روایت رشادت های باورنکردنی غواصان کربلای 4 در «روایت حبیب»:
چرا لباس های غواصان رنگ و وارنگ بود؟
در برنامه شب خاطره کاروان روایت حبیب در کیش که به صورت ویژه به «شهدای غواص» اختصاص داشت، روایت های بسیار شنیدنی و ناب از رشادت و شجاعت دلاور مردان غواص بیان شد.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، در برنامه شب خاطره روایت حبیب در کیش که همزمان با نخستین کنگره ملی بزرگداشت شهدای غواص(معبر عشق) درتالار شهر کیش و با حضور وزیر ورزش و جوانان، هنرمندان و مداحان مشهور کشور همچون حاج صادق آهنگران، خانواده شهدا و شهروندان برگزار شد، مرشد مشک دانی و مرشد میرزاعلی حماسه خوانی انجام دادند که به شدت مورد استقبال قرار گرفت .
در این برنامه، سیدکمال هاشم زاده که در شب های خاطره کاروان روایت حبیب، اجرای برنامه ها را برعهده دارد با شعری در رثای حاج قاسم سلیمانی به حاضران در برنامه خیر مقدم گفت.
کریم مطهری مهمان اول برنامه بود که برای خاطره گویی روی سن آمد.وی که فرمانده گردان غواصی جعفر طیار از همدان بود با ادای احترام به خانواده شهدای حاضر در جلسه افزود: برای اینکه بدانیم کربلای ۴ چه عظمتی داشته است باید از چند جنبه به آن بپردازیم . دوستانی که در خوزستان زندگی می کنند می دانند که سردترین ماههای سال در این خطه، آذر و دی ماه است اما در دی ماه اروند بسیار سردتراست، ما غواصان را دراین ماه ها آموزش می دادیم تا بتوانند شرایط آب را در فصل سرما تحمل کنند. وی در ادامه گفت: ما حتی شب ها، بچه ها را برای آموزش داخل آب می بردیم .سرمای آب به حدی بود که همه بچه ها بیمار شدند، خوب به خاطر دارم پزشکی که آمد و بچه ها را معاینه کرد گفت فشار زیادی به بچه ها وارد شده و آب سرد باعث تحلیل رفتن قوای جسمی آنها شده است.
مطهری افزود: ما تحریم بودیم، به همین خاطر نمی توانستیم لباس غواصی بیاوریم . برای برطرف کردن این مشکل، مسئولان گفته بودند دانشجویان ایرانی در خارج ، در زمان بازگشت لباس غواصی بیاورند، آنها هم هر لباسی غواصی و با هر رنگی می خریدند و می آورند، در عکس ها نگاه کنید لباس غواصی بچه ها هر کدام یک رنگی دارد. اصلابه خاطر کمبود لباس هر کسی که مشکلی داشت و یا در تمرینها کم می آورد، از لیست خط می خورد و افراد دیگری را جایگزین می کردیم.
وی گفت: درعملیات کربلای ۴، دشمن با سلاح های متفاوت بچه ها را مورد اصابت قرار می داد. شهید رضا عمادی، طلبه شهیدی بود که وقتی بچه ها قصد داشتند برای پیشروی از روی خورشیدی هایی که ساخته دست بود و سرهای تیزی داشت، عبور کنند، خودش را روی خورشیدی انداخت و گفت بچه ها از روی من رد شوید.
در ادامه برنامه ، رستا رضوی، نمایش مونولوگی را که روایت سوزناکی از فرزند یکی از شهدای غواص را شرح می داد اجرا کرد.
سپس نوبت به دعوت از مادر شهید «فرجوانی» - از شهدای غواص خوزستان - رسید که روی سن بیاید.
این مادر شهید سخنان خود را با خوانش چند بیت آغاز کرد.این درحالی است که سیدکمال هاشم زاده قبل از ورود مادر شهید به روی سن ، از کتاب « بی آرام» که روای آن مادر شهید فرجوانی است رونمایی کرد.
این مادر شهید گفت: چندسال پیش، مثل امروز بود و عملیات کربلای ۴ شب آغاز می شد. آن روز صبح، اسماعیل برای دیدن من آمد. دیرتر سر قراری که با پسرم داشتم رسیدم. جلوی در نشسته بود. همان کت وشلواری که برایش آماده کرده بودم پوشیده بود. او گفت من شرمنده تو هستم، نتوانستم پسر خوبی برایت باشم ، مسافرتی برویم و یا درخیابان با هم باشیم. من شما را ما فراموش نکردم فقط جنگ باعث این دوری شده است ، پسرم گفت مادر بیا با هم برویم خیابان. در مسیر گفت مادرم این آخرین دیدار ماست. آن موقع پلاکی را به من داد و گفت اگر روزی جسدم را اوردند شماره این پلاک و را با پلاکی که به گردن دارم مقایسه کن و ۱۹ سال بعد اسماعیل من برگشت و مردم خوش غیرت خوزستان آنچنان استقبالی از او کردند که نشان داد هیچ کس او را فراموش نکرده است.
سپس امیر حقیقت قطعه موسیقی ای را به نام و یاد حاج قاسم سلیمانی و شهدا اجرا کرد.
حاج صادق، برایم سنگ تمام بزار
حاج صادق آهنگران مداح اهل بیت(ع) ، مهمان دیگر کاروان روایت حبیب بود که وقتی روی سن رفت خاطراتی از سردار حاج قاسم سلیمانی را بیان کرد.
او گفت: دو خاطره ماندگار از حاج قاسم به خاطر دارم. یک خاطره برای زمانی است که همراه حاج قاسم برای شرکت در یادواره شهدا به ملایر رفتیم. مراسم اجرا شد و از آنجا به مزار شهید همدانی رفتیم . حدود ساعت ۱۱ شب به طرف تهران راه افتادیم ، داخل ماشین من و حاج قاسم روبه روی هم نشسته بودیم. هرازگاهی نگاهی به من می کرد، وسط های صحبت با همکارم ، ناگهان گفت: صادق شهید شدم، برایم سنگ تمام بزار.
وی در ادامه افزود: خاطره دوم مربوط به این بود که حاج قاسم به من گفته بود به خاطر مدافعان حرم، شب های احیا به سوریه بیا. من هم رفتم. یکی از شب ها ، درست در شب بیست ویکم ماه رمضان، وسط خواندن من بود که گفتند حاج قاسم آمده است.خیلی خوشحال شدم، برنامه که تمام شد، درهای حرم را بستند، در حرم تنها بودم به همینخاطر به اتاق مسئول خدام رفتم. حاج قاسم را در آنجا دیدم. وقتی مرا دید گفت امشب صادق برایم بخوان.وقتی شروع کردم به خواندن، آنقدر گریه کرد که ترسیدم حالش بد شود، ۴۰ دقیقهای خواندم. سردار آنقدرگریه کزد و اشک ریخت که از حال رفت ،۲۰ دقیقه ای ایستادم تا حال حاج قاسم جا آمد و بعد رفتیم.
آن آب های گل آلود و سرد
خاطره گوی بعدی علیرضا دلبریان ، فرمانده گردان تخریب و معاون گردان غواصی یونس از مشهد بود. او گفت: بنا به گفته رزمندگان، تمام جنگ یک طرف، شب عملیات کربلای ۴ یک طرف. شب عملیات ، بچه های غواص در آب های گل آلود و سرد کارون جانشان را کف دستشان گرفته و ۱۴ کیلومتر حرکت کردند تا به خط دشمن بزنند.
وی ادامه داد: در بین بچه های گردان، نوجوانی بود به نام سید حسین. یک شب آقا سید حسین از گروهان عقب مانده بود. وقتی متوجه غیبت او شدم با قایق به دل رودخانه زدم. وقتی اورا پیدا کردم خودش را به نی های نیزار گرفته بود. هوا سرد بود اما با این حال به او گفتم باید تا اسکله شنا کنی تا یاد بگیری که عقب نیفتی. سید حسن عزیز در کربلای ۵ شهید شد و ۳۰سال بعد به صورت اتفاقی برادرش را درجایی دیدم. در گفت وگو با برادر شهید بود که متوجه شدم این شهید بزرگوار در سالهای جنگ، مشکل کلیه داشته و سرما باعث می شده درد شدیدی را تحمل کند.تازه آن موقع بود که متوجه شدم آن شب، این شهید بزرگوار به خاطر درد کلیه از گروهان جا مانده بود.
عباس احمد وزیری
سلام خداوند بر شهیدان