منتقدانِ مدیرشده و سینمای بیرونق
از یکی دو سال پیش به اینطرف دو اتفاق افتاد که باعث شد مشکلدارترین فیلمها هم نه تنها بی هیچ بحثی روی پرده بروند که حتی طلبکارانه از ظلمی که بر آنها رفته بگویند.
حالا چند صباحی است که به دنبال تمرکز اغلب نهادهای نظارتی و قانونی بر اتفاقات اقتصادی و نابسامانی ها که در این زمینه ظهور و بروز پیدا کرده، است و به چند دلیل دیگر عملا نظارت در این حوزه تقریبا تعطیل شده و دیگر فیلمها بی هیچ مشکلی روانه اکران میشوند. حالا دیگر فیلمهایی که مشکل داشتند نه تنها در سینماها اکران میشوند بلکه به سادگی وارد شبکه نمایش خانگی هم میشوند. شبکه ای با تعداد مخاطبان بسیار زیاد و شاید چند برابر سینما.
پیش از این مثلا فیلمهایی بودند که امکان نمایش پیدا نمیکردند. اگر هم امکان پیدا میکردند امکان نداشت اجازه بدهند به این راحتیها در دسترس همه قرار گیرند و به شبکه نمایش خانگی بروند.
از نمونه های پیشین فیلمهایی که تا چندی پیش نتوانستند اکران شوند و یکباره روی پرده سینماها آمدند فیلمی مثل عصبانی نیستم بود که حتی با نامه و امضای چندباره وزیر هم نتوانسته بود اکران شود اما در چند ماه گذشته به سادگی نه تنها اکران شد که حالا در شبکه نمایش خانگی هم راه پیدا کرده است.
تازه ترین مورد از این دسته فیلمها هم اثر جدید مهرشاد کارخانی است و به زودی روانه اکران خواهد شد.
فیلم جدید مهرشاد کارخانی دو سال پیش مجوز نمایش گرفت. اما از آن تاریخ به بهانه های مختلف اجازه اکران به این فیلم داده نشد. فیلمی که درباره گمشدگی است و بر اساس شنیده ها حرفش این است که مردم از 17 شهریور به این طرف گم شدند و بسان گمشده یا افرادی که گمشدههایی دارند روانه کوچه و خیابانها شدند. سرگردانی لابد! بی ثمری که سالهاست ادامه دارد.
چندی پیش تهیه کننده این فیلم وقتی دید عصبانی نیستم و بقیه فیلمها با سود بردن از فضای عجیب اداره نظارت اکران شدند هم در نامه ای اعتراضی نوشت:
«سه سال پیش فیلمنامه .. از کارگردانی مستقل و مولف با مضمون اصلی گمشدگانی که سرنوشت آنها در گذر زمان به فراموشی سپرده شده به دستم رسید و اقدام برای اخذ پروانه ساخت آن کردم. فیلم بدون کمک هیچ نهاد دولتی و شبه دولتی با سرمایه محدود شخصی ساخته شد. نتیجه آن فارغ از هرگونه تعصب و تعلق خاطری- فیلمی متفاوت، خوش ساخت و تاثیرگذار شده است.
با این وجود، علیرغم گذشت دو سال از اتمام ساخت آن، در هجمه سینمای گیشه-سالار و سیکل بی سرانجام بروکراسی اداری، تاکنون رنگ پرده را ندیده است....
با نگاهی گذرا به جریان غالب فیلم هایی که در سال های اخیر اکران شده مشاهده می کنیم که بسیاری از فیلم های سطح پایین کمدی و هجو با عنوان پر طمطراق «سینمای اجتماعی» اکران میشوند و این شائبه ایجاد میشود که تمایل متولیان سینمایی کشور، تولید فیلم هایی خنثی و بی ارتباط با معضلات جاری جامعه است که ماحصل آن به جایی برنمی خورد.
این جریان که به شکل مضحکی داعیه مستقلبودن دارد با حمایتهای مالی مستقیم و غیر مستقیم دولتی و با به کارگیری بازیگران مورد اقبال عامه، فیلم میسازند و در نهایت سهم بالایی از سالن های محدود نمایش را در اختیار می گیرند.
عدم اکران فیلم هایی (به معنای صحیح) مستقل و دغدغه مند، همچون ... به معنای پاک کردن صورت مساله معضلات جامعه است نه حذف و ریشه کنی واقعی مشکلات!
با این همه، همچنان امید دارم شرایطی برای دیده شدن ... ایجاد شود تا شاید سرآغازی شود برای حل مشکل گمشدگان.»
با این احوال ظاهرا تا چند روز دیگر این فیلم هم بدون کمترین مشکلی اکران خواهد شد تاداروغه زاده و حیدریان به قیمت بی رونق شدن سینما، ژست آزادی بگیرند.
اما چه اتفاقی افتاد که این فضا به وجود آمد و فیلمهایی که تصور نمیشد مجوز اکران بگیرند چگونه به سادگی از ارشاد سهلگیر عبور کردند و به پرده سینما رسیدند؟
تا یکی دو سال پیش دستکم در سینما نظارتی خارج از بدنه ادارات و نهادهای دولتی وجود داشت که حتی درصورت کم کاری دستگاه های نظارتی وزارت ارشاد، این کم کاری را جبران میکرد و از قوانین نظام در حوزه فرهنگ و هنر (و خصوصا سینما ) حمایت و از ارزشهای انقلابی در ساختار هنر صیانت میکرد.
این بخش مهم که باعث میشد مثلا یک فیلم قبح شکن حتی با نامه تایید بالاترین مقام های فرهنگی هم امکان نمایش پیدا نکند یا اداره نظارت سازمان سینمایی، برای نگرفتن تذکر از نهادهای رسمی، تمرکز و نظارتشان را چند برابر کنند، نه یک بخش اداری بود و نه قسمتی از یک سازمان و نه دستگاهی امنیتی یا نظارتی .
تمام آنچه باعث میشد هیچ هنرمندی به فکر ضربه زدن به ارزشها و زیرپاگذاشتن قانون با استفاده از فیلم و سینما نیفتد صرفا گروهی از اهالی رسانه بودند که بی هیچ چشمداشتی از سینمای پاک مراقبت میکردند.
از یکی دو سال پیش به اینطرف دو اتفاق افتاد که باعث شد مشکلدارترین فیلمها هم نه تنها بی هیچ بحثی روی پرده بروند که حتی طلبکارانه از ظلمی که بر آنها رفته بگویند.
دو اتفاقی که باعث این ماجرا شد یکی حاد شدن اوضاع نابسامان اقتصاد بود و دیگری از هم پاشیدن این گروه های رسانه ای.
وضعیت اقتصادی:
در وضعیت آشفته اقتصادی ، این چندان دور از ذهن نیست که تمرکز بخشهای نظارتی از فرهنگ و هنر برداشته شده و سینما و کتاب و ...در اولویتهای چندم قرار میگیرد.
در این شرایط اساسا حساسیت زیادی روی بخشهای هنری نخواهد بود و آنقدر انرژی روی موارد معیشتی گذاشته میشود که دیگر ممکن است حتی از آنها که مراقب سینما هستند هم استقبالی نشود .
اهالی رسانه:
شاید یکی ازاتفاقاتی که از قضا در دولت دوم روحانی روی داد این بود که (اهالی رسانه در حوزه های مختلف) را که که موضع منتقدانه و سفت و سختی داشتند را به صورت غیرمستقیم از مسیر کنار بگذارند. طرحی که اینبار با ظرافت انجام شد و پیشنهادها نه از جانب مخاطبین نقدها که از سوی مقامهای بالادست منتقدین به آنها داده میشد. با این ساز و کار اهالی سرسخت رسانه توسط سوی مقام های بالادست خود ، از جایگاه نقد و رسانه برداشته شدند و در پست ها و مقام های نسبتا بالا قرار داده شدند.
با این تمهید طبیعی بود که هم ژست جوانگرایی گرفته شود و هم آن منتقدین رسانهای ( که اغلب جوان بودند) مشغول مدیریت کردن و صیقلی کردن میز و صندلیهایشان شوند و مجال برای آنها نماند تا دوباره بتوانند با همان عزم جزم به نقد شرایط بپردازند.
اما این میان، مخالفان نقد از یک نکته مهم غافل بودند. اینکه آیا مثلا نظارت و نقد جدی در حوزه های مختلف و از جمله سینما به سود سینماست یا به ضرر آن؟
15