اولین کسی که در ایران سوار اتومبیل شد خلعت گرفت/ سوار شدن زن و مرد در یک درشکه ممنوع بود

راننده این درشکه‌ها سینه‌های پهن داشتند و یا با پنبه سینه پهن می‌کردند و ریش بلند دوشاخه و کلاه و لباس زیبا می‌پوشیدند و کلیه رانندگان با کلمه «خبردار» که به جای «خ»، «ح» تلفظ می‌کردند، مردم را از وسط خیابان دور می‌کردند.

اولین کسی که در ایران سوار اتومبیل شد خلعت گرفت/ سوار شدن زن و مرد در یک درشکه ممنوع بود

تهران پیش از ورود اتومبیل روزگار جالب توجهی داشت، روزگاری که درشکه‌چی‌ها یکه‌تازه میدان بودند و مردم را در نقاط مختلف شهر جابه‌جا می‌کردند. اما عبور و مرور آن‌ها بی‌حساب و کتاب نبود، آن‌ها پلاک داشتند و مالیات می‌دادند.

حتی بعدها که دوچرخه به ایران آمد، از دوچرخه‌سوارها هم مالیات گرفته می‌شد. متنی که در پی می‌خوانید، گزارشی است از وضعیت عبور و مرورد در تهران حدود یک قرن پیش که در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۳۳ در مجله «سپید و سیاه» منتشر شد.

تهران دارای درشکه‌های زیبایی بود که از روسیه وارد می‌شد. درشکه تک‌اسبه مختص به عده معددی بود که با راننده دو نفر بیشتر گنجایش نداشت و آن را بعضی جوانان شیک و اعیان داشتند و درشکه تک‌اسب به وضع فعلی وجود نداشت.

ضمنا چند درشکه خیلی عالی به وسیله چند نفر قفقازی که تبه ایران بودند در تهران وارد گردید که چرخ‌های آن از برنز و اسب‌های قوی آن‌ها را می‌کشیدند. سورچی‌ها خیلی شیک و یراق اسب‌ها زیبا بود. در اوایل امر کورس درشکه از [یک] نقطه شهر به نقطه دیگر یک ریال و بعدا به دو ریال رسید ولی سورچی‌ها وقتی از میدان سپه [توپخانه/ امام خمینی کنونی] می‌گذشتند مطالبه دو کورس می‌کردند و یگانه وسیله نقلیه آبرومند شمرده می‌شد.

در شمیران هم این وسیله برای مردم آماده و به سایر نقاط حومه نیز فقط با درشکه مسافرت میسر بود. در آن موقع که ماشین‌های شخصی وجود نداشت درشکه‌های شخصی و کالسکه‌ها مخصوص یک عده از رجال بود و اسب‌های این‌گونه وسیله نقلیه هم خیلی زیبا و یراق خوب داشتند. بعضی سفارتخانه‌ها از جمله سفارت روس نیز دارای درشکه شخصی بودند که در نوع اسب و یراق و مخصوصا راننده توجه کافی به عمل می‌آمد.

راننده این درشکه‌ها سینه‌های پهن داشتند و یا با پنبه سینه پهن می‌کردند و ریش بلند دوشاخه و کلاه و لباس زیبا می‌پوشیدند و کلیه رانندگان با کلمه «خبردار» که به جای «خ»، «ح» تلفظ می‌کردند، مردم را از وسط خیابان دور می‌کردند و سال‌ها بعد بوق درشکه پیدا شد. مع‌الوصف درشکه‌چی‌ها بوق نمی‌زدند و همان خبردار را به ناف عابرین می‌بستند.

در پشت درشکه‌چی در اتاق درشکه کیف چرمی بود که کورس درشکه را در نقاط مختلفه؛ امامزاده حسن، امامزاده معصوم، جی، بریانک و نقاط مختلفه شمیران، شهرری و کلیه اطراف تهران را هریک به قیمت معین قید نموده و وظایف راننده و مسافر را توضیح داده بود که حرکت زن و مرد در یک درشکه ممنوع بود و در صورتی که مسافر زن باشد باید کوروک درشکه افتاده باشد ولی مردها با کوروک باز می‌توانستند سوار بشوند.

درشکه‌ها دارای نمره شهربانی بودند و درشکه‌های شخصی با نمره سفیر نمره‌گذاری می‌شد و همه ماهه باید درشکه‌ها مورد بازدید شهربانی قرار گیرند و به آن‌ها ورقه معاینه بدهند. بچه‌ها هم در پشت درشکه سوار می‌شدند و درشکه‌چی گاهی شلاق خود را به بدن آن‌ها آشنا می‌ساخت.

درشکه‌های کرایه‌ای مبلغی باید به عنوان مالیات نواقل شهرداری بپردازند. این مالیات از انواع وسایل نقلیه گرفته می‌شد ازجمله دوچرخه‌های پایی هم از پرداخت آن معاف نبودند و به وسیله پلاک برنجی نصب می‌کردند که دلیل پرداخت نواقل بود که مفتشین به رسیدگی آن می‌پرداختند. آن وقت‌ها که تازه دوچرخه به تهران آمده بود شاعر بذله‌گویی در وصف دوچرخه خو گفته بود:

مرکبی دارم و این طره که باشد خودرو/ نه علف خواهد و نه یونجه نه کاه و نه جو

لیک اگر در سرما باج نواقل ندهم/ بی‌پلاک است و مفتش برد آن را به گرو

اتومبیل

اولین اتومبیل سواری را در ایران برای مظفرالدین‌شاه آوردند که به اسم کالسکه دودی معروف شد و خود مظفرالدین‌شاه جرأت نکرد در آن سوار شود و اولین شخصی هم که سوار شد خلعت گرفت.

بعدا اتومبیل مخصوص بعضی سفارتخانه‌ها دیده می‌شد تا جنگ بین‌الملل اول که روس‌ها تعدادی اتومبیل باری در تهران آورده و تا امامزاده حسن نفری سی شاهی سوار می‌کردند و مردم بیشتر برای ابراز شجاعت سوار آن می‌شدند و وجه تسمیه اتومبیل را اتور (به ترکی یعنی بنشین) بببین می‌گفتند و وقتی اتومبیل در شهر حرکت می‌کرد مردم اطراف خیابان ایستاده به تماشای آن می‌پرداختند. بعدا اتومبیل سواری فورد در ایران پیدا شد که بوق آن بوق دستی بود و به‌تدریج کامیون و اتومبیل‌های دیگر پیدا شد.

در اوایل امر اتومبیل مخصوص مظفرالدین‌شاه دنده اتومبیل در بیرون رکاب اتومبیل بود و لاستیک اتومبیل وقتی پاره می‌شد وصله آن را بلد نبودند و آن را برداشته به جای بند جوراب استعمال می‌کردند.

باج‌راه!

در ایران فقط چند راه شوسه وجود داشت که مهم‌ترین آن راه تهران به بندر پهلوی بود که آن روزها آن را انزلی می‌گفتند و این جاده را روس‌ها طبق قرارداد ساخته بودند و در عوض از وسایل نقلیه باج‌راه می‌گرفتند و در بیرن راه، راه‌دارخانه ایجاد و و مامورین روسی برای وصول آن اقدام می‌کردند و در اثر شروع جنگ بین‌الملل اول متفقین جاده‌های دیگری هم برای احتیاج خود در ایران احداث کردند که جاده قزوین – همدان – قره‌تو ازجمله آن بود و شرکت عمومی هم جاده بین آستارا و اردبیل را ساخت.

بعد از آن‌ جنگ جاده‌ها به دولت ایران واگذار شد [و] در دست وزارتی به نام وزارت فواید عامه قرار گرفت و باج‌دارخانه‌ها کماکان باقی ماندند و در تمام خطوط آن را تعمیم داده به میزان باج افزودند و از مسافرین هم باج می‌گرفتند و ترتیب آن این بود که تیری در عرض جاده گذاشته شده زنجیری در سر آن بود، گاری و دلیجان و بعدها کامیون پیدا شد، اتومبیل‌ها می‌بایست در پشت زنجیر قرار گرفته تصفیه راه‌داری را بنمایند سپس مامورین زنجیر را بلند کرده اجازه عبور بدهند و اکثر مسافرین برای فرار از پرداخت این مالیات در نیم کیلومتری زنجیر پیاده شده از میان رد خود را به آن طرف زنجیر می‌رساندند ولی گاهی مفتشین جلوی آن‌ها را گرفته تلکه می‌کردند.

بعدا بین راه تهران و شمیران هم در تابستان از طرف شهرداری روزی دو مرتبه آب‌پاشی می‌شد و برای این کار از وسایل نقلیه باج می‌گرفتند و نزدیک پل شاهی سه‌راه ضرابخانه این عوارض به نفع شهرداری اخذ می‌شد و یکی از درآمدهای مهم دولت و شهرداری‌ها بود و عصرها تحویل‌دار شهرداری با الاغ آمده پول‌ها را جمع می‌کرد و در خورجین گذاشته به شهرداری برده تحویل می‌داد.

منبع: خبر آنلاین
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید