مسعود کجایی؟ که دل شهر گرفته
دغدغه این روزهای اهالی فرهنگ و هنر، زیانی است که از چیرگی طالبان بر افغانستان، به زبان و ادبیات پارسی وارد خواهد شد.
به همین مناسبت، شعری از کوروش کشمیری را به همراه بازخوانی یک خاطره قدیمی محمدحسین جعفریان از احمدشاه مسعود، شیر دره پنجشیر را باز نشر کردهایم.
اینجا دل مردم همه از قهر گرفته
مسعود کجایی؟ که دل شهر گرفته
تنگ است هوا بس که تن باغ ز کینه
بوی بدی از تفرقه و قهر گرفته
پامیر سیهپوش بدخشان و هرات است
هر آینه غندز* دلش از دهر گرفته
این آتش ماتم همه مزرعهمان را
از بلخ و سمنگان زده تا نهر گرفته
کابل شده مسموم و عمق جگرش را
از فتنه و نیرنگ زمان، زهر گرفته
اینک که همه تازه عروسان بدخشان
صد کینه به دل درعوض مهر گرفته
تاریخ عزادار خراسان بزرگ است
چون قلب خدا نیز از این بهر گرفته
کل این عملیات از خاطر این ادبیات است
این خاطره را چند بار گفتهام ولی باز هم تکرار میکنم. در دهکده خواجهبهاالدین بودیم، خط اول نبرد با طالبان. جنگ سختی درگرفته بود و مسعود جنگ را فرماندهی میکرد. از شب قبل، صحبت ما درباره شعر گل کرده بود. حرفهایی درباره شعر سپید داشت. فرماندهانش جرات نداشتند حرفش را قطع کنند اما خون خونشان را میخورد. بالاخره ملاقربان -یار نزدیک مسعود- جلو آمد و گفت: بسیار ببخشن آمر صاحب! حالی گپ عملیات است و نه ادبیات.
مسعود گفت: «مرتکه! کلگی (تمام) ای عملیات از خاطر ای ادبیات است!»
البته این را هم بگویم که «مرتکه» در افغانستان برای احترام است و همهجا به ما هم مرتکه میگفتند.
نقل از روزنامه کیهان، شماره شماره ۱۹۷۴۱، گفتوگوی محمد صرفی با محمدحسین جعفریان
* قندوز که معرب کندز است، در اصل کهندژ است؛ آخرین پادگان مرزی ایران با توران
منبع: خبرآنلاین
47