حضرت آیت الله جوادی آملی: باید در همه اوصاف علمی و عملی از افراط و تفریط پرهیز کرد
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی گفتند: افراط و تفریط هر دو ناپسند و بد است، در همه اوصاف علمی و عملی هم افراط بد است هم تفریط و انسان باید همواره در هسته مرکزی کار کند که از آن هسته مرکزی به نام حکمت یاد می شود.
ایشان در اولین جلسه درس اخلاق خود در سال 1402 بیان داشتند: این حکمت که مربوط به تبیین قلب و معارف قلب است، جزء کلمات نورانی و مبسوط حضرت امیر است که از ضرار نقل شده است. وقتی ضرار بن ضمره وارد درباره اموی شد، معاویه طلب کرد تا درباره علی بن ابیطالب سخن بگوید و ضرار به نقل از امیرالمومنین علیه السلام این سخنان را بیان داشت. در کتاب تمام شریف نهج البلاغه سخنان نورانی آن حضرت در 5 بخش خطبه ها، نامه ها، کلام ها، توصیه ها و دعاها جمع آوری شده و سید رضی در نهج البلاغه تنها بعضی از سخنان آن حضرت را نقل کرده و همه فرمایشات را نیاورده است. این جمله نورانی 108، جزئی از سخن مبسوطی است که نقل شده است.
ایشان اظهار داشتند: در انسان شناسی، بحث های نورانی در قرآن کریم و کلام اهل بیت آمده است. قرآن کریم انسان را دارای دو بعد بدنی و روح ملکوتی می داند و حکما نیز وقتی از معرفت نفس سخن می گویند گاه آن را در طبیعیات و گاه از آن جهت که با ماوراء در ارتباط هست در الهیات مطرح می کنند، کارهای اندیشه ای برای عقل است، کارهای انگیزه ای برای قلب است.
ایشان سپس بیان داشتند: قلب اگر معتدل باشد، اوصافی دارد که امیرالمومنین تبیین می کند و اگر تربیت شده نباشد خیلی از نعمت های الهی که نصیبش می شود را کم یا زیاد می کند، یا راه افراط می رود یا تفریط، پیشینیان در فن اخلاق می گفتند حکمت، شجاعت و مانند آن هر کدام از این عناوین دو طرف دارند یکی افراط و دیگری تفریط و آن هسته مرکزی این اوصاف هست که خوب است و اخلاق را در هسته مرکزی خلاصه می کردند.
ایشان سپس در تشریح این حکمت بیان داشتند: ضرار به نقل از حضرت امیر می گوید، یک مرکز و پاره گوشتی به نام قلب هست که خیلی کار می کند، این قلب، امری مادی است که اندیشه و انگیزه دارد، معارف را باور دارد و اندیشه اش، شعبه عملی نفس است. اما اینکه چرا قلب اینقدر عظمت دارد، چون هم حکمت را و هم اضداد حکمت را درک می کند وَ ذَلِکَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِکْمَهِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا.
ایشان بیان داشتند: امیرالمومنین سپس نمونه ها را ذکر می کند که فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ، رجا خوب است، امید خوب است اما اگر از حد بگذرد به طمع می رسد و بعد از طمع نیز حرص است که این دو ناپسند است.
ایشان با بیان اینکه یکی دیگر از اموری که انسان باید حد وسط آن را رعایت کند، غضب و خوشحالی هست، اظهار داشتند: امیرالمومنین می فرماید: وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَیْظُ، وَ إِنْ أَسْعَدَهُ [الرِّضَا] الرِّضَى نَسِیَ التَّحَفُّظَ، انسان باید عصبانیت خودش را درباره ابطال باطل بکار ببرد، اینکه قرآن کریم می فرماید (ولیجدوا فیکم غلظه) یعنی همین که شما حمله و کشتار بیجا نکنید، ولی آنقدر قدرتمند باشید که دشمن از شما بترسد و جرأت حمله به شما را نداشته باشد و بیگانه از شما هراس داشته باشند، لذا عصبانیت بی جا چه در امور خانواده چه در کشور داری چه در برون مرزی، این نعمت را هدر دادن است. همچنین در خوشحالی نیز باید مرزداری کرده و حد مرکزی را حفظ کرد.
ایشان سپس به شرح فراز دیگری از این سخنان پرداختند و بیان داشتند: ترس نیز نعمت خوبی است ولی آن را باید تعدیل کرد، یعنی انسان باید از مرض بترسد تا طبیبانه زندگی کند و از دشمن بترسد تا مقتدرانه زندگی می کند نه اینکه بترسد و کنار برود. و همچنین اگر انسان قدرتی پیدا کرد بداند که قدرت نعمت خوبی است که باید تعدیل کند، چون اگر حق شناس این قدرت نباشد مغرور می شود و وقتی مغرور شد توامندی های عقلی از او گرفته می شود.
ایشان در پایان بیان داشتند: امیرالمومنین پس از ذکر این نمونه ها فرمودند: فَکُلُّ تَقْصِیرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ کُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِد، افراط و تفریط هر دو ناپسند و بد است، در همه اوصاف علمی و عملی هم افراط بد است هم تفریط و انسان باید همواره در هسته مرکزی کار کند که از آن هسته مرکزی به نام حکمت یاد می شود. یعنی خیر الامور اوسطها به همین اشاره دارد، هر چند اگر کسی مانند امام معصوم که خود صراط مستقیم و ترازوی عمل هست، این اصل برای چنین شخصیتی عوض می شود و خیرالامور برای او اعلاها و اکثرها و اشدها و اوفرها است، برای همین امام مجتبی علیه السلام کل اموالش را می بخشد، برای ایشان این به معنای اسراف نیست چون می داند که به چه کسی این اموال را هدیه می دهد و چرا هدیه می دهد.
خبر فوری آشکار بگوید با خود داری از پخش نظرات کاربران روی سخنان مفسر قرآن آقای جوادی آملی بهتر است بنجره ی نظرات را زیر این سخنان ببندد .
سرانجام دهان کجی به هشدارهای دین خداوند چیست؟ً
---
آنان که بر حذف روشنگریهای قرآنی و بر دشمنی با این روشنگریها با مصلحت اندیشیهای دنیا گرای منفعت طلبانه و با هدف ترویج مند در آوردیهای متضاد با حقایق دین توحیدی خداوند در قرآن و متناقض با اصول منطق علمی عقل سرسختانه و بی توبه اصرار می ورزند ؛ شکوائیه حضرت نوح را از ابتدا تا انتهای سوره قرآنی نوح در باره ی سرانجام دهان کجی به هشدارهای دین خداوند در این سوره را با تدبر و با ترس از خشم نابود کننده ی خداوند قهار کاملا بخوانند شاید اگر خدا را می شناسند و ذره ای به دین ناب توحیدی او ایمان دارند بترسند و درس عبرت بیاموزند.
غفلت نکنیم خدا در دفاع از یگانه بودن ذات اقدس خود و در دفاع از دین توحیدی خویش ؛ در رسوا سازی من در آوردی سازان و خرافه گستران و مروجان جعلیات متناقض با توحید حضرت حق بی هیچ رو در واسی در قرآن بیشترین بد گوئیهای آشکار حق طلبانه را داشته است .