«رد پای پدر»، رمانی برای ایجاد احساس مسئولیت در جوانها
کتاب «ردپای پدر»، داستان دو برادر است که در غیاب پدر تلاش میکنند درس بخوانند و کارهای مزرعه پدری را نیز انجام دهند.
«ردپای پدر» کتابی مصور و برای گروه سنی کودکان و نوجوانان است. سعید و یاسر دو برادری هستند که متوجه میشوند گرازها به روستای همسایه حمله کردهاند و به زمینهای کشاورزی آنها آسیب زدهاند. این دو برادر تصمیم میگیرند به دلیل مهارت تیراندازی به کمک مردم روستای همسایه خود بروند.
پدر یاسر و سعید، جنگلبانی است که یک سال قبل در مواجهه و درگیری با قاچاقچیان چوب شهید شده است و حالا یاسر و سعید میکوشند که در غیاب پدرشان، درس بخوانند و کارهای مزرعه پدری را نیز انجام دهند.
قسمتی از متن کتاب
صدایشان بلند بود و سعید شنید که یکی از آنها گفت: «مثل اینکه گرازها به شالیزارهای پایین ده حمله کردند و خیلی خسارت به اونها زدند.»
- «آره، منم شنیدم. انگار دو نفری هم زخمی شدند.»
حاجرضا وسط حرفشان آمد و گفت: «توی پایین ده شکارچی خوب نیست، وگرنه گرازها نباید این قدر بتازند.»
سعید که حالا دیگر کاملاً نزدیکشان شده بود، به همه سلام کرد و پرسید: «چرا هیچکس از بالاده به کمکشان نرفته؟!»
یکی از اهالی جواب داد: «چند تا حیوون که بیشتر نیستن. پاییندهیها باید بتونن از خودشون دفاع کنن. ما هنر کنیم از مزارع و محصول خودمون مواظبت کنیم. گرازها که هنوز به ما حمله نکردن!»
سعید لب باز کرد که چیزی بگوید، اما پیرمردی که آنجا نشسته بود، زودتر گفت: «پسرم! غصه نخور. فعلاً که گرازها توی پایین ده مشغول هستن و به ما کاری ندارن.» (صفحه ۱۳)
کتاب ردپای پدر نوشته سمیه اسلامی، منور ولینژاد و تصویرگری فاطمه طیوب در ۲۴ صفحه، با شمارگان هزار نسخه، در پاییز ۱۴۰۱ به چاپ دوم رسید. انتشارات شهید کاظمی این کتاب را منتشر کرده است.