شاهکاری که شکوهش با گذشت زمان از میان نمیرود
تأثیر فردوسی بر فرهنگ و هنر ایران چنان بزرگ است که گزیده و کوتاه نمیتوان دربارهاش نوشت. رد پایش همه جا دیده میشود، اگر چه آن طور که باید قدر ندیده است.
امروز را در تقویم روز بزرگداشت حکیم توس نامیدهاند. ابوالقاسم فردوسی را از هزار سال پیش میشناسیم. شاعری که درد فرهنگ داشت، و ۳۰ سال رنج را به جان خرید تا شاهنامه را بیافریند.
در تاریخ به فراخور روزگار، رد پای داستانهای بیمانندی که او از روزگار باستان به دست ما رساند، بیش از همه در نقاشی و نقالی نمایان شد. پیداست که داستانهای شاهنامه میتواند در صحنه نمایش نگاهها را خیره کند، بر نتهای موسیقی بنشیند و گوشنواز شود، بر بوم نقاشی جلوهگری کند، یا بر پرده سینما درخشان و چشمنواز رویایی در بیداری شود.
در این میان شاید بزرگترین بیمهری به فردوسی و شاهکارش، نادیده گرفتن پتانسیل بالای آن برای خلق آثار هنری باشد.
مرد بینظیر ادبیات نمایشی و فردوسی
بهرام بیضایی که خودش از چهرههای ماندگار تاریخ ادبیات ایران است، در «سهرابکشی» از شاهنامه اقتباس کرده است. بیضایی در اوایل دهه ۷۰ شمسی «سهرابکشی» را نوشت و آنطور که خودش میگوید: «آن چه من کردم نوشتن رستم و سهراب است، چنان که من امروز می فهمم. در واقع «سهراب کشی» فاجعهای است که فردوسی سروده، مضمون داستان همان است و عملا یک جور پشت صحنه آن یا در حقیقت محاکمه آن است.»
کار بیضایی با فردوسی منحصر به شاهنامه و داستانهای آن نمیشود. او در فیلمنامه «دیباچه نوین شاهنامه» داستان زندگی فردوسی را به زبان سینما روایت میکند. داستانی که از صحنه خاکسپاری فردوسی آغاز میشود. این اثر سال ۱۳۶۹ در کتابی به همین نام با طرح جلدی از آیدین آغداشلو منتشر شد.
از بختیاری ماست شاید که نه فیلمی از «دیباچه نوین شاهنامه» روی پرده سینما رفت نه «سهرابکشی» بر صحنه تئاتر اجرا شد. در این میان البته فیلمهایی از داستانهای شاهنامه ساخته شدهاند که خارجیهایشان بیشتر در اتحاد جماهیر شوروی و یکی در هندوستان بود.
سرمایهگذاری چشمگیر شوروی
گفته میشود که بوریس کیمیاگروف برای ساخت فیلم «رستم و سهراب» چیزی بیشتر از ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار دلار هزینه کرد. رقمی که در دوران خود چشمگیر است اما حاصلش جدای خیل عظیم سیاهیلشکران فیلم آنطور که باید و شاید دلپسند نشد.
صحنهای از رستم و سهراب به کارگردانی بوریس کیمیاگروف
کیمیاگروف فیلمساز اهل سمرقند با حمایت دولت مرکزی شوروی، فیلمهای دیگری هم از داستانهای شاهنامه ساخت. «کاوه آهنگر»، «افسانه رستم» و «داستان سیاوش» دیگر فیلمهایش هستند و همین او را به پرکارترین فیلمساز در اقتباس از داستانهای شاهنامه تبدیل میکند.
پیش از کیمیاگروف در هندوستان هم داستان پر آب چشم رستم و سهراب دستمایه ساخت فیلم شده بود. در «رستم و سهراب» هندی که سال ۱۹۶۳ ساخته شد، پریتویراج کاپور پدر راج کاپور مشهور نقش رستم دستان را بازی کرد و نقش تهمینه را به ثریا خواننده و بازیگر مشهور آن زمان سپردند. موسیقی و رنگ و لعاب بالیوود از ویژگیهای این اقتباسی سینمایی است.
نخستین فیلمی که در ایران به نام فردوسی ساخته شد، اثری از عبدالحسین سپنتا نویسنده فیلمنامه «دختر لر» بود. سپنتا سال ۱۳۱۳ «فردوسی» را با فیلمنامهای از خودش کارگردانی کرد. این فیلم در هندوستان فیلمبرداری شد و سپنتا همراه با نصرتالله محتشم و سهراب پوری در آن ایفای نقش کردند.
در دوران رونق فیلمفارسیها در دهه ۳۰، فیلمهایی با اقتباس از داستانهای «بیژن و منیژه» و «رستم و سهراب» روی پرده سینما رفت. «رستم و سهراب» را سال ۱۳۳۶ مهدی رییسفیروز و شاهرخ رفیع با فیلمنامهای از ابوالقاسم جنتیعطایی کارگردانی کردند. یکسال پس از آن در سال ۱۳۳۷ با فیلمنامهای به قلم سیامک یاسمی «بیژن و منیژه» با بازی ژاله علو ساخته شد.
فریدون رهنما است که در دهه چهل «سیاوش در تختجمشید» را میسازد و با نگاه تازهاش از فضای فیلمفارسی فاصله میگیرد. فیلم رهنما که منتقدان زیادی هم پیدا کرده بود، از جشنواره لوکارنو جایزه گرفت.
یکی از مشکلاتی سر راه اقتباسهای سینمایی از شاهنامه ساخت و طراحی دکور، طراحی لباس و گریم مناسب شخصیتها است. برای فراهم کردن تمام این موارد بودجه سنگینی نیاز است که بسیاری از تهیهکنندگان را به تردید دچار میکند. با پیشرفت فناوریهای دیجیتال و امکان به کار گرفتن جلوههای ویژه شاید بتوان بر بسیاری از این مشکلات با هزینههای به مراتب کمتر غلبه کرد یا حتی قید فیلم را زد و سراغ ساخت انیمیشنهای کم هزینهتر رفت.
«آخرین داستان» ساخته اشکان رهگذر یکی از تازهترین اقتباسهای سینمایی از شاهنامه در قالب انیمیشن است. روایت داستان ضحاک ماردوش با صداپیشگی سرشناسانی چون پرویز پرستویی، لیلا حاتمی، حامد بهداد، باران کوثری و اکبر زنجانپور پایش به بزرگترین مراسم سینمایی جهان یعنی اسکار هم باز شد. فیلم عروسکی «افسانه ماردوش» ساخته حسین مرادیزاده اقتباس دیگری از داستان ضحاک است که برای تلویزیون ساخته شد.
پیش از آنکه سینما زاده شود، تصویرگران داستانهای شاهنامه را به تصویر میکشیدند. شاهنامه طهماسبی یکی از نمونههای درخشان به تصویر کشیدن شاهکار فردوسی است. به گفته حسن حبیبی ۱۵ نفر روی این کتاب کار کردهاند که نام ۹ نفرشان معلوم است و بقیه ناشناختهاند.
آثار محمود فرشچیان هم از بهترین نمونههای تصویرگری شاهنامه است. او کار تصویرگری شاهنامه را در سال ۱۳۵۳ به انجام رساند و تصاویر بدیعی از داستانهای آن خلق کرد.
نبرد رستم و اژدها اثر محمود فرشچیان
علیاکبر صادقی هم در اقتباس از شاهنامه حضوری پررنگ دارد. او که سال ۱۳۵۶ انیمیشن کوتاه «زال و سیمرغ» را ساخت، تصویرگری کتاب «هفتخوان رستم» را هم در کارنامه دارد. به گفته صادقی تصویرسازیهایش برای کتاب «هفتخوان رستم» گم شده است.
اپرای چکناواریان، اپرای عروسکی غریبپور
«رستم و سهراب» جذابترین بخش شاهنامه برای اقتباس است. در نمایشنامه حماسی آقاحشر کشمیری به زبان اردو، اپرای موسیقی عزیز حاجیبیگف یا حتی قطعه شعر متیو آرنولد همه این داستان در مرکز توجه است.
«رستم و سهراب» یکی از حلقههای پنجگانه اپراهای عروسکی بهروز غریبپور است. این اپرای عروسکی بر اساس اثر موسیقایی لوریس چکناواریان اجرا شده است. ساخت این اپرای تکپردهای برای چکناواریان ۲۵ سال زمان برد.
مطلب را با حمید رحمانیان به پایان میبریم که برای نشان دادن چهره زیبایی از ایران در نمایش سایههایش با عنوان «پرهای آتش» سراغ داستان زال و رودابه رفت. «پرهای آتش» نخستین بار سال ۲۰۱۶ در نیویورک اجرا شد.
نمایش پرهای آتش
منبع: خبرآنلاین
72