روایت اسرافیل شیرچی از «برنامه ملی پاسداری از هنر سنتی خوشنویسی در ایران»
بُرد با ما بود اگر کسی چون دهخدا در یونسکو از ما حرف میزد
اسرافیل شیرچی میگوید احساسش این است که بُردِ ما در ثبت پرونده «برنامه ملی پاسداری از هنر سنتی خوشنویسی ایران» در یونسکو نیازمند یک دیپلماسی قوی است؛ یک مدیر قوی که پیگیر باشد و قدمت و پیشتازیمان در خوشنویسی را در یونسکو جا بیاندازد یا استادانی بزرگ که هیئتی شوند و مانند قدیم خودشان قدم جلو بگذارند. او میپرسد آیا الان کسی مانند دهخدا هست که به یونسکو برود و از خط ما حرف بزند یا نه؟!
شنبه، ۱۳ آذر بود که خبر آمد پرونده «برنامه ملی پاسداری از هنر سنتی خوشنویسی در ایران» به شانزدهمین جلسه کمیته بینُالدُوَل محافظت از میراث فرهنگی ناملموس که از ۱۳ تا ۱۸ دسامبر ۲۰۲۱ (۲۲ تا ۲۷ آذر ۱۴۰۰) در مقر سازمان یونسکو در پاریس برگزار میشود، ارسال شده است.
همزمان با ایران، ترکیه نیز پروندهای تحت عنوان «حُسن خط، هنر باستانی خوشنویسی اسلامی» و ۱۶ کشور عربی شامل عربستان سعودی، عراق، اردن، لبنان، فلسطین، یمن، مصر، الجزایر، تونس، مراکش، کویت، امارات، عمان، بحرین، سودان و موریتانی پروندهای مشترک با عنوانِ «خوشنویسی عربی، دانش، مهارت و شیوهها» به این جلسه ارائه کردهاند و منتظر پاسخند. در این بین نامی از افغانستان و شبهقاره هند شنیده نمیشود.
اسرافیل شیرچی، هنرمند خوشنویس ایرانی، متولد ۱۳۴۱ در بابل، فارغالتحصیل دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران که در انجمن خوشنویسان ایران، عنوان استاد رشته خوشنویسی و خطاطی را در کارنامه دارد در مورد چشمانداز این اتفاق میگوید علیرغم قدمت و پیشتازی ما در خط، خوشنویسی، کتابآرایی، تذهیب و... از آن جایی که از لحاظ دیپلماسی در روزگار خوبی به سر نمیبریم در صورتی موفق به ثبت این پرونده خواهیم شد که کسی مانند علامه علیاکبر دهخدا به یونسکو برود و از خطمان حرف بزند.
متن کامل این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
ترکیهایها مدعیانِ پرتنشیاند
شیرچی در پاسخ به این که همزمانی ارسال پروندههای ذکرشده به یونسکو در مورد خط و خوشنویسی از سوی ایران، ترکیه و ۱۶ کشور عربی را چگونه ارزیابی میکند، چنین میگوید: «ایران منشاء این هنر بوده و هست. اصولا عثمانیها و عربها، در بحث خط حضوری شاید هزارساله داشتهاند و اگر بخواهیم بررسی تاریخی کنیم احتمالا به نتیجه نمیرسیم چرا که عربها مدعیاند اما نه از حیث فرهنگ و هنر که از حیث الفبایی که وجود دارد اما احساس من این است که ترکیهایها مدعیان پرتنشیاند. عربها کار کردهاند، شاید حدود ۳۰ سال و ما کار کردهایم حدود ۹۰۰ سال، ما از بعد از ساسانی خط را چه روی سکهها و چه روی سفالینهها و... کار کردهایم و این حرف، نه حرف من که حرف تاریخ و گواه آن شاهکارهای موجود در موزههاست. نمونه بارز این کارکردن، نقوش شیخلطفالله، بارگاه امام رضا(ع) و اصولا مقابر و مساجد، کتابنوشتههای موجود در موزههای لوور، متروپولیتن، بریتیش میوزیوم و... است که میتواند گواه پیشتازی و قدمت ما در خط، خوشنویسی، کتابآرایی، تذهیب و... باشد. پس شکی در این نیست که ما به لحاظ قدمت و پرداختن به این هنر فاخر از دوره تیموری و سلجوقی تاکنون، پیشتازیم.»
آرتیستهایمان در اِکسپوها جایی ندارند چون دیپلماسیمان ضعیف است
به شیرچی میگوییم محمدحسن طالبیان، معاون پیشین میراث فرهنگی ایران در مورد عنوان پرونده ترکیه؛ «حُسن خط، هنر باستانی خوشنویسی اسلامی» گفته است: «عنوان پرونده پیشنهادی ترکیه برای خوشنویسی، دارای صفت اسلامی است که این امر مورد اعتراض رسمی ایران قرار گرفته است؛ چراکه صفت اسلامی نمیتواند محدود به ترکیه باشد، فارغ از آنکه منشأ خوشنویسی اسلامی را باید در ایران جست» و از او میپرسیم نظرش در این مورد چیست. شیرچی پاسخ میدهد: «بگذارید جواب سوالتان را با ذکر خاطرهای بدهم. در نمایشگاهی از آثار سلطانعلی مشهدی در موزه متروپولیتن نیویورک، دیدم که نوشتهاند ترکیش آرت (Turkish Art). من انتقاد کردم و گفتم سلطانعلی مشهدی، نستعلیقنویس دوره سلجوقیه، ربطی به آنها ندارد و تمام این تذهیبها و کتابآراییها که معرفی میکنید آثار فاخر یک هنرمند ایرانی در مکتب هرات است و مکتب هرات هم مکتبی ایرانی است.»
سکوت مدیران ما موجب بیپشتوانگی آرتیستهایمان است به گونهای که در اِکسپوها و رویدادهای بینالمللی جایی نداریم
او که مهمترین ویژگی کارش، توجه به خط شکستهنستعلیق و آموزش آن است و شمار بسیاری از آثارش در قالب مجموعههایی نفیس به چاپ رسیدهاند، ادامه میدهد: «ترکیهایها شاید حدود ۲۰، ۳۰ سال است که آثارشان را شیکوپیک و کراواتی عرضه میکنند و طبیعی است که وقتی دیپلماسی قوی باشد هنر جایگاه خود را پیدا میکند. آنها دیپلماسی و مدیران ما، به جای آن، یک سری غفلتها داشتهاند. غفلتهایی که باید جبران شود و اگر جبران شد میتواند به هنر و هنرمندان کمک کند اما مدیران ما معمولا در قبال این غفلتها سکوت میکنند. تاکید میکنم که بحث من مدیران فرهنگی و هنری است و کاری با مدیران سیاسی ندارم. مدیرانی که سکوتشان موجب بیپشتوانگی آرتیستها میشود به گونهای که هنرمند میبیند که در اِکسپوها و رویدادهای بینالمللی جایی ندارد. یعنی هنری فاخر و درجه یک، با قدمت هزاران سال، مانند کالیگرافی و خط که در نقوش نیشابور میتوان دید و در کتابآراییهای مکتب اصفهان، شیراز و هرات به وضوح قابل مشاهده است، وجود دارد اما دیپلماسی عرضهاش وجود ندارد.»
شیرچی که از معدود کسانی است که در تلویزیون برنامه آموزش خوشنویسی؛ باعنوان «خط عشق» اجرا کرده است، برنامهای که چند سال از شبکههای گوناگون پخش میشد، میافزاید: «عثمانیها، در خط ثلث و نسخ پیشتاز بودهاند و این تعارف نیست اما ما با قوت و قدرت بسیار بیشتری پنجره هنر را از هزار و خردهای سال پیش بسیار زیباتر از آنها گشودهایم.»
خط نستعلیق ما بهسان غزل حافظ غیر قابل تقلید است
شیرچی در پاسخ به این که آنچه ۱۶ کشور عربی تحت عنوان «خوشنویسی عربی، دانش، مهارت و شیوهها» ارائه کردهاند چه میزان قابل اعتناست هم میگوید: «هنر آنها همیشه قابل اعتنا بوده اما مصرف خودش را داشته است. مثلا در مقابر، مساجد، مدرسههایی چون سمرقند و بخارا و بعد در کتابآرایی و قرآن و احادیث مذهبی و معنوی ولی ما خط خاصی داریم که بینظیر است، خطی به نام نستعلیق و یک خط دیگر به نام شکستهنستعلیق که مختص روحیات ایرانی است. خط نستعلیق ما بهسان غزل حافظ، غیر قابل تقلید و متعلق به فرهنگمان، منحنیهای معماریمان، زحمتِ کشیدهشده به پای فرشهایمان و... است.»
خوشنویسی پاکستان، هند و افغانستان، هنوز کودک است
او که از آموزگاران انجمن خوشنویسان ایران هم هست در جواب این که چرا در این میان نامی از افغانستان، هند و پاکستان نمیشنویم، میافزاید: «شما نمیتوانید هنر را ظرف مدت ۲۰، ۳۰ سال بررسی کنید و باید ۱۰۰ سال بگذرد. همانطور که روزگاری محمدطالب آملی (از شاعران بزرگ پارسی و طبریسرای سده یازدهم هجری قمری) به هندوستان، به مرکز شعر و ادب میرفت یا بیدل دهلوی (شاعر پارسیسرای سبک هندی) شعرش را در آنجا مطرح میکرد و خوشنویسان ما مانند میرعماد و خیلیهای دیگر در مکتب صفویه، هنر مکتب هند را گسترش میدادند، امروزه نیز در افغانستان و پاکستان و حتی عراق و سوریه و کشورهای همجوار خط شکستهنستعلیق کار میکنند، حتی در امارات و کشورهایی چون بحرین، قطر و... اما خط شکسته ای که هنوز کودک است و هنوز قوت ندارد. ما درویش (عبدالمجید طالقانی، خوشنویس، شاعر و عارف شهیر) را داشتهایم و استاد بزرگی مانند گلستانه (از خوشنویسان صاحبنام و ازسرآمدان خط شکسته نستعلیق) را. ما الگوها و مدلهای فاخری داشتهایم. آنها نداشتهاند و الان از روی کارهای ما کار می کنند، پس باید ۲۰ سال، ۳۰ سال و بیشتر بگذرد تا ثمرهاش را بببینند. این همان است که نهالی که امروز میپروری، بَرِ پُرثمر را تو فردا بری.»
اگر علیاکبر دهخدا داشتیم...
شیرچی در جواب سوال آخرمان که چشمانداز ارائه پرونده «برنامه ملی پاسداری از هنر سنتی خوشنویسی در ایران» به یونسکو را چگونه میبیند، میگوید: «بستگی به شرایط روزگارمان دارد. ما از نظر دیپلماسی در روزگار خوبی به سر نمیبریم. دیپلماسی قوی خیلی کارها میتواند انجام دهد، ما متاسفانه همانطور که مولانایمان را مصادره کردند و چاه نفت کسانی دیگر شد، ممکن است خطمان را هم مصادره کنند. احساس من این است که پشت این قضیه باید یک دیپلماسی قوی وجود داشته باشد، یک مدیر قوی که پیگیر باشد و این را در یونسکو جا بیاندازد یا استادان بزرگ هیئتی شوند مانند قدیم و خودشان قدم جلو بگذارند اما آیا الان کسی مانند دهخدا هست که به یونسکو برود و از خط ما حرف بزند یا نه؟!»