همه دغدغه هایی که ما داریم؛
سینمایِ اجتماعی فقط خیانت نیست!
وقتی دردی در جامعه وجود دارد، دردمندی هم در پس آن است که نیازمند درمان و همدلی و حمایت است.
ملیحه جهانبخش- نیازمند این است که ببیند در چنین شرایطی تنها نیست! او اولین و آخرین کسی نیست که مبتلا به این مصیبت شده است! و جامعه ای که نیازمند هشدار است تا نشانه ها و زمینه های درد را بشناسد و خود را از ابتلا به آن مصون بدارد. اما پیش از هر درمانی اعتراف به وجود درد، شناخت و فهم آن است که به درمان اش کمک می کند! و کدام معضل اجتماعی ست که از این فرایند ناگزیر باشد؟!
روایتِ خیانت در سینمای ما
وقتی سخن از خیانت می گوییم و به سراغ فیلم هایی می رویم که در این باره ساخته شده اند، پذیرفته ایم که در جامعه مان گرفتار این درد شده ایم! و پذیرفته ایم کسانی هستند که زخمِ این درد را بر جان خود خریده اند و هر یک به راهی و روشی گرفتار شده اند، خود را رها کرده اند و یا گرفتار مانده اند!
اما در این میان، هم گروهی که تجربه این درد را دارند و هم گروهی که این معضل اجتماعی را نچشیده اند، در معرضِ سینمایی هستند که می خواهد از خیانت بگوید! می خواهد دردی را به تصویر بکشد که در کنار همدلی با دردمنداش، دیگر مخاطبان را نیز با خبر کند، درگیر کند و هشدار بدهد! و در خوش بینانه ترین حالت، درمانگری کند!
اما سینمای ما در موضوع خیانت تا به امروز به چه سمت و سویی حرکت کرده است؛ بدون شک در این مجال فرصت نقد و نگاهی تفصیلی به همه آثار تولیدی خیانت در سینمای ایران نیست تا با بررسی روایت خیانت در همه آثار بتوانیم به برایند روشنی از مسیری که طی شده است برسیم اما می توانیم به روشنی از دغدغه های پیرامون سینمای خیانت سخن بگوییم.
خیانت؛ اولویتِ سینمایِ اجتماعی نیست
مسایل اجتماعی در سینما همیشه از جذابیت خاصی برخوردار بوده اند چون سخن از واقعیت هایی می گویند که بیگانه با زندگی فردی و اجتماعی افراد نیستند. گفتن از اعتیاد، فقر، بیکاری، اسیدپاشی، طلاق و... در آثار سینمایی هر جامعه ای می تواند مخاطب را با خود درگیر کند. اما تحقیق و پژوهش درباره اولویت ها و شناخت دقیق از معضلات اجتماعی، حجم تولیدات سینمایی در راستای یک موضوع، طرح داستان در بیان مساله و شیوه پرداخت به موضوع است که می تواند هدایتگر یا تخریبگر یک جامعه باشد.
در این بین با توجه به حجم تولیدات سینمایی با موضوع خیانت در دهه های اخیر در سینمای ایران این سوال ایجاد می شود که در میان آسیب های اجتماعی آیا خیانت چنان شاخص و با اهمیت است که از سایر موضوعات تغافل کنیم؟
سینمایِ تابوشکن یا دغدغه مدار؟!
به نظر می رسد موضوعاتی که در یک جامعه تابو هستند و یکباره شرایط گفتن از آنان مطرح می شود سینماگران ما را در سال های اخیر درگیر خود کرده اند! تا جایی که وقتی صحبت از خیانت به میان آید با چند طرح واره کلیشه ای در فیلم هایی با این موضوع رو به رو می شویم! چنان که در تازه ترین اثر تولیدی با موضوع خیانت باز هم شاهد روایتی تکراری هستیم!
اگر چه ممکن است به تعداد مخاطبان هر فیلم تاثیرپذیری متفاوتی از داستان را شاهد باشیم اما گاهی روایت داستان بدون ارائه دلایل و پیش زمینه های خیانت به سمتی می رود که به جای تخریب و مذمت موضوع به اشتباه می تواند آن را ترویج کند. شاید گروهِ مبتلا به مساله خیانت را با خود درگیر کند اما مخاطبان دیگر را دچار احساس بی اعتمادی، سوءظن و نگرانی از مساله ای می کند که گویا هیچ گونه پیش زمینه ای لازم ندارد و هر آینه ممکن است برای خانواده او هم رخ بدهد!
واقعیت گرا باشیم یا سیاه نمایی کنیم؟!
از طرفی دیگر حجم تولیدات سینمایی درباره این موضوع در دهه های اخیر و فراغت از سایر آسیب های اجتماعی این نگرانی را ایجاد می کند که آیا این اندازه سیاه نمایی از زندگی خانواده ایرانی نمی تواند خود آسیبی جدید بیافریند؟!
حضور سوپراستارها در فیلم های سینمایی با موضوع خیانت و تبلیغات گسترده و نمایش داستان خیانت برای عوام جامعه و بدون سطح بندی مخاطبان، اگر چه ممکن است گیشه های سینما را شلوغ کند و به دنبال آن بازخورد اقتصادی خوبی داشته باشد اما در موازنه تاثیرات منفی و مثبت آنچه برای مخاطب اتفاق می افتد گاهی از نگاه سینماگران و به دنبال آن جامعه شناسان مغفول مانده است.
مخاطبانی که در مواجه با داستان خیانت در فیلم های سینمایی دچار نوعی نگرانی و سردرگمی می شوند... زیرا که زندگی واقعی فراتر از تصویری ست که بر پرده سینمایی نقش می بندد... در پرده ای، زندگی خوب و خوش در جریان است، در پرده ای دیگر خیانت به نمایش می آید، در پرده ای دیگر دست خیانتکار رو می شود و در پرده آخر یا زندگی از هم می پاشد، یا زخمی و دردمند ادامه پیدا می کند و یا در شکل متفاوت و روشنفکرانه اش فیلم باز تمام می شود و پایان اش به مخاطب واگذار می شود...
انتظار مخاطب از سینمایِ اجتماعی را بشناسیم
اما به نظر می رسد امروزه مخاطب این سینما، خیانت را می شناسد، جایی دور یا نزدیک این درد را دیده و یا خود چشیده است... و حالا نیاز به تکرار کلیشه گویی ها و هشدارهایی از این جنس که «خیانت چون سایه ای در کمین زندگی شماست»؛ ندارد! بلکه بیشتر نیازمند این است که چرا و چگونه بودن اش را درک کند، بداند در این شرایط راه و بیراهه کدام است... اگرچه شاید رسالت سینما، درمانگری نیست اما می تواند به جای اسیر کردن مخاطب در هجمه ای از تولیدات تکراری در ژانر خیانت، کمی به فردای خیانت بیندیشد!
و البته به نگاهی که نسل های آینده درباره برآیند موضوعی ما در سینمای دهه های اخیر خواهند داشت و آنچه ما از خانواده ایرانی در پرده سینمای ایران به نمایش می گذاریم! براستی همه دردهایِ اجتماعی، خیانت نیست!