ ﺍﻻﻥ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﯿﻮﻩ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻫﺴﺘﻢ
ﺷﻮﻫﺮﻩ میخنده ﻭ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺩﻓﺘﺮ ﮐﺎﺭﻡ ﻫﺴﺘﻢ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎﯾﯽ ﻣﯿﻮﻩ ﺑﺨﺮ ﻭ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﻧﻪ
چطوری دلتون میاد میرید کافه اونهمه پول چایی میدید؟ من یه بار چایی گرفتم از دانشگاه ۵۰۰ تومن گرفت ازم، از فرداش با خودم فلاکس میبردم
تو ایران وقتی میخوان جراحی زیبایی انجام بدن
یه ذوزنقه با خودشون میبرن و میگن آقای دکتر لطفا کامل شبیه این بشم
.
.
شهر پر شده از صورتای مختلف الاضلاع...
من توی دلداری دادن افتضاحم
یه بار یه پسره تو پارک داشت گریه میکرد، گفتم چی شده گفت رفیقم فوت شده
منم اومدم دلداریش بدم براش آهنگ مرو ای دوست اصفهان ی رو گذاشتم
عر میزد و خودشو میکشوند رو آسفالت، مردم اومدن گوشیمو شکستن
زن رفت پیش دکتر گفت:
آقای دکتر شوهرم توی خواب حرف می زنه چی بهش بدم
.
.
.
دکتر گفت: فرصت
زن گفت: فرصت چی
دکتر: بهش فرصت بده وقتی بیداره حرف بزنه
واقعا بعضیا چقدر میتونن بی شعور و بی فرهنگ باشن
روی آسانسور نوشته ظرفیت چهار نفره،
بعدا یارو درو باز کرده داره میبینه من و خانوادم شیش نفری تو آسانسوریما ولی بازم به زور خودشو میچپونه تو
رفتم تردمیل بخرم
یارو گفت بیا از این ارزوناش بخر گارانتی هم داره
گفتم چرا؟
گفت تو از قیافت معلومه حال دویدن نداری
یه ماه دیگه میخوای بیاری پس بدی
دیشب پلیس جلوی ماشینمو گرفت
به پلیس خیلی جدی گفتم:
میدونی من کیم؟
گفت: کی هستی؟
گفتم: یعنی واقعا نمی دونی؟
رنگش زرد شد؛ گفت: نه،کی هستی مگه؟
گفتم:
من یه پرندم، آرزو دارم، تو یارم باشی…
جریمم نکرد
اشک تو چشاش جمع شد،فقط گفت قرصاتو سروقت بخور
سوال شرعی یه خانم:
دیروز یواشکی از جیب شوهرم پول برداشتم
رفتم یه جفت جوراب شیک ، هدیه روز تولدش براش خریدم
بعد دیدم یه مقدار از پولش هم اضافه اومده
حيفم اومد بذارم سر جاش رفتم واسه خودم يه جفت النگو خريدم
ايا كار بدى كردم
منبع: بیتوته
68
خوی یود ومتنوع ولی خیلی پاستوریزه بود