وقتی خدا، فریبا کوثری را تنها نگذاشت
فریبا کوثری با ذکر خاطرهای در برنامه عیدانه شبکه دو سیما، از بازگشت امید به قلبش، هنگامی که در اوج ناامیدی و در آستانه ازدستدادن خانهاش بود، گفت.
فریبا کوثری، بازیگر سینما و تلویزیون، در ویژهبرنامه نوروزی شبکه دوم سیما به مناسبت آغاز سال ۱۴۰۰، از بازگشت نور امید به زندگیاش در لحظهای که گمان میکرد در اوج تنهایی است، گفت.
او در پاسخ سوال منصور ضابطیان که پرسید پیشآمده در بزنگاهی به این فکر بیفتید که دعای یک نفر در حقتان گرفته است، گفت: «من معجزه خدا را به چشم دیدهام. سال ۷۷ خانهای را پیشخرید کردم و سال ۷۹ تمام اندوختهام را برای داشتنش دادم. طوری که پولی برای خرید مبلمان نداشتم، در حالی که بیش از سه میلیون تومان نمیشد و در نتیجه سالن خانهام خالی بود. هرکس هم کارتنهای هنوز باز نشده را میدید میگفتم شب عید است و خرید را گذاشتهام برای بعدتر.»
او ادامه داد: «پیشنهادی برای کار نداشتم و این وضعیت آنقدر ادامهدار شد که تصمیم گرفتم خانه را بفروشم و جایی کوچکتر بگیرم تا بتوانم بخشی از مبلغش را در بانک بگذارم. اسفندماه بود و شب اول محرم، دلم شکسته بود و به جان مادرم که عزیزترینِ زندگیام است، به گریه افتادم و با خود گفتم خدایا این همه سال زحمت کشیدم تا خانهای بخرم و حالا باید بفروشمش؟! اگر به من نگاه نمیکنی دست کم به مادرم نگاه کن.»
کوثری افزود: «۴۸ ساعت نگذشته بود که پیشنهاد کار با سعید سلطانی با دستمزد ماهی یک میلیون و صد هزار تومان به من داده شد، دستمزدی که بسیار خوب بود، همزمان برزو نیکنژاد که مدیونش هستم، برای بازی در تئاتر دعوتم کرد و اگرچه قرار بود با حسن میرباقری کار کنیم، ولی «پرده عاشقی، مجلس زنکشی» را با داود میرباقری روی صحنه بردیم و بعد «معصومیت از دست رفته» را.»
او در پایان گفت: «این لحظهای بود که فکر میکردم من هستم و یک خانه خالی و خدا بود که مرا تنها نگذاشت.»
منبع: خبرآنلاین
72
خدا هیچکس تنها نمی گذارد فریبا کوثری دیگر کیست رسانه ملی هم پول مفت خرج با زیگر های می کند برای سبک بازی وکار های مسخره
چطور بیخانمانها با دعا خانه دار نمیشن؟؟؟
از تو حرکت {کار کردن} و از خدا برکت {روزی رساندن}. با بیکار نشستن و به زمین و زمان بد و بیراه گفتن کار درست نمی شود! او آماده به کار بوده و خداوند متعال یک بنده یا دو بنده اش را وسیله قرار داده تا به او روزی مکفی برسانند. در کشوری که قانون و ضوابط حاکم نیست و روابط خصوصی حاکم است تنها راه یافتن کار برای افراد آماده به کار ، قرابت ، نزدیکی و برقراری روابط خصوصی با صاحبان قدرت و کسب و کار است و راه دیگری برای آن متصور نیست!
او در انجام کارهای خیرخواهانه آزادی زندانیان مالی با کمک مالی دوستان خیر خود و تلاش برای گرفتن رضایت نامه قاتلین محکوم به قصاص از اولیای دم مقتولین فعالیت دارد.
فریبا کوثری عزیز خدا قلب پاک دوست دارد وتنها نمیگذارد دقیقا توزندگی من هم اتفاقهای برای من افتاده دراوج ناامیدی کمک کرده
خیلی وقت پیشا ازدواج کردم کارمندبودم وکرایه نشین .خرج دانشگاه آزاد همسرم هم بود. لیسانس گرفته بود (پرستاری)وکارنبود مشکل مالی داشتیم بادوچرخه قدیمی جابجا می شدیم وهمسرم درحال پایان فوق بود .آزمون استخدامی گذاشتند .همه ردشدند ازدوستاش ولی ایشون قبول شد. بعد تهران اعلام کردازبین فوق لیسانس مدیربت اجرایی ببمارستان درحال تحصیل با مصاحبه استخدام می کنند.مصاحبه قبول شدولی دیگرخبری ازاستخدام نشد.وهمه را رد کردند وسوگولی ها راگذاشتند.واین روایت بود درزمان سید محمد خاتمی رییس جمهور بنیان گذار رانت اسلامی ایران.
خانم کوثری فیلمنامه تعریف کردی یا واقعیته ؟؟؟!!!!!
پس توچرااکثراوقات خدا رافراموش میکنی!؟ واینقدرکه توفکرجلب توجه کردن وتعریف مردم هستی به فکررضایت خدانیستی!؟
متنی از نوشته های عارفی میخوندم به این مضمون....خداوندی که برای مقاصد دنیوی پرستش شود عظیم نیست...این خانم هم خداوند رو با خرید خونه یافتند....خانم بازیگر حقیقت خداوند بسیط بودنه...خداوند در جای جای هستی حضور دارند....الله الصمد......یعنی هستی از خداوند پرهست.............چقدر زشت حرف زدید یعنی یه بازیگر باید اینقدر در نوشتن درباره خداوند ضعیف باشد که حقیقت خداوند رو در خرید خونشون بدونند........................................برای سینما...تئاتر وحوزه نمایش باید تاسف خورد........
سال هفتاد و هفت ماهی یک میلیون قرار داد داشتی بعدش میگی خدا کمک کرد.پس من نمی دونم چه خدایی هست که ازجیب مردم به ناحق ور میداره برا تو
بااین حرفها مردم را گول نزنید!!!!!
پس چرا خدا جواب خیلی ها رونمیده چند سال پیش همکاری زنش چند روز بعد زایمان فوت کرد و همکار چون شرکتی بود مرخصی کم داشت بخاطر نگهداری بچه و وضعیت بی سرمایگی کمی افسرده بود از اداره اخراج شد چند روزقبل بعد ۱۰ سال دیدمشون متاسفانه پارتی نداشت پیش خدای مهربون و درد بی مادری بچه کم بود تو ۵سالگی از تب و عفونت تشنج کرده بود و معلول ذهنی بود آدم میبینه خفه میشه این همه عدالت رو کجای دلش بزاره