محسن اردشیر کارگردان جوان و مطرح تئاتر در گفت و گو با خبرفوری: ما طراحی حرکت را نمی شناسیم و در بخش بدن و حرکت، ضعیف عمل کردیم!
محسن اردشیر در سال ۹۱ نمایش
محسن مرعشی -با محسن اردشیر; بازیگر، طراح صحنه، نویسنده و کارگردان تئاتر و از شاگردان دکتر قطب الدین صادقی به گفتگو نشسته ایم.
ویژگی و مشخصه ی بارز کارهای اردشیر حول محور موضوع آیینی و سنتی است که به شکل اغراق آمیزی از رنگ، موسیقی و حرکت در کارها استفاده می کنند!
و ما این المانها را خصوصا در کارهای مطرح وی، چون مرگ آنجلها، خوشه برنج و نمایش هاپ که جوایز مختلفی را در جشنواره ها از آن خود کرده است، به وضوح می بینیم.
خود وی نیز به این موضوع معترف است و سالهاست که در کارهای خود به آیین، اسطوره، فرهنگ و سنت مازندران پرداخته است.
محسن اردشیر، اجرای کار در اختتامیه جشنواره فجر سال ۹۱ را به عنوان بدترین خاطره صحنه ای خود عنوان می کند! چرا که مسئولین مربوطه توقع داشتند وی نمایش ۲۵ دقیقه ای خود را در ۵ یا ۶ دقیقه، خلاصه و اجرا کند.
اشاره ای هم به تئاتر اخیر بازیگر مطرح سینما و تلویزیون; شهاب حسینی دارد که در آن بلیط یک میلیون تومانی فروخته شد و با تعجب عنوان می کند: تئاتر ما به کجا میرود...!
از او میپرسم: شما در کشور در سبک کاری خود به خوبی معرفی شده اید و جوایز بسیاری را هم دریافت کرده اید، آیا به فکر تغییر سبک و روش در کار نیستید؟!
معضلی که یقه ی سینمای جشنوارهای ما را هم گرفته بود! فیلم هایی که با موضوعیت خاص از زندگی خارج از تمدن به روز کشور است و در حاشیه شهر و روستا ساخته میشد که البته در ابتدا بسیار دلچسب و جذاب مینمود، اما سالهاست که به تکرار رسیده و صرفا دستاویزی برای کسب جایزه های خارجی برای برخی هنرمندان شده است!
وی از قول فرهودی; سرپرست گروه "پارپیرار" در اجرای اخیر گروه خود در برج میلاد میگوید: "در ۱۸ سالی که در بخش ایین های مازندران به طور جدی فعالیت میکنم، گروهی را ندیده ام که با این سبک و سیاق کار کند و از دل آیین ها، یک قصه بیرون بیاورد که بتواند مردم را نگه دارد!"
اردشیر معتقد است کارهای آیینی که انجام میدهد نیز به تکرار رسیده است و این را ضعف حرکتی در تئاتر می داند و این که ما طراحی حرکت را نمی شناسیم و در بخش بدن و حرکت در ایران ضعیف عمل کردیم!
این کارگردان جوان و پرکار کشور قرار است کار جدیدی را از ۱۴ تا ۳۱ شهریور به نام "کاش می شد منم بیام" در مجموعه ی تئاتر شهر آمل به روی صحنه ببرد.
او در این مورد میگوید که این اثر از آن دسته کارهایی است که در کارگردانی بسیار آن را دوست دارد و بر خلاف کارهای قبلی است!
به اعتقاد وی، رنگ ها جزء نشانههای اصلی در هنر هستند و این رنگ ها هستند که به کار هویت می بخشند!
اما "کاش می شد منم بیام" درگیر رنگ ها نیست و مهمترین چیزی که کارگردانی این اثر را برای وی جذاب کرده است، حرکت موازی دو بازیگر اصلی کار است! تصویر در آن کم است و از رنگ نشانی نیست!
متن کار در سکوت هایی که دارد، سرشار از ناگفته هاست! گرچه دیالوگ های تکراری نیز دارد که اگر نبود هم مشکلی ایجاد نمی شد!
33