روایتی از یک قاچاق متفاوت در سینما / نمیخواستیم بایگانی شویم
«کارت پرواز»روایتی از نوعی قاچاق مواد مخدر است که آدمهای معمولی آن را انجام میدهند و تنها به خاطر شرایط بدی که برایشان به وجود آمده مجبور به آن میشوند. «منصور» و «ندا» نمونههایی از اکثریت قشر متوسط جامعهاند که این کار به نظرشان از تنفروشی و دزدی و … شرافتمندانهتر است.»
این بخش از صحبتهای مهدی رحمانی کارگردان فیلم سینمایی «کارت پرواز» است که در سال ۹۶ تولید شده. این فیلم به تهیه کنندگی رحمانی و بهمن کامیار روایتی متفاوت از قاچاق مواد مخدر است که انسانهایی به دلیل اضطرار و شرایط سخت زندگی به بلعیدن مواد مخدر و ترانزیت آن تن میدهند؛ کاری که با جان آنها بازی میکند.
«کارت پرواز» راوی قصهای است که شاید در همین نزدیکیها اما دور از چشم ما رخ دهد. این فیلم سینمایی که بعد از دو سال توقیف اکنون در هنر و تجربه اکران در حال اکران است؛ به نوعی از قاچاق مواد مخدر میپردازد که افراد معمولی و عادی بدون شمایل عجیب درگیر آن هستند.
ندا جبرائیلی و منصور شهبازی دو بازیگری هستند که در «کارت پرواز» نقش دو جوانی را که برای رسیدن به آرزوهایشان درگیر «بادی پکری» میشوند را بازی میکنند. دو بازیگری که برای درک و واقعی نشان دادن این معضل اجتماعی شرایط سخت فیلمبرداری و نقششان را قبول میکنند و تجربهای شبیه به واقعیت برایشان رقم میخورد.
مهدی رحمانی که «کارت پرواز» بعد از «دیگری»، «پنهان» و «برف» چهارمین ساخته سینماییاش است، یک پایان واقعی و تلخ را برای «کارت پرواز» ترجیح داده و معتقد است که این قصه آنقدر تلخ و سنگین است که باید پایان آن به همین شکل تمام شود و بیننده وقتی از سالن سینما میرود، کاملاً با اتفاقات این فیلم از لحاظ فکری و روحی درگیر شده باشد.
به بهانه اکران این فیلم اجتماعی نشستی با عوامل آن برگزار شده است، در این نشست که مهدی رحمانی، بهمن کامیار، منصور شهبازی و ندا جبرائیلی حاضر بودند به مباحثی چون ممیزیهای فیلم، سختی و شرایط کار، ایدهپردازی «کارت پرواز»، تجربه متفاوت بازیگران در این فیلم پرداخته شد.
در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید:
برای اکران «کارت پرواز» خیلی تلاش کردید، آیا اکران در چنین وضعیتی و در هنر و تجربه برای شما قابل قبول است؟
مهدی رحمانی: «قابل قبول نیست اما راهی هم برای ما وجود نداشت، یا باید قید اکران فیلم را میزدیم و یا به اکران و نمایش در هر شرایطی رضایت میدادیم، به نوعی تنها انتخاب موثرمان بود. ماحصل تمام تلاش ما در این مدت برای نمایش «کارت پرواز» اکران در هنر و تجربه بود و اگر این را هم از دست میدادیم فیلممان برای همیشه بایگانی میشد. من فکر میکنم برای فیلمهایی که مسئله و دغدغهای را مطرح میکنند و به مزاج برخی خوش نمیآید، تدبیری وجود دارد که در شرایط محدود اکران با تعداد سانسها و سالنهای نمایش محدود اکران شوند و این شرایط فقط به اکران در "هنر و تجربه" منجر نمیشود.
ممکن است یکی سری از این فیلمها در گروه اکران شوند اما در زمان نامناسب، مانند دو هفته اول ماه رمضان که هفته سوم ماه رمضان عزاداری است و هفته چهارم فیلمهای عید فطر اکران میشوند. در این دو هفته متقاضی نیست اما فقط فرصت اکران را در این زمان به وجود میآورند. یا اکران در دهه اول محرم که شبها مردم به عزاداری میروند، روزها هم که کسی به سینما نمیرود و یا حدفاصل پایان جشنواره فجر تا عید نوروز که مردم درگیر کارهای عید هستند و برخی هم در جشنواره فیلمهای زیادی دیدند و دیگر میلی به سینما رفتن ندارند و عدهای هم منتظر اکران نوروز هستند.
برای فیلمهای اجتماعی که قرار است یک کارکردی داشته باشد، فضاهایی طراحی میشود که منجر به نادیده گرفتن و سرانجام مرگ آن فیلم میشوند. در واقع شما با یک تأمل ساده به محدودیتهایی که حتی برای گروه "هنر و تجربه" وجود دارد خصوصاً در تعداد محدود سهمیه صندلی سینماهای این گروه متوجه خواهید شد که سیاست کلی ایجاد محدودیت برای سینمای دغدغه مند، فرهیخته و آلترناتیو است.»
ممیزیها موجب طول کشیدن اکران «کارت پرواز» شد؟
مهدی رحمانی: «در حال حاضر مساله مضمون مطرح است. به نظر من بیشتر از اینکه مشخص شود خط قرمزها چیست، خط قرمزهایی وجود دارد که متمرکز بر مضامین هستند تا مصداق. موضوعاتی که امروز بحران هستند و نمیخواهند خیلی درباره آن حرفی زده شود، اتفاقاتی است که نمیخواهند جامعه از آن آگاه شوند. در ایران قرار است درباره موضوعاتی که هیچ راهکاری برای آنها وجود ندارد، هیچوقت حرفی زده نشود. همیشه آن را عقب میاندازند و وقتی درباره آن حرفی زده میشود که دیگر آن موضوع از اولویت خارج شده و شامل گذر زمان و یا بی اهمیت شده است. برای مثال فیلم «آشغالهای دوست داشتنی» زمانی اکران شد که جامعه از سال ۸۸ عبور کرده و مطالبات چیز دیگری شده و تصویر آن رویداد دیگر دغدغه کسی نیست. زمانی حرفی زده میشود که دیگر تأثیرگذار نیست. یا درباره بیماری "ایدز" زمانی حرف زدند که دیگر همه راجع به آن میدانستند.
در مورد فیلم ما درواقع میگفتند که چنین حرفهای (بدادی پکری) در ایران وجود ندارد. اساساً باور عمومی و تصویری که برای مردم از قاچاقچیهای مواد مخدر ساخته شده یک سری افراد زمخت و سبیل در رفته و بزهکار است در حالی که در روش "بادی پکری" (ترانزیت مواد مخدر با بلعیدن مواد و جاسازی در اعضای بدن) افرادی مورد انتخاب قرار میگیرند که آدمهای معمولی هستند و در فرودگاه به آنها مشکوک نمیشوند خصوصاً زنان و بچهها.
«کارت پرواز» و "بادی پکری" نوعی از قاچاق مواد مخدر است که آدمهای کاملاً سالم و معمولی آن را انجام میدهند و تنها به خاطر اضطرار و شرایط بد اقتصادی که برایشان به وجود آمده مجبور به این کار میشوند. "منصور" و "ندا" نمونههایی از اکثریت افرادی هستند که این حرفه را دارند و آدمهای خلافکاری نیستند، حتی از نظر آنها این کار به تن فروشی و دزدی و … شرافت دارد. مسأله فیلم این است که آدمهای معمولی، زنان و کودکان و جوانان از طبقه متوسط جامعه که این کار را انجام میدهند را به تصویر بکشد و جامعه را نسبت به این پدیده آگاه کند اما عدهای هستند که دوست ندارند تصویر ساده و سهل انگارانه قاچاقچی در اذهان عمومی تغییر کند.»
در این فیلم قصد داشتید از بازیگرانی استفاده کنید که مخاطبان کمتر آنها را دیدهاند؟ اولین و آخرین انتخاب شما برای نقش ندا و منصور "منصور شهبازی" و "ندا جبرائیلی" بوده؟
مهدی رحمانی: «بله، برای اینکه قصد داشتم فضای فیلم مستندگونه باشد و ببیننده از بازیگران بک گراندی نداشته و در نقشهای دیگری آنها را خیلی ندیده باشد، از دو بازیگر کمتر شناخته شده استفاده کردیم و آقای شهبازی و خانم جبرائیلی اولین انتخاب ما بودند.»
شرایط و کار با آقای رحمانی سخت است؟
بهمن کامیار: «جاهایی در این فیلم بود که هنوز هم دلم برای بازیگران میسوزد. پلانهایی در این فیلم بوده که در سرما ۵۰،۶۰ مرتبه گرفته میشد یا مثلاً تا چند روز بچهها درگیر بستههایی که خوردند، بودند.»
رحمانی (با خنده): «منصور قبل از فیلمبرداری با بچههای گروه سر اینکه چند بار برداشت میکنیم، شرط بندی میکرد.»
در این میان منصور شهبازی و ندا جبرائیلی هم خاطراتی را از این اتفاق تعریف میکنند.
بهمن کامیار (با شوخی و خنده): «گویا آقای رحمانی برای فیلم اول خود «دیگری» اولین پلان را ۶۰ یا ۷۰ بار میگیرد آن هم در زمانی که نگاتیو بوده، من اگر این موضوع را میدانستم هرگز با او کار نمیکردم. من فکر میکنم این به دلیل وسواس او در کارهایش است.»
شما معتقدید که وسواسکاری دارید؟
مهدی رحمانی: «ما دو شیوه کارگردانی داریم، یکی شیوهای که من برای کارگردانی دارم یعنی گرفتن یک پلان در برداشت زیاد به دلیل اینکه ما در مورد فیلمنامه، قبل از فیلم صحبت و تمرین نمیکنیم و هرچه هست گفتگو و تحلیل پیشینه کاراکترها و … است، شیوه دیگری هست که کارگردانانی یک پلان را با چند لنز و از چندین زاویه میگیرند. در این مواقع چیزی که میتوان به آن استناد کرد، طول روز فیلمبرداری و میزان مصرفی نگاتیو و… است. من در همان زمان فیلم «دیگری» هم با وجود برداشتهای زیاد از کارگردانان دیگر نگاتیو کمتری مصرف میکردم. همچنین درباره فیلم «کارت پرواز» با وجود برداشتهای زیاد ما فقط ٣٤ جلسه فیلمبرداری داشتیم و این در حالیست که بسیاری از فیلمها در چهار، پنج ماه فیلمبرداری میشوند.»
البته شاید به خاطر همکاری زیاد بازیگران هم بوده که فیلمبرداری سریع به پایان رسیده است…
مهدی رحمانی: «قطعا همینطور است.»
بهمن کامیار: «بازیگران چند دسته هستند. دستهای از آنها شبیه ندا و منصور هستند که اساساً در بازیگری دغدغه دارند و کار برایشان جدی است. عدهای بازیگر هم داریم که تا قبل از اینکه جلوی دوربین بیایند، نمیدانند باید چه کار کنند. بازیگری داریم که هر کاری را انجام نمیدهد اما بازیگران ما برای این فیلم هر کاری را که گفتیم انجام دادند و این یعنی برای حرفهشان ارزش قائل میشوند.
این موضوع به این برمیگردد که نگاه بازیگر به شغل و حرفهاش چیست؟ در این فیلم شاید دو، سه بازیگر دیگر حاضر به ایفای نقش "ندا" میشدند و خودشان را تحت اختیار کامل کارگردان قرار دهند.»
در راستای صحبتهای آقای کامیار و رحمانی، کار خانم جبرائیلی خیلی سختتر بوده است. احتمالاً یکی از سختترین نقشهای پیشنهادی به شما و تجربه عجیبی برایتان بوده است؟
ندا جبرائیلی: «بیشتر تجربه عجیبی بود و سختی کار را دوست داشتم. برای این همیشه دلم میخواست بازیگر باشم که زندگی روزمره برایم جالب نیست و خستهام میکند ولی شرایط فیلم «کارت پرواز» به گونهای است که میتوانم کاری را بکنم که از حالت عادی روزمره خارج شوم. به همین دلیل بیشتر از این فیلم لذت بردم تا اینکه برایم سخت باشد. من به طور کلی از شرایط سخت استقبال میکنم و این شرایط از طرف گروه و کارگردان نیز فراهم بوده است، مانند دریاچهای که دلم خواست خودم را درون آن بیاندازم.»
در سینمای ایران نقشهای عادی ومرسومی هستند که همیشه پیشنهاد میشوند، اما شاید پیشنهاد چنین نقش سختی کمتر پیش آید، درست است؟
ندا جبرائیلی: قطعاً همینطور است زیرا بخشی از موقعیت این نقش به موضوعی که محور ساخت فیلم است برمیگردد و خُب از این دست موضوعات در سینمای ایران واقعاً کم است. در واقع اینطور میشود گفت که زمانی است موقعیت خیلی ویژه است و زمانی هم است که موقعیت عادی است و نقش پیچیده. من تاکنون پیشنهادی مانند نقش "ندا" با یک شرایط ویژه را نداشتم اما باید از این به بعد را دید که چه اتفاقی میافتد.»
در سکانسی از فیلم بلعیدن بستههای مواد مخدر را داریم، قطعاً ادای خوردن این بستهها کار سختی بود؟
مهدی رحمانی: «ادایی نبوده، این نما از فیلم بدون قطع گرفته شد و ندا و منصور واقعاً آن بستههای شبیهسازی شده را میخوردند. کار بچهها به بیمارستان هم کشیده شد و پرستارها به ندا شک کرده بودند که نکند واقعاً بادی پکر باشد (میخندد)».
آقای شهبازی درباره همکاری در «کارت پرواز» و شرایطی که قطعاً سخت بوده، توضیح میدهید؟
منصور شهبازی: «اصولا سینما و بازیگری کار سختی است و سختتر از آن عادی بودن یک بازیگر در نقشاش است. تیر خوردن، افتادن، جیغ زدن و در خود غلطیدن کار سختی نیست و دست بازیگر را باز میگذارد اما عادی بودن در یک نقش خیلی کار سختی است. کار آقای رحمانی برای من شبیه یک لیگ فوتبال بود. ما از روز اول شروع به بازی کردیم و هر روز باید با همکاری گروه امتیازها را جمع میکردیم و در نهایت امید به قهرمانی داشتیم که با بالاترین امتیاز قهرمان شویم. فکر میکنم تایم فیلمبرداری شبیه به لیگ فوتبال است که ممکن است بازی را نبریم یا مساوی کنیم اما امید داریم با بازی بعدی جبران میکنیم و درنهایت باید ماحصل کار خوب باشد. در «کارت پرواز» هم ما تمام تلاشمان را کردیم و امیدواریم مردم ببینند و لذت ببرند.»
خانم جبرائیلی فکر میکنید اگر «کارت پرواز» در زمان خودش اکران میشد، تغییری در روند کاری شما ایجاد میشد؟
ندا جبرائیلی: «قطعا تأثیرگذار بود، در یک بازی فوتبال داور به اشتباه از شما خطایی میگیرد و آن مسابقه هیچوقت تکرار نمیشود و شما متوجه نمیشوید که چه چیز را از دست دادهاید. اگر این اتفاق رخ نمیداد، روند بازی تغییر میکرد و شاید شما برنده بازی میشدید اما کسی از آن خبر ندارد. درباره اکران «کارت پرواز» هم داستان به همین شکل است و نمیتوان به گذشته رفت و دید که اگر «کارت پرواز» در زمان خودش اکران میشد، چه اتفاقی میافتد. شاید جوایزی کسب میکرد و در روند کاری ما تأثیر میگذاشت.
اما من فکر میکنم جدا از جایزه و جشنواره زمانی که به این فیلم گذشته خودش تاثیرش را گذاشته است. این فاصله کمی آدم را اذیت میکند و من به عنوان بازیگر نباید به توقیف فیلمام فکر کنم و دلم میخواهد که فیلمهایم دیده شود و در شرایط برابر با بقیه سنجیده شوم.
من در این چند سال باید به همه توضیح میدادم که من فیلمی دارم که اکران نشده است. در این شرایط باید پیشنهادهایی را که بر اساس کاری که از من ندیده بودند، میسنجیدم و ببینم کدام را قبول کنم چون نمیتوانستم چند سال کار نکنم. ولی حالا که فیلم اکران شده میبینم که شاید آن موقع نباید یک سری کارها را انجام میدادم و البته کارهایی که باید انجام میدادم. اما این موضوع چیزی نیست که دیگر به آن فکر کنم و باید به پیشرو نگاه کنم.»
با وجود شرایط سختی که داشتید، امیدواریم این فیلم به خوبی دیده شود، وضعیت تبلیغات شما در این زمینه چگونه بوده است؟
مهدی رحمانی: «یک مثال ساده برایتان میزنم. ما برای تابلوهای کوچک شهری دو هفته پیگیری کردیم. این تابلوها برای ۱۰ روز به تعداد حداکثر ۱۰ تا از طرف شهرداری با مبلغ کمی به فیلمهای فرهنگی اختصاص داده میشود. اما بعد از دو هفته پیگیری از طرف رئیس سازمان تبلیغات زیباسازی شهر تهران به ما گفتند «فیلم شما در بسته فیلمهای فرهنگی جای نمیگیرد». وقتی هم علت را جویا میشویم میگویند که کارشناسانشان این را تشخیص دادهاند، در عین حال امکان ملاقات با این کارشناسان هم وجود ندارد.
از یک طرف با اکران فیلم آنگونه برخورد میکنند، از طرفی هم میگویند فیلم فرهنگی نیست، چه فیلمی فرهنگی است؟ این امکانات برای شهرداری است یعنی برای شهروندان این شهر. پس چرا باید این حق را از ما دریغ کنند؟ شما را بازی میدهند و از اینکه مستاصل شوید و حذفتان کنند، خوششان میآید. این اتفاقات زشت و توهین آمیز است.»
منصور شهبازی: «تعریف هر آدمی از فرهنگ متفاوت است و باید دید فرهنگ از نظر چنین آدمهایی که این فیلم را فرهنگی نمیدانند، چیست؟»
مهدی رحمانی: «حرف منصور درست است. برای مثال با طرح پوستر «کارت پرواز» در جاهای مختلف برخورد متفاوتی شده است، در همین شهرداری به من گفتند که این پوستر اروتیک است و این خیلی مسخره است که یک نقاشی از نیمی از یک صورت خونی چنین برداشتی را به دنبال داشته باشد.»
منصور شهبازی: «ما تنها کشور جهان هستیم که فوتبال را سانسور میکنیم چه برسد به فیلم، آن هم فیلمهای اجتماعی. فیلمهایی که پشت آن تفکر و تعقل است در یک شرایطی برای یک عده خطرناک است. در جاهایی که مخاطب تحریک و مجبور شود فکر کند، خوشایند یک سری سیاستگذاریها نیست. «کارت پرواز» مخاطب را به فکر وادار میکند و بعضیها این را دوست ندارند.»
مهدی رحمانی: «نتیجه این اتفاقات فیلمهای کمدی میشود که بر پرده است. اما این فیلمها واقعاً خندهدار نیست و بحث سرگرمی هم نیست. حتی مخاطبان عامه هم از آن راضی نیستند. اینگونه میتوان وضعیت سینماروها را هم تشخیص داد. به قول آقای وزیر ۸۸ درصد مردم تا حالا سینما نرفتهاند، این یعنی نسخهای که برای مخاطبان میپیچیم نسخهای برای مخاطبان خیالی است.»
منصور شهبازی: «ما اینگونه تبر به ریشه خودمان میزنیم. هیئت انتخاب جشنواره فجر آقای افروغ لیست فیلمهای منتخب را اعلام کردند و «کارت پرواز» جزو لیست بود اما در لیستی که جشنواره انتخاب میکند، نبود. در این حالت اجازه پیگیری هم نمیدهند، اینگونه فیلمساز و بازیگر سرخورده میشوند. این اتفاقات موجب کسر اعتبارات میشود. خودمان با این کارها ریشهمان را میزنیم، اگر هیئت انتخابی وجود دارد که انتخاب کند، پس این اتفاق چیست؟
هنوز که هنوز است میگویند "نوید محمدزاده" برای «عصبانی نیستم» از جشنواره یک سیمرغ طلب دارد و واقعاً طلب دارد. چرا این اتفاقات میافتد؟ با این اتفاقات نباید جشنوارهای برگزار شود، اگر هم برگزار میشود، محدود باشد و به فیلمهای خودشان جایزه دهند. هیچکدام از آثاری که در جشنواره فجر منتخب شدهاند، ماندگار نشدهاند. انگار بر اساس سیاستها و شرایط روز جایزهای به یک فیلم میدهند و ماحصل کار این میشود که فیلمی مانند «کارت پرواز» که برای مردم ساخته شده و دغدغهمند است، فرهنگی محسوب نمیشود و فیلمی کمدیای که وقت مخاطب را میگیرد و حتی او را نمیخنداند، فیلم فرهنگی نامیده میشود.»
تیزر تلویزیونی چطور، دارید؟
مهدی رحمانی: «تعداد خیلی محدود، فکر میکنم ۶۰ تا تیزر به ما دادهاند که ۳۵ تا از آن در شبکه نمایش پخش میشود و مابقی در شبکههای رسمی. با این تفاسیری که گفتم، دم تلویزیون گرم که همین را به ما داد، میتوانستند همین را هم ندهند (میخندد).»
با توجه به موضع فیلم که مواد مخدر است، تشکلهای خاصی میتوانند مخاطبان اصلی «کارت پرواز» باشند، آیا از تشکل یا افراد خاصی برای تماشای فیلم دعوت کردهاید؟
مهدی رحمانی: «ما تمام تلاشمان را در این زمینه کردهایم اما هنوز هیچ تشکلی نیامده است، چه نهاد رسمی و چه انجمنها در حوزه مواد مخدر. فعالان مبارزه با مواد مخدر، زنان و کودکان کار، خانوادههای بد سرپرست یا بی سرپرست یا مادرکودکها میتوانند تماشاگر این فیلم باشند اما تاکنون کسی وارد عمل نشده است.»
سینما در جهت کاهش این نوع از ناهنجاریها میتواند یک رسانه مؤثر باشد و این عدم استقبال خیلی تلخ است...
مهدی رحمانی: «همه دوست دارند از طریقی تریبونی در این زمینه صحبت کنند اما اگر به آنها بگوییم که بیایند فیلمی را که در این زمینه ساخته شده ببینند، معتقدند که چون فیلم را نساختهاند و یا از فیلترهای آنها عبور نکرده، مسأله آنها محسوب نمیشود، مانند نمایندگان مجلس که تا قبل از رأیگیری نماینده مردم هستند اما بعد از ورود در مجلس دیگر نماینده مردم نیستند. افرادی هستند که درباره اینگونه موضوعات صحبت میکنند اما مسئلهشان نیست. بی تفاوتی عجیبی در جامعه حاکم شده است.»
ایده «کارت پرواز» از همان خبری که در پایان فیلم آمده است، گرفته شد؟
مهدی رحمانی: «خیر، در تحقیقات به این خبر رسیدیم. ابتدا یک سوژه یکخطی در این باره داشتم و میدانستیم که یک چنین اتفاقی در حال رخ دادن است به تحقیق درباره آن پرداختم که همان ابتدا به یک گزارش مفصل در خبرگزاری ایسنا رسیدم و این گزارش پایه کار ما شد و ما تحقیقاتمان را گسترده کردیم.»
از ابتدای کار در فیلمنامه نویسی با بابک میرزاخانی و امیر عربی همکاری کردهاید؟
مهدی رحمانی: «بابک میرزاخانی همراه با حسین مهکام در فیلم «برف» هم با من کار کرده، در این فیلم هم از ابتدا با بابک میرزاخانی و امیر عربی همکاری کردیم. حضور من در نوشتن فیلمنامه این گونه است که من در واقع فیلمی را می سازم که به ایده آن فکر کرده و با آن درگیر شده باشم. تمام طول مسیر فیلم با ذهنیت من مشخص شده است. در واقع حضور من به عنوان کارگردان این است که جهانی را مینویسیم که قرار است ساخته شود. در حالیکه بعضی اوقات فیلمنامهنویس جهانی را مینویسد اما کارگردان یک جهان دیگر را میسازد. بابک میرزاخانی از فیلم «دیگری» مشاور من بوده و همیشه با هم کار میکردیم. همچنین آهنگسازی «کارت پرواز» را نیز انجام داده، امیر عربی هم یک فیلمنامهنویس حرفهای است که کنار ما بوده و به شکل حرفهای در نوشتن این فیلمنامه کمک کرده است.»
در حقیقت در بخش فیلمنامه نویسی هم شما همان نقش کارگردانی را دارید؟
مهدی رحمانی: «قطعاً و قطعاً همین طور است، کارگردانی که ذهنیت خود را برای ساختن فیلم در مرحله نگارش تزریق میکند و در جهان فیلمساز این فیلم نامه نوشته میشود.»
احتمالاً در تحقیقات میدانی با آدمهایی که این اتفاق برایشان افتاده برخورد داشتید آیا بازیگران هم با این آدمها درگیر کردید تا به نقش خود برسند؟
مهدی رحمانی: «خیر، برای اینکه این آدمها حاضر به برقراری ارتباط نمیشدند. ما تا حدی توانستیم اعتماد آنها را جلب کنیم و با آنها ارتباط برقرار کنیم، اما فراتر از آن نمیشد. این ارتباط، به ساخت این فیلم خیلی کمک کرد. یکی از این افراد به خاطر مریضی مادرش این کار را دوبار انجام داده، یکی دیگر برای خریدن ماشینی که بتواند روی آن کار کند این کار را انجام داده بود. این آدمها و تجربیاتشان مسیر ساخت فیلم را به ما نشان میداد.»
داستان فیلم برگرفته از زندگی این آدمها بود یا یک داستانپرازی از یک ایده؟
مهدی رحمانی: «قصه ندا از تجربه یکی از این افراد بود که برای دوستش اتفاقی مشابه رخ داده بود و این موضوع ایده مرکزی ما شد، شخصیت منصور هم بر گرفته از خیلی از آدمهایی بود که این کار را انجام داده بودند. در این میان به آدمهای برخوردیم که هنوز این کار را انجام میدادند، حتی یکی از آنها این کار خانوادگی انجام میداد.»
پایان «کارت پرواز» تلخ و واقعی بود، چرا یک پایان امیدوارانه برای آن انتخاب نکردید؟
مهدی رحمانی: «یک کارهایی هستند پایان امیدوارانه ندارند، در چنین فیلمهای پایان خوش شعاری است. چنین پایانی حرفهای نیست. پایان امیدوارانه مانند حرفهای متافیزیک سیاستگذاران است که میگویند باید به جامعه امید و شادی تزریق کرد، چگونه؟ وقتی مردم پول ندارند و بیکار هستند، چگونه به آنها روح امید تزریق کرد؟ من به پایان امیدوارانه و خوش اعتقاد نداشتم و فکر میکنم این قصه آنقدر تلخ و سنگین است که باید پایان آن به همین شکل تمام شود. وقتی یک نفر بعد از تماشای فیلم به من میگوید که حالش بعد از تماشای فیلم بد شده، حالم را خوب میکند. چون من قصد داشتم تلخ بودن این ماجرا را به تصویر بکشم و بگویم که چرا باید آدمها چنین کاری انجام دهند؟»
منصور شهبازی: «من فکر میکنم که مفهوم تلخ با تصویر تلخ و خشن فرق دارد. ما در برخی فیلمها شاهد صحنه سربریدن و چاقو گذاشتن زیر گلو هستیم و این بدتر است. اما ما تاوان یک راه کج را در «کارت پرواز» نشان دادیم. اتفاقاً پایان تلخ نیست، ما نه خونی نشان دادیم نه تصادف وحشتناکی بود. یک نتیجه تلخی بود که واقعیت است و باید آن را پذیرفت. در روند فیلم یک سری اتفاقات ساده رخ میدهد و یک شب تا صبحی است که ندا و منصور کار ویژهای نمیکنند. تأثیرگذاری این فیلم شاید این فکر را ایجاد کند که «کارت پرواز» فیلم تلخی است، در صورتی که مرگ ندا یک مرگ ساده است، شلنگ تخته راه نینداختند که ندا از بین برود و خیلی تدریجی آن تأثیر را میگذارد که وقتی مخاطب از سالن سینما بیرون میآید فکر میکند که چقدر فیلم تلخ است. همانگونه که مواد مخدر بر بدن ندا ذره ذره اثر میگذارد، فیلم هم در مخاطب ذره ذره تأثیر میگذارد.»
مهدی رحمانی: «برداشت من از حرف منصور این است که ما قصد داریم کاری کنیم که مخاطب ذهنی و روحی با این پدیده تلخ رو به رو شود نه اینکه ابزاری فراهم شود تا چشم تو چشم او را آزار دهد. در «کارت پرواز» آدمهای سادهای هستند که هیچ کار خاصی هم انجام نمیدهند و اتفاقی در آن نمیافتد که مخاطب را آزار دهد. اما موضوع فیلم درگیری این دو و تلاششان برای زندگی است که با روح و روان و فکر مخاطب بازی میکند.»
ندا جبرائیلی: «در این رابطه موضوعی مطرح است، پایبندی به واقعیت. زمانی هست یک قصهای روایت میشود که قصد دارد امیدی را ایجاد کند اما زمانی هم هست که فیلم بر اساس تحقیقاتی است که میخواهد واقعیت را به تصویر بکشد. در پایان این فیلم هم آماری نشان داده میشود اما متأسفانه این روزها ما نسبت به اعداد و ارقامی که منتشر میشوند، عادت کردهایم اما وقتی که این اعداد و ارقام به یک آدم واقعی تبدیل میشوند موضوع برایمان معنا پیدا میکند و میگوئیم که داستان چقدر تلخ است. در صورتی که این اتفاق سالیانه برای چند هزار نفر میافتد و هیچ امیدی هم وجود ندارد. اگر به این داستان امیدی تزریق شود، یک وصله و پینه است و اگر پایان دیگری بخواهد برای این داستان رقم بخورد یک دروغ است و مخاطب فریب داده میشود.»
بعد از «دربند» و «نفس عمیق» در این فیلم ایفای نقش کردهاید، دلیل این گزیده کاری چیست؟ وجه اشتراکی بین «کارت پرواز» و «نفس عمیق» بود؟
منصور شهبازی: «من «کارت پرواز» را به فاصله چند سالی بعد از «نفس عمیق» بازی کردم و تنها وجه اشتراکی بین این دو کار این بود که آقای رحمانی به من گفتند که یاد «نفس عمیق» افتادند و بعد مرا انتخاب کردند. این موضوع برای من خیلی جذاب بود. حقیقتاً من خیلی دغدغه بازیگری نداشتم تا اینکه بعد از سالها «کارت پرواز» را بر پرده سینما دیدم و فهمیدم بازیگری چقدر میتواند جذاب باشد و چیزی از آدم ثبت میشود که میتواند ماندگار شود و هرگز از بین نرود. انگار تو را مجانی به گذشته برگرداندند و از آن به بعد تصمیم گرفتم خیلی جدیتر به بازیگری بپردازم.»
بعد از «کارت پرواز» پیشنهادی داشتهاید که برایتان جذاب باشد؟
منصور شهبازی: «راستش «کارت پرواز» تازه اکران شده و باید منتظر بود تا دیده شود البته یکی دو پیشنهاد داشتم اما برایم جذاب نبودند.»
کاراکتر "منصور" شما را به «نفس عمیق» میبَرد؟
مهدی رحمانی: «نفس عمیق» فیلمی است که من همیشه آن را دوست داشتم، فیلمی که همیشه در ذهن من بوده از آن فیلمهایی که باعث شده "منصور" هم در ذهن من ماندگار شود. اما برای انتخاب در «کارت پرواز» خیلی اتفاقی یاد «نفس عمیق» افتادم. چندین هفته داشتیم به بازیگر مورد نظر فکر میکردیم و من خیلی اتفاقی یک روز یاد منصور «نفس عمیق» افتادم و از دستیارم خواستم که با او قرار ملاقات بگذارد تا ببینم چقدر تغییر کرده است و دیدم که گذر زمان روی او تأثیری نداشته است و خیلی هم تغییر نکرده است.» (شهبازی به تخته میزند)
وجه اشتراکی بین «نفس عمیق» و «کارت پرواز» است؟
مهدی رحمانی: «نفس عمیق» و «کارت پرواز» هر دو یک فیلم رئالیستی هستند و یک شرایط را نشان میدهند. هر دو فیلم در یک گونه سینمایی پرسه قرار میگیرند. منصوری که در «نفس عمیق» بود میتواند همین منصوری باشد که در کارت پرواز "بادی پکری" میکند؛ یعنی همان آدم که در ادامه به اینجا کشیده شده است.»
پخش کننده جهانی شما چه کسی است؟ آیا فیلم را برای جشنوارههای اروپایی هم فرستادند؟
مهدی رحمانی: «آقای اطبایی، اولین نمایش جهانی فیلم در جشنواره معتبر ورشو لهستان بود اما در ادامه بیشتر خارج از اروپا نمایش داشتیم و در جشنواره آمریکایی بیشتر مورد توجه قرار گرفت. برای اینکه آمریکا بیشتر با این موضوع درگیر است و اروپاییها با این مسائل و بحرانهای خانوادگی به اندازه امریکاییها درگیر نیستند اما مواد مخدر، خانواده، فرزند در آمریکا خیلی مهم است.»
برخی معتقدند فیلم باید در همان بیآرتی تمام میشد و دیگر سکانسی نداشت...
بهمن کامیار: «به نظر من پایان درست و به جا بود یعنی همان سکانسی که منصور مواد را دفع کرد. منصور در این کار حرفهای بود و برای همین گیر نیفتاد در خلاف و بزه اینگونه است که بیشترین قربانیان تازه کارها هستند. از دور همه فکر میکنند که خلاف ساده است. همین فکر را درباره بازیگری هم میکنند اما وقتی وارد ماجرا میشوند متوجه سختی آن میشوند، وقتی جلوی دوربین میآیند، میفهمند دنیای بازیگری متفاوت است.»
مهدی رحمانی: «همین سکانس آخر را هیچکس حاضر نیست، انجام دهد.»
به نظر شما مخاطب اصلی «کارت پرواز» چه افرادی هستند؟
مهدی رحمانی: «به نظر من همه آدمها میتوانند این فیلم را ببینند بجز آدمهایی که نمیخواهند خودشان را درگیر فیلمهای اجتماعی کنند. آقای دولتآبادی روایتی را برایم تعریف کردند که یکی به ایشان گفته"محمود میدانی چرا مردم ایران کتاب نمیخوانند؟ چون سخت است"، به همین راحتی. این موضوع درباره تماشای فیلم هم صدق میکند، خیلیها معتقدند که دلیلی ندارد خودشان درگیر معضلات اجتماعی کنند. این موضوع خیلی بد است و همه آدمها به سوی یک بیتفاوتی کشیده میشوند. زمانیکه مردم جامعه ناراحت هستند نمیتوانند درگیر اجتماع شوند. به نظر من غیر از کسانیکه نمیخواهند خودشان را در معرض موقعیت جدی قرار دهند، مابقی میتوانند مخاطب «کارت پرواز» باشند.»
سوال پایانی، کار جدیدی برای ساختن دارید؟
مهدی رحمانی: «قطعا دلم میخواهد این کار را انجام دهم اما در حال حاضر شرایط خیلی سخت شده است. درست است که پروانه ساخت به راحتی داده میشود اما دورنمایی از سرنوشت فیلم وجود ندارد. متأسفانه جمعیت سرمایهگذاران سینما به تولید فیلمهایی روی آوردهاند که امتحان خود را پس دادهاند، اما این یک باور غلط است. برای مثال فیلمی با ۱۰ میلیارد تومان سرمایه تولید شده است، این فیلم باید ۳۰ میلیارد بفروشد و نه کمتر. کلیشههای فیلمهای پرفروش و رکورد زنی شوخی است و برای آدمهایی که اطلاعات درستی ندارند به کار میروند. در واقعیت این فیلمها تنها قیمتهای تولید را بالا بردهاند و سینمای ضرردهی را به وجود آوردهاند که با این فیلمها سینما نابود میشود و البته فیلمسازی مستقل را بیش از پیش سختتر میکند.»
منبع: ایسنا
24