انتقادات تند سیدمهدی شجاعی از وضعیت فرهنگی کشور

انتقادات تند سیدمهدی شجاعی از وضعیت فرهنگی کشور

موسیقی ، زمزمه شبانه قشر جوان ماست، ذائقه‌ای که اشعار کهن را از زبان شجریان می‌شنید، یک ذائقه بود و موسیقی امروز نه شعر دارد، نه هیچ چیز دیگر و جوان‌ها هم دارند از این موسیقی لذت می‌برند. جامعه دارد در سراشیبی فرهنگی سقوط می‌کند.

سطرهای بالا را سیدمهدی شجاعی گفته است، نویسنده و پژوهشگری نامی که بی تعارف یک برند در ادبیات امروز ایران محسوب می شود، او سال هاست می نویسد و جریان‌ساز است.

او به همان اندازه که در نثر دینی و داستان‌نویسی با تم دینی و آئینی شهره است، در داستان‌های اجتماعی نیز شناخته شده است. هرچند با بردن نام او، در ابتدا کتاب‌های او در حوزه ادبیات دینی به ذهن اکثر مردم می‌آید و غالباً او را با آثاری چون «کشتی پهلو گرفته» یا «سقای آب و ادب» می‌شناسند، اما او در سال‌های گذشته با نگارش آثار متعددی همواره نقد خود به مسائل و مصائب فرهنگی کشور را بیان کرده است.

بتازگی سیدمهدی شجاعی گفت و گویی انجام داده و در آن به نقد وضعیت فرهنگی کشور پرداخته است، او در گفت و گو با تسنیم معتقد است: باید بحث فرهنگ را یک مقدار گسترده‌تر در نظر بگیریم و از چهارچوب ادبیات یا سینما یعنی از این شاخه‌ها جدا شویم و از زاویه دید بالاتری به این موضوع‌ نگاه کنیم.؛ یعنی ابتدا فرهنگ عمومی را در نظر بگیریم و بعد به سراغ تعریف فرهنگ به طور خاص برویم. اتفاقی که در فرهنگ عمومی افتاده، فاجعه بسیار بزرگی است و متأسفانه کمتر به آن توجه می‌شود. فرض بفرمایید که اگر در سینما دو فیلم بیشتر یا کمتر ساخته یا جلویش گرفته شود و اصلاحیه بخورد، در بوق می‌کنند و مصاحبه‌ها و گفتگو‌ها در این‌باره انجام می‌دهند؛ ولی به آن اتفاقی که در بستر فرهنگ عمومی می‌افتد و به شیبی که به سمت قهقرا پیش می‌رود، کسی توجه ندارد و این محصولش تغییر ذائقه‌هاست.

او گفت: تغییر ذائقه فرهنگی نتیجه سیاست‌گذاری‌هاست؛ نه دولت و رئیس جمهوری خاص، شما نگاه می‌کنید می‌بینید که ذائقه جوان امروزی با ذائقه جوان 10 سال پیش به شدت متفاوت شده است. این محصول سیاست‌‌گذاری فرهنگی در یک کشور است؛ نه ربطی به دولت دارد و نه به رئیس جمهور. بحث الان ما فراتر از جناح‌ها و آدم‌هاست و من به طور خالص دارم به مقوله فرهنگ می‌پردازم. متأسفانه بعضی وقت‌ها از خالص‌ترین حرف‌های فرهنگی، تعبیر سیاسی می‌شود؛ چنانکه پیش از این نیز اتفاق افتاده است.

این نویسنده تاکید کرد: بچه‌گانه‌ترین نگاه به فرهنگ، نگاه جناحی است. متأسفانه فرهنگ دغدغه آقایان ما نیست. ببینید درست است که نسبت اقتصاد و فرهنگ، یک مقوله‌ای است، فرهنگ با خیلی چیزهای دیگر نیز نسبت دارد، اما عرض من این است که فرهنگ بما هو فرهنگ (یعنی فرهنگ به معنی خالص آن) و فرهنگ عمومی کشور، محصول یک سری اتفاقات، سیاست‌گذاری‌ها و بی‌توجهی‌ها به سیاستگذاری‌هاست. به عنوان نمونه، اگر در سینما آدمی بیاید که مؤثر باشد، می‌تواند جهت سینما را تغییر دهد و آن را بهتر کند، ولی در بحث فرهنگ این مجموعه تنوع ذائقه‌ها، محصول یک‌سری اتفاقات رخ داده کنار یکدیگر است که امکان دارد ظاهراً هیچ ربطی به فرهنگ نداشته باشد؛ مثل اختلاس، رشوه، ورود مال حرام به جامعه و... . مثالی دیگر می‌زنم؛ اگر مدیر مدرسه‌ای بین بچه‌ای که درس می‌خواند و کسی که درس نمی‌خواند هیچ تفاوتی قائل نشود، چه اتفاقی می‌افتد؟ غیر از این است که چهار صباح بعد هیچ‌کس انگیزه‌ای برای درس خواندن ندارد؟ همین مثال در جامعه نیز صادق است. در جامعه‌ای که با فرد «خاطی» و «خادم» یکسان برخورد می‌شود، یا حتی فرد خاطی جایگاه بالاتری کسب می‌کند، کاملاً مشخص، روشن و مستند است که نتیجه چه می‌شود؟

شجاعی ادامه داد: همان طور که گفتم باید ابتدا به کل فرهنگ توجه کنیم و بعد به زیرشاخه‌ها بپردازیم. در این صورت به‌راحتی می‌توانیم بفهمیم که چرا کتاب خوانده نمی‌شود، چرا سرانه مطالعه پایین است و حتی چرا کتاب خوب نوشته نمی‌شود؟ همه این‌ها مثل حلقه‌های متصل به هم است و با هم ارتباط دارد. یک مثال دیگر؛ فرض کنید که شما در جامعه‌ای زندگی می‌کنید که کتابی از یک نویسنده خوب در چاپ اول در تیراژ 300 هزار یا 400 هزار نسخه منتشر می‌شود. این بدان معناست که حق‌التألیف این اثر، حق‌التألیف سنگینی است که فرد می‌تواند با وجود آن برود و دو یا سه سال روی کار بعدی‌اش فکر کند و اثر جدید منتشر کند. محصول این سرانه مطالعه، یک نویسنده عمیق و تکنیکی است. اما وقتی در جامعه‌ای حق‌التألیف یک نویسنده با وجود وضعیت سرانه مطالعه نامناسب، هزینه دو ماه او را هم تأمین نمی‌کند، چگونه می‌توان تصور داشت که کار ارجمندی از دل این وضعیت بیرون بیاید. این‌ها همه حلقه‌های متصل به هم است. یعنی پایین آمدن سرانه مطالعه با ضعیف بودن کار نویسنده و مطرح نبودن کتاب در جامعه همگی با هم در ارتباط است.

شجاعی افزود: اصلاً فقط کتاب را در نظر نگیریم. زوج‌های جوانی را که می‌خواهند زندگی‌شان را آغاز کنند، در نظر بگیرید و یک ارزیابی کلی کنید و ببینید در میان آنها چقدر برای آغاز زندگی بحث جهت‌گیری معنوی و هدف‌گذاری‌ها برای آخرت و اهداف متعالی مد نظر هست و چقدر مقوله رفاه مادی؟ چقدر اینکه زندگی با کمال و سعادتمندی داشته باشند و چقدر برنامه‌ریزی مادی برای رسیدن به یک زندگی مرفه؟ ابزار این دو زندگی نیز با هم متفاوت است. ابزار رسیدن به یک زندگی رفاهمند، یک چیز است و ابزار رسیدن به یک زندگی با کمال و سعادتمند چیز دیگری است. این ابزار بعد به صورت جزئی‌تر به این صورت مطرح می‌شود که چه کتابی بخوانم؟ چه موسیقی گوش بدهم؟ چه فیلمی ببینم ... .

این پژوهشگر تاکید کرد: موسیقی در جامعه ما به صورت وحشتناک تنزل کرده است. ذائقه‌ای که اشعار کهن را از زبان شجریان می‌شنید، یک ذائقه بود و ذائقه‌ای که متناسب با موسیقی امروز است، چیز دیگری است. موسیقی امروز نه شعر دارد، نه هیچ‌‌چی و جوان‌ها هم دارند از این موسیقی لذت می‌برند. این موسیقی دارد زمزمه شبانه قشر جوان ما می‌شود. این موسیقی محصول یک فرهنگ و سیاست‌گذاری است که اگر بخواهیم چرایی پیداش آن را مجزای از این مسائل بررسی کنیم، به هیچ چیز نمی‌رسیم. باید همه مقدمات و حلقه‌های دیگر را نیز ببینیم؛ حلقه‌هایی که خروجی آن چنین موسیقی و هدفگذاری و چنین جوان و تصمیم‌گیری می‌شود.

منبع: جام جم

12

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت خبرفوری هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت خبرفوری هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد