۳ سوالی که فرهادی در دادگاه جواب نداد
شاید اصغر فرهادی با خودش اینطور فکر میکرد که شما اگر اصغر فرهادی نیستید، هر قدر هم داستان خوبی داشته باشید، این شما نیستید که راه و چاه جشنوارههای خارجی و فوت کوزهگری برای دیده شدن و به چشم آمدن در آنها را بلد باشید، آن کسی که میتواند این ایدهها را متناسب با پسند چنین مخاطبانی بتراشد و جلوی چشم شان بگذارد، من هستم.
لااقل تا قبل از ماجراهای اخیر که درمورد فیلم آخر فرهادی پیش آمد، میشد چهارچوب کلی این استدلال را هرچند ظالمانه، اما واقعبینانه دید.
ناگهان او و همه دیدند که ورق برگشت. ماجرای متهم شدن فرهادی به کپیکاری از ایده یکی از هنرجویانش در شرایطی مطرح شد که او میدید غیر از بحثهای حقوقی، افکار عمومی از هر سو بهشدت علیه او و به نفع یک هنرمند جوان گمنام که به نظر میرسید حقش ضایع شده، گردش میکند.
هر دو فیلم را خیلیها دیدند و قضاوتهای محتوایی درباره شباهت فیلم «قهرمان» و مستند «دوسر برد، دوسر باخت» موضوع مشهوری است؛ اما یک تفاوت ظریف بین فیلم خانم مسیحزاده و فیلم اصغر فرهادی وجود دارد که میتوان آن را همان فوت کوزهگری برای دیده شدن در منظر مخاطبان غربی دانست.
محمدرضا شکری، زندانی مهریه است. او را زنی به زندان فرستاده که یک روز هم کنارش به درستی زندگی نکرده و انگار صرفا برای گرفتن مهریه ازدواج کرده بود. اما فرهادی این بخش از داستان را عمدا عوض کرده است چون مخاطبان غربی او تصویر زن ایرانی همیشه مظلومی را میپسندند که قانون و جامعه علیه او هستند و همین ماجرای ورود چیزی به نام قانون مهریه، تمام این بازی را بههم میزد.
این در حالی است که مستند آزاده مسیحزاده با اینکه توسط یک زن ایرانی ساخته شده، کاملا واضح و بدون لکنت و پردهپوشی، این بخش از ماجرا را هم روایت میکند.
از آن سو فرهادی که راجعبه فیلمش در مصاحبه با پایگاه اینترنتی ددلاین میگوید: «در ایران یک نفر حاضر است برای حفظ وجهه از همه چیز بگذرد.» و درباره شرایط فرهنگی کشورش توضیح میدهد: «حسن شهرت، چنان آرامش و اعتمادبهنفسی میآورد که حفظ آن کار آدم را به بیاعتنایی به زندگی خودش میکشاند»، هرگز فکر نمیکرد که بحث آبرو و حیثیت به مسائل مادی و جایگاه عینی او در سینما هم صدمه بزند.
او در آن مصاحبه علنا به ایرانیانی که بین آبرو و منافع، آبرو را انتخاب میکنند طعنه زده بود اما حالا بیآبرویی، منافع او را هم به خطر میانداخت و کسی که طبق تعبیر خودش در آن مصاحبه، «زندگی خودش» را بر حسن شهرت ترجیح میداد، با بیاعتنایی به حسن شهرت و از دست دادن بخش قابل توجهی از آن، همان زندگی خودش را هم زیر ضرب قرار داد.
او متهم شد که نهتنها رفتارش با یک هنرجوی (در آن روز) گمنام، شبیه محمدرضا شکری نبوده، بلکه خودش با یک طراحی هدفمند و مشخص، افراد زیادی را به این سمت هدایت کرده که کیفهای پر از دارایی ارزشمند ذهنیشان را در گوشهای از کلاس او بگذارند و او هم هرکدام را بهتر و برای خودش مفیدتر دید، بردارد و ببرد.
سه سوال از آقای فرهادی
نشریه نیویورکر به تاریخ ۳۱ اکتبر و با تیتر «روز حسابرسی؛ آیا کارگردان برنده اسکار اصغر فرهادی ایده دزدی میکند؟» گزارش مفصلی منتشر کرد که در آن چندین فیلمساز مدعی شدند اصغر فرهادی، کارگردان مشهور سینما، ایدههای دانشجویان کارگاههای فیلمسازی خود را دزدیده است. این گزارش به دعوای حقوقی اصغر فرهادی و آزاده مسیحزاده بر سر ایده فیلم «قهرمان»، با جزئیات کامل پرداخته است.
به دلیل عدم امکان انتشار این گزارش 30 صفحهای، آنچه خواهید خواند، بخشهایی تلخیصشده و مرتبط با پرونده حقوقی آزاده مسیحزاده است. بازخوانی همراه با جزئیات این گزارش از این جهت اهمیت دارد که این پرونده در محاکم قضایی همچنان در حال بررسی است و دیگر اینکه اصغر فرهادی این روزها محل پرسش و اتهامات زیادی درباره ایده اولیه فیلمهایش قرار گرفته است.
نکته مهمتر اما به نظم و نظامی در جامعه هنری ایران بازمیگردد از این جهت که بروز چنین جدلهایی در فضای هنری تازگی ندارد و کم نیستند هنرجویانی که ایدهها و حتی آثارشان در معرض دستبرد قرار میگیرد.
اما دعوای حقوقی این پرونده از کجا شروع شد؟ آزاده مسیحزاده، یکی از هنرجویان سابق اصغر فرهادی در موسسه کارنامه، چند سال پیش مستندی در شیراز ساخته بود با عنوان «دوسر برد، دوسر باخت» و این مستند همان داستان زندگی شخصیت اصلی فیلم سینمایی «قهرمان» را روایت میکرد.
تولید این مستند مربوط به سال۹۶ است که به ایده اصلی فیلم سینمایی «قهرمان» شباهتهای غیرقابلانکاری دارد، اما با این همه فرهادی هیچ کجا اسمی از تاثیرپذیری، اقتباس یا برداشت آزادش از آن در ساخت آخرین فیلم سینماییاش ذکر نکرده است.
گزارش نیویورکر همراه با جزئیاتی از شرح ماوقع است و بعد از خواندن این گزارش، نسبت به تناقضهایی در رفتار حرفهای اصغر فرهادی سوالاتی مطرح میشود. بیایید پیش از طرح این سوالات یک بار دیگر بخشهایی از اتفاقاتی را مرور کنیم که بین آزاد مسیحزاده و اصغر فرهادی رخ داده است؛ آن هم زمانی که فرهادی در آستانه تصویب فیلمنامه و ساخت «قهرمان» به دنبال این است که از مسیحزاده برای استفاده از ایده فیلمش اقرارنامه بگیرد!
این بخشهایی است که در گزارش جنجالی نیویورکر منتشر شده است: «در اوت 2019 (مردادماه 1398) در یکی از آخرین جلسات، فریده شفیعی، منشی موسسه (کارنامه)، به مسیحزاده گفت فرهادی میخواهد در دفتر اصلی موسسه، اتاق بزرگی با بالکنی مشرف به خیابان با او دیدار کند. همسر فرهادی، پریسا بختآور، مدیر موسسه هم آنجا بود. فرهادی، مسیحزاده را به نشستن پشت میزی دعوت کرد و بعد گفت دارد فیلم جدیدی میسازد به نام «قهرمان» که داستان آن در شیراز میگذرد.
مسیحزاده میگوید فرهادی از لهجه شیرازی او تعریف کرد و پرسید آیا دوست دارد در فیلم او بازی کند. مسیحزاده میگوید: «پرسیدم من؟ بازی کنم؟» گفت استعداد بازیگری ندارد و فیلم مستند خودش را هم که تماشا میکند از شنیدن صدای خودش پس میافتد. ولی گفت خیلی خوشحال میشود سمت دستیاری را داشته باشد و شاید بتواند تحقیقات مکانی در شیراز را انجام دهد. میگوید او و فرهادی در مورد شناخت او از این شهر صحبت کردند و بعد شفیعی کاغذ تایپشدهای را روی میز گذاشت.
مسیحزاده فکر کرد لابد قرارداد رسمی کار است اما در کاغذ آمده بود:
اینجانب ــــــ، فرزند ــــــ، دارای شناسنامه شماره ـــــــ، ساکن ــــــ به این وسیله در کمال سلامت جسمی و روانی اعلام میدارم فیلم مستند «دو سر برد، دو سر باخت» که از ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۹ تولید شده است براساس پیشنهاد و ایده آقای اصغر فرهادی در کارگاه ساخت فیلم مستند ایشان است.
شفیعی برگه کاغذ سفید جدیدی به او داد و گفت متن را رونویسی و پس از پر کردن جاهای خالی امضا کند. مسیحزاده میگوید لحظهای احساس کردم نفسم پس رفت «دستم را بالا آوردم و گفتم: «آقای فرهادی میشود راجع به این صحبت کنیم؟» ایشان گفت: «حالا امضا کن و شماره ملیات را هم صحیح بنویس که برایت بلیت هواپیما به شیراز بگیرند.» از او پرسید: «آقای فرهادی، فیلم قهرمان ربطی به مستند من دارد؟» میگوید او گفت فیلمنامهاش را قبل از فیلم او نوشته است.
وقتی دید همچنان تردید دارد گفت تمام روز درس میداده و خسته است و او دارد وقت سه نفر را میگیرد. میگوید: «مدام تکرار میکرد سند سادهای بین خودمان است.» مسیحزاده شروع به رونویسی از روی متن کرد اما دستش میلرزید و مدام اشتباه میکرد. میگوید وقتی سرانجام نوشتن متن تمام شد و آن را امضا کرد شفیعی به او گفت: «لطفا بفرمایید بیرون، آقای فرهادی خیلی خسته است.»»
مطابق روایتی که نیویورکر بازتعریف کرده، سوالات زیادی مطرح میشود. البته اصغر فرهادی، مدعی شده است که این روایت نیویورکر صحیح نیست اما چیزی نمیتواند اظهارات وکیلش در تاریخ ۲۲ آبان ۱۴۰۰ را کتمان کند. کاوه رضوانیراد وکیل اصغر فرهادی به برخی حاشیههای به وجود آمده درباره فیلم «قهرمان» پاسخ داد و در بخشی از این متن که در اختیار رسانهها قرار داشت آمده است: « در سال ۹۸، خانم مسیحزاده دوباره در دورههای آموزشی آقای فرهادی در موسسه بامداد ثبتنام مینمایند.
ایشان قبل از ساخت فیلم « قهرمان»، در حضور دو شاهد در موسسه آموزشی بامداد در تاریخ 15/05/1398، متنی را به دست خط و امضای خود تهیه کرده و در آن صراحتا اظهار میکنند که ایده و طرح فیلم مستند «دو سر برد، دو سر باخت» متعلق به آقای فرهادی است.
اصل این سند در اختیار موسسه بامداد و نسخهی برابر اصل شده آن به خانه سینما و دادسرای فرهنگ و رسانه (شعبه چهارم) تقدیم شده است.» به نظر میآید امضا گرفتن اصغرفرهادی از آزاده مسیحزاده صحت دارد و قابل کتمان نیست، اما پاسخ به سوالات زیادی در همین بخش، میتواند ابعاد تازهای از این قضیه را نمایان میکند. سوالاتی که در دادگاه از اصغر فرهادی پرسیده شده و همچنان بدون پاسخ مانده است.
سوال اول اینکه، اصغر فرهادی درمورد واقعه مشترک مستند «دو سر برد، دو سر باخت» و فیلم سینمایی «قهرمان» که در سال 91 رخ داده، مدعی است که توسط مسیحزاده کشف نشده بلکه این خبر از قریب به یک سال پیش از شروع دوره فیلمسازی مستند، در سطح گستردهای در جامعه انتشار یافته است. اگر این ادعای فرهادی درست باشد و مسیحزاده نقشی در کشف ایده قهرمان نداشته است، پس اصلا چه دلیلی داشته که با حضور دو شاهد از این هنرجوی سابقش اقرارنامه بگیرد.
سوال دوم اینکه در ورکشاپی که اصغر فرهادی برگزار کرده است، 18 هنرجوی دیگر هم حضور داشتند اما چرا از بین تمام این افراد فقط از مسیحزاده اقرارنامه گرفته شده است.
سوال سوم اینکه چرا اصغر فرهادی بعد از پنج سال و قبل از ثبت فیلنامه قهرمان، از مسیحزاده امضا گرفته است؟ ضمن اینکه در این اقرارنامه به روشنی بیان نشده است که پیشنهاددهنده و درخواستکننده این اقرارنامه چه کسی است و آیا مسیحزاده با توجه به گذشت پنج سال از زمان تشکیل کلاس به یکباره قصد کرده است که این اقرار را انجام دهد یا اینکه این اقرار با پیشنهاد و درخواست فرهادی در محل موسسه اخذ شده است.
علاوهبر طرح این سوالات که البته از سوی اصغر فرهادی همچنان بیجواب مانده است، به نظر میرسد که کارگردان مشهور سینمای ایران با گرفتن این اقرارنامه، هم خودش را گرفتار مساله پیچیدهای کرده و همچنین نشان میدهد که حتی او هم نسبت به نظام حقوقی ایدهها و طرحهای سینمایی در ایران بیاطلاع است. اساسا در نظام حقوقی ایران، ایدهها و طرحهایی که در اقرارنامه مذکور به آن اشاره شده است، مورد حمایت قوانین حقوقی و کیفری مرتبط با مالکیت فکری قرار نمیگیرند؛ چرا که مطابق ماده یک، قانون حمایت از حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان مصوب 1348 که بیان داشته است «آنچه از راه دانش و هنر و با ابتکار پدیدآورندگان پدید میآید بدون در نظر گرفتن طریقه یا روش که در بیان و ایجاد آن به کار رفته است» برداشت میشود که تجسم خارجی و ظهور و بروز پیدا کردن و قابل حس شدن آن ایده براساس ابتکارات، هنرها، تحقیق و پژوهشها و اقدامات مثبت است، که یک اثر را مشمول حمایت میکند.
به عبارتی یک اثر باید در قالب یک شکل و صورت، وجود خارجی پیدا کند تا مورد حمایت قانون قرار گیرد و براساس این قاعده است که اصلا گرفتن اقرارنامه برای ایده قهرمان، هیچ مبنا و کارکرد حقوقی برای اصغر فرهادی ندارد. البته که تاکید فرهادی بر امضای این اقرارنامه، با توجه به طرح آن سه سوال بالایی، کلاف این مساله را برایش تنگتر کرده است.
همان اتاق فکری که.جایززه صلح نوبل.را.با پیش زمینه.واقرارهایی.به خانم شیرین عبادی داد..همان هم..جایزه اسکار را..با آن همه تبلیعات.صد ایرانی..به فرهادی رششوه داد..چون.فرهادی و
ماقبل ان خانم عبادی.در نقش ها.سیاهنمایی هایشانِ ازجامعه ایرانیِ را.حتی بیشتر تاز حدانتظار گارفرمایشانِ اجرا گردند..تشت رسوایی خانم عبادیِ در سکوت وی برای فاجعه کشتار زنان وبچه هادرحادثه تروریستی.بازاری در عراق..ومواردی دیگر.به زمین افتاده.فرهادیی نیزِعلارعم.پنجه کشیدن بر صورت زیبای فرهنگ صلح وپحبت.ایران زمین.اما بیش از همان اسکار پر حرف وحدیث.چیزی عایدش نخواهد شد .الا افشای این مطلب.ودرایندهِافشاهایی که.شستید تا کنون.زیرسایه سنگین اما پوچ عنوان جایزه.و.نه تشخص شخصینت فرهادی.ابا.داشتند از گفتن حقایق..اما ظاهرا..تاریخ مصرف فرهادیِتمام شده..عاقبت پشت پازدن. ب اصل خویش..مزحک اما.عبرت اموزاست.