جوکر، از گزند مضحکه/ ویدئو
چرا باید از نخندیدن دیگری، خندهمان بگیرد؟ این ماجرا، ما را به یاد کودکی هایمان میاندازد، یاد بازی بینام و نشان «نخندیدن»، قرار بر این بود که به همدیگر نگاه کنیم و هر کس زودتر میخندد، باخته بود.
البته بازی خسته کننده و زودگذری بود. طرفدار زیادی هم نداشت. معمولا بزرگترها، یک پای بازی بودند و بازنده هم، همواره بچه ها.
حالا هم که برنامه «جوکر» چند ماهی است از شبکه نمایش خانگی، دارد پخش می شود، اصل و فرع و نتیجه ماجرایش هم، مانند همان بازی کودکی هایمان است.
بزرگ ترها سرگرم می شوند و بچه ها می بازند. خودداری از ابراز احساسات، از آن دست لوس بازی هایی است که فقط ما بزرگ ترها بلدیم انجام دهیم. کودکان، زلال و یکرو هستند. با کمترین بهانه ای می خندند و با اندوهی، می گریند.
احساسات شان را ممیزی نمی کنند. از آنچه که هستند خودداری نمی ورزند. برای همین هم، بهترین دوران زندگی شان را سپری می کنند. دروغ بلد نیستند.
نیرنگ نمی دانند. صادق اند و بی ریا. به همین خاطر است که از بازی من درآوردی «هر کی نخنده» استقبال نمی کنند و زود خسته می شوند. ماها، کودکان دیروز هم زود خسته می شدیم. کودکان همه نسل ها از ممیزی و خودداری از ابراز احساسات، بیزار بوده اند و از آن دوری می کرده اند.
سیامک انصاری؛ میزبان برنامه جوکر، با چهره جدی، کارت های زرد و قرمز، و آن کلید قرمز که آژیر خطر را به صدا در می آورد، در ذهن ها ماندگار شده است.
اما جوکر، برخلاف خواست طبیعی و غریزی کودکان است. به آنان آموزش می دهد که نخندند. اگر کسی بخندد، «می سوزد». جریمه می شود. گر چه کودکان، از نخندیدن بیزارند، اما با نگاه به بزرگترهایشان که به مضحکه شرکت کنندگان جوکر، قاه قاه می خندند، دچار تردید و آنگاه تسلیم می شوند. آنها نیز به نخندیدن حاضران در برنامه، واکنش نشان می دهند و ادای بزرگترها را در می آورند؛ به نخندیدن، می خندند.
در حقیقت، کودکان تقلیدی نامناسب از بزرگترها می کنند. اما اینجا، ماجرا تمام نمی شوند. بچه ها آرام آرام، به این نتیجه می رسند که نخندیدن و در حقیقت جلوگیری کردن از خنده، یک فضیلت است. یک ارزش است که جایزه به همراه دارد. پس، شروع می کنند به تمرین کردن.
تمرین نخندیدن. آنگاه این تمرین ها، آرام آرام به ناخودآگاه شان رسوخ می کند. سپس، تبدیل به یک عادت می شود و در نتیجه، آدم های نخند، به بار می آیند.
گر چه کودکان، از نخندیدن بیزارند، اما با نگاه به بزرگترهایشان که به مضحکه شرکت کنندگان جوکر، قاه قاه می خندند، دچار تردید و آنگاه تسلیم می شوند
نقش سیامک انصاری در این برنامه به عنوان میزبان نیز جای تأمل دارد. میزبانی او همراه با میمیکی جدی و بعضا اخم آلود است و علاوه بر کارت های زرد و قرمزی که استرس آورند، آن دکمه قرمزی که جلوی روی اش هست و آژیر خطر گوشخراشی که به صدا در می آورد، خاطره دلهره آور از او، در ذهن ها به جا می گذارد. اینها، با رسم و رسوم میزبانی و میهمان داری، فاصله بسیار و منافات فراوان دارد.
جوکر با مدیریت احسان علیخانی، البته در نوع خود دارای ارزش های بازیگری است. حاضران در آن که جملگی بازیگرند، دست به کارهایی می زنند که معمولا در آثار نمایشی قبلی شان، از این کارها نکرده اند.
اداهایی در می آورند که پیش تر، آن را در خور شأن و شخصیت شان نمی دانستند. در وضعیت هایی قرار می گیرند که قبل ترها، آن را خارج از عرف کاری شان قلمداد می کردند.
خلاصه اینکه، جوکر، برای این بازیگران که اغلب نیز، فعال در حوزه طنز هستند، کارگاه خوبی برای تمرین نخندیدن جلوی دوربین است.
اما سوال اساسی این است، اگر به جای این بازیگران که بیشترشان چهره های شناخته شده هستند، افراد عادی و ناشناخته، حضور داشتند، باز ماهیت کار، با خنده گره می خورد و جذاب اش می کرد؟ می توان با احتمال بسیار بالا، پاسخ را «نه» دانست.
بنابراین، کودکان معصوم، دست به خودآزاری مضحک می زنند. تلاش می کنند جلوی خنده شان را بگیرند و با نخندیدن، عجین شوند. آیا چنین شرایطی، به نفع کودکان و آینده سازان این مرز و بوم است؟