بایدها و نبایدهای گذشت کردن
گذشت کردن مثل خیلی دیگر از رفتارها بایدها و نبایدهای خودش را دارد که کمتوجهی به آنها، این رفتار پسندیده را با شکست مواجه میکند و در نتیجه حال شما را بدتر از قبل میکند.
باید گذشت را آزادانه انتخاب کنید. برای کامل شدن فرایند گذشت، باید صبور باشید و به صورت آهسته و پیوسته در مورد این مساله مهم کار کنید. در «گذشت»، باید تمرکزتان فقط روی خودتان و بهتر کردن حالتان باشد. شما نمیتوانید فرد دیگر را هر چقدر هم که مقصر باشد تغییر بدهید.
نبایدهای گذشت
گذشت را نباید به معنای آشتی بدانید. آشتی کردن مرحله بعدی گذشت است و لازم است قبل از اینکه بخواهید با فرد مقصر آشتی کنید، فرایند گذشت را در خودتان کامل کرده باشید. گذشت را نباید به معنای فراموش کردن اتفاقات پیش آمده بدانید. واقعیت این است که اتفاقات زندگی، اتفاق افتادهاند و نمیتوانند فراموش شوند. کاری که گذشت میکند این است که بار هیجانی ماجرا را میگیرد و باعث میشود که شما دیگر از بابت یادآوری آن اتفاق حالتان بد نشود نه اینکه آن ماجرا را به کلی از ذهنتان پاک بکند. نباید به خاطر گذشت منتی بر سر کسی گذاشت. همانطور که گفته شد گذشت انتخاب خودتان بوده است، شما برای بهتر کردن حال خودتان آن را انتخاب کردهاید و کسی شما را مجبور به آن نکرده است.
مقدمات گذشت را فراهم کنید
برای اینکه گذشت، به معنای واقعی آن اتفاق بیفتد لازم است مقدماتی را فراهم کنید. این مقدمات شامل موارد زیر هستند:
احساساتتان را نادیده نگیرید
اتفاقاتی که افتاده شما را رنجانده است و هیجاناتی را در شما برانگیخته است مثلا ممکن است خیلی عصبانیتان کرده باشد یا دلتان را شکسته باشد. برای اینکه بتوانید واقعا کسی را ببخشید، باید این احساسات را بیرون بریزید و آنها را بشناسید. برای این هدف میتوانید چند راه را امتحان کنید؛ مثلا قصه رنجشتان را با ذکر جزئیات روی کاغذ بنویسید و با صدای بلند چندین بار برای خودتان بخوانید یا آن را برای روانشناس یا هر فرد قابل اعتماد دیگری تعریف کنید.
به رنجشتان وقت قبلی بدهید
وقتی حالتان از دست کسی بد است تا مدتها دلتان میخواهد بنشینید و فقط به رفتار بد او فکر کنید و آن را در ذهنتان پایین و بالا کنید. این کار نه فقط وقت شما را هدر میدهد بلکه کینهتان را هم عمیقتر و در نتیجه حالتان را بدتر میکند. کاری که میتوانید در این مورد انجام بدهید این است که با خودتان عهد ببندید در روزهایی که فکر آن فرد به سرتان میزند، 5 دقیقه به آن فکر کنید بعد از آن بلافاصله خودتان را با انجام کارهایی که به آن قضیه ربطی ندارند مثل جارو زدن خانه، گوش کردن به یک موسیقی آرامبخش و... مشغول کنید.
به رنجتان معنی بدهید
یک مثلی هست که میگوید که آدمهایی که ما در زندگی با آنها آشنا میشویم یا دوستان و همراهان خوبی برای ما میشوند یا درسهای مهمیبه ما میدهند. به چیزهایی که از فردی که شما را رنجانده یاد گرفتید فکر کنید.
سهم خودتان را بردارید
هیچ رنجشی صددرصد یک طرفه اتفاق نمیافتد. در کمترین حالت ممکن، شما به خاطر اجازهای که به آن فرد دادید تا آزارتان بدهد در آن قضیه سهم دارید. این سهم را بشناسید و مسئولیت آن را به عهده بگیرید.
خودتان را جای آن فرد بگذارید
هر آدمیحاصل تجربههای زندگی خود است. ممکن است فرد رنجاننده شما به خاطر همین تجربهها خواسته یا ناخواسته شما را آزرده باشد. پس با همدلی کردن، فرایند گذشت را برای خودتان هموارتر کنید.
به پشت سرتان نگاهی کنید
شما هم گاهی در گذشته خواسته یا ناخواسته فردی یا افرادی را رنجاندهاید. اگر میخواهید بخشیده شوید دیگران را ببخشید البته نه به عنوان یک تکلیف اجباری بلکه به عنوان یک انتخاب آزادانه. اگر همه کارهای لازم را کردید و به جایی رسیدید که دیدید دیگر فکر کردن به آن قضیه یا دیدن آن فرد حالتان را بد و روزتان را خراب نمیکند، به خاطر موفقیتی که در بخشیدن یک انسان به دست آوردهاید برای خودتان جشن بگیرید. آشتی کردن یا نکردن، انتخاب بعدی شماست که در تصمیم گیری برای آن کاملا آزادید. ولی اگر آشتی را انتخاب کردید منتظر آرامش عمیقی که خداوند به شما هدیه خواهد کرد باشید.
1980