داستان تراژیک خانوادۀ روس و شیرهای خانگیشان!
خانوادۀ بِربِروف در دهۀ ۱۹۷۰ میلادی به یک دلیل عجیب به شهرت رسیدند؛ آنها در آپارتمان کوچکشان در باکو دو شیر را به عنوان حیوان خانگی نگهداری میکردند. اما این ماجرا اصلا سرانجام خوبی نداشت.
لِف بربروف (Lev Berberov) و همسرش نینا به همراه دو فرزندشان اِوا و رومَن در یک آپارتمان صدمتری در باکوی آذربایجان زندگی میکردند. آنها در خانهشان از تعداد زیادی حیوان خانگی از جمله گربه، سگ، طوطی، جوجهتیغی، راکون، مار و حتی گرگ نگهداری میکردند.
در تابستان ۱۹۷۰ نینا به تماشای باغ وحش رفته بود و در آنجا یک تولهشیر بیمار را دید که نیاز به مراقبت داشت. او با اجازۀ مدیر باغ وحش شیر را به خانه آورد. آنها اسم او را «پادشاه» گذاشتند و از هیچ تلاشی برای درمانش دریغ نکردند. آنها به این توله شیر بیمار غذا و انواع معجونها را میدادند، با آب گرم شستشویش میکردند و دست و پایش را ماساژ میدادند تا بتواند راه برود.
بعد از اینکه شیر توانایی راه رفتن پیدا کرد و بزرگتر شد، هر روز صبح همراه خانوادۀ بربروف به پیادهروی میرفت و با آنها صبحانه میخورد. البته این وضعیتی نبود که همسایهها از آن راضی باشند؛ آنها از بوی گند، صدای غرش شیر و موهای او که همه جا ریخته بود شکایت داشتند.
بعد از اینکه «پادشاه» وارد دنیای سینما شد و فیلمسازان به استفاده از او در فیلمهایشان علاقه نشان دادند، لف بربروف شغل خودش به عنوان معمار را ترک کرد و تبدیل شد به مدیر برنامهها حیوان خانگیاش. اما در جریان یکی از همین فیلمبرداریها، پادشاه به سمت یک رهگذر رفت و او را روی زمین انداخت؛ در همین حال پلیس سر رسید و با چندین گلوله به زندگی شیر خاتمه داد.
بعد از این اتفاق، لف با وجود مخالفت همسرش تصمیم گرفت که یک شیر دوم را به جمع خانواده بیاورد. آنها یک تولۀ دیگر را از باغ وحش کازان گرفتند و به خانه بردند. آنها اسم او را «پادشاه دوم» گذاشتند. اما بعد از اینکه لف بربروف در سال ۱۹۷۸ در اثر سکتۀ قلبی از دنیا رفت، رفتار پادشاه دوم هم تا حدی تغییر کرد و دیگر آرامش قبل را نداشت.
در سال ۱۹۸۰ یک روز وقتی نینا از سر کار به خانه برگشت، «پادشاه دوم» ناگهان به او حمله کرد. رومن، پسر ۱۴ سالۀ خانواده، میخواست فرار کند، اما شیر با یک جهش او را گرفت و با یک ضربه گردنش را شکست و باعث مرگ او شد. وقتی نینا به خودش آمد دید که پلیس سر رسیده و شیر را با شلیک چندین گلوله کشته است. این پایان تلخی برای ارتباط خانوادۀ بربروف با حیوانات خانگی وحشی بود.