روی خوش سینما به داستان های ارباب - رعیتی
چرخه تولید فیلم های ارباب - رعیتی، یکسال قبل از پیروزی انقلاب به راه افتاده بود، فروش فیلم های «سفرسنگ» (مسعود کیمیایی) و «عشق وخشونت» (رضا صفایی) در سال ۱۳۵۶، تمایل برای ساخت فیلمهای مشابه را فراهم کرده بود.
پیروزی انقلاب باعث شد که فیلمسازانی که قصد ساخت فیلمهای انقلابی دارند، سراغ فیلمنامههایی بروند که دوطرف تخاصم داستانها؛ روستائیان و رعیتها از یک سو و اربابان و فئودالها از سوی دیگر باشند. در این جریان هم فیلمساز کهنهکاری با ۵۰فیلم در کارنامه (صفایی) و هم فیلمساز تازهکاری(صباغزاده) نخستین ساختههای بعد از انقلاب خود را در این چرخه ساختند.
فیلم پرفروش ایرج قادری
بین سالهای ۱۳۵۸تا ۱۳۶۳سینماها ۱۱فیلم در چرخه ارباب -رعیتی نمایش دادند. سال ۶۰با نمایش ۵ فیلم، پرترافیکترین سال اکران و «دادا» (۱۳۶۱) ایرج قادری با فروش ۷میلیون تومانی در تهران موفقترین فیلم این چرخه است. تشکیل بنیاد سینمایی فارابی و با حضور مستقیم دولت در ساختار تولید و اکران، از تولید فیلم در این چرخه کاسته میشود اما تولیدات پراکندهای که الگوهای این آثار در آنها تکرار شده، تا سالهای آغازین دهه ۷۰ دیده میشود. فیلمهایی چون «سمندر» (۱۳۶۵) محمود کوشان و «تیغ آفتاب» (۱۳۶۹) مجید جوانمرد ازجمله آثاری هستند که بهرغم از نفس افتادن چرخه از الگوهای آن تبعیت کردند.
زیادهخواهی(دانههای گندم)، تهمت(پرونده)، هوسبازی(دادا)، ستم(عصیانگران و آفتابنشینها، خاک و خون)، استعمار خارجی و استبداد داخلی(برنج خونین) اربابان ریشه اصلی رودررویی است. در این الگوها با دلیل و بیدلیل(بر مبنای فرضیات ذهنی مخاطبان) اربابان و عوامل آنها ضدقهرمان داستانها هستند.
الگوهای کلیشهای ارباب-رعیتی
در الگوهای این چرخه قهرمانان روستائیان پاک و جوانمرد هستند که در خانههای محقر با کمترین امکانات زندگی میگذرانند و ضدقهرمانان اربابانی بدون رحم و زیادهخواه که در خانههای بزرگ و مجهز زندگی میکنند. خانه روستایی و خانه اربابی، غذای روستایی و غذای اربابی، لباس اربابی و لباس رعیتی همه از الگوهای ساختاری تقابلها هستند. در الگوهای این چرخه آن چیزی که اهمیت دارد، نمایش عمق ستم اربابان است. به همین دلیل موفقترین فیلم این چرخه(دادا) فیلمی است که در آن ارباب به ناموس(مهمترین دارایی یک خانواده ایرانی) رعیت چشم طمع دارد.
این جهان سفید و سیاه، مهملی برای رویارویی همهجانبه دو سوی داستان است. فیلمهای این چرخه را میتوان فیلمهایی کاملا مردانه دانست. زنان نقش کمی در پیشبرد داستانهای ارباب - رعیتی دارند.
علت غیبت زنان در فیلمهای این چرخه، حتی وقتی که تخاصم براساس دست اندازی اربابان به آنهاست، فیلمها به سمت ترسیم زندگی زنانه در روستاها نمیروند.
به غیراز دلایل ممیزی در زمان تولید فیلمها تقابلها فیزیکی و درگیریهای داستانی فیلم نیاز به قهرمانان داشته است. ژیلا سهرابی در خاک و خون و فخری خوروش در دادا تنها زنانی هستند که حضورشان تا حدودی به یاد ماندنی است.
ایرج قادری، فرامرز قریبیان، مهدی فخیمزاده، مجید مظفری و شهروز رامتین از بازیگران شاخص نقش قهرمانان- رعیتها- و گرشا رئوفی، ولیالله شیراندامی، حسین محزون و عنایتبخشی از بازیگران شاخص اصلی ضدقهرمانان- اربابان- محسوب میشوند.
صحنههای تکراری دعوای روستایی و ارباب ده
از صحنههایی که در همه این فیلمها بهعنوان الگو تکرار میشود، میتوان به این صحنهها اشاره کرد؛ صحنه اذیت و آزار روستائیان توسط عوامل ارباب، صحنه رودررویی اولیه قهرمان با عوامل ارباب، صحنهای که ارباب خواستار مقابله با قهرمان میشود، صحنه غیبت قهرمان و مرگ یکی از نزدیکان او، بازگشت قهرمان به روستا و رودررویی با مرگ نزدیکش، تحریک روستائیان توسط قهرمان به قیام و درگیری نهایی قهرمان با ارباب و حضور باقی روستائیان در نبرد نهایی.
چرخه فیلمهای ارباب- رعیتی را میتوان آخرین چرخه فیلمها مهم روستایی در سینمای ایران دانست.
چرخه ملودرامهای دختر، پسر رعیت - دختر، پسر ارباب در دهه ۳۰ و کمدیهای روستایی دهه ۵۰ از مهمترین چرخههای فیلمهای روستایی قبل از این چرخه هستند که در روستا ساخته شدند. بازگشت فیلمسازان ایرانی بعد از میانه دهه۶۰ به روستا بهعنوان لوکیشن و محل وقوع داستان بعد از این بنابر الگوی چرخههای دیگری است که تقابلهای آن براساس زندگی روستایی نیست. اینها همه نشان از تغییر در زندگی روستایی و تغییر ساختار اقتصادی روستاهاست.