بیم ها و امیدهای تحول در رسانه ملی
دکتر صالح اسکندری، استاد دانشگاه
در این شب های پاییزی شبکه آی فیلم سریال "روزگار قریب" ساخته کیانوش عیاری را بازپخش می کند و من ضمن تماشای چندباره این سریال به حال رسانه ملی کشورم تاسف می خورم. در این سریال به بهانه روایت زندگی یک پزشک به زیبایی تمام فلاکت هایی را که ملت ایران در اواخر دوره قاجار، پهلوی اول و دوم در حوزه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مبتلا بودند به نمایش گذاشته می شود. صدا و سیمایی که در دهه های ۷۰ و ۸۰ سریالهای فاخری نظیر در چشم باد، امام علی(ع)، مختارنامه، روزگار قریب و ... را می ساخت در این سالها دچار چنان وضعیت اسفناکی شده است که اگر بگوئیم به لحاظ فرهنگی عقیم شده است پر بیراه نگفتیم و حتی مخاطبان سنتی آن هم دیگر رغبتی به تماشای شبکه های تلویزیون ندارند...
این ایام حتی نخبگان با سلایق سیاسی و فرهنگی مختلف به جرگه منتقدان صدا و سیما پیوسته اند. کاهش توانمندی در بسیج توده های مردم در جریان انتخابات مجلس شورای اسلامی یازدهم و ریاست جمهوری سیزدهم و شوراهای ششم زنگ خطر دیگری بود که حکایت از زوال تدریجی مرجعیت این رسانه داشت.
در بهمن ماه سال ۱۳۹۸ در یک نگرش سنجی که از بین حدود ۷۸۰ نفر از اعضای بنیاد ملی نخبگان نسبت به میزان توفیق نهادهای حاکمیتی صورت گرفته صدا و سیما اصلا وضعیت خوبی ندارد.
مشکل کجاست؟
اگر چه حضور پیمان جبلی فارغ التحصیل دانشگاه امام صادق علیه السلام به واسطه تخصص و تجربه و خوش فکری اش نوید بخش تحولات مثبت در رسانه ملی است اما جدا از اینکه رئیس رسانه ملی چه کسی است مشکل اصلی غیر رقابتی بودن و انحصاری بودن رسانه ملی در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات است.
جهت تقریب به ذهن انحصار تولید خودرو در سایپا و ایران خودرو مانع از خلاقیت و تولید پلت فرم های مشتری پذیر شده است. اما این تولیدات غیر رقابتی به واسطه تعرفه های گمرکی بالا و به تعبیری بسته بودن مرزها بیشترین مصرف جامعه ایران هستند و اغلب ایرانی ها پژو سوار یا پراید سوار هستند.
اما در موضوع رسانه تفاوت جدی وجود دارد که متاسفانه به دلیل ناکارآمدی بخشهای مختلف در حوزه ICT مرز رسانه ای وجود ندارد و در حالی که صدا و سیما انحصاری و غیر رقابتی است اما رسانه های دیگر به خصوص شبکه های اجتماعی و پیام رسان های خارجی، شبکه های اشتراک ویدئو و ... با بروز ترین فناوری های روز دنیا و ایجاد جذابیت های کاذب در اختیار عامه مردم قرار گرفته است.
بنابر یک نظر سنجی در بین دانشجویان، اساتید و کارکنان یکی از دانشگاه های کشور درباره نحوه مدیریت زمان در ایام خانه نشینی به واسطه شیوع بیماری کرونا از بیش از ۱۴۳۰ نفر به عنوان یک نمونه قابل تعمیم به اقشار خاکستری کشور تنها ۹درصد اعلام کرده اند تلوزیون می بینند و ۴۶درصد گفته اند اوقاتشان را در شبکه های اجتماعی نظیر تلگرام و اینستاگرام می گذرانند.
در عصر رقابتی انفجار اطلاعات صدا و سیما بدون تعارف فاقد مزیت رقابتی شده است. این یک واقعیت است که در بازار پیام، پیام بهتر تقاضای بیشتری پیدا می کند و چیزی شبیه به منطق عرضه و تقاضای اقتصادی است.
در واقع ریشه مشکلات صدا و سیما انحصاری بودن این رسانه است. طبیعی است انحصار هرجا که باشد برخی عوارض را در پی دارد؛
۱- انحصار رکود ایجاد می کند
۲- انحصار فساد به وجود می آورد
۳- شکستن انحصار تبدیل به یک تابو می شود
۴- انحصار باعث هزینه تراشی می شود
۵- انحصار مانع نوآوری و خلاقیت است
و ...
البته برخی این فضای غیر رقابتی را ناشی از الزامات قانون اساسی و یا ملاحظات و مصالحی که نظام با آن مواجه است و یا پویش ساختارشکنانه جریانات اصلاحطلب می دانند اما نباید فراموش کرد که زمانه عوض شده است و باید سریعا چاره اندیشی کرد. این انحصار برای دهه های ۶۰، ۷۰ و حتی ۸۰ پاسخگو بود اما در قرن جدید به واسطه ITG، موبایلیتی و ارتباطات تحرک پذیر و انفجار اطلاعات و شبکه های اجتماعی که برخلاف نظریات سابق ارتباطی مبنی بر اینکه هیچ رسانه ای جای رسانه دیگر را نگرفته است اما واقعا ارتباطات در بستر موبایل و توسعه شبکه های اجتماعی دو سویه جایگزین بسیاری از رسانه های دیگر شده است. وقتی رسانه جانداری مثل AP آسوشیتدپرس بخش عکس و سایر بخش های خود را تعطیل و تعدیل می کند به واسطه اینکه شبکه های اجتماعی و پیام رسان ها جایگزین گرایش مردم به خبرگزاری ها شده اند باید اهمیت فضای مجازی دو سویه را بیش از گذشته تلقی نمود.
هم اکنون کلیک خور خبرگزاری های بزرگ متوسط زیر ۱۰ هزار و خبرگزاری های کوچک تر در خوشبینانه ترین حالت زیر ۵ هزار است در حالی که یک پست در کانال های تلگرامی آخرین خبر و یا خبر فوری بالغ بر ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار بار بازدید می گیرد. به لحاظ هزینه بودجه بعضی از این خبرگزاری ها بالغ بر ۵۰ میلیارد تومان در سال است در حالی که کانال های تلگرامی و صفحات اینستاگرامی پر بازدید با کمتر از ۵ درصد این بودجه فعالیت می کنند بعلاوه اینکه درآمدزایی قابل توجهی هم دارند.
در حوزه شبکه های اشتراک ویدئو رقابت و اقبال عجیب به فیلمو، نماوا، روبیکا، آپارات و ... در چند سال اخیر برای بسیاری از تحلیلگران رسانه شگفت آور بود. شیوع کرونا و آموزشهای مجازی برای دانش آموزان و دانشجویان نوعی همه گیری استفاده از موبایل و شبکه های اجتماعی را حتی برای کودکان ۷ تا ۱۲ سال به وجود آورد. آمار خرید گوشی های موبایل، تبلت و رایانه های همراه به وضوح گویای این امر است.
اما چالشهای دیگری نظیر ساختار سازمانی سنگین و غیر تولیدی، فقدان نظارت سازمان یافته، تهیه کننده محوری در تولیدات، اقتصاد ناپایدار و اسپانسر محوری، فقدان تولید محتوا در درون سازمان، اصرار به بکارگیری مدیران بازنشسته، بیکار بودن بخش قابل توجهی از نیروهای سازمان که صرفا ساعت کاری پر می کنند و کار اصلی شان بیرون از سازمان است، عادی شدن اخذ رشوه در بین برخی مدیران شبکه ها به نحوی که تهیه کنندگان حتما باید درصدی را به عوامل شبکه به عنوان هدیه بدهند، عدم سیاستگذاری اصولی در مواجهه با سلبریتی ها، کناره گیری شخصیت های هنری از تلوزیون و دعوت آنها از مسیرهای کاذب نظیر پرداخت های چند ده میلیونی برای حضور در یک تاک شو، بلاتکلیفی با بحث موسیقی، عدم اهتمام به فقه رسانه، تعریف نشدن نقش حراست در صدا و سیما، تجربه شبکه افق که به جای تولید محتوا برای عموم شبکه ها شبکه ای در کنار این ساختار عریض و طویل ایجاد می شود و باعث دو قطبی فضای شبکه انقلابی و شبکه غیرانقلابی می گردد، مشکلات لب آنتنی، گرایش های سیاسی بعضا متضاد در بخش هایی از صدا و سیما نظیر مرکز افکارسنجی، فقدان سیاست اصولی در تنظیم روابط با دولت از دیگر مشکلاتی است که مانند خوره سازمان نحیف صدا و سیما را از درون می خورد
چه باید کرد؟
سیاست ها و راهبردهای کلان در بلندمدت
۱- رفع انحصار از سازمان صدا و سیما و رقابتی کردن فعالیت های تولید صوت و تصویر ذیل سیاست های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی و طراحی زمین بازی برای رقابت مجموعه نیروهای معتقد به انقلاب مانند مجموعه هایی چون اوج، سراج، توسکا، حوزه هنری، جهاد دانشگاهی و ...
به طور مثال در سیما می توان به غیر از شبکه های یک، دو و ۶ و شبکه های برونمرزی سایر کانال ها را به برخی مجموعه های انقلابی اجاره داد. به طور متوسط با اجاره ۲۰ شبکه تلویزیونی به مجموعه های قدرتمند فرهنگی می توان درآمدی ماهانه حدود ۵۰۰ میلیارد تومان برای سازمان ایجاد کرد که این رقم در سال به بالغ بر۶۰۰۰ میلیارد می رسد. این پول می تواند در سرمایه گذاری بر شبکه های اجتماعی، تعدیل نیروی انسانی و کوچک سازی ساختار و تولیدات فاخر در صدا و سیما برای پخش شبکه های اصلی هزینه شود.
۲- کنترل ابر داده ها توسط حکومت با تسلط کامل بر ICT و تحقق دولت الکترونیک- مهمترین و بهترین وزیر دولت در عصر انفجار اطلاعات باید وزیر ارتباطات باشد- کره جنوبی و چین با تسلط بر همین ابر داده ها توانستند بحران های سنگینی مثل کرونا را به خوبی مدیریت کنند
سیاست ها و راهبردها در میان مدت
۱- سبک سازی سازی ساختار سنگین و غیر تولیدی صدا و سیما به نحوی که پرسنل در ساعات کاری بیکار نباشند!
۲- پایان دادن به تولید کننده محوری و اسپانسر محوری از طریق ایجاد مراکزی برای تولید متن مثل "سیما متن" و یا تکثیر تهیه کنندگانی مثل "سیما فیلم"
سیاست ها و راهبردها در کوتاه مدت
۱-انتصاب مدیران صاحب نظر در عرصه فرهنگ برای اداره رسانه ملی و اجتناب از هدایت بیرونی سازمان - سازمان صدا و سیما باید تابع نظریه فرهنگی انقلاب اسلامی که توسط مدیران داخلی آن تئوریزه می شود باشد نه مدیرانی فاقد نظریه هستند و تابع نهادهای قدرتمند بیرونی می باشند.
۲- تحرک جدی به سوی رسانه های دیجیتال و سایبر مدیا و پایان دادن به فضای مونولوگ و یک سویه در کانال ها و شبکه های فعلی
۳- پرهیز از تسری نگاه های امنیتی در بین تهیه کننده ها و هنرمندان
۴- تجدید نظر در سیاست کنونی در مواجهه با چهره های هنری به نحوی که این چهره ها تلوزیون را پناهگاه خود بدانند و به کار در سیما افتخار کنند نه اینکه به شبکه های نمایش خانگی و اشتراک ویدئو پناه ببرند و در مقابل اجتناب از ارتباط گیری های کاذب نظیر پرداخت چند ده میلیونی برای حضور یک سلبریتی در یک برنامه تلویزیونی مناسبتی
منبع: خبر فوری
66
چرا این موضوع را قبلا نگفتید حالا که مسئله برگ سبز مطرح شده و دکان بعضی ها تخته شده می گویید هر چند باید به کار این شرکت هم رسیدگی شود