بازگشت غلامِ "پس از باران" بعد از ۹ سال به تلویزیون/ هنوز هم ناسزا میشنوم
امیر آتشانی هنوز حسرتِ نرسیدن به فیلمبرداری “مختارنامه” را میخورد. معتقد است ایفای نقش منفی و منفور غلام، در قالب چنین نقشهایی گرفتارش کرد و فرصت بازی در قالب کاراکترهای دیگر را از او سلب کرد.
در دنیای تصویر شروعی طوفانی داشت اما قبل از آن در تئاتر شناخته شده بود. سریال "پس از باران" امیر آتشانی را خیلی زود به چهره شناخته شدهای در میان مخاطبان تبدیل کرد.
خودش اما از این اتفاق چندان رضایت ندارد چون بارها به خاطر غلامِ "پس از باران" مورد شماتت و ناسزا قرار گرفته است.
هنوز حسرتِ نرسیدن به فیلمبرداری "مختارنامه" میخورد. معتقد است ایفای نقش منفی و منفور غلام، در قالب چنین نقشهایی گرفتارش کرد و فرصت بازی در قالب کاراکترهای دیگر را از او سلب کرد.
آتشانی دوباره خاکستری شد
ناراحتیهای امیر آتشانی از دنیای تصویر باعث شد تا او 9 سال از تلویزیون فاصله بگیرد و حالا به دعوت برزو نیکنژاد برگشته و در سریال "باخانمان" به تلویزیون بازگردد. "باخانمان" این روزها در تهران فیلمبرداریاش ادامه دارد و آتشانی در این سریال نقش خاکستری متفاوتی را به نام فرخ ایفا میکند.
روی نقش غلام خیلی کار کردم
من سالها در تئاتر فعالیت داشتم. سعید سلطانی با سوابقم آشنایی داشت و چند کارم را هم دیده بود. نقش غلام را پیشنهاد داد و قرار شد من این کاراکتر را بازی کنم.
روی این نقش خیلی کار کردم تا جزئیات شخصیت را دربیاورم. غلام در ابتدای قصه خاکستری است و حتی رگههایی از کمدی را در رفتار و گفتار او میتوان مشاهده کرد اما هر چه جلوتر میرویم به کاراکتری سیاه و منفور تبدیل میشود و به همراه فرخ، کاراکترهای منفی و منفور قصه را تشکیل میدهند.
غلام ذاتاً بدجنس نیست اما برای بالاکشیدن خودش حاضر است همهچیز و همه افراد حتی نزدیکترین و عزیزترین افراد خانوادهاش را قربانی کند.
همه توقع داشتند منفی بمانم
کاراکتر غلام با وجود منفوربودن توانسته بود با مردم ارتباط برقرار کند و حتی بعضیها او را دوست داشتند.
این نقش برای خودم چندان منفعتی نداشت. حتی باعث شد که در نقشهای منفی کلیشه شوم و همه کارگردانها توقع داشته باشند که نقشهای منفی شبیه غلام را برایشان بازی کنم.
شاید همین تلاش و نقشآفرینی خوب باعث شد که دیگر همه توقع بازی در چنین نقشهایی را از من داشته باشند.
شاید نباید غلامی میشدم
نقشهای دیگری پیشنهاد نمیشد و مجبور بودم در میان نقشهای منفی که پیشنهاد میشود بهترینشان را انتخاب کنم.
شاید نباید نقش غلام را به عنوان اولین حضور جدّیام در تلویزیون قبول میکردم، هرچند اتفاق مهمی در زندگی هنریام بود و میتوانست باعث اتفاقات جدیدی باشد که متأسفانه نشد.
«پس از باران» قصه خوبی داشت
پایه و اساس یک سریال را قصهاش تشکیل میدهد و قصه "پس از باران" خیلی جذاب و مخاطبپسند بود.
ضمناً این قصه جذاب در جغرافیای شمال کشور میگذشت و همین مسئله به جذابیتهای سریال افزوده بود. بازیگران حرفهای و توانایی هم در این سریال بازی میکردند.
به خاطر غلام خیلی ناسزا شنیدم
واقعاً اذیت شدم، وقتی با خانواده به شمال میرفتم میایستادیم تا خرید کنیم مغازهدار تا مرا میشناخت با لحن بدی شماتتم میکرد.
کسانی ناسزا و برخی هم تهدید میکردند. این اتفاقات جلوی خانوادهام میافتاد انگار آب سردی به روی سرم ریختهاند.
در "شب دهم"، "ستایش"، "خانهای در تاریکی" به شکلهای دیگر اتفاق میافتاد. این نقشها رفته رفته برچسبی شد که به پیشانیام خورد.
کارگردانها دیگر نمیخواستند نقش دیگری به من پیشنهاد کنند و ترجیح دادم چند سالی از تلویزیون فاصله بگیرم شاید نقشهای دیگر به من پیشنهاد شود.
چرا همه تقصیرها را گردنِ غلامِ "پس از باران" میاندازم؟
شاید بپرسید که چرا همه تقصیرها را گردنِ غلامِ "پس از باران" میاندازم؟ چون بعد از این سریال، کسی نبود که راه و چاره را نشانم بدهد که کدام راه را انتخاب کنم.
با عجله و شتابزده، سریال "شب دهم" حسن فتحی را قبول کردم. همیشه با خودم میگویم ای کاش دو سه سال منتظر میماندم.
چون واقعاً روحیه و زندگی و اخلاقیات من این کاراکترها نیست و از طرفی تحملِ نگاه و رفتارِ مردم و جامعه هم خیلی سخت است.
"ستایش" و "پایتخت1" هم کار را سختتر کرد. در صورتیکه باید فرهنگسازی شود که این حرفه است و ما بازیگریم.
به سعید سلطانی گفتم خرابم کردی خودتم درستم کن!
جالب است که در کار بعدی به سعید سلطانی گفتم خرابم کردی خودتم درستم کن! واقعاً "پس از باران" سکوی پرتابم بود اما بقیه راه را باید با عجله انتخاب نمیکردم.
این شد که منفی ماندم و دیگران هم با این ذهنیت انتخابم میکردند.
خدا را شکر که بعد از 9 سال، برزو نیکنژاد "باخانمان" را پیشنهاد داد که البته نمیدانم سرانجام نقشم چیست و به کجا میرسد. اما خوشحالم که در کاری طنز نقشِ متفاوتی دارم.
اینجا خواستم غلام نباشم؛ فرخم!
مشغول بازی در سریال "باخانمان" برزو نیکنژادم که وقتی پیشنهاد داد نه نگفتم و ترجیح دادم بعد از 9 سال فاصله گرفتن، با این مجموعه برگردم.
نقش خاکستری دارم؛ فردی به نام "فرخ" را بازی میکنم که درگیر زندگی از هم پاشیده شده است.
شاید برایتان جالب باشد که ابتدا نام این نقش غلام بود و خودم خواستم که نامش به فرخ تغییر نام داد.
هنوز حسرتِ "مختارنامه" را دارم
خوشبختانه هر آرزویی داشتم و یا نقشی را میخواستم بازی کنم چه مثبت و چه منفی در تئاتر تجربهاش کردهام.
اما هنوز حسرتِ "مختارنامه" را دارم، وقتی که دعوت شدم اما به دلیل حضور در چند کار نتوانستم خودم را به داود میرباقری برسانم.
انشاءالله که برای سریال "سلمان فارسی" پیشنهاد بدهد حتماً خودم را به هر طریقی شده میرسانم.
واقعاً "مختارنامه" را خیلی دوست داشتم اما قسمتم نشد.
شاید باورتان نشود هر سال این سریال پخش میشود من مخاطب پروپاقرصِ این سریالم.
منبع: تسنیم
72