نفوذ «شهباز» به پرونده واقعی هکرها
حمیدرضا لوافی، کارگردان سریال پلیسی شبکه یک و 5 از ساخت این مجموعه بر اساس واقعیت و چگونگی انتخاب بازیگران اصلی آن میگوید.
سریال «شهباز» ساخته حمیدرضا لوافی از هشتم بهمنماه، به صورت همزمان روی آنتن شبکه یک و 5 رفته و پخش آن تا 7 قسمت دیگر ادامه دارد.
برگ برنده این سریال پلیسی در مقایسه با دیگر مجموعههای تلویزیون، سوژه تازه و متفاوت آن است که به فعالیت یک هکر قهار و خرابکاریهای او میپردازد. «شهباز» موفق شده با ریتم مناسب و پراتفاقی پیش برود و هیجان قصه را در طول روایت قصهاش حفظ کند. به بهانه پخش این مجموعه، با حمیدرضا لوافی درباره تولید سریال گفتوگو کردیم.
وقتی این فیلم نامه به شما پیشنهاد شد، چه ویژگیهایی در آن پیدا کردید که کارگردانی کار را برعهده گرفتید؟
چون ژانر اثر پلیسی بود و هیجان زیادی داشت، این هیجان برای من خیلی وسوسهکننده بود. جذابیت دیگر آن هم این بود که همه اتفاقات در فضای مجازی رخ میداد. همه میدانیم فضای مجازی هم حُسنهایی دارد، هم دردسرهایی، به خصوص وقتی با زندگی روزمره مردم مرتبط میشود. این بخش قصه برای من جالب بود که مردم توجه کنند چه خطراتی از ناحیه فضای مجازی میتواند متوجه آنها یا خانوادههایشان باشد و دقت و مراقبت کنند.
سوژه و پیچیدگیهای قصه که ممکن است برای بسیاری از مخاطبان ناآشنا و ناملموس باشد، شما را از استقبال نکردن مخاطب نگران نکرد؟
میدانستم تماشاچی به یک نوع قصهگویی جدید نیاز دارد، الان قضاوتی درباره خوب یا بد بودنش ندارم، اما میخواهم بگویم قطعا این کار نسبت به داستانهای خانوادگی یا طنز، جدید است و پیچیدگیهای زیادی دارد.
بله، به ویژه وقتی پخش سریال آغاز شد، نگران بودم که تماشاگرنتواند با سریال ارتباط برقرار کند به همین دلیل مثلا در پنج قسمت اول، چندین بار مونتاژ را تغییر دادیم تا بتوانیم ابتدا تماشاچی معمولی و عادی را که زیاد درباره این حوزه اطلاعات خاصی ندارد درگیر قصه کنیم، بعد آرام آرام وارد فضای سایبری شویم. اگر چه بعضی دیالوگهایی که شخصیتها رد و بدل میکنند، دیالوگهای تخصصی هستند و شاید بسیاری از افراد متوجه آن اصطلاحات تخصصی نشوند، اما متوجه میشوند که با یک چیز پیچیده سروکار دارند.
این برای من کافی است. همین مقدار، مخاطبی را که اطلاعات زیادی در حوزه رایانه و فضای مجازی ندارد، درگیر میکند که آهان! این جا دارد اتفاق خاصی میافتد و اگر پلیس مراقب نباشد، از همان جا ضربه خواهد خورد.
پس تصمیمتان این بود که مخاطب متوجه ابعاد وسیع ماجرا شود، اما این که دقیقا ریز به ریز چه اتفاقاتی رخ میدهد، خیلی مهم نیست.
این که دقیقا به صورت جزئی چه اتفاقاتی میافتد، به مخاطبی برمیگردد که یک مقدار آگاهی بیشتری درباره این حوزه دارد و برای آنها طراحی شده است تا کسانی که در حوزه سایبری فعالیت میکنند بگویند اصطلاحات، اتفاقاتی که در مانیتورها رخ میدهد و کدنویسیها دارد درست انجام میشود. مخاطب عادی یک سری کد، عدد و نموداری را که رصد میشود میبیند و فقط متوجه این رصد میشود، اما واقعیت این است که تمام آن کدنویسیها دارد علمی و درست اتفاق میافتد.
خودتان پیش از این درباره فضای مجازی و فعالیت هکرها اطلاعات داشتید؟
به این شکل تخصصی که در فیلم نامه مطرح میشود قطعا نه، اما خانم خدیوی بسیار دقیق و با تحقیق زیاد این فیلم نامه را نوشته بود. ضمن این که ما کارشناسانی هم داشتیم که مشاوره میدادند تا کار باورپذیر شود، چون بخش عمدهای از اتفاقات در مانیتورها میافتاد و این اتفاقات باید درست طراحی میشد تا قابل باور باشد.
برای ساخت این سریال چقدر تحقیق انجام شده است؟
اگر این کار در جذب مخاطب موفق بوده، بخش زیادی از آن به دلیل تحقیقاتی است که خانم خدیوی هنگام نگارش فیلم نامه انجام دادند. وقتی با کارشناسان مشورت میکردیم، تایید میکردند که این تحقیقات درست و بجا در کار استفاده شده و از این نظر خیالم راحت بود.
این که هکر قصه یعنی «ارغوان» برای دستیابی به اهدافش آدمهایی را اجیر میکند و همچنین شیوه کار پلیس سایبری چقدر به واقعیت نزدیک است؟
بسیاری از این اتفاقات که برای مردم عادی یا کارمندان ادارههای مختلف رخ میداد و باعث میشد راه نفوذ هکر باز شود، بر اساس اتفاقات واقعی که مشاوران در اختیار ما گذاشتند، با کمی تغییر طراحی شده است. بخش فعالیت ارغوان، نوع نفوذ و ابزارهایی که برای نفوذ استفاده میکند هم تماما واقعی است.
در سریال میبینیم که مامور پلیس شغل خود را از خانوادهاش پنهان میکند، این مسئله هم بر اساس واقعیت روایت شده است؟
بله، منتها با کمی تِلُرانس (میزان خطا). قطعا در دنیای واقعی این طور نیست که شغلشان را تا مدتها مخفی نگه دارند، ولی به لحاظ امنیتی چنین پروتکلهایی را دارند، همچنان که در سریال میبینیم خانواده «مجید» هدف حمله قرار گرفتهاند و شهید شدهاند. بعضی مواقع برای حفظ جان خانوادهشان مجبور هستند برای مدتی محل کار یا شغلشان را پنهان نگه دارند.
بازیگران اعضای گروه «شهباز» را چطور انتخاب کردید؟
هرکدام از اعضای گروه وظیفه خاصی دارند. «حسام» فرمانده تیم و «علیرضا» کارشناس است که درحوزه آیتی فعالیت میکند، «مجید» یک جامعهشناس و روان شناس است که موقعیت را تحلیل میکند و «فرزاد» هم نیروی عملیاتی است، چون از نظر سازمانی کسی که در حوزه سایبری کار میکند، نمیتواند عملیات انجام دهد. مثلا «علیرضا» نمیتواند تفنگ به دست بگیرد و کسی را دستگیر کند، این مربوط به «فرزاد» و تیم اوست. چنین تقسیم وظایفی در فیلم نامه صورت گرفته بود و بر اساس این ویژگیها، بازیگرانمان را انتخاب کردیم.
یعنی برای انتخابهای تان چه معیار و ملاکی داشتید؟
مثلا میدانستیم برای شخصیت «مجید» باید یک آدم بامزه را انتخاب کنیم که بتواند لحظات شیرین کار را با شوخیهایش دربیاورد، ضمن این که یک جامعهشناس و روان شناس هم هست. علیرضا هم آدم منظم و دقیقی است که از کوچک ترین چیزی نمیگذرد، جالب این است که آقای میرزایی خودشان فوق لیسانس کامپیوتر هستند و خوشبختانه در این حوزه اطلاعاتی دارند، البته بر این اساس انتخاب نشدند و ما بعدا متوجه این موضوع شدیم.
«حسام» چون فرمانده تیم است، به کسی نیاز داشتم که آن حس لیدری، جدی و کمی عبوس بودن را در کار داشته باشد. دوست داشتم کار این پلیسها، ارتباطی که در دفتر شهباز با یکدیگر دارند و حس رفاقت آنها باورپذیر از آب دربیاید و فکر میکنم این اتفاق افتاده.
گاهی در بعضی کارها میبینیم پلیس فقط وظیفه سازمانیاش را انجام میدهد و حس همکار بودن درنمیآید. بسیار تمرین کردیم که بازیگرانمان بتوانند جدا از فعالیت سازمانیشان، در لحظاتی آن رابطه دوستانه را برقرار کنند چون روزهای متمادی زیر یک سقف کار میکنند، باید صمیمیتی بین آنها ایجاد شود.
خانم مهدخت مولایی چطور برای نقش «نجوا» انتخاب شدند؟
برای این نقش بسیار جست وجو کردم. دنبال بازیگری میگشتم که آن هوشمندی را در چشمهایش داشته باشد، چون در سریال تعریف میشود که یک نابغه کامپیوتر است و استعدادی دارد که حتی از تیم سایبری پلیس هم میتواند سریعتر متوجه راههای نفوذ بشود، به همین دلیل آن هوشمندی در نگاه برایم بسیار مهم بود.
با توجه به اتفاقات سریال در قسمتهای آینده نیاز داشتم که ما نفهمیم در پس این چشمها و ذهنش، چه میگذرد. خیلی گشتم و خانم مولایی را دیدم که خیلی توانمند بود، قبلا کار ایشان را در فیلم «بوتاکس» دیده بودم.
جنس بازیاش را دوست داشتم، انرژی زیادی با خودش به کار آورد و بسیار علاقه مند و جدی بود. به دلیل این که سریال ما در هر قسمت، سکانسهای متعدد و پراکندگی شخصیت دارد، این که بتواند تداوم این حس را حفظ کند، برای ما خیلی مهم بود که خدا را شکر خانم مولایی این کار را انجام دادند.
مخاطبان درباره هویت «ارغوان» حدسهایی زدهاند، قصه عمدا سرنخهایی به مخاطبان داده است یا پیش بینی خودتان این بود که این اتفاق دیرتر میافتد؟
حدسهایی زده شده، اما اگر مخاطب با وجود همین حدسها داستان را پیگیری کند، باز هم غافلگیر خواهد شد. یعنی ما در قسمتهای 20 تا 30 غافلگیریهایی گذاشتیم و در چیدمان قصه طوری عمل کردیم تا آن دسته از مخاطبان هم که متوجه شدند ارغوان کیست، باز هم غافلگیر شوند.
خدا نکند کار کسی به قانونخانه بیافتد ، تازه میفهمد همه این سریالها دروغ است