چرا نگهبان جشنواره فجر جلوی ورود زنده‌یاد جمشید مشایخی را گرفت؟

مجری مودب و فهمیده‌ای به دعوت کارگردانی می‌رود تئاتر شهر تا نمایش بر صحنه او را ببیند . چون گمان می‌کرده باید از هنرحمایت کند بلیت هم می‌خرد . اما برای ورود ، به قدرت پادشاه جلوی در برخورد می‌کند.

بله اشتباه نخوانده‌اید، پادشاه جلوی در! راستش را بخواهید سال‌های زیادی است که به نگهبانان بی‌سواد جلوی درها می‌گویم پادشاه ! همه‌شان نه ! فقط آنهایی که قدرت‌شان از مدیر مجموعه، رییس اداره، صاحب کارخانه و…. بیشتر است . تعدادی‌شان بی‌سواد و عقده‌ای هم هستند . گاهی هم قانونی را بهانه می‌کنند تا یکه‌تازی کنند . می‌توانند در مجتمعی فرهنگی به وقت برگزاری نمایشگاهی تا وقت تمام می‌شود با وجود مهمانانی درون گالری برق را بزنند و با لحن تندی بگویند وقت تمام است (چیزی شبیه مامورانی که در زندان‌ها هستند و وقتی زمان ملاقات به انتها می‌رسد با صدای بلند و عصبی داد می‌زنند ووووو‌قت تمومه!)

در اینکه با تمام شدن وقت باید کرکره گالری را پایین کشید شکی نیست اما اگر همان وقت پادشاه بی‌تاج و تخت به یکی نزدیک شود و زیر گوشش بگوید: شما بمان مزاحما که رفتن برق را روشن می‌کنم، موضوع فرق می‌کند.  یادم نمی‌رود، یکی از همین پادشاهان که از قضا به من هم خیلی لطف داشت (شاید به خاطر سلام‌های بلندی که به او می‌دادم و احترامی که به او همانند بقیه آدم‌ها می‌گذاشتم!) در جشنواره فجر جلوی در سینمایی می‌نشست و کارت‌ها را کنترل می‌کرد . چندان سختگیر هم نبود . (حداقل برای من!)

اما یک روز جلوی زنده‌یاد جمشید مشایخی را گرفت ،مدام هم می‌گفت به من گفتن کسی را بدون کارت راه ندم ! حتی وقتی مدیر سینما هم آمد کوتاه نمی‌آمد و…. فکر می‌کنم تعداد این پادشاهان جلوی در کم هم نباشد . خصوصا جاهایی که مدیرانش یا ناکارآمد هستند یا هنوز درک نکرده‌اند، اولین افرادی که در هر مجموعه، اداره، مجتمع، سینما، اداره، وزارتخانه و… دیده می‌شوند و احساس به وجود می‌آورند و قضاوت می‌سازند نگهبانان جلوی در هستند . چون درک نکرده‌اند، باور ندارند مشتری، ارباب رجوع و…. تاج سر و به قول غربی‌ها پادشاه است (می‌بینید غربی‌ها هم گاهی حرف خوب می‌زنند!) این جور مدیر‌ها به‌درد …… ….  می خورند!  (لطفا نقطه‌چین را خودتان پر کنید!)