مرگ سینما با همدستی کمدیهای بیارزش و شبکههای ماهوارهای/ چه کسانی سود میبرند؟
ادعای اینکه سینما با فروش آثار کمدی رشد میکند، ادعایی بیهوده و فریبکارانه است. این شکل از سینما به چه ارکانی کمک میکند؟
موفقیت از نگاه هر جریان و تشکیلات و فردی میتواند تعریف متفاوتی داشته باشد، چرا که الگوهای متفاوتی بر اساس ذهنیت و هدف و منافع شخصی به وجود آمده و اجرا میشود. موفقیت سینمای ایران از جنبه اقتصادی که در سال اخیر بسیار روی آن تاکید شده است هم، نتیجهای است که در راستای اهداف گروهی خاص از تولیدکنندگان، مدیران و سینماداران حاصل شده است، چرا که پس از رکود سینما در دوران کرونا و سپس التهابات اجتماعی اخیر در جامعه، سینما به شکل کلی مورد خطر واقع شده بود و تفاوتی میان کمدی و درامهای مختلف اجتماعی وجود نداشت و در همین دوران هم همه یکصدا فریاد میزدند که سینما نابود شده است.
اما وقتی مدیریت جدید سینما وارد میدان شد، مبنای خود را بر حمایت صرف از کمدیهای بفروش گذاشت و تمام امکانات و شرایط را فراهم کرد تا در ارتباطی مشخص میان حلقهای خاص از تولیدکنندگان، فیلمهایی فاقد شاخصههای هنری تولید شود و فقط شکستن رکوردها، جابجایی آمار فروش و اعداد میلیاردی تولید کند تا دولت هم بتواند با آن گزارشی به ظاهر موفق را ارئه کند و مدعی احیاء «سینما» باشد.
در همین مسیر بود که آگاهانه سینمای کمدی بیش از گذشته قدرت اقتصادی را در دست گرفت و توانست اعداد و ارقامی نجومی را برای مدیران تولید کند. جدای از مماشاتهای نظارتی و در نظر گرفتن موقعیت اکران مناسب و در اختیار قراردادن بسترهای مناسب برای دیده شدن در داخل کشور، حتی این جریان خاص، از خطوط قرمز هم عبور کرد و چشم خود را بر جریان تبلیغاتی که به زعم خود آنها و همفکرانشان ممنوع و دارای تبعات است، بست و موجب شد تا عوامل دخیل در این جریان اقتصادی معیوب، میلیاردها تومان را به جیب شبکههای ماهوارهای بریزند تا اثبات کنند سینما زنده است و بار دیگر رونقی مثالزدنی گرفته است.
درخصوص آمار هزینههای تبلیغات در شبکههای ماهوارهای پیش از این هم گزارشی با عنوان «به نام سینمای ایران، به سود شبکه جم» در سایت سینما اعتماد منتشر و به جزئیات آن پرداخته شد که با استناد به آن، این فروشهای مبتنی بر تبلیغات ماهوارهای با در نظر داشتن هزینههای سنگین تبلیغات در شبکهها، حاکی از آن است که آنچنان که فکر میشود سود هنگفتی هم نصیب تهیهکنندگان نمیکند.
طبیعی بود که شفاف کردن چنین فضایی که قرار بود در خفا به کار خود ادامه دهد، خوشایند افرادی که در حلقه وفاداران به کمدیهای کمارزش قرار دارند، نبود و اعتراض بسیاری از آنها را در پشتپرده به دنبال داشت، از طرفی هم دستاندرکاران سینمایی دیگری که بیرون از این دایره بودند، در مواجهه با اعداد و ارقامی که به شبکههای ماهوارهای پرداخت میشود شگفتزده شدند و بسیاری از آنها اعتراضهای خود را بر این شرایط نابرابر ابراز داشتند.
چه کسانی از جریان تبلیغات ماهوارهای سود میبرند؟
با این اوصاف باید نگاهی انداخت به دلایل حمایت پشتپرده از تبلیغات ماهوارهای که مشمول عدهای مشخص میشود. فروشهای میلیاردی بیش از همه به مذاق سینمادارانی خوش میآید که نیمی از مبلغ فروش از آن آنها میشود، از طرفی دیگر پخشکنندهها و برخی دفاتر پخش آثار سینمایی هستند که از این جریان منتفع میشوند و در آخر هم تهیهکنندگانی که حدود یک سوم از فروش را در حساب خود میبینند.
سازمان سینمایی هم در کنار این ارکان، سکوت پیشه میکند و فارغ از کیفیت و میزان هزینههایی که به نظر میرسد در نسبت با فروش فیلمها موفقیتی آنچنان محسوب نمیشود، بهره خود را از آمار و رکوردها میبرد و به این نمیاندیشد که چنین روندی در یک منحنی طبیعی نجات سینما نیست، بلکه نابودی آن محسوب میشود.
سهم سینمای هنری و اجتماعی از چرخه معیوب اقتصادی
وقتی صحبت از پیشرفت سینما میشود، باید به یک جامعه آماری متنوع از ژانرها متمرکز شد، نه اینکه معیار را سینمای کمدی قرار داد. لازم به توضیح است که موفقیت سینمای کمدی و کمک آن به رشد سینما، زمانی ارزشمند و همسو با شعار اعتلای سینما خواهد بود که به همان نسبت سینمای اجتماعی، متفکر و هنری هم رشد داشته باشد، نه اینکه با نگاهی به این بازه زمانی شاهد شدیدترین سانسورها، توقیفها، قاچاق آثار و بیتوجهی به هدر رفتن سرمایهها باشیم.
به عنوان نمونه، آثار فیلمسازانی چون سعید روستایی، مانی حقیقی و …که میتوانستند در یک اکران حسابشده به موفقیت دست پیدا کنند، کجای این چرخه قرار میگیرد؟ آیا مسئولان سینمایی نمیتوانستند با مته به خشخاش نگذاشتن و نگاههای سیاسی و جناحی افراطی، اجازه اکران چنین فیلمهایی را صادر کنند؟ آیا «برادران لیلا» نمیتوانست یکی از پرفروشترین فیلمهای اجتماعی در دوره مدیریت آنها محسوب شود؟ پاسخ از آنجایی مثبت است که میزان استقبال از نسخه قاچاق این فیلم بسیار قابل توجه بود و در صورت اکران در سایه حمایت سینمادارن و پخشکنندهها و تبلیغات موثر و حسابشده، بیتردید به یکی از رکورددارهای سینما تبدیل میشد.
حتی میتوان گفت فیلمی چون «برادران لیلا» بدون نیاز به تبلیغات شبکههای ماهوارهای پتانسیل جذب مخاطب بسیار را داشت. اما مسئولان چه کردند؟ ترجیح دادند از همان کمدیهای خنثی و بیبو و خاصیتی حمایت کنند که اندیشه خاصی هم پشت آنها نیست و فقط برای آنها دستگاه چاپ پول و ثبت رکورد محسوب میشوند. اینگونه است که سینمای ایران را کماکان باید ناموفق دانست.
جاذبهی خطرناک آمارهایی که با تبلیغات ماهوارهای به دست میآید!
شکی نیست که اگر این کمدیهای به ظاهر پرچمدار سینما در همان چهارچوب قوانین نوشته شده مدیران ارشاد اکران میشد، باز هم به موفقیت نسبی دست پیدا میکرد، اما سیاست کلی این بود که با توجه به وقوف دستاندرکاران تولید و مدیران مربوطه نسبت به سیاستهای تبلیغاتی-ایدئولوژیک تلویزیون و از دست دادن جایگاه فراگیر خود در میان مخاطبان داخلی، زمین بازی تغییر کرده و بدون توجه به پتانسیلهای تبلیغاتی داخلی که شامل رسانههای مکتوب و تصویری، صفحات مجازی، تبلیغات شهری و …میشود و میتواند در تنگنای اقتصادی کلی که سرانههای داخلی را نیز تحت تاثیر و فشار قرار داده است، خون تازهای به رگهای آنها تزریق کند، زمین بازی را تغییر داده و تمرکز خود را روی شبکههای ماهوارهای بگذارد که خواه ناخواه در حال حاضر مشتریان بیشتری نسبت به تلویزیون ایران دارند و اثبات آن هم هزینههای میلیاردی و بازخوردهای چندین میلیاردی است که بر آن میبالند.
اینها را عنوان کردیم تا بگوییم در پی چنین سیاستی چه جاذبه مخوف و ویرانکنندهای در کمین نشسته است. در تمام این سالها، اکثر سینماگران مستقل از نظر اقتصادی که با درآمدهای خود سراغ ساخت فیلمهای اجتماعی میرفتند، با تماشای چنین بازاری احساس ناکافی بودن و انفعال میکنند و طبق آماری که از درخواستهای پروانه ساخت در سالهای اخیر به دست آمده بسیاری از آنان نیز تداوم حیات خود را پیوستن به خط تولید کمدیهای مبتذل دیده و دست از اندیشیدن به سینمای اجتماعی برداشتهاند. بیتعارف این آمارهای نجومی فروش میتواند بسیاری از فیلمسازانی را که جدای از جریان اقتصادی، ساختار فکری آنها در میان چرخدندههای نظام سانسور خرد شده است را به صرافت ساخت کمدی بیاندازد و این یعنی نابودی سینما در معنای واقعی آن.
با فروش کمدیهای سطحی کدام بخش سینما رشد میکند؟
ادعای اینکه سینما با فروش آثار کمدی رشد میکند، ادعایی بیهوده و فریبکارانه است. این شکل از سینما به چه ارکانی کمک میکند؟ سینمایی که عمدهی پتانسیلهای سالنهای سینما را در اختیار دارد و حیات آن مبتنی به سرمایه است. سرمایههایی با پارامترهای بیحساب و کتاب در تعیین دستمزد بازیگران تا همان مبالغ سنگین که به فروش آنها کمک کند. یک حلقه مشخص که با مشروعیت دادن به خود، در حال بلعیدن سینمای اجتماعی و منطبق با دغدغههای روز جامعه است.
از نظر اقتصادی هم که با نگاهی به هزینههای تولید و تبلیغ و … موفقیت آنچنانی محسوب نمیشود و فقط ابزاری برای عوامفریبی است که روز به روز هم ریشههای آن قوی تر شده و رشد بسیار چشمگیری دارد. در ضمن تهیهکنندگانی که در این زمینه فعال هستند هم، دغدغهای برای وارد کردن سرمایهها و پتانسیلهای خود به بخشهای دیگر سینما ندارند و با منفعتطلبی رایج، به فکر ساختن شمارههای جدید یکی از آثار خود هستند.
سینما نفسهای آخر را میکشد
یکبار دیگر لازم است عنوان کنیم سینمای ایران در شرایط استاندارد و فراگیر از لحاظ حضور همه جانبه سینماگران به دلایل گوناگون، شکست خورده است و با توجه به اینکه ارقام میلیاردی تبلیغات ماهوارهای که بعضا به رقمهایی بیش از یک سوم فروش فیلم میرسد، نه تنها در بلند مدت سودآور نخواهد بود، بلکه قدرت کاذبی برای عدهای ایجاد میکند که حتی در همین گردونه کمدی هم اجازه ورود دیگران را نمیدهند و با تمامیتخواهی به منافع شخصی خود میپردازند.
این رویه جدای از اینکه سهم یک عده از بازیگران و تهیهکنندگان و پخشکنندهها و سینمادارن را محفوظ نگه میدارد، نه تنها هیچ کمکی به جریان اقتصادی کشور نخواهد کرد، بلکه سینمای کشور را که حداقل در دهههای گذشته با فراز و نشیبهای فکری و مدیریتی، حرفی برای گفتن داشت را به سکوتی مرگبار فرو خواهد برد.
سینمایی که با سنجاق کردن چشم مخاطب به رقص و آواز و تکیهکلامهای جنسی و شوخیهای سطحی و … همان تهمانده دغدغه را نیز از بین میبرد و هیچ خاصیتی نخواهد داشت. در حالی که سینمای کمدی، ژانری محترم، دغدغهپذیر و کنشمند است که میتواند هم سرگرم کند و هم در رشد نگاه و اندیشه و مطالبهگری اجتماعی اثرگذار باشد، اما نکته اینجاست که ارادهای برای اینکار وجود ندارد و بنا بر این گذاشته شده که تعریفی کاذب از موفقیت به مخاطب ارائه شود و در این راه و برای نمایش آن مجاز به زیر پا گذاشتن حق و حقوق عمومی هنرمندان و از طرفی دست انداختن به مجراهای تبلیغاتی است که تا همین سالهای پیش برای خودنمایی فیلمهای جدی و اجتماعی در آن، از تهیهکنندگان تعهد اخذ میشد تا مبادا ارزشهای شعاری آنها به خطر بیفتد.
از دیدن برخی فیلم های کمدی آدم به جای خنده گریه اش می گیرد ...کمدی های سطحی بدون داستان ،بدون خلاقیت ، بازیگران تکراری بازی های تکراری ، لودگی حرف های که زمانی خط قرمز بود و شوخی های حتی جنسی فقط برای پر کردن جیب بازیگرهای ناوارد و تهیه کننده های زرنگ ... شما تصور کنید از فیلم کمدی اجتماعی اجاره نشین ها مهرجویی برسید به فسیل کریم امین زاده