شاعر و نویسنده کتاب آشپزی و خانه داری عهد قاجار
فصل بهار خانم (ایرانالدوله) زاده ۱۲۹۵ مهشیدی، شاعر، نویسنده و نقاش عصر قاجار و اهل ایران است.
پدرش سلطان حسین میرزا نیرالدوله پسر پرویز میرزا قاجار، از نوادگان فتحعلی شاه و مادرش شمسالدوله دختر فرهاد میرزا معتمدالدوله بود.
دیوان اشعار او، بهار جنت نام دارد که شامل حدود شش هزار بیت شعر از انواع قصیده، غزل و رباعی است.
از وی علاوه بر دیوان اشعار، کتاب آشپزی و خانهداری هم به جا مانده است. ایرانالدوله علاوه بر سرودن شعر، نقاشی هم میکرد و از شاگردان کمالالملک بود و موفق به گرفتن گواهینامه از مدرسه صنایع مستظرفه شد.
تابلوهای رنگ روغن به جا مانده از وی را فرزندانش نگهداری میکنند.
فصل بهار خانم از جمله معدود زنانی بود که در هنر موسیقی و آواز نیز تبحر داشت، پیانو و تار را خوب مینواخت، چند صفحه از او به جا مانده که در یکی از آنها آوازی در بیات ترک خوانده است.
او در سال ۱۹۲۰ میلادی به سفری به اروپا رفت و در سال ۱۳۵۹ مهشیدی چشم از جهان فرو بست.
*****
ای خداوند، یکی یار جفاکارش ده
دلبر سنگدلی، سرکش وخونخوارش ده
چند روزی ز پی تجربه بیمارش کن
با طبیبان جفاکار، سروکارش ده
تا بداند که شب یار، چه سان میگذرد
دولت وصل، تو در مجلس اغیارش ده
از پی چیدن یک گل ز گلستان وصال
همچو آن بلبل شوریده دوصد خارش ده
تا بداند، که جفا شرط وفاداری نیست
یاربدخوی جفا جوی ستمکارش ده
چونکه پروای منش نیست، چو پروانه مدام
ز آتش روی بتی، شعله شرربارش ده
صبح امید مرا، چونکه شب تار نمود
بِسِتان روشنی روز و شب تارش ده
دل پاکیزهی او، گر به مَثَل آینه است
ز آه عشاق بر آن آینه زنگارش ده
مه عقرب صفت ودلبراژدرخطراست
همدم افعی ویارِبترازمارش ده
تا که از درد دل خسته، خبردار شود
همچو «جنت» دل افسردهی افکارش ده
***
مرا در زندگی از بیش و از کم
نباشد در جهان حاصل به جز غم
دلا خوشتر که با غم همنشینی
که نبوَد مردمی در نسل آدم
ز دشمن گر خوری صد زخم کاری
مدار از دوستان امید مرهم
بنای عهد هر یک سست بنیاد
بلای جور هر یک سخت محکم
که مهر دوستان جز از دمی نیست
چه حاصل با شدت از لطف یکدم...
****
خوش میکشد به سوی تو این عشق سرکشم
گر از جفا رقیب نسازد مشوشم
از آب چشم و آتش دل بی تو هر زمان
گاهی در آب غوطه ورم گه در آتشم
چرا زنان قاجار اینقدر زشت هستند؟؟ در همه ی دورانها معمولا زنان درباریان و پادشاهان زیبا بودند علتش چی بوده 🤔🤔🤔