هفت شیوه رواندرمانی در مثنوی
شیوهها و روشهای گوناگونی وجود دارد که با استفاده از آن میتوان گنجایش روانی افراد را افزایش داد تا بتوانند بر مشکلات روحی-روانی خود فائق آیند.
اندیشمندان حوزه روانشناسی در آثار خود، نظریهها و روشهای رواندرمانی بسیاری را ارائه کردهاند.
جالب اینجاست که بزرگمردی چون مولوی نیز قرنها پیش و با روشی منحصربهفرد، بسیاری از شیوهها و روشهای رواندرمانی، مطرح و شناختهشده امروزی را در مثنوی به کار برده است. آنچه مولوی را از دیگر رواندرمانگران متمایز میسازد، انتخاب شیوههای هنرمندانه و نامحسوس در ارائه راهکارهای درمانی به مخاطب است.
یافتن شیوهها و نظریههای رواندرمانی در اثر ارزشمند مثنوی گواه این است که قرنها قبل از انتشار نظریههای انسانشناسی و رواندرمانی از سوی دانشمندان غربی، بزرگمردی چون مولانا که دستپرورده عرفان ناب اسلامی است به بعُد روحی-روانی انسان سالم توجه خاص داشته و برای تأمین آن راهکارهای ارزندهای به کار گرفته است.
۱. شعردرمانی
یکی از این شیوههای هنری مؤثر، شعردرمانی است. شعردرمانی یک هنر درمانی خلّاق است که شعر و دیگر شکلهای برانگیزنده ادبیات را برای رسیدن به اهداف درمانی و رشد شخصی به کار میگیرد.
در این شکل منحصربهفرد درمان، مراجعهکننده فرصتی متفاوت برای تعریف هویت خود و نشاندادن خود به درمانگر با صدای درونی خودش دارد. این خود افشایی توسط مراجعهکننده، یک رابطۀ خوب با درمانگر را تقویت میکند.
شعردرمانگران ادعا دارند که شعر، چه توسط مراجعان نوشته شده باشد چه در درمان استفاده شود، نسبتبه گفتگوهای سنتی، توانایی ایجاد سطوح عمیقتری از بینش هیجانی در مراجعان را دارد.
مولانا توانسته است با تکنیکهای ظریف شعری خود، هنرمندانه فهم گستردهای، فراتر از جمعآوری قصهها و گوشدادن به محتوا و مفاهیم مواج حکایتها، را ایجاد کند.
سوی قصه گفتنش میداشت گوش / سوی نبض و جستنش میداشت هوش
یکی از اهداف شعر درمانی، بهجریاندرآوردن هیجانات سرکوبشده و آزادسازی تنشها و نیز کشف معانی جدید از طریق نظرات، بصیرتها و اطلاعات جدید است. مولوی همچون روانشناسی آگاه و درمانگری توانا، شعر خویش را به اعماق روح خواننده رسوخ میدهد و ناخودآگاه ذهن او را مهیای پذیرش میسازد.
۲. رواندرمانی عارفانه (عشقدرمانی)
هدف اصلی عرفان، شناخت خود و یافتن نیروها، استعدادها و ابعاد پنهان شده وجود است. برای رسیدن به اوج خودشکوفایی و تحقق «خود» که درون مایۀ خویشتن واقعی است، گشودن کتابِ وجود با زبانِ وجود امکانپذیر است؛ زبان عرفان، زبان وجود است.
زبانی که با اشارات و رمز و راز درآمیخته است و از این طریق میتوان به رازگشایی شناخت خود و خدای خویش دست یافت. در واقع این مفهوم چیزی جز مصداق حدیث شریف «مَن عَرَف نفسه، فقد عَرَفه رَبّه» نیست و مولانا از این کارکرد عرفان به خوبی آگاه است.
هر که را جامه ز عشقی چاک شد / او ز حرص و جمله عیبی پاک شد
شاد باش ای عشق خوشسودای ما / ای طبیب جمله علّتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما / ای تو افلاطون و جالینوس ما
۳. تکنیک استفاده از خواب و رؤیا در روان درمانی
رؤیا صورتهای ذهنی و حسی است که شخص در خواب میبیند و معمولاً بدون ارتباط و نظم منطقی به دنبال هم میآید. از نظر فروید، رؤیا آینۀ ضمیر ناهشیار انسان است و معمولاً برای کاهش اضطراب و پردازش نیازهای سرکوبشده به کار میرود.
مولوی از این شیوه که در روشهای رواندرمانی جایگاهی خاص دارد، غافل نبوده و در موارد متعدد از جمله داستان «پادشاه و کنیزک» بدان اشاره کرده است:
در میان گریه خوابش در ربود / دید در خواب او که پیری رو نمود
گفت ای شه مژده حاجاتت رواست / گر غریبی آیدت فردا ز ماست
۴. مذهبدرمانی
امروزه بسیاری از متخصصان دریافتهاند که دین در درمان بیماریهای روانی مؤثر است. دیندرمانی یکی از شاخههای درمان بیماریهای روانی شناخته شده است. تکیه بر دستورات مذهبی و استمداد از قرآن کریم در تسکین و درمان مشکلات روانی از شیوههایی است که اثربخشی آن از دیرباز به تجربه اثبات شده است و آزمونهای مختلف تجربی نیز بر نقش مؤثر تفکر دینی در زندگی انسانها صحه میگذارد.
عارف واصلی چون مولانا، روانشناسی دینمدارانه و تفکر دینی خود را در جایجای مثنوی ارائه داده و از این طریق فطرت انسان را به سوی کمال رهنمون ساخته است.
درحقیقت مبانی دینی جز لاینفک مثنوی به شمار میرود و مولانا با آن چنان تسلط و مهارتی، اندیشههای ناب دینمدارانه را به مخاطب القا میکند و تفکرات مذهبی را در اعماق دل و جان او رسوخ میدهد که خواننده با اطمینان و اعتماد از آن بهره میجوید و با دریافت آن گویی به آرامشی ژرف دست مییابد.
مذهبدرمانی شیوههای متعددی همچون درمان از طریق ذکر و یاد خدا، درمان از طریق خواندن قرآن، درمان از طریق دعاکردن، درمان از طریق توبهکردن و… دارد.
۵. واقعیتدرمانی
واقعیتدرمانی یکی از جدیدترین تلاشهای درمانگران در راه توصیف انسان، تعیین قوانین رفتاری و چگونگی نیل به رضایت، خوشبختی و موفقیت محسوب میشود.
در این شیوه درمان، مواجهشدن با واقعیت، قبول مسئولیت و قضاوت اخلاقی درباره درست و نادرست بودن رفتار و در نتیجه نیل به هویت توفیق مورد تأکید است.
واقعیتدرمانی با تأکید بر رفتار اجتماعی مناسب و مسئولیت فردی در موقعیتهای اصلاحی، رسمی، سازمانی و تحصیلی، رویکرد مشاورهای پرقدرتی به حساب میآید. مولانا همواره با بیانی ادیبانه خواننده را به عالم واقع دعوت میکند و دریچهای از واقعیت درمانی در پیش چشم او میگشاید:
هیچ وازِر وِزرِ غیری برنداشت / هیچکس ندرود تا چیزی نکاشت
طمع خام است آن مخور خام ای پسر / خامخوردن علّت آرد در بشر
کآن فلانی یافت گنجی ناگهان / من همان خواهم مه کار و مه دکان
کار بخت است آن و آن هم نادر است / کسب باید کرد تا تن قادر است
کسبکردن گنج را مانع کی است؟ / پا مکش از کار آن خود در پی است
۶. طنزدرمانی
امروزه طنز در روانشناسی مثبت کاربرد بسیاری دارد. در نظریه روانکاوی فروید به این نکته اشاره شده است که محتویات ناخودآگاه ذهن فرد، به سهولت در سطح خودآگاه ظاهر نمیشود، لذا برای این که امیال سرکوب شده ناخودآگاه به سطح هوشیاری آورده شوند، باید از راههای غافلگیرکنندهای مثل رؤیاها یا شوخیها استفاده کرد.
مولانا در بسیاری از داستانهای مثنوی، آمیزهای از طنز و واقعیت را به مخاطب میدارد تا ضمن شیرینسازی گفتار و ایجاد سهولت در دریافت آن، اثرات درمانی شوخطبعی را نیز در مخاطب ایجاد نماید. روش درمانی مناسبی که با زبان استعاره به آن رنگ ادبی داده و مخاطب را زیرکانه به سکون و آرامش میرساند.
این ارتباط استعارهای هم برای شاعر و هم برای مخاطب، نوعی ابزار است. ارتباط استعارهای به شکل داستانها، اساطیر، حکایات، داستانهای افسانهای و خندهدار مورد استفاده قرار میگیرد و در مشاوره و رواندرمانی به عنوان روشی برای رسیدن به قابلیتهای شناختهنشده یا استفادهنشده فرد به کار گرفته میشود.
این نوع تکنیک رواندرمانی در داستانهای متعدد مثنوی از جمله «نزاع چهار هندو در نماز»، «جوحی و کودکی که در کنار جنازه پدر نوحه میکرد»، «طوطی و بقال» و… قابل مشاهده است.
۷. لوگوتراپی (معنادرمانی)
آن رواندرمانی که نه تنها روح انسان را باز میشناسد، بلکه در واقع کار را از روح شروع میکند، لوگوتراپی نام دارد. هنگامی که انسان در رنج خود معنا مییابد و روابط علّت و معلولی را میبیند، از نقش بازی کردن و چهرهسازی برای فرار از رنج بینیاز میگردد، اما اگر معنای زندگی بیمعنایی باشد گمراهتر میگردد و برای فرار از این شاخ به آن شاخ میپرد تا غرق گردد.
در تعبیر مولانا، رنج دریچهای است به سوی فتح و گشایش که نه تنها روح را جلا میبخشد، بلکه انعام و الطاف الهی را به سوی انسان روانه میسازد:
مر تو را هر زخم کآید ز آسمان / منتظر میباش خلعت بعد آن».
منبع:
نصراصفهانی، زهرا و شیری، مائده. (۱۳۹۳). «هفت شیوه رواندرمانی در مثنوی»، پژوهشهای ادب عرفانی، سال هشتم، شماره ۱، صص ۱۶۸-۱۴۵.
منبع: ایسنا
24