پشت صحنۀ جایزه بوکر: آیا رقابتی جنجالی میتواند ادبیات را نجات دهد؟
در زمانهای که جایگاه فرهنگی رمان متزلزل شده و همزمان صورتهای دیگرِ سرگرمی، مهیبتر از همیشه، قد علم کردهاند، جایزۀ بوکر نقش مهمی در حیات ادبی پیدا کرده است، بوکر نیرویی انرژیبخش و مهم در صنعت نشر شده است که انبوه خوانندگان را با کتابهایی آشنا میکند که بهخودیِخود بعید است بتوانند در بازار خودی نشان دهند، گبی وود، مدیر جایزۀ بوکر، میگوید این روزها بردنِ این جایزه به نوعی «تاجگذاری» تبدیل شده است که زندگی برنده را کاملاً دگرگون میکند.
درست بعد از ساعت هفت و بیست دقیقۀ بیستم اکتبر ۱۹۸۱، حدود صد مهمان برای مراسم اهدای جایزۀ بوکر در تالار استِیشنِرز هالِ لندن با دیوارهای تماماً چوبیاش نشستند. شام عبارت بود از موس آووکادو و قارچ مزهدارشده، فیلۀ ماهی سوخاری، سینۀ پرشدۀ قرقاول، پنکیک گیلاس و دسر فندقی. ترکیب ناشناخته و شیک منوی غذا (آووکادو!) حاکی از آن بود که جایزۀ آن سال، دستکم این بار، جایزهای مدرن است (قبلاً در سال ۱۹۷۵، سوپ «لاکپشت سبز» سرو شده بود، غذایی که بهکلی از عصر دیگری آمده بود). گهگاه در میان مهمانان چهرههای فرهنگی برجستۀ لندن هم به چشم میخوردند، مثل جوآن بِیکوِل، آلن ینتوب، کلر تومالین. صندلیها را طوری چیده بودند تا اگر ایتالو کالوینو در آخرین لحظات خودش را رساند، بتوانند تغییرشان بدهند.
بیبیسی هم پوشش زندۀ تلویزیونی از مراسم را از همان سال بهطور منظم آغاز کرد، مسئلهای که، در عصر باشکوه شبکههای تلویزیونی، نقشی اساسی در شهرت این جایزه داشت، درست بهاندازۀ رسواییهای بهدقت هدایتشدۀ پیرامونش که خبرشان مدام مثل بمب صدا میکرد. سال پیشازآن، آنتونی برجس درخواست کرده بود نتیجه را از قبل به او اطلاع دهند، چون اگر ویلیام گلدینگ جایزه را برده باشد -که همینطور هم شد- در مراسم شرکت نخواهد کرد.
مارتین گاف، گردانندۀ بوکر، ماجرا را افشا کرد و قهرِ ادبی برجس به خوراک تیترهای خندهدار خبری تبدیل شد. طی ۳۴ سال مسئولیت گاف، خردهخبرهای نصفهنیمۀ فراوان دیگری هم بودند که از اتاق داوری به بیرون درز کرده بودند. هیلاری منتل، که در ۱۹۹۰ داور این جایزه بود، به من میگوید «وقتی که از وجود این افشاگریهای هدفمند و غالباً بسیار گمراهکننده باخبر شدم، یکجورهایی وحشت کردم». با همین تمهیدات بود که بوکر نهتنها به جایزهای ادبی، که به آوردگاهی هیجانانگیز برای بحث و مجادله و گمانهزنی بدل شد، یعنی به نهادی فرهنگی.
در برنامۀ تلویزیونی ۱۹۸۱با یک مأمور شرطبندی از لَدبروکس هم مصاحبه شده بود. رمان میوریل اسپارک، ولگردی با قصد قبلی، اثر محبوبی بود و ۷ به ۴ رویش شرط میبستند. شرطبندی روی هتل سفید، اثر دیام تامس، هم ۳ به ۱ بود و عدۀ زیادی به موفقیتش امید بسته بودند. همچنین افراد دیگری مثل مولی کین، ایان مکایوان، ان اشلی، دوریس لسینگ و سلمان رشدی هم شانس موفقیت داشتند. از نظر عدهای خجالتآور است که شرطبندی، که پای ثابت جایزۀ بوکر است، از مسابقات اسبدوانی پا به عرصۀ ادبیات جدی بگذارد. اما آنطور که از یک یادداشت داخلی قدیمی برمیآید، بوکر همیشه مصمم به ایجاد «تنش و چشمانتظاری» بوده است، همین بس که بدانیم امید میرفته که «باعث شود مردم در بیرونِ ساختمان محل برگزاریِ جلسۀ نهایی منتظر بمانند، چراکه نمیتوانند حتی یک دقیقه بیشتر از چیزی که لازم است برای شنیدن خبر صبر کنند».
ساعت ۷:۳۷ عصر، نام برنده را اعلام کردند. همۀ دوربینها بهطرف سلمان رشدیِ ۳۴ساله چرخیدند (روی او ۸ به ۱ شرط بسته بودند)، کسی که تا همین چند وقت پیش تبلیغاتچیِ شرکت تبلیغاتی اوگیلوی اند میتر بود و حالا صاحب یک چک دَههزارپوندی و شهرت یکشبه شده بود.
جایزۀ بوکر داشت به جزئی از روح جسورتر، بزرگتر و رقابتیترِ حاکم بر نشر، و بهطور کلیتر به جزئی از فرهنگ بریتانیا بدل میشد. پیتر مِیِر، رئیس جدید و زیرکِ انتشارات پنگوئن، حق انتشار اکثر آثار حاضر در فهرست نامزدهای نهایی ۱۹۸۰ را روی هوا قاپید، عنوان بوکر را روی جلدشان زد و خیلی تَروفِرز به بازار عرضه کرد -کاری که خریدن، خواندن و نظردادن دربارۀ «کتابهای بوکر» را مقرونبهصرفه و جذاب میکرد. در سال ۱۹۸۲، کتابفروشی زنجیرهای جدید و جسوری به نام «واتر اِستونز» تأسیس شد، و دو سال بعد، جایزۀ تِرنِر بهمثابۀ بوکر هُنری پایهگذاری شد. در سالهای جاهطلبانۀ نخستوزیری تاچر، نهفقط بازار رقابت بوکر، که بازار هر نوع رقابتی داغ بود.
از زمان پیروزی رشدی به بعد، زندگی بیشترِ نویسندگانی که برندۀ این جایزه شدند بهکلی دگرگون شد (اوایل، جایزۀ بوکر «چیزی شبیه به نشان اسکار» بوده است، طوری که در یادداشتی خصوصی از آن چنین یاد شده: مجسمۀ زنی کمابیش به سبک آرت دکو که یک دیس را بالای سرش گرفته و بیش از نیم متر ارتفاع دارد). رشدی به من میگوید «این جایزه باعث شد بتوانم زندگیام را با شغلم بچرخانم، کاری که از آن روز به بعد انجامش دادهام». بن اُکری دربارۀ لحظهای که، یک دهه بعد، نامش در ضیافتی در گیلدهال لندن اعلام شد میگوید «بلند شدم و بهآهستگی، طوری که انگار خواب میبینم، قدم برداشتم. از بین همۀ این میزها رد شدم و راهم را باز کردم. میشود زندگی ادبیام را به قبل و بعد از آن قدمها تقسیم کرد».
ارزش جایزۀ بوکر امروزه ۵۰ هزار پوند است و جهش آنیِ میزان فروش را تضمین میکند. بوکر هنوز هم زندگی برندگانش را زیرورو میکند. رمان تالار گرگ نوشتۀ هیلاری منتل از پیش از دریافت جایزۀ بوکر در سال ۲۰۰۹ اثر پرفروشی بود، بااینهمه، منتل میگوید «حس میکنی جایگاهت یکشبه تغییر کرده». برناردین اواریستو، که جایزه را در سال ۲۰۱۹ بهطور مشترک با مارگرت اَتوود دریافت کرد، هنوز بعد از دو سال، درگیر مصاحبه با مطبوعات است. تابستان که با او صحبت کردم، بهگمانم، روز مصاحبه با نشریات پرتغالی بود، اما حساب کار از دستش در رفته بود. او تا پیش از کسب جایزۀ بوکر هرگز نتوانسته بود فقط و فقط از راه داستاننویسی امرار معاش کند، اما بعد، تازه در ۶۰سالگی و برای هشتمین رمانش جایزه از راه میرسد؛ «هر چیزی که میتوانستم برای زندگی حرفهایام آرزو کنم در یک شب برآورده شد»: حق اجرای صحنهای و سینمایی اثرش خریداری شد، به ۵۰ زبان مختلف ترجمه شد و بیبیسی در مجموعهمستندِ «تصور کن» مستندی دربارهاش ساخت. او که نخستین زن سیاهپوستی است که برندۀ این جایزه شده ناگهان دریافت که لازم است اعتراض سیاسیاش را علناً بیان کند: «ناگهان از نوعی جدیت، احترام و اعتبار خاص برخوردار شدم». از ناشری شنیدم که اواریستو حالا دیگر «مصاحبهشونده، مصاحبهکننده، رئیس فلانجا، و چهرۀ فلانچیز» شده است.
برای داگلاس استوارت که جایزه را در نوامبر ۲۰۲۰ برای اولین اثرش، یعنی شاگی بین، پایِ برنامۀ زوم دریافت کرد هیچ ضیافتی در کار نبود، بلکه او و شریک زندگیاش در خانهشان در نیویورکِ کرونازده نشستند، پیتزا سفارش دادند و تهِ یک بطری شامپاین «باستانی» را درآوردند. استورات بیشترِ دو ماه آینده را هم روی همان مبل خاکستری خانهاش سپری کرد، و مصاحبه پشت مصاحبه بود که از طریق زوم انجام میداد. راوی میرچِندانی، ویراستارِ استوارت در لندن، میگوید زمانی که انتشارات پیکادور کتاب را در اختیار گرفت به فروش ۲۵هزارنسخهای هم راضی بود، چه برسد به حالا که فقط در انگلستان ۸۰۰ هزار نسخه از آن به فروش رسیده است؛ دیگر از آمار فروش در آمریکا و تیراژ خارجی بیشمارَش که بگذریم. میرچندانی میگوید «بسیار قابلتوجه است که کتابی راجع به کودکی از طبقۀ کارگر در دهۀ هشتاد میلادی و در شهر گلاسگو به زبانهای ماراتی، گرجی و مغولی ترجمه شود».
در زمانهای که جایگاه فرهنگی رمان متزلزل شده و همزمان صورتهای دیگرِ سرگرمی، مهیبتر از همیشه، قد علم کردهاند، در زمانهای که پوشش رسانهای ادبیات هر روز کمتر میشود و درآمد نویسندگان کاهش یافته است (در سال ۲۰۱۸ میانگین درآمد سالیانۀ نویسندگان ۱۰ هزار و ۵۰۰ پوند بود، این رقم ۴۲% کمتر از میانگین درآمد در سال ۲۰۰۵ است)، رشد بوکر نهتنها کمتر نشده، که بهعنوان نیرویی انرژیبخش و مهم در صنعت نشر بیشتر هم شده است، نیرویی که انبوه خوانندگان را با کتابهایی آشنا میکند که بهخودیِخود بعید است بتوانند در بازار خودی نشان دهند. گبی وود، مدیر جایزۀ بوکر، میگوید بردنِ این جایزه بهنوعی «تاجگذاری» تبدیل شده است.
هر جایزۀ ادبی نیازمند چند داور است. در آتن باستان که نمایشنامههای اشیل، سوفوکل و اوریپیدس برای تاجی از شاخههای پیچک با هم رقابت میکردند امر داوری را شهروندانی به عهده میگرفتند که با قرعهکشی انتخاب میشدند. داوران جایزۀ گُنکور فرانسه -همان جایزهای که در سال ۱۹۶۸ ناشری جوان به نام تام مَشلر با رؤیای راهاندازیِ بوکر قصد داشت از آن الگوبرداری کند- دَه نفر از بزرگان ادبیات هستند که پس از انتخابشدن، بهطور مستمر و تا بازنشستگی در سن ۸۰سالگی، به کارِ داوری ادامه میدهند. آنها اولین سهشنبۀ هر ماه برای صرف ناهار در رستوران دروآنِ پاریس، که از سال ۱۹۲۵ محل جمعشدنشان بوده است، دور هم جمع میشوند و آثار را بررسی میکنند. هر یک از داوران مرد و معدود داوران زن کارد و چنگالی دارند که اسمشان رویش حک شده است.
برای بوکر هر سال هیئت داوران جدیدی انتخاب میشود، همین باعث میشود پیشبینی حتمیِ نتیجه بسیار دشوار باشد. شخصی که داوران را با تأیید رسمی اعضای هیئتامنای بوکر انتخاب میکند وود، مدیر بوکر، است. وودِ پنجاهساله، که پیشازاین مدیر ادبی تلگراف بوده است، چهرهای آرام و متفکر از خود نشان میدهد: درست برعکسِ گاف و ایان ترِوین، دو مدیر قبلی، که هردو محصول دوران پرماجراترِ ادبیات در لندن بودند. وود که بهخاطرِ داشتن مادری مکزیکی به دو زبان مسلط است، بهقول خودش، در «محیطی سمینارمانند» بزرگ شده است -پدرش، مایکل وود، استاد زبان انگلیسی پرینستون است که ازقضا در سال ۲۰۱۵ رئیس هیئت داوران بوکر هم بوده است، یعنی همان سالی که وود مدیریت بوکر را به عهده گرفت.
موقعیتِ وود او را، در عین آرامشی که دارد، به یکی از قدرتمندترین افراد صنعت نشر در جهان بدل کرده است، قدرتی که محتاطانه از آپارتمان او در آرکوِی در شمال لندن اعمال میشود، چراکه بوکر، فعلاً، هیچ دفتری ندارد (تا اوایل سال ۲۰۲۱ که وود بهصورت آزاد کار میکرد و کارش تماموقت نبود حتی هیچ کارمندی هم نداشت، هرچند، از سال ۱۹۹۳ یک مشاور روابط عمومی، بهطور مستمر، از خارج از مجموعه با بوکر همکاری میکند: دوتی اروینگ، مدیر همهکارۀ پشتصحنه.
بنیانگذاران جایزه تشخیص داده بودند که ترکیب مناسب داوران باید شامل یک «رئیس»، یک «منتقد»، یک «ناشر»، یک «رماننویس» و یک «فرد متفرقه» باشد (این آخری، براساس یادداشتی متعلق به سال ۱۹۷۰، میتواند یک «خانم بازیگر باهوش ... مثل شیلا هنکاک یا فنِلا فیلدینگ باشد»). در سالهای بعد، ناشران، بهجز ناشران بازنشسته، از هیئت داوران کنار گذاشته شدند، و باورهای مربوط به وجود تنوع نژادی و جنسیتی در میان داوران دچار تحولات اساسی شدند. بیست سال طول کشید تا بوکر برای اولین بار داوری سیاهپوست یا آسیایی انتخاب کند (ترِوِر مکدانلد، گویندۀ اخبار، در سال ۱۹۸۷). از سال ۲۰۱۵، حدود یکسوم داوران رنگینپوست بودهاند. تا پیش از اینکه وود به این رویه خاتمه دهد، جلسات مشورتی در باشگاهِ بسیار سنتی و مردانۀ گَریک برگزار میشد. وود به من میگوید «وقتی عهدهدار این شغل شدم، چند نفرشان میگفتند ‘نگران نباش گبی، ما برایت میز رزرو میکنیم’. و من جواب میدادم ‘مشکل من این نیست’».
وود میگوید دوست دارد هیئت داوری را هیئتی از «همتایان خلاق» بداند. هیئت داوران ۲۰۲۱ به ریاست مایا جاسانُف، استاد تاریخ دانشگاه هاروارد، از «یک رماننویس، یک خانم بازیگر بسیار فرهیخته، یک استاد دانشگاه، یک روزنامهنگار و یک کشیش بازنشسته تشکیل شده بود». اینها را روآن ویلیامز میگوید، همان کشیش بازنشسته که اسقف اعظم سابقِ کانتربری و شاعر است. یکی از نفرات ثابت هیئت داورانْ منتقد است، این منتقد معمولاً کسی است که وود قبلاً در زمان روزنامهنگاری ادبیاش با او کار کرده است. امسال هوراشیا هرود، سردبیرِ فایننشال تایمز، در این جایگاه قرار گرفته است؛ منتقدِ سال ۲۰۱۶ جون دِی، نویسنده و استاد دانشگاه، بود که، به گفتۀ خودش، دعوتش به هیئت داوران سربسته و کمی سرّی بوده است: «کمی شبیه این بود که در یکی از کافههای آکسفورد برای عضوگیری در امآی فایو با تو وارد گفتوگو شوند». وود میگوید که دِی را به این دلیل انتخاب کرده که «میتواند آثار ویل سلف را برای خوانندگان تلگراف توضیح بدهد» -با این حرفش درواقع میخواست به من بفهماند که دنبال کسی بوده که از مدرنیسم سر دربیاورد، اما گرایش چندان عمیقی به آن نداشته باشد.
بوکر روی مرز باریک اعتبار ادبی و اقبال عمومی حرکت میکند. گمنامبودنِ بیشازحدِ برندگان ممکن است این خطر را به دنبال داشته باشد که جامعه را خشمگین کرده و باعث التهاب در بازار کتاب شود (چه دیر بود، چه دیر اثر جیمز کِلمن در سال ۱۹۹۴ برندۀ جایزۀ بوکر شد و باعث شد رئیس بخش کتابِ خردهفروشی دبلیواچ اسمیت نامهای کنایهآمیز به بوکر بنویسد. او در این نامه اشاره کرده بود که فروش این کتاب بعد از دریافت جایزه چهار برابر شده و، از هفتهای ۸ نسخه، به ۳۰ نسخه رسیده است). از طرف دیگر، اگر بوکر زیادی بهسمت جریانهای غالب و باب روز هم متمایل شود، باز با مشکل روبهرو خواهد شد، چراکه انتظار میرود برندۀ بوکر براساس معیارهای والاتری از جذابیت تجاریِ صرف انتخاب شود. در سال ۲۰۱۱ که وود داور جایزه بود، یکی از داوران گفت طرفدار کتابهایی است که «سریع پیش بروند» و این اظهارنظر جنجال بزرگی به پا کرد. حواشی پس از این اتفاق به شکلگیریِ نه یک جایزه، که دو جایزۀ رقیب منجر شد، جوایزی که هدفشان پسگرفتن خلوص ادبیای بود که به نظر میرسید دارد در بوکر به باد میرود. از دل هر جایزه جایزۀ دیگری بیرون میآید تا، به گفتۀ جیمز اینگلیش پژوهشگر ادبی، یا با نمونۀ موفقی رقابت کند (گنکور در پیِ نوبل، بوکر برای رقابت با گنکور، و ترنر به تقلید از بوکر تأسیس شد)، یا مجمع ردشدگان راه بیندازد. جایزۀ زنان در واکنش به فهرست تماماً مردانۀ نامزدهای بوکر در سال ۱۹۹۱ برپا شد، درست مثل جایزۀ فمینای فرانسه که در سال ۱۹۰۴ برای مقابله با زنستیزی گنکور بنیان گذاشته شد.
سمیر رحیم، رماننویس و دبیر بخش کتابِ مجلۀ پراسپکت و از داوران سال ۲۰۲۰، میگوید وود دوست دارد «داورها را طوری بچیند که به هم بیایند و طوری با این قضیه برخورد میکند که انگار با یک قرار عاشقانۀ عجیبغریب پنجنفره مواجه است». وود غالباً به زوجهایی فکر میکند که بودنشان کنار هم دردسرساز یا نامحتمل است، مثلاً ژاکلین رُز، نظریهپرداز انتقادی، در کنار وال مکدِرمید، رماننویس جنایی (۲۰۱۸)؛ امیلی ویلسون، استاد ادبیات یونان و رم باستان، در کنار لی چایلد، تریلرنویس (۲۰۲۰). وود میگوید «به نظرم اولین زنی که اݧݧݧُدیسه را به انگلیسی ترجمه کرده و نویسندهای که جک ریچر را نوشته میتوانند گفتوگوی جذابی دربارۀ داستان معاصر انگلیسی داشته باشند. آیا میتوان بینهایت سختگیر و درعینحال بینهایت اهل مدارا بود؟ آیا این دو نفر میتوانند تجسم همین ایده باشند؟».
کلنجاررفتن با ترکیبهای محتمل هیئت داوران یک بازی یکساله است. وود در بهار ۲۰۲۱، زمانیکه داشت روی ترکیب احتمالی داورها برای جایزۀ ۲۰۲۲ کار میکرد، به من گفت «همین امروز صبح داشتم تیم فوتبال خیالیام را میچیدم، اسمها را در دفتر یادداشت تلفن همراهم جابهجا میکردم. این کار را هر چند روز یک بار انجام میدهم. این نفرات میروند به ترکیب اصلی و این نفرات میروند به نیمکت ذخیرهها».
معرفی کتابها به بوکر عذاب هرسالۀ ناشرهاست. در نگاه اول، مقررات بسیار سادهاند. هر مؤسسۀ انتشاراتی (که ممکن است ناشر مستقل یا زیرمجموعۀ شرکت مختلطی باشد) اجازه دارد فقط یک کتاب ارائه کند، آن هم فقط «اثر بلند داستانی» که از ابتدا به زبان انگلیسی نوشته شده باشد. مجموعهداستانهای کوتاه و نیز آثاری که توسط خودِ نویسنده منتشر شده باشند هیچکدام واجدشرایط نیستند. واژۀ «رمان» در سال ۲۰۱۹ از مقررات بوکر حذف شد، چراکه بحثبرانگیزبودنِ آن از سالها پیش، یعنی از ۱۹۷۱، ثابت شده بود. در آن سال در کشوری آزاد اثر ویاس نایپل برندۀ بوکر شد و سال بیلو و جان فولز، داوران مسابقه، با همکاران خود بر سر رمان بودن یا نبودنِ این اثر اختلاف داشتند.
اما پیچیدگیهای مبهمی هم هست. علاوهبر آن یک کتاب (که ممکن است در انتشارات کوچک و مستقلی مثل «گالی بِگِر پرِس»، نمایندۀ صددرصد آثار داستانی، و در انتشارات بزرگی نظیر «جاناتان کِیپ»، نمایندۀ فقط دَه درصد آثار هر سال، باشد)، هر رمانی که نویسندهاش قبلاً به جمع نامزدهای نهایی جایزه راه یافته باشد نیز قابلارائه است. درضمن، مؤسساتی که طی پنج سال اخیر آثارشان در فهرست اولیۀ نامزدها قرار داشته میتوانند عناوین دیگری را هم معرفی کنند که تعدادشان، بنا به شرایط مختلف، متغیر و نهایتاً چهار عنوان است. غیر از این، هر مؤسسۀ انتشاراتی میتواند پنج اثر دیگر را هم معرفی کند که در صورت تمایلِ داوران به مسابقه «فراخوانده میشوند». در آخر، داوران هم مجازند هر کتاب واجدشرایط دیگری را که مطلوبشان است «فرابخوانند». هیچیک از کسانی که با آنها صحبت کردم، بهجز ایو اسمیت که دبیر خویشفرمای بنیاد بوکر است، نتوانست تمام این مقررات را فیالبداهه به خاطر بیاورد.
هیچکدام از تغییراتی که تاکنون در ضوابط بوکر داده شده بهاندازۀ تصمیمی که برای بزرگترکردن دایرۀ صلاحیتها در سال ۲۰۱۴ گرفته شد جنجالبرانگیز نبوده است، تصمیمی که براساس آن همۀ نویسندگانی که به زبان انگلیسی مینویسند واجد شرایط هستند، برخلافِ قبل که فقط نویسندگان اهل انگلستان، ایرلند، کشورهای مشترکالمنافع و زیمبابوه اجازۀ ارسال آثارشان را داشتند. چنین تغییری اساساً به این معنی بود که حالا آمریکاییها نیز میتوانند وارد رقابت شوند، و همانطور که خیلیها از آن بیم داشتند، جایزه را تصاحب کنند (امسال، تنها یک نویسندۀ بریتانیاییسومالیایی با نام ندیفه محمد از انگلستان در فهرست نهایی حضور دارد، و نیمی از نامزدها آمریکایی هستند). این تغییر با مخالفت شدید عدۀ زیادی از اهالی صنعت نشر بریتانیا مواجه شد -بهخصوص از این بابت که جوایز بزرگ آمریکا، نظیر پولیتزر و جایزۀ ملی کتاب آمریکا، از قبل برای نویسندگان آمریکایی کنار گذاشته میشوند. حتی منتقدان آمریکایی هم از این بابت ناراضی بودند و معتقد بودند که مقرراتِ جدید فرصتِ کشف کتابهایی را که بیرون از مرزهایشان نوشته میشود از آنها میگیرد. همین سه سال پیش، ۳۰ ناشر نامۀ مشترکی را امضا کردند و در آن خواهان لغو قانون جدید شدند.
تا پیش از سال ۲۰۱۴، بوکر در این فکر بود که با سودبردن از اسمورسم قابلتوجهی که در میان خوانندگان آمریکایی دارد جایزۀ آمریکایی جداگانهای راهاندازی کند، حتی برای این کار به مؤسسۀ مشاورۀ مدیریتیِ مککنزی هم مسئولیت داد تا قابلیت اجرایی آن را بررسی کند. اما درنهایت این ایده به دلیل هزینه، پیچیدگی و رگههای کمرنگی از غرور کنار گذاشته شد. در آخر این اِد ویکتور، مشاور ادبی فقید، بود که به بوکر پیشنهاد کرد تا صرفاً دایرۀ همان ضوابط اولیۀ جایزه را گسترش دهد.
از دیدگاه دستاندرکاران بوکر، قانون قدیمی کشورهای مشترکالمنافع دیگر توجیهی نداشت. این قانون از سالهای آغازین بوکر به جا مانده بود، یعنی از ۱۹۶۹ تا ۲۰۰۲ که جایزۀ بوکر از حمایت مالی شرکت «بوکر» برخوردار بود و تاحدی توسط این شرکت اداره میشد. شرکت بوکر کسبوکاری بود که ریشههای عمیقی در امپراتوری بریتانیا داشت. درحالحاضر، این شرکت در انگلستان است و در حوزۀ عمدهفروشی مواد غذایی فعالیت میکند، اما تا قبل از استقلال کشور گویان، در آنجا مستقر بود و عمدتاً به تولید عرق نیشکر مشغول بود. پس از آنکه شرکت سهامی عام با مسئولیت محدود بوکر مالک جدیدی پیدا کرد و از حمایت مالیاش دست کشید، جایزۀ بوکر فعالیتش را در قالب بنیاد خیریۀ ترویج ادبیات و کتابخوانی ادامه داد، و صندوق سرمایهگذاری تأمینیِ «من گروپ»، بهمدت ۱۷ سال، حمایت مالی آن را به عهده گرفت. از سال ۲۰۱۹، هزینۀ جایزۀ بوکر توسط خیّری بسیار مدرن، یعنی مایکل موریتس، تأمین میشود؛ موریتس لاغراندام و ورزیده، اهل کتاب، گریزان از جمع، شیفتۀ دوچرخهسواری و متولد کاردیف است، قبلاً روزنامهنگار بوده و اولین زندگینامۀ استیو جابز را نوشته، از سرمایهگذاری در سیلیکونولی میلیاردها دلار درآمد کسب کرده، و علاقهمند است که جایزۀ بوکر را در فضای دیجیتال فعالتر از قبل ببیند.
نیک بارلی، مدیر جشنوارۀ بینالمللی کتاب ادینبرگ و عضو هیئتامنای بنیاد جایزۀ بوکر، میگوید «قوانین قدیم قوانینی امپریالیستی بودند، نیت این بود که از آثاری تجلیل کنیم که در امپراتوری سابق منتشر شدهاند. تغییر قوانین، در درازمدت، گریزناپذیر بود». بارلی رئیس هیئت داوران جایزۀ بینالمللی بوکر در سال ۲۰۱۷ نیز بوده است، جایزهای که به آثار داستانیِ ترجمهشده تعلق میگیرد: درحالحاضر، دو جایزه در هم ادغام شدهاند و تمامی رمانهای انگلیسی و غیرانگلیسیزبان را که در انگلستان منتشر شده باشند در بر میگیرند.
با وجود همۀ این قوانین انبوه، ترفندهای گوناگونی هم هست که ناشران امیدوارند با کمک آنها بتوانند شانس برندهشدن خود را بالا ببرند. یکی از ترفندها این است که رسماً اثری را معرفی کنند که نویسندهاش یا تازهکار است یا چندان شناختهشده نیست، با این کار هم خواندهشدن آن اثر را تضمین میکنند و هم اثر برجستهتر را در فهرست فراخوان نگه میدارند، چراکه اطمینان دارند داوران چارهای جز فراخواندن آن نخواهند داشت. دَن فرانکلین، که در سال ۲۰۱۹ از سِمت ریاست جاناتان کیپ بازنشسته شد، میگوید «ریسک این کار بهشکلی باورنکردنی بالاست، چون بیشترِ اوقات از روی لجاجت نامهای مشهور را فرانمیخوانند». در کتابخانۀ هیلاری منتل فقط سه یا چهار کتاب از کتابهایی که در سال ۱۹۹۰ داوری کرده باقی مانده است. یکی از آنها کتاب دنیای بزرگ از دیوید مالوف است که خودِ منتل آن را فرا خوانده بود. ولی این کتاب به فهرست نامزدهای نهایی راه نیافت. منتل به من میگوید «خیلی دیر شده بود و ما حسابی خسته بودیم». او میگوید حتی تا همین الان هم «هربار که چشمم به آن میافتد، با خودم میگویم ‘میتوانستم بیشتر پایش بایستم؟’». منتل میگوید ای کاش ناشر، یعنی «چَتو اَند ویندوس»، این اثر را معرفی میکرد، چون شانس این کتاب بیشتر بود.
ترفند دیگر این است که، با تأسیس زیرمجموعۀ جدیدی برای انتشارات خود، تعداد کتابهایی را که میتوانید معرفی کنید افزایش دهید. استوارت کِلی، نویسنده، منتقد و داور سال ۲۰۱۳، میگوید «شاید این سؤال پیش بیاید که، مثلاً، بلومزبری چرا زیرمجموعۀ «بلومزبری سیرکِس» را راه انداخته است. شاید فکر کنید تفاوت زیباییشناختی زیادی بین این دو وجود داشته، اما درواقع فقط خواستهاند احتمال بُردشان را دوبرابر کنند». بعضی ناشران رزومۀ داوران را زیر و رو میکنند و آثارشان را براساس سلایق فرضی آنها ارائه میکنند. فرانکلین دراینباره میگوید «سعی میکنی تصور کنی که ‘آیا کینگزلی اِیمیس به رگیابی رأی میدهد؟ نه، شاید ندهد’». این روش ممکن است نتیجۀ معکوس داشته باشد: در دورۀ داوریِ لی چایلد، موجی از آثار تریلر به بوکر عرضه شد، اما هیچکدام حتی به فهرست اولیه هم راه نیافت.
فرانکلین میگوید نکتۀ بسیار مهم برای ناشران این است که اگر میخواهند از بگومگوی وحشتناک با نمایندهها یا نویسندههای پرخاشگر و افسرده دوری کنند، هرگز و تحت هیچ شرایطی نباید به نویسندگان از اینکه اثرشان به بوکر معرفی شده یا نه حرفی بزنند. ناشران زیادی برایم از نمایندگانی تعریف کردهاند که سعی میکنند در قراردادها قید کنند که کتابِ نویسنده حتماً باید به بوکر معرفی شود، هرچند هیچیک از آن ناشران اعتراف نمیکنند که این اتفاق تابهحال برای خودشان افتاده است. فرانکلین میگوید وقتی در تصمیمگیری برای انتخاب اثری با بنبست مواجه میشدیم، درنهایت «گاهی سکه میانداختیم».
ژولیت مِیبی از انتشارات مستقلِ وانورلد دو سال پشتسرهم در بوکر برنده داشت، یکی مارلون جیمز در سال ۲۰۱۵ و دیگری پال بیتی در ۲۰۱۶، که هردوشان را بهخاطر پیشپرداختهای ناچیز و پنجرقمیشان انتخاب کرده بود، بنابراین شاید بتوانیم او را در هنر ارسال آثار برای داوری صاحبنظر بدانیم (خودش میگوید سال گذشته، از همان وقتی که فهرست نامزدهای اولیه را دیده، میدانسته شاگی بین برندۀ جایزه خواهد بود). اما درنهایت، میگوید هیچ علمی در این کار دخیل نیست. «تنها کاری که باید انجام دهید این است که دُم الاغ را بردارید و چشمبسته سر جایش بچسبانید».
هیچکس، در هیچ برههای از زندگیاش، بهاندازۀ داوران بوکر کتاب نمیخوانَد. بعد از آنکه کتابها دستهدسته از طرف ناشران به دفتر مؤسسۀ روابط عمومیِ دوتی اروینگ میرسند، شمارهگذاری میشوند و به ترتیب زمانِ رسیدنشان برای داوران ارسال میشوند. سپس داوران در هر یک از جلساتی که هر ماه، از ژانویه تا جلسۀ اعلام فهرست اولیه در ماه ژوئیه، برگزار میشود ۲۰ تا ۳۰ اثر را بررسی میکنند.
امسال (۲۰۲۱)، داوران ۱۵۸ کتاب خواندند -یعنی، با احتساب بینظمیهای مرسومِ بعد از کریسمس، روزی یک کتاب. تعداد کتابها در گذر سالها افزایش یافته است: در ۱۹۶۹، داوران حدود ۶۰ رمان را بررسی کردند؛ در ۱۹۸۱، سال پیروزی سلمان رشدی، هفتادوچند اثر؛ و در ۱۹۹۴، ۱۳۰ اثر را مطالعه کردند. جوایز دیگر، مثل جایزۀ آثار غیرداستانیِ بِیلی گیفورد و جایزۀ ملی کتاب آمریکا (که میتوانند ۴۰۰ اثر را بپذیرند)، دارای سیستم ردهبندی اولیه هستند که داوران، از طریق آن، کتابها را برای مطالعۀ اولیه بین خود تقسیم میکنند، اما درموردِ بوکر اینطور نیست. قرار بر این است که همۀ داوران همۀ کتابها را بخوانند و درست به همین خاطر است که دستمزدشان از استاندارد دیگر جوایزِ کتاب در بریتانیا بالاتر است.
مایا جاسانف، رئیس هیئت داورانِ امسال، به من میگوید «روزهایی بوده که دو رمان را از اول تا آخر خواندهام و سومی را هم شروع کردهام».
آنتونی کوئین، منتقد سینما و رماننویس، که در سال ۲۰۰۶ داور بوده، برای دوامآوردن در خواندن آثار توصیهای را از سباستین فوکسِ رماننویس نقل میکند: چاقویی را طوری که نوک تیزش بالا باشد روی پیشخوان آشپرخانه میگذارید، به پیشخوان تکیه میدهید و شروع به خواندن میکنید، هروقت چرت بزنید، ضربۀ چاقو بیدارتان میکند و به خواندن ادامه میدهید. یکی از داورانِ همکار کوئین در آن سال کاندیا مکویلیامِ رماننویس بود. او در خاطرات خود تعریف کرده که، بلافاصله بعد از آنکه خواندن کتابهای بوکر را به پایان رسانده، بیناییاش را بر اثر بِلِفارواسپاسم از دست داده، حالتی که بیمار نمیتواند چشمهایش را باز کند.
مسلماً اینکه دو چیز به هم مرتبط باشند فرق دارد با اینکه یکی علت دیگری باشد، اما در هر صورت، در ضیافت شام بوکر باید روی بدحالی او سرپوش گذاشته میشد. مکویلیام مینویسد «نابیناشدنِ داور جایزهای ادبی که حتی در حالت عادی هم مدام آماج حملات زننده قرار میگیرد آنقدر مضحک بود که میتوانست مایۀ بدنامی جایزه و حامیان مالیاش بشود».
داوران بوکر ممکن است با یکدیگر روابطی افراطی داشته باشند، از عشق و تحسین گرفته تا نفرت عمیق دوطرفه. تابستان امسال جاسانف به من گفت که هروقت چهرۀ همکارانش روی صفحۀ زوم ظاهر میشود، با خودش میگوید «اینها هم آدمهای دیگری هستند که زندگیشان همینقدر عجیب است -دورم را آدمهای شبیه به خودم گرفتهاند». از طرف دیگر، ویکتوریا گلِندینینگ، زندگینامهنویس و رئیس هیئت داورانِ به بنبسترسیدۀ ۱۹۹۲، یک بار زمانی به خودش آمده که داشته یکی از داوران همکارش را «عوضیِ افادهای» خطاب میکرده است. او، در سخنرانیاش در شب اهدای جایزه، روابط داوران با هم را «تصادفاً» نزدیک توصیف کرد، مانند افرادی که «در تصادف قطار روی هم افتاده باشند».
از نظر فیلیپ لارکین، رئیس هیئت داوران ۱۹۷۷، نیز این روابط به فجایع غیرمترقبه شبیه بود. «رابطهمان سرد اما عمیق بود، مثل آدمهایی که کشتیشان غرقشده و همه با هم خودشان را در یک قایق جا دادهاند».
وود در همۀ جلسات بهصورت مستمع آزاد حضور دارد (درست همان کاری که فیامتا روکو، دبیر جایزۀ بینالمللی، انجام میدهد)، یادداشت برمیدارد و فقط هرازگاهی چیزهایی میگوید، مثلاً، امسال به داوران گفته است که لازم نیست اینقدر مؤدب باشند؛ او گمان میکند خوشرفتاریِ نسبتاً افراطی آنها بهدلیل اسقفبودنِ روآن ویلیامز است. یکی از داوران سابق بوکر تعریف میکند که یکی از همکارانش رمان جناییِ ایان رنکین را رد کرد، چون معتقد بود از آن مدل کتابهایی نیست که بتواند بوکر را ببَرد. در اینجا وود مداخله میکند. او میگوید «در چنین لحظاتی به آنها میگویم ‘نه.
باید دلیل بیاوری. باید آن را برمبنای جملهبندی، بر مبنای شخصیتپردازی، و خیلی چیزهای دیگر قضاوت کنی، نه از روی اینکه چه “مدل کتابی” است’».
بعضی از داوران قبلی اعتراف کردهاند که از سیستم «صدور حکم کلی» استفاده میکردهاند و اگر بعد از خواندن ۵۰ صفحه از کتابی نکتۀ مثبتی در آن نمیدیدند، آن را کنار میگذاشتهاند. بااینهمه، برای عدۀ زیادی از داوران، خیلی هم مایۀ مباهات است که وظیفهشان را تماموکمال انجام دهند، استورات کلیِ منتقد میگوید «باید کارت را انجام بدهی، هم با وظیفهشناسی و هم با نزاکت». دِی برای تکتک کتابهایی که به بوکر ارسال میشد، در فایلی رایانهای، مرورهای کوتاهی مینوشت که حجمش به دهها هزار کلمه رسیده بود. ربکا وِست، داور سالهای ۱۹۶۹ و ۱۹۷۰، موجِزتر و البته بیتعارفتر بود.او در یادداشتهایش مایکل فرِین را «بهطرز عجیبی کودن» و ملوین برَگ را «بهاندازه زیادهگو» میدانسته و به نظرش «دستگاه تناسلی و ادراری مُردِکای ریکلر مدام جلوی چشم خواننده است». حتی کتاب موردعلاقهاش، فیلسوفان نظامی اثر آنتونیگ پاول، را هم «تکاندهنده» ندانسته، چراکه «درصد چرندیاتش خیلی بالا» بوده است. در سال ۱۹۷۱، مالکوم ماگریج که معتقد بود «اکثر آثار ارسالی پورنوگرافی محض در بدترین معنای کلمه» هستند، از هیئت داوران استعفا داد. روآن ویلیامز تا الان اعتراضی به این شکل نکرده است، اما به من میگوید «لحظاتی هست که دلت نمیخواهد هیچ چیزی بخوانی، جز آثار پیجی وودهاوس برای بار چندم».
تمهید جاسانف برای رساندنِ ۱۵۸ کتاب به فهرستِ سیزدهتاییِ نامزدهای اولیه (البته هر هیئت داورانی تمهید خاص خودش را دارد) این بود که داوران میبایست با دراختیارداشتنِ سه اثر موردعلاقه و دو اثر «احتمالی» دیگر از میان کل آثار هر ماه در جلسات حاضر میشدند. آنها پس از یک دور «گروهدرمانی ادبی»، نامی که وود رویش گذاشته بود، کتابها را در دستههای سبز، کهربایی یا قرمز تقسیم میکردند. سبزها مستقیماً به جلسۀ فهرست اولیه میرفتند، کهرباییها باید دوباره بررسی میشدند، و قرمزها حذف میشدند. تا جلسۀ اعلام فهرست اولیه در ماه ژوئیه، حدود ۳۰ کتاب جمع میشد که تعدادشان بعداً باید به ۱۳ تا میرسید. نتیجۀ کار مجموعهای گلچینشده بود که آثار متنوع و مختلفی را در بر میگرفت، از کلارا و خورشید اثر کازوئو ایشیگورو که تازه نوبل گرفته است، تا یک جزیره اثر کارن جنینگز که اولینبار فقط در ۵۰۰ نسخه به چاپ رسیده بود. جاسانف بلافاصله بعد از جلسه به من میگوید «مسلماً ما روی همهچیز با هم توافق نظر نداریم. هرکدام از ما حداقل یک کتاب دارد که احتمالاً آن را در فهرست اولیه نخواهیم دید ... احساس کردیم ارزش واقعی در انتخاب کتابهایی است که هم طرفداران پروپاقرص و هم منتقدان پروپاقرص داشته باشد: اینجور کتابها وادارمان کردند بهطور جدی راجع به نظرمان دربارۀ کاری که هر داستان سعی در انجامش داشت با هم بحث کنیم».
برای رسیدن به فهرست نهایی نامزدها، در جلسۀ مهم ماه سپتامبر، جاسانف از هر داور خواست آثار فهرست اولیه را به دو دسته تقسیم کند: کتابهایی که برای دیدنشان در فهرست نهایی مشتاق است، و کتابهایی که با حضورشان در فهرست نهایی مخالف است، همچنین باید چند کتاب را هم مابین این دو دسته معلق بگذارد. انتخابهای هر داور، از قبل، بهطور محرمانه در اختیار وود قرار میگرفت (هیچکس از انتخابهای دیگران اطلاع نداشت، بنابراین خبری از توافقهای پشتپرده یا زدوبند نبود). در پایان کار، سه کتاب به صدر رفتند و دو کتاب نسبتاً بهآسانی حذف شدند. آن سه جای خالیِ دیگر هم به بحث گذاشته شدند.
در آخر، پس از جلسهای سهساعته، هر داور متوجه شد که سه مورد از کتابهای موردحمایتش در فهرست نهایی قرار گرفته است. ایشیگورو و نام بریتانیایی بزرگ دیگری، یعنی ریچل کاسک، حذف شدند. یکی از داوران شاهد حذف کتابی بود که گمان میکرد به مرحلۀ نهایی میرود، کتابی که در مرحلۀ فهرست اولیه از حمایت زیادی برخوردار بود، اما در آن روز خاص آنطور که باید و شاید از فن بیان خود برای نجات آن استفاده نکرده بودند. وود میگوید «واقعاً ناراحتکننده بود. در اینجور جلسات همیشه داوری هست که احساس کند تک افتاده است. یکی از آنها همچنان غصهدارِ کتابی بود که به فهرست اولیه نرسیده بود».
تعیینکردن تکلیف برنده، معمولاً، کار شاقّی است. هیچ دستورالعمل جامعی برای این کار در مقررات بوکر قید نشده است. سمیر رحیم، حین داوری در سال ۲۰۲۰، جداً معتقد بود که اگر بوکر از «معیارهایی عینی» استفاده نکند، چیزی جز «باشگاه کتابخوانی فرهیختگان» نخواهد بود. بعضیهای دیگر به غریزهشان اعتماد میکنند. جان دِی میگوید «چیزی که واقعاً میخواهی به آن برسی این است که حس کنی این آن کتابی است که باید به دوستانم بقبولانم». درعینحال، این فرایند میتواند کمی اندوهناک هم باشد. دی میگوید «متوجه میشوی چقدر رمان درخشان منتشر شده، رمانهای بینهایت درخشان و ستودنی. گاهی اوقات از خوبیِ بیامان خیلی از داستانهای معاصر افسردگی میگیرم».
ازآنجاکه در ادبیات تفاسیر مختلف و متعددی از «خوب» یا «بهترین» وجود دارد، در قضاوتِ دستکم بعضی از داوران ممکن است ملاحظاتی دخیل باشد که منحصراً ربطی به معیارهای زیباییشناختی نداشته باشد. امیلی ویلسون، استاد ادبیات یونان و رم باستان، میگوید «شخصاً نظرم این بود که حقیقتاً اشکالی ندارد که اگر چندین کتاب خوب داریم، نامزدهای اولیه را بیشتر از میان جوانان و از میان رنگینپوستان انتخاب کنیم». جایزۀ بوکر از دیگر جهات هم از سیاست در امان نیست. درحالیکه ویلسون و همکارانش مشغول مطالعۀ آثار سال ۲۰۲۰ بودند، بنیاد بوکر موقعیت خود را در خطر دید، چراکه اِما نیکِلسن، نایبرئیس افتخاری جایزه، بر مبنای صحبتهای یک نویسنده به «همجنسگراهراسیِ بسیار آشکار و بسیار شدید» و «حمله به جامعۀ تراجنسیها» متهم شده بود (اتهاماتی که نیکلسن قویاً آنها را رد کرد).
ویلسون میگوید در آن زمان «به ذهنم رسید که واقعاً لازم است فهرست نهایی نامزدها را طوری تنظیم کنیم که همهشان از نویسندگانی باشند که دارای هویت جنسیتی غیردوگانه یا تراجنسیتی باشند». البته این بیشتر مزاح بود و ویلسون هرگز ایدهاش را با داوران دیگر در میان نگذاشت (درنهایت، سِمت نایبرئیس افتخاری خیلی بیسروصدا از جانب هیئتامنای بوکر حذف شد).
تعداد داوران بوکر همیشه فرد است، این یعنی بوکر طوری طراحی شده که فقط یک برنده داشته باشد. اما در سال ۲۰۱۹ اوضاع اینطور پیش نرفت، در آن سال جایزه بین برناردین اواریستو و مارگارت اتوود تقسیم شد. در ابتدا، اواریستو سه به دو جلو بود -وود میگوید دوگانۀ سه به دو معمولاً در آخرین جلسه پیش میآید- اما رئیس هیئت داوران، پیتر فلورانس که قبلاً مدیر جشنوارۀ هِی بود، داوران را تشویق به سرپیچی از مقررات کرد؛ کاری که به گفتۀ سارا هال «بسیار خودمدارانه» بود. سارا هال، که در هر دو فهرست اولیه و نهاییِ نامزدهای بوکر حضور داشته و در سال ۲۰۱۷ که جرج ساندرز برندۀ جایزه بود نیز از داوران آن بوده، به من میگوید داوریِ بوکر به معنای واقعی کلمه «دلخراش» است. معلوم نیست اثر محبوبتان برنده شود، رمانهای دوستداشتنی را در طول مسیر از دست خواهید داد. هال دراینباره میگوید «من عاشق لینکلن در باردو هستم و آن را برندۀ درخشانی میدانم، اما معنیاش این نیست که از حذفشدن آخرین کتابی که رقیبش بود، و آن هم کتاب درخشانی بود، دلم نسوخته باشد. مدام باید با خودت فکر کنی که «دلسرد خواهم شد». چه در مرحلۀ فهرست اولیه، چه در مرحلۀ فهرست نهایی. البته از آن طرف هم امیدوارانه احساس غرور میکنی. در کلِ این فرایند یکجور ناهماهنگی شناختی وجود دارد».
مخصوصاً کتابهای مناقشهبرانگیز -شاید بهدلیل فُرم تجربیشان، یا شاید بهسبب محتوای دشوارشان برای داوران- بعید است به مرحلۀ پایانی برسند، بهویژۀ اگر هیئت داوران آن سال بخواهد از غضب شدید یکیدو داور بهعنوان عاملی برای نرسیدن به توافق نهایی استفاده کند. برای مثال، باکس هیل، اثر آدام مارسجونز، دربارۀ رابطۀ دگرباشانۀ سلطهپذیر و احتمالاً تجاوزکارانه است که با توصیف پرآبوتاب صحنهای جنسی آغاز میشود. یکی دو نفر از داوران سال ۲۰۲۰ معتقد بودند که این اثر برای پیشنهاددادن به دوستان و اقوام مناسب نیست (از آنطرف، یکی از داورها برندۀ نهاییشان، یعنی شاگی بین، را بهطنز اینطور توصیف میکند: «همجنسگرایی دارد، ولی نه آنقدرها»). بعضی نویسندگانِ خاص بارها و بارها در آخرین لحظات حذف شدهاند: بریل برِینبریج برای همیشه در بوکر «ساقدوش عروس» لقب گرفته است. همانطور که از عنوان جنسیتزدهاش هم مشخص است، او پنج بار نامزد نهاییِ جایزه شد، و تنها جایزهای که دریافت کرد پس از مرگش بود که در سال ۲۰۱۱ محض خاطر خودِ او ابداع شده بود.
میوریِل اسپارک هم دو بار در جمع نامزدهای نهایی بود، یا علی اسمیت چهار بار نامزد دریافت جایزه شده. همۀ این نویسندگان دربارۀ کتابهایشان تواضعی گمراهکننده به خرج میدهند و روی شایستگیِ خود پافشاری چندانی نمیکنند.
پیش از تنظیم فهرست نهایی و جلسۀ پایانی، داوران کتابهای باقیمانده را دوباره میخوانند. وود به این کار میگوید «آزمون فشار». «کار جنونآمیزی است، اما یکی از راههایی که بتوانیم بگوییم در پایان کدام اثر باقی میماند همین است. داوران بهدنبال کتابی هستند که اساساً ارزش بازخوانی را داشته باشد. تا موعد جلسۀ انتخاب برنده، آنها حداقل سه بار کتابها را خواندهاند». استوارت کِلی، داور سال ۲۰۱۳، میگوید همین تکرار است که باعث میشود «آثار کمدی و جنایی هیچوقت برنده نشوند».
«یک لطیفه برایم مثال بزن که با سه بار خواندن باز هم بامزه باشد. یا دومین باری که آثار جنایی را بخوانید شاید مثلاً جذب پسزمینۀ اجتماعیشان بشوید، اما بار سوم چطور؟». دِی به من میگوید کتابهایی هستند که «وقتی دوباره خوانده میشوند فرومیریزند». و بار سوم، بهقول نیک بارلی، «ترش میشوند».
کتاب برنده معمولاً اثری است که از هر منظری و از دید هر داوری قابلتقدیر باشد، مثلاً برندۀ سال ۲۰۱۸، یعنی میلکمَن اثر آنا برنز، رمانی تاریخی دربارۀ درگیریهای موسوم به «ترابلز» است، همچنین میتوان آن را رمانی سیاسی و فمنیستی دانست، رمانی که مرزهای قالب رمان را به عقب میرانَد. وود دربارۀ جلسۀ نهایی آن سال میگوید «هر شش کتاب در اتاق حاضر بودند، مثل یک همراه. همۀ آنها مورد احترام و بازتوصیف جدی قرار گرفته بودند، انگار هیچیک از داوران توان کنارگذاشتن آنها را نداشتند.
بعد دربارۀ یکی از کتابها، بهطور خاص، بحث بالا گرفت و آنقدر ادامه پیدا کرد تا محرز شد همان کتابی است که باید برنده شود. اصلاً شبیه داوریکردن نبود -بیشتر شبیه این بود که میلکمن، بهخاطر چیزی که داوران در آن دیده بودند، به پرواز درآمده بود».
بیرون از اتاق داوری، شش ناشر برای چاپ کتابهایشان پیشبینیهای لازم را کرده بودند. جلد کتابها با افزودن نشان «برندۀ جایزۀ بوکر» تغییر کرد و هر جزئیات دیگری، مثل لبۀ تاشوی کتابها، که ممکن بود در روند چاپ سریع کتابها خللی وارد کند حذف شد. بعدازظهرِ ۱۶ اکتبر ۲۰۱۸، پنج اثر از شش اثر تأیید نشدند و کار پنج نویسنده برای رهایی از ناامیدی و بازگشتن به کار تازه شروع شده بود. سارا هال -که در سال ۲۰۰۴، همزمان با نامزدیاش برای دریافت جایزه، سیساله شد- به یاد میآورد که این تجربه برایش، بهعنوان یگانه زن فهرست، «حسی ناشناخته و تقریباً طاقتفرسا» در پی داشته است.
تمامکردن رمان بعدیاش بیشتر از چیزی که پیشبینی کرده بود طول کشید. حالا دیگران از کار او انتظاراتی داشتند که قبلاً نداشتند. هال به من میگوید «راهم را بهسمت علمیتخیلی کج کردم، و مدام درگیر این سؤال بودم که زن [داستان] حالا میخواهد چه کار کند؟».
از نظر منتل، بردنِ جایزه «بیشترِ نویسندهها را عصبیتر میکند. برای خودِ من چیزی جز نکات مثبت نداشته، اما به نظرم دلیلش این بوده که من موقع دریافت جایزه سالها تجربه داشتم و چیز چندانی وجود نداشت که از مسیر منحرفم کند. مجبور نبودم از خودم ایدههای شگفتانگیز بیرون بدهم و مثلاً روی دست خودم بلند شوم». پیروزی بهطرزی باورنکردنی زمانبر و حواسپرتکن هم هست؛ داگلاس استورات برایم گفته بود چقدر خوشحال است از اینکه رمان دومش را قبل از نامزدیاش در بوکر تمام کرده بوده. اواریستو هم در جواب سؤالم که پرسیدم آیا در دو سال اخیر رمانی نوشته یا نه، زد زیر خنده (هرچند، اثر ناداستانیِ مانیفست در پاییز ۲۰۲۱ از او منتشر شد).
برندۀ امسال، روز سوم نوامبر، پس از نخستین جلسۀ حضوری داوران سال ۲۰۲۱، اعلام خواهد شد. وود میگوید «مسخره است، اما من غالباً در مراحل آخر داوری بدجور متأثر میشوم. وقتی در مقام ناظر میبینم که اینهمه خوانندۀ فوقالعاده بههمراه دنیاهای داستانیای که در آن زندگی کردهاند یکجا جمع شدهاند، احساس میکنم فضا مملو از نفَس کتابهاست».
یکی از آن داورها شیزوگی اوبیوماست، که در موردی نادر برای هر دو رمانِ اول و دومش در جمع نامزدهای نهایی بوکر قرار گرفته است. تابستان امسال که با او صحبت میکردم، اعتراف کرد «کمی روحیهام را از دست دادهام. این تجربه باعث شده که با خودم بگویم «دیگر هیچوقت، حتی در درهمترین خوابوخیالاتت هم، نمیبینی که کتابت شانس دریافت جایزهای را داشته باشد.
این کار را با خودت نکن. هیچوقت نمیتوانی مقیاس واقعی چیزی را که پدید میآید درک کنی. درحالحاضر سهچهار برنده در ذهنم دارم. همهاش شانس است، فقط شانس».بازداشت مرد شیاد که از خیرین در ماه محرم جیب مردم را خالی می کرد.