برخی هنرمندان معروف پاسخ دادند
پدرت آرزو داشت چکاره شوی؟ | کامنت بگذارید
پدران هنرمندان مشهور آرزو داشتند فرزندانشان چه شغلی در آینده داشته باشند؟ پاسخ آنها را بخوانید و شما هم کامنت بگذارید و به این پرسش پاسخ دهید.
در این ویدئو پاسخ چند چهره هنری به این پرسش خبرفوری را تماشا کنید.
شما مخاطبین هم در کامنتها بنویسید که پدر شما چه آرزویی داشت؟
پدرم اگر ازش میپرسیدن بچه ت کلاس چندمه نمیدونست!!! والا...
خبرفوریکاشبرایخبرهایسیاسیواقتصادیهمکامنتو
نظرسنجیمیگذاشتی
بنده خدا دنبال نون در آوردن بوده مثل بقیه پدر های بی سر و صدا و خاموش
پدر من میدونست من هیچی نمیشم .
ولی میدونست یه روزی خون مردم روتوی شیشه میکنم وتمام عقده های قبیله خودم روبرملت بی دفاع ومظلوم فرومیریزم تانسل بعدی هرچند بانام ناپسند وزشت بشناسند مررررررررا
پدرم آرزو داشت که کاری بکنم بیشترین در آمد وکمترین زحمت را داشته باشد متاسفانه همه پدر ها همین دیدگاه را دارند ودر کشور ما راحت ترین کار کارمندی است وکارمندی از نوع بانک . بیمه .شهرداری شرکت نفت
ومفت خوارانی از این قبیل
هیچوقت نتوانستم پدرم را در مورد سهمیه های تبعیض ساز و وحشتناک دانشگاه توجیه کنم و برای همین از اینکه آرزویش را به گور برد همیشه شرمنده هستم
حدودسالهای ۶۴ که برای سهمیه سه ماه حضور کافی بود بعضی زنگهای نیت ناپاک سه ماه تابستان قبل از دیپلم را رفتند و پزشک شدنند و وقتی بیاد گذشته ، آن سهمیه و این موفقیت را فقط خاطره بازی میکنیم همه چیز را کتمان میکنند چنان که بادی منکر میشوند!!!!
مبارز و ازاده
من چون سوادم کمه پدرم همیشه میگفت حداقل ۶ کلاس درس بخون خدا رو چه دیدی شاید یه روز رییس جمهور بشی.
من خود یک پدرم تنها آرزویی که برای فرزندانم و همه جوانان کشورم دارم سلامتی و تحصیل بدون تبعیض و اشتغال و خدمت در محبطی بدون تبعیض از هر نوع و رانت و فساد و یک زندگی آبرومندانه میباشد که فعلا با وضعیت موجود دست نیافتنی به نظر میرسد...
ضد تبهکاران بین المللی
پدرمن دوست داشت عشق به فوتبال کناربزارم تادرس بخونم آخرش نه درس خونده شده ام نه هیچکاره...ولی به راه راست هدایت شدم ازفوتبال دست کشیدم به زندگی ام رسیدم
خانوم زهرا شما نمیدونی خوب نیست دختر تو این مملکت از فوتبال حرف بزنه؟😐
اگر حرف فوتبال رو بزنی دیسلایک میشی😅
کشور اسلامی هستیم ناسلامتی😑
حتی حرفشم بزنی مثل الان هزار تا مخالف ایستادن که بکوبنت😐
باید دختر ذکر بگوید و از ائمه صحبت کند نه از فوتبال😑😑😠😠😠😑😐
من بیست سالم بود وارد رشته حقوق شدم و پدرم همیشه آرزو داشت وکیل بشم ولی متاسفانه نتونستم تا 40سالگي قبول بشم یا وارد کاری مشابه شوم و همش ازاین شاخه به اون شاخه ،ودر40سالگي که پدرم فوت شدند تصمیم گرفتم که روح پدرم راشادکنم وبعد از گذشت حدود یکسال ونیم از فوت ایشون قبول شدم روح همه درگذشتگان شاد ،افسوس
پدر من یه راننده بیابان بود همیشه میگفت پسر من باهوشه حتما دانشمند میشه ولی چه شبها که ازگرسنگی خوابمان نمیبرد وچه روزها که وقتی زنگ مدرسه بصدا درمیآمد نمیدانستم در خانه غذایی هست برای خوردن یا نه .در روز پدر خیلی از پدرها نباید آمرزیده شوند .چون عامل حقارت فرزندانند در جامعه..پدر من آدمیبود الوات وبی شخصیت .همیشه با خودم زمزمه دارم فرزندانی که از فاطمه و علی در دنیا به جلال خداوندی نزدیکند باید به پدر ومادرشان افتخار کنند .والا در عرصه دنیا وآخرت جایگاهی نداشتند
پدرم دوست داشت آخوند بشم، چون در انقلاب ۵۷ به شدت تحت تاثیر قدرت این قشر قرار گرفته بود، ولی من معمار شدم
شانس آوردی
افرین به پدرت روحانیت شغل بسیار خوبیه زحمت کم در امد بالا منم دوس داشتم روحانی بشم اما باباهه گفت روحانی بشی سرتو میبرم
باسواد و زرنگ و درستکار باشی و پله های پیشرفت را طی کنی، و از غصه بی سوادی و بی عرضگی مدیران آسان سوری هم نمی ری.
پدرم آرزو داشت مشقام خوب بنویسم به حرف معلمهابکنم هی به مدرسه فرانخوننش ...ولی یک روزاول مهردیدنمیرم مدرسه باعصابانیت گفت چرامدرسه نرفتی گفتم دیپلم گرفتم گفت اه حالا بایدچکارکنیم بایدبری سرکار...خلاصه اینه فکرمیکردزندگی فقط مدرسه است وقتی تموم شددیگه.....
پدرم دوست داشت بعد از تحصیلات دانشگاه جایی نروم و به مردم شهرمون خدمت کنم و همانطور هم شد.یادم هست سی سال پیش بیمارستان شهرمون از نداشتن نیروهای باتجربه رنج میبرد و چند تا پزشک فیلیپینی و هندی اونجا رو اداره میکردند و چه بیماران جوانی که به خاطر نبود پزشک ب فوت میکردند !!!
پدرم الان صد ساله شده و ما هفتگی با هم لحظه های شادی رو داریم
ستون هر خانه ای پدران هستند انشاالله که این ستون برای هر خانوادهای پایدار بماند
پدرم آرزو داشت من پزشک بشم
پدر من ،من رو یه پخمه بی عرضه بار آورد،با وجود سی سال سن از انجام کوچکترین کارها باز موندم،هیچوقت بهم اهمیت نداد و تو هیچ زمینه ای ازم نظزخواهی و هیچوقت ازم حمایت نکرد،همیشه گوشه گیر و منزوی بودم چون اجازه رفت و امد با هیچکی رو بهم نداد،اداب معاشرتم صفره،دچار اضطراب و انواع بیماریهای روانی هستم همش هم بخاطر این به اصطلاح پدره با دعواها و جنگ اعصابهای که برام ایجاد کرد
حالا سوال من اینه آیا گذاشتن نام پدر روی همچین شخصی توهین به پدران دلسوز نیست؟
فقط اون الاغهایی که منفی دادن به این کامنت دلم میخاد بدونم فارشون چی بوده،خب بنده خدا شرح زندگیش رو گفته مشکلش چیه؟
زهرا خانوم موافقم باشما،منم نفهمیدم فازشون چی بوده
به ناشناس : شما کاش اشاره میکردی که دختر هستی،اینجوری منفی نمیدادن چون فکر کردن پسر هستی
میفهممت،روی این ادما اسم پدر گذاشتن توهینه به پدرهای خوب و واقعی
تمام مصیبتهای فرزند به گردن پدر مادره
پدر و مادر وقتی بچه میارن باید باید باید همه چیز واسش محیا کنن،از ارامش خونه ماشین زندگی خورد و خوراک عالی
اکر نمیتونم منه پدر خیلی بیگا میکنم بچه دار بشم،الان عصر حجر نیست،باید اول به جیبت نگاه کنی بعد بچه بیاری و بیخودی چون ندار هستید منفی ندید و بهتون بر نخوره
پدر اگر پدر باشه تا پول خونه و زندگی بچه رو جور نکرده بوه دار نمیشه که حسرت و بدبختی نصیبش نکنه
بچه از خون پدره،خاک بر سر پدرهایی که بچه پس انداختن رو نشانه مردونگی میدونن و بچه رو با نخوردن و حسرت بزرگ میکنن
به ناشناس ۱۴:۲۸
شما درک بالایی از روحیات انسانها و واقعیت های زمان خود دارید تبریک میگم
سپاسگذارم دوست ناشناس از محبتت😊❤❤❤
فرزند هنر باش، نه فرزند پدر،
فرزند هنر زنده کند نام پدر
(قابل توجه کسانی که به هر دلیل از پدران خود راضی نیستند)
به نظرم انسان نمیتواند درباره نظر دیگران نظر بدهد مگر اینکه در شرایط او قرار گرفته باشد
پدرم آرزو داشت تا حداکثر مقطع دیپلم تحصیل کنم و در محل اداره خودش که در آنجا مشغول به کار بود استخدام شوم ولی من دوست داشتم در دانشگاه در رشته حقوق ادامه تحصیل بدهم و با تحصیلات عالی دانشگاهی در بخش حقوقی محل اداره کار پدرم یا محل کار دایی ام که شرکت نفت بود مشغول به کار شوم ولی دست تقدیر مرا به سمت حرفه تخصصی وکالت دادگستری کشاند و الآن حدود ۲۲ سال است وکیل دادگستری بیکار هستم که هیچگونه درآمدی از حرفه تخصصی وکالت دادگستری ندارم! کاشکی حرف پدرم را گوش می دادم و تا مقطع دیپلم ادامه تحصیل نمی دادم و الآن سرخورده نبودم و آب باریکه و بیمه اجباری بازنشستگی و درمان برای خود داشتم!
نظر مردم را راجع به مملکتشون سیاست اقتصاد داغونمون بپرس بجای سانسورکردن مطالب مهم را بنویس
پدرمن خیلی دوست داشت من درس بخونم وخوندم وحرفه اش رو هم ادامه ندادم.امروز نه من به جایی رسیدم ونه پدرم.یه عده هرکاری میکنن فرجی نمیشه. البته این که تومملکتی که شب بخوابی صبح تیباصدمیلیون گرون بشه ایلان ماسکم معتاد میشد...
من پدر نداشتم،یعنی داشتم و سی سالم که بود فوت کرد،تازگی ها فهمیدم منو پدرمادرم به فرزندی قبول کردن و خیلی اذیتم کردن خونوادم با این که پسر بودم
خلاصه بدبخت بدنیا اومدم و بدبخت و در فقر بزرگ شدم و الانم که چهل سالمه تازه فهمیدم هیچ ارثی هم نمیبرم ازدارایی بابام که فوت شد،البته چیزی هم نداشت جز یه زمین که الان شده یه میلیارد و پنج نفر خواهر برادرام نمیذارن به من برسه و حتی اجارشو هم هیچوقت بهم ندادن یک ریال و پارسال باهاشون حرفم شد گفتن تو از ما نیستی و ارث نمیبری و قصه رو گفتن که بچه یتیم بودم اوردنم بزرگم کردن
کاش زودتر میفهمیدم مثلا بیست سالگیم تا راهمو پیدا کنم
خداواسه کسی نخواد که بعد چهل سال بفهمی هرچی ظلم بهت شده واسه این بوده که از خون خانوادت نبودی
یاحق
پدرم ارزو داشت بچه هاش دکتر بشن نشد . اما اولین نوه اش دکتر شد .من ارزو داشتم پسرم دکتر بشه خدا رو شکر دکتر شد و آرزوی پدرم براورده شد.
دمت گرم خدای مهربونم..
پدرم اصلا براش مهم نبود. یعنی فقط براش این مهم بود که من برم سر یه کاری حالا چه دوستش داشته باشم یا نه.
یه روز یک ماه مونده بود به پایان خدمت سربازیم بهم گفت تا امروز من مسئولیت داشتم نسبت بهت. بعد از خدمت سربازی فقط لطفی که بهت می کنم ازت اجاره اتاقت رو تو خونمون نمی گیرم. رفتم سر کار ولی کاری که دوست نداشتم ولی سعی کردم موفق بشم در اون کار
دوست داشت ادم شم اما نشدم