جنگ دو کره؛ چگونه آمریکا به فکر پرتاب بمب اتم روی کره شمالی افتاد؟
ایالات متحده در ۳۰ نوامبر ۱۹۵۰ میلادی هنگامی که یک حمله غافلگیرانه علیه سربازانش روی داد، عمیقاً درگیر جنگ کره شد. در آن روز، هری ترومن، رئیس جمهوری وقت آمریکا تهدید کرد که استفاده از بمب اتم علیه کره شمالی را همیشه در نظر دارد.
با این وجود این دستور در زمانی صادر شد که تأثیرات مخرب ناشی از پرتاب دو بمب هستهای روی شهرهای ژاپن در جریان جنگ جهانی دوم همچنان در بیشتر آسیا قابل مشاهده بود؛ به همین دلیل کاخ سفید در بیانه خود پس از سخنان تهدیدآمیز اقای رئیس جمهور، کمی از این موضع عقبنشینی کرد و تنها اعلام کرد که ایالات متحده از هر وسیلهای که لازم باشد استفاده خواهد کرد.
در حالی که اکثر مورخان بر این موضوع توافق دارند که پرتاب دو بمب اتمی روی شهرهای ژاپن منجر به پایان سریع جنگ در اقیانوس آرام شده اما هزینه انسانی پرتاب این بمبها بسیار سنگین بود و بیش از ۲۰۰ هزار نفر در نتیجه پرتاب دو بمب جان باختند که اکثر آنها غیرنظامی بودند.
علاوه بر کشته شدن این تعداد، جمعیت قابل توجهی نیز زخمی یا برای همیشه معلول شدند که در این آمار گنجانده نشده است.
آمریکاییها نیز اگرچه در واکنشهای اولیه از این اقدام دولتشان در قبال ژاپن دفاع کردند اما بهتدریج از شمار مدافعان این حمله اتمی کاسته شد.
به همین دلیل هنگامی که در سال ۱۹۵۰ میلادی ترومن بار دیگر از احتمال حمله اتمی اینبار علیه کره شمالی سخن گفت، همچنان اعتراضات گستردهای علیه استفاده از سلاحهای هستهای وجود داشت.
اما چگونه ایالات متحده با وجود وحشتی که پس از جنگ جهانی دوم همچنان بر آمریکا حاکم بود، به این زودی وارد جنگ دیگری شد؟
آغاز جنگ کره
پس از جنگ جهانی دوم، کشور کره به دو بخش تقسیم شد: بخش شمالی آن توسط اتحاد جماهیر شوروی پیشین و بخش جنوبی آن توسط آمریکا اشغال شد.
شوروی در واکنش به فشارهای سازمان ملل برای برگزاری انتخابات و ایجاد یک کشور متحد، یک دولت کمونیستی در بخش شمالی کره ایجاد کرد و کشور تازه تاسیس کره شمالی نیز در ژوئن ۱۹۵۰ میلادی به کره جنوبی حمله کرد.
در واکنش به این حمله، ترومن دستور داد که از هوا و دریا به مواضع کره شمالی حمله شود و پس از آن به سرعت نیروی زمینی ارتش وارد عمل و به منطقه اعزام شد.
سپس پانزده کشور دیگر از این اقدام آمریکا پیروی کردند و به این جنگ پیوستند.
در گرماگرم این جنگ، چیزی که همه را ناامید کرد ورود چین به این کارزار و در حمایت از کره شمالی بود. نیروهای این دو کشور از ۲۶ نوامبر ۱۹۵۰ حملات شدیدی را علیه نیروهای آمریکایی و سازمان ملل آغاز و آنها را مجبور به انجام یک عقبنشینی شرمآور کردند.
این حادثه از دو جنبه برای آمریکاییها یک شوک بزرگ بود: اول اینکه در آن زمان چین و ایالات متحده روابط خوبی با یکدیگر داشتند؛ بنابراین حمله نیروهای چینی به ارتش آمریکا، اقدامی غافلگیرانه محسوب میشد. دیگر اینکه در ابتدا این باور وجود داشت که تمام نیروها سرانجام تا کریسمس به خانه برخواهند گشت اما حمله چینیها به سرعت به این امید پایان داد.
همین حملات منجر شد که رئیس جمهور ترومن موضوع استفاده از بمب اتمی را مطرح کند؛ اگرچه او نیز اذعان داشت که بمب اتم سلاح وحشتناکی است.
سرانجام آن روزهای بحرانی به پایان رسید و بمب اتم نیز علیه کره شمالی استفاده نشد و جنگ با برقراری آتشبس خاتمه یافت.
اما دو کره هرگز با یکدیگر ادغام نشدند و کشور واحدی را تشکیل ندادند و در حالی که کره جنوبی یک جامعه دموکراتیک ایجاد کرد، همسایه شمالی آن به اداره کشور به شیوه دیکتاتوری و در چهارچوب یک تشکیلات کمونیستی ادامه داد.
نیروهای آمریکایی نیز از زمان آتشبس با هدف تامین امنیت کره جنوبی و مرزهای آن، همچنان در منطقه مستقر شدند.
درسهای جنگ کره برای آمریکاییها
در ایالات متحده پایان دادن به استفاده از تسلیحات هستهای از دیرباز هدف مخالفان جنگ بوده است و این روزها صدای آنها با اکثریت بیشتری شنیده میشود.
نظرسنجیها حاکی از آن است که حدود ۴۹ درصد از آمریکاییها فکر میکنند که کشورشان باید سلاحهای هستهای خود را نابود کند و تنها ۳۲ درصد معتقدند که این کشور باید سلاحهای خود را حفظ کند.
اگرچه بمب اتم پس از جنگ جهانی دوم دیگر استفاده نشد، اما خطر ویرانی مطلق آن هیچگاه به اندازه اکنون واقعی نبوده است. بویژه آنکه بهتدریج بر شمار کشورهایی که خواستار تولید آن هستند نیز افزوده شده است.
درسهای تلخ جنگهای قبلی هنوز در ذهن بسیاری از نسلهای قدیمیتر آمریکاییها تازه است. اما با درگذشت آنها، داستانهای آنها نیز میمیرند.
به همین دلیل حیاتی است که نسلهای جدید آمریکاییها، نه تنها تاریخ جنگها را بیاموزند، بلکه از این موضوع آگاه باشند که همیشه جنگهای جدیدی با تهدیدات هستهای جدید در کمین آنها و آینده آنهاست.