از توبه نامه شهید حمید باکری تا ردصلاحیت سردارسلیمانی از گزینش سپاه
امید ملایی / فعال رسانه
فیلم سینمایی موقعیت مهدی به کارگردانی و نویسندگی هادی حجازی فر امسال در جشنواره فجر به نمایش در آمده است.
این فیلم، اولین ساخته سینمایی هادی حجازیفر و محصول سیمافیلم است؛ در خلاصه داستان «موقعیت مهدی» آمده است: مهدی باکری، فرمانده لشگر ۳۱ عاشورا از برادر کوچکترش حمید میخواهد علیرغم مشکلاتی که برایش پیش آمده به منطقه برگردد و در کنار او باشد. حمید میپذیرد و همراه میشود. حالا بعد از عملیات خیبر، مهدی باید تنها به خانه برگردد...
یکی از نکات جالب این فیلم روایتی است درباره توبه نامه شهید حمید باکری؛ در این فیلم به علت و چرایی ماجرای توبه نامه شهید حمید باکری اشاره نشده است اما در سکانسی شهید مهدی باکری از برادرش میخواهد برای کمک به جبهه برود سپاه و توبه نامه بنویسید!
فاطمه امیرانی همسر شهید حمید باکری در سال ۸۴ در گفتگو با ایسنا میگوید: از آقای محسن رضایی شنیده بودم که بارها به ایشان فشار آورده بودند مهدی باکری را عوض کند و به مهدی باکری نیز تحمیل میکردند که حمید را از لشکر اخراج کند؛ وقتی قرار شد لشکر عاشورا تشکیل شود، شهید مهدی باکری که قبل از آن معاون شهید احمد کاظمی در تیپ نجف بود به فرماندهی این لشکر منصوب شد و حمید هم فرمانده یکی از گردانهای این لشکر بود، اما شهید مهدی باکری به او گفت برگرد ارومیه و مشکلاتت را حل کن و وقتی او برگشت گفتند اگر میخواهی مجددا بازگردی، توبهنامه بنویس!
همسر شهید حمید باکری در ادامه میگوید: در آن زمان حمید از صبح میرفت سپاه تبریز در حیاط مینشست و زانوانش را بغل میکرد تا به او وقت بدهند و بتواند با آنها صحبت کند و در آخر نیز میگفتند امروز جلسه بوده است و وقت نمیشود. هر روز به این شکل او را معطل میکردند و جالب است جهت گزینش حمید تحقیق میکردند که آیا او نماز میخواند یا روزه میگیرد؟ بعد از کلی رفت و آمد، یک روز لباس سیاهی پوشیده بود و آمد خانه و جلوی من و خواهرانش ایستاد و باحالت خوشحالی گفت: نظرتان در مورد این لباس من چیست؟ آنها گفتند برو لباس را درآور ولی حمید رو به من کرد و گفت: نظر تو چیست؟ من هم لبخندی زدم و چیزی نگفتم. در نهایت او مجددا برگشت جنوب تا اینکه در عملیات خیبر به شهادت رسید.
همسر شهید حمید باکری با اشاره به اتهاماتی که به همسرش وارد میشد میگوید: در آن زمان شهید مهدی باکری و شهید حمید باکری به مخالفت با روحانیت و ولایت فقیه متهم میشدند و به همین دلیل کنار گذاشته شدند ولی آنها بنا به وظیفه و احساس تکلیف هرگاه احساس میکردند به حضور آنان نیاز است مجددا بازمیگشتند یا در جهاد یا در شهرداری یا در هر قسمتی که فکر میکردند برای تداوم آرمانهای انقلاب مفید خواهند بود؛ این افراد عمدتا از نیروهای سنتی و نیروهای تحصیلکرده و خط امامی شهر متشکل بودند.
فیلم موقعیت مهدی درحالی به ماجرای توبه نامه شهید حمید باکری اشاره می کند که پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی هم مورد تقریبا مشابهای روایت میشود؛ سردار غلامرضا کرمی قائممقام شهید قاسم سلیمانی در لشکر۴۱ ثارالله کرمان میگوید: اوایل سال ۵۹ یا ۵۸ بود، ولی دقیقا به یاد ندارم. اما حاج قاسم بیشتر به یاد داشت. جوانی موفرفری با لباس آستین کوتاه و چسبان، شلوار گشاد و دمپا با کمربند پهن، برای گزینش آمده بود. به این فکر کردم که چرا امثال این افراد باید در سپاه باشند؟
ماجرای گزینشهای عجیب و برخوردهای سلیقهای و محدود کردن دایره انقلابی در این سالها بارها مطرح شده است تا جایی که رهبر انقلاب در این مورد در سال ۹۹ میفرمایند: ما یک سابقهی نامطلوبی در امر گزینش از سالهای قبل در جاهای مختلف داشتهایم که معیارهای گزینش، معیارهای درستی نبوده؛ فرض کنید مثلاً راجع به فلان مسئلهی فقهیِ خیلی کمیاب که از یک فقیه هم آدم بپرسد، معلوم نیست حاضر باشد بتواند جواب بدهد، از یک جوانی بپرسند که اگر جواب نداد، رد بشود؛ این کارها را نکنید. یک گزینش درست و حسابیِ کاملاً خردمندانه و صحیح انجام بگیرد تا با گزینش وارد بشوند.
حکومت که بر مبنای ریش و تسبیح و عبا و عمامه صلاحیت افراد را بسنجد بهتر از این نمی شود ازاین ظلم ها تا بخواهی در این نظام مقدس!!!! اتفاق افتاده ...
من خودم مدتی جبهه بودم والله قسم آنهایی که ریش و پشم و ظاهر ساز بودند خیلیها شون ترسو بودند و مثلا من که در جبهه رادیو عراق میگرفتم و ترانه گوش میکردم خیلی نترس بودم به جان خودم یکیش در آن منطقه جنوب زبیدات از ترس دندانهایش به هم میخورد من پاسپخش بودم هر چند شهید شد اما من با سخنانم و شوخیهایم ترسش رو شکستم و این شهید خیلی جرات پیدا کرد ...شرم به این دنیا به این درد به این عمری که برنمیگرده خودم رفتم دلم جا موند کی تقدیر رو اینجور عوض کرده داره یه عمر میشه که زیر آوارم ولی ...لعنت خدا به کمیسیون پزشکی بنیاد حقوق مرا پایمال کرددددددده
با این شعر و ترانه ای که نوشتی فهمیدم جبهه ای نیستی ، از خودمونی کامنت نویسای بیکار 6666666666
عیبی نداره داداش منم جانباز ۹۹درصدم فقط موتورم سالمه خدا رو شکرهمونم داره کار می کنه
والا منم برای گزینش آموزش پرورش رفته بودم میخواست چون شک بین ۳ و ۴ رو بلد نبودم ردم کنه.
شخصی که خودش قرآن رو از رو اشتباه میخوند
از منم در استخدامی یه اداره سوال شد اول با پای چپ می ری مستراح یا با پای راست بلد نبودم منو رو رد کردن
خدا بیامرز ها عقاید درستی داشتند و روحشان شاد. خیلی از شهیدان این آقایان کذاب را قبول نداشتند ولی غیرت داشتند
راستی چرا مدل عمامه های بعضی ها دار میشه مثل کلاهی فوی درازو یکمی شبیه کلاه دقت بفریید عمامه سال 1356 ا نقایس با سال 1399 1400
نمی دانم منظور خانم شهید باکری از سخت گرفتن گزینش درآن موقع چیه ولی گزینش در اوایل انقالب از صفر تا صد در دست جناح چپ دیروز واصلاح طلبان امروز بودوهر کس با آنها نبود بر چسب ضد ولایت فقیه بهش می زدنند
چقد وقیحانه سعی دارید تاریخو عوض کنید ولی کور خوندید...پشت پردهٔ همهٔ جانماز آب کشیدنای حزب شما و حزبی که مثلا از شما نیست برای مردم رو شده.. دیگه با این دو گانه نمیتونید کسیو خر کنید مگه اینکه خودش گوشاش مخملی باشه
اقای حمید باکتری فرزند شهید وطنم ملت ایران همیشه به یاد شهید باکری هستن تمامی شهیدان کشورمان برای خاک وناموس جانشان را ایثار کردند البته باید از زندگی شهید وطن فیلمی ساخته شود گرچه نام شهیدان در تاریخ نوشته شده نامشان در قلب ملت ایران مانده گار شده تشکر ازشما فرزند و برومند ایران زمین
منم بلد نبودم ، به جای اینکه ردم کنن ، از روی من رد شدند !!
خدارحمت کندتمامی شهیدان را.
حالاقراراست توبه نامه ای درمجلس تصویب
شودوبه دست آقای قالی باف ودوستان
برسانند تادیرنشده ازقطارانقلاب پرت نشوند.
شهیدان عزت و شرف کشور و قاضیان آخرت هستند. روحشان شاد
کاشکی دو تاشون زنده میموندن قاضی دنیا میشدن یه عدالتی هم اینجا جاری میشد
گزینش کردن افراد برای تصدی امری بر اساس معیارهای غیرعلمی و از روی ظواهر چیزی جز خطای محض نیست. تنها معیار و سنجش گزینش افراد بایستی معیارهای علمی و تخصصی و تجربی و عمل به قانون باشد. اجرای قانون صحیح و عادلانه فردی لاابالی را تبدیل به فردی مطیع قانون خواهد کرد.
منم یه از خدا بی خبری تو کمیسیون تبریز رد کرد به خاطر یه مسئله چرت که خیلی با داشتن اون شرایط استخدام شده بودن
داغ دلم تازه شد، خدا جوابشو بده
شهید حمید باکری با خیلی از سپاهی ها فرق می کرد ، ورزشکار بود و علاقه زیادی به بازی والیبال داشت بارها که برای انجام کاری به ستاد لشگر می رفتم ایشان را درحال بازی والیبال می دیدم به شنا هم علاقه داشت بسیار سرزنده و شاداب بود و همواره لبخند بر لب داشت اما آقا مهدی حالا یا بخاطر مسعولیت فرماندهی لشگر یا کلا اخلاق خودشان یک مرد جدی بودند من شاید سه چهار بار ایشان از نزدیک دیدم در اندیمشک و نقده و گیلانغرب ، ایشان کم حرف و سربه زیر و لبخند ایشان را به یاد ندارم ، خدا هردو این عزیزان و تمام شهدای این مملکت را بیامرزد .
روزی رفتم سپاه پرونده زمان جنگ رانگه کردم دیدم دریک فرم نوشته ام مفسرقرآن هستم جوان دانش آموز رشته تجربی ومفسرقرآن! خودشان وقتی این کاغذر ادستت می دهندبایدچیزی مینوشتی
چقدر شما متملق ها به کشور آسیب زدید
این نوع رفتارها فقط باعث گسترش ریا در جامعه میشه.
البته جدای از مسائل سهوی امروز خیلی از افراد افراطی در همان اوایل انقلاب مشخص شد که جاسوس اسرائیل بودند و با این رفتارهایشان قصد آسیب و ضربه به انقلاب را داشتند.