ترسناک‌ترین فیلم‌های کره‌ای؛ ببینید و جیغ بکشید!

از زمانی که تهیه‌کنندگان و نویسندگان غربی ارزش بیشتری برای سرمایه‌گذاری و داستان‌پردازی در این ژانر قائل شدند، این ژانر توانست مرتب مخاطبان خود را افزایش بدهد و سهم قابل توجه گیشه‌ها را از‌آن خود کند.

ترسناک‌ترین فیلم‌های کره‌ای؛ ببینید و جیغ بکشید!

در این بین، کشورهای شرق دور مثل ژاپن و کره‌جنوبی هر یک با رویکردهای خاص خود، تقریبا از سال2000 به صورت جدی وارد فیلم‌سازی در این حیطه شده‌اند. البته بر‌عکس ژاپن که توانسته با استفاده از نگاه آتئیستی‌اش به مقوله ترس، سینمای خاص خود را پایه‌گذاری کند و حتی الگوی هالیوود در ژانر وحشت باشد، کره‌جنوبی با توجه به پیشینه و تاریخش، توفیق کمتری داشته است و تقریبا بعد از جنگ جهانی دوم و خلاصی از دست ژاپن و پس از آن، استعمار توسط کشوری مانند آمریکا، بیشتر فرهنگ خود را تسلیم آمریکا کرد و در زمینه‌های هنری به صورت قابل ملاحظه‌ای به تقلید از غرب و روش‌هایش پرداخت و با آمیختن قسمت کوچکی از سنت قدیمی خود که از ژاپن فرا گرفته بود، به‌همراه فرهنگ جدیدی که از غرب وام گرفت، تاکنون در ژانر وحشت، توانسته آثاری را تولید کند که توجه منتقدان غربی را، نه به اندازه فیلم‌های ژانر وحشت ژاپنی، بلکه در حد سینمای نوپایی مثل کره، به خود جلب کند. ما در این مطلب قصد داریم تعدادی از این آثار را که توانسته‌اند با درون‌مایه‌های غربی معروف شوند، بررسی کنیم.

شیون


«شیون» (The Wailing ) نام فیلمی است در سبک ترسناک و معمایی، به کارگردانی «نا هانگ-جین» محصول سال ۲۰۱۶ کره‌جنوبی.

داستان فیلم شیون در مورد یک روستاست که برخی ساکنانش دچار جنون و مرگ شده‌اند. مردم این روستای آرام، به شکل عجیبی ناگهان دچار جنون شده و اطرافیان خود را می‌کشند. شخصیت اصلی داستان که یک پلیس به نام «جانگ-گو» است، ابتدا این قتل‌ها را در اثر مصرف قارچ سمی می‌داند، اما با گذر زمان همه‌چیز عوض شده و صحبت از نیروهای شیطانی به میان می‌آید. شاید در ظاهر داستان فیلم شیون چندان پیچیده نباشد، اما با اضافه شدن شخصیت‌های جدید که شامل یک مرد ژاپنی مرموز، زنی سفیدپوش، یک جن‌گیر و یک کشیش جوان هستند، ماجرا پیچیده‌تر از قبل و درنهایت معلوم می‌شود که مرد ژاپنی، شیطان واقعی داستان است و مردم را به دام جنون و مرگ می‌کشانده است.

فیلم شیون داستان حساب‌شده‌ای دارد و هر چند برای مخاطب آشنا به سینما، یادآور فیلم هالیوودی جن‌گیر (محصول سال ۱۹۷۳ به کارگردانی ویلیام فریدکین) است اما با توجه به فیلمنامه قابل قبولش توانسته اقتباس خوب و تقریبا متفاوتی را ارائه دهد. در شیون، ماجرا در یک محیط روستایی و بین مردمی اتفاق می‌افتد که به ظاهر انسان‌های ساده و بی‌غل و غشی هستند ولی در ادامه مخاطب می‌بیند که زیر پوست زندگی ساده مردم این روستا، گناهان بسیاری نهفته است و شیطان از طریق همین گناهان آنها را شکار می‌کند... .

پلیس محلی این روستا که دوربین، او و زندگی‌اش را دنبال می‌کند، درواقع کسی است که انتظار می‌رود بتواند پرده از راز مرگ‌های دلخراش این روستا بردارد، ولی در ادامه ماجرا با تسخیر دختر این پلیس توسط روح شیطانی، داستان به جاهای دیگری کشیده می‌شود.

در شیون هم مانند جن‌گیر، دختر بچه‌ای تسخیر می‌شود و کشیشی در این ماجرا وجود دارد ولی بر خلاف ورژن آمریکایی که در آن، کشیش جن‌گیر هم هست و به نوعی مبارزه با شیاطین برعهده اوست، در شیون کشیش ماجرا هیچ قدرت و فایده‌ای در پیشبرد داستان ندارد و فقط از اتفاقاتی که در این روستا افتاده، وحشت کرده است! در قسمت‌های مختلفی از فیلم شیون، مخاطب نقل‌قول‌هایی از انجیل می‌شنود ولی هیچ علائمی از حضور نیرویی که خیر باشد و مستقیما بخواهد با این شیاطین مبارزه کند، نمی‌بیند و نقش تنها فرد به اصطلاح نیک‌سرشت داستان، یعنی زن سفید‌پوش هم تا آخر ماجرا در هاله‌ای از ابهام است و همه او را مظنون به خراب‌کاری می‌دانند. در شیون هم مانند بیشتر فیلم‌های هالیوودی ژانر وحشت، خداوند و قدرتی برای نیروهای خیر وجود ندارد و تنها انسان و شیاطین در راس زنجیره شکار و شکارچی هستند.

انتخاب مرد ژاپنی مرموز به‌عنوان شیطان اصلی داستان و روح شرور ماجرا، از جانب نویسنده، عملی بسیار هوشمندانه محسوب می‌شود، مخصوصا که کره‌ای‌ها هنوز هم به‌خاطر تحقیر و استعمار کشورشان توسط ژاپن در دوره قبل از جنگ جهانی دوم، عصبانی هستند و چون نمی‌توانند این خشم را نسبت به کشوری مثل آمریکا که بعد از ژاپن، بر آنها مسلط شد، ابراز کنند، به ناچار پیکان را به سمت ژاپن نشانه می‌گیرند.

در شیون، مرد ژاپنی و شیطان‌صفت، در هیبت یک ماهیگیر معرفی می‌شود که با زدن طعمه گناه به قلاب خود، درواقع مردم فریب خورده را صید می‌کند.

نویسنده شیون با الهام از انجیل و آمیختن آن با رسوم خرافی و قدیمی کشورش سعی کرده در عین بهره‌بردن از آثار غربی و تاثیرگرفتن از مفاهیم مسیحی در فیلمش، با استفاده از رسوم خرافی و قدیمی کشورش، ماهیت فیلم را به‌عنوان یک فیلم شرقی حفظ کند. این دوگانگی بین دین جدید مردم کره و وفاداری به رسوم خرافی و سنتی، به‌نوعی باعث متفاوت شدن فیلم شیون می‌شود که البته این تضادها به‌خاطر پرداخت خوب نویسنده، خیلی به چشم مخاطب عام نمی‌آید و موفق می‌شود بیننده را تا آخر پای داستان خود بکشاند.

شیون، سومین اثر بلند سینمایی «نا هانگ جین» محسوب می‌‌شود، وی پیش از این با ارائه فیلم «تعقیب‌کننده» در سال 2008 به شهرت رسیده بود و با اثر مشهورش «دریای زرد»، مورد استقبال منتقدان در فستیوال کن سال۲۰۱۰ قرار گرفت. او حالا با «شیون» علاوه‌بر دریافت نقدهای مثبت و جوایز مختلف، توانسته با فروش 51 میلیون دلاری در گیشه، به‌لحاظ تجاری هم فیلم موفقی در کارنامه داشته باشد.

من شیطان را دیدم



«من شیطان را دیدم» (I Saw the Devil) فیلمی است در ژانر ترسناک، روانشناسانه و جنایی به کارگردانی «کیم جی‌ وون» محصول سال 2010 کره‌جنوبی.

داستان فیلم در یک شب برفی و با مکالمه یک زوج عاشق، شروع می‌شود ولی بر‌خلاف انتظار بیننده، این شب برفی و به ظاهر رمانتیک به‌خوبی و خوشی ختم نمی‌شود. سو هیون، افسر پلیس جوانی که در ابتدای داستان مشغول مکالمه با همسر باردارش بود، در آن شب همسرش را به طرز وحشتناکی توسط یک قاتل روانی به نام کیونگ چول از دست می‌دهد. سو هیون بعد از آن شب مخوف تصمیم می‌گیرد خودش به شخصه وارد عمل شود و از این قاتل روانی به شیوه‌ای کاملا جدید، انتقام بگیرد.

«من شیطان را دیدم»، فیلمنامه قابل قبولی دارد و مخاطب را برای فهمیدن جزئیات و عاقبت شخصیت‌ها تا پایان به دنبال خود می‌کشد البته کارگردان هم در این فیلم توانسته مخاطب را با استفاده از تعریف جدیدی که از مجرم و گناهکار ارائه می‌دهد، واقعا بترساند و حس بسیار بدی را در مخاطب به وجود بیاورد ولی با این اوصاف هر‌چند چنین فیلمی در کره‌جنوبی خیلی خاص و متفاوت است؛ اما در واقعیت «من شیطان را دیدم» دقیقا تکراری از مفاهیم اغلب فیلم‌های ژانر وحشت هالیوودی است.

در «من شیطان را دیدم»، این نظر که در انسان «ذات بدی» بر «ذات خوبی» غلبه دارد و حتی انسان‌های به ظاهر خوب هم می‌توانند در موقعیت‌‌های متفاوت، بدترین و پست‌ترین اعمال را مرتکب شوند، به تصویر کشیده می‌شود. البته درمورد این مساله که انسان حق انتخاب دارد حرفی نیست اما تکرار مداوم این مفهوم که بدی بر ذات انسان غالب است، دیگر حتی برای سینمای هالیوود هم تکراری شده چه برسد به سینمای کره که سعی دارد با لحن و زبانی متفاوت همان مفاهیم را به تصویر بکشد.

در «من شیطان را دیدم» سو هیون (با بازی لی بیونگ هان) که نقش افسر پلیس دل‌شکسته را ایفا می‌کند، به‌هیچ‌وجه شبیه یک انسان عادی رفتار نمی‌کند، این شخصیت ابتدا به‌عنوان یک پلیس وظیفه‌شناس به مخاطب معرفی می‌شود که قرار است مثلا به امنیت اجتماعی اهمیت بدهد ولی بعد از اتفاق ناگواری که برایش می‌افتد جان انسان‌های دیگر برایش کم‌اهمیت می‌شود، تا جایی که به‌خاطر یک انتقام‌گیری عجیب از قاتل همسرش، جان انسان‌های دیگر را به خطر می‌اندازد و هیچ اهمیتی هم به آسیب‌های وارده از طرف این قاتل روانی به مردم نمی‌دهد. او به خاطر همین با وجود اینکه می‌تواند قاتل را دستگیر کند، با او بازی می‌کند تا به‌اصطلاح به قولی که به همسر مرحومش داده، عمل کند و بیشترین زجری که می‌تواند را به این قاتل بدهد!

در «من شیطان را دیدم» روابط بین شخصیت‌ها بیشتر از اینکه به یک کشور شرقی شباهت داشته باشد، شبیه یک کشور غربی است. مخاطب در این داستان می‌تواند ملغمه‌ای از نشانه‌های فیلم‌های هالیوودی از قبیل «هفت»، «کشتار با اره‌برقی در تگزاس» و... را ببیند، طوری که نویسنده «من شیطان را دیدم» همه تلاشش را کرده تا به مخاطب ثابت کند کره‌جنوبی هم قاتلان بی‌رحمی مثل کشورهای غربی دارد!

سر تا سر سکانس‌هایی که مربوط به قاتل ماجراست پر از برهنگی، خشونت، خونریزی و صحنه‌های مشمئز‌کننده است و در داستان مدام فقط به این نکته اشاره می‌شود که قاتل عقده جنسی دارد و به غیر از این هیچ نشانه شخصیتی دیگری از او به چشم نمی‌خورد و به‌اصطلاح هیچ ماهیت شخصیتی و انسانی دیگری ندارد.

انتخاب بازیگران در فیلم من شیطان را دیدم، کاملا حساب شده به نظر می‌رسد. استفاده از بازیگری چون لی بیونگ هان که قبلا در فیلم هالیوودی «جی‌ای‌جو ظهور کبرا» بازی کرده است، کاملا هدفمند به‌نظر می‌رسد و به فروش فیلم در گیشه کره و خارج از این کشور نیز کمک کرده است. بعد از بازی این بازیگر در من شیطان را دیدم، سیل پیشنهادهای هالیوودی به سمت لی بیونگ، روانه شد و او بیشتر این پیشنهادها را پذیرفت و به‌عنوان یک بازیگر کره‌ای که به هالیوود راه پیدا کرده، شناخته شد و به‌خاطر همین هم عجیب نیست که چرا نتفلیکس برای پروژه سریال «آقای آفتاب» که در کره ساخته شد، از لی بیونگ به‌عنوان ایفاگر نقش یک سرباز کره‌ای-آمریکایی که به کره بازگشته، استفاده کرده است. چویی مین سیک، بازیگر نقش قاتل «من شیطان را دیدم» هم که قبلا به‌خاطر بازی در فیلم معروف «پیر پسر» در ژانر جنایی معروف شده بود، به‌نوعی برای مخاطب یادآور ترس و احساس ناخوشایندی است که از فیلم قبلی خود به‌همراه دارد و به حس ترس در «من شیطان را دیدم»، کمک می‌کند.

چویی مین سیک هم در 2018 در فیلمی هالیوودی به نام «لوسی»، مقابل اسکارلت جوهانسن، یک کاراکتر به‌شدت خشن چینی را بازی کرد.

«من شیطان را دیدم»، از نظر فروش در گیشه هم فیلم موفقی بود و توانست با بودجه ۶ میلیون دلاری، حدود ۱۳ میلیون دلار بفروشد.

قطار بوسان

قطار بوسان (Train to Busan) فیلمی ترسناک، درام و مهیج به کارگردانی «یان سنگ هو» و محصول سال ۲۰۱۶ کره‌جنوبی است.

داستان فیلم درمورد یک پدر، اهل کره‌جنوبی به نام «سئوک وو» است که به‌خاطر مشغله‌های کاری فراوان از همسرش جدا شده و برای ترمیم رابطه‌اش با دختر کوچکش «سوآن» تصمیم می‌گیرد به مناسبت تولد دختر به‌عنوان هدیه، او را به دیدن مادرش در بوسان ببرد. داستان اصلی از آنجایی شروع می‌شود که زن جوانی زخمی و خون‌آلود، به دور از چشمان مامور ایستگاه قطار وارد یکی از واگن‌ها و در آنجا مخفی می‌شود، این زن که به زامبی تبدیل شده، کل قطار را آلوده می‌کند و باعث انتقال ویروس به سایر مسافران می‌شود.

قطار بوسان یکی از ده‌ها فیلمی است که در سال‌های اخیر با محوریت زامبی‌ها ساخته شده است و درواقع ورژن کره‌ای پیدایش این موجودات خیالی است. در این فیلم، مخاطب از ابتدای ماجرا جامعه‌ای را می‌بیند که آلوده شده است، هرچند در انتها مشخص می‌شود این آلودگی به‌خاطر جاه‌طلبی انسان‌ها به وجود آمده، اما تنها گریبان انسان‌ها را نگرفته و حتی حیوانات را هم به خطر انداخته است.

این نگاه که انسان‌ها به‌خاطر نفع شخصی خود نه‌تنها به خودشان که به موجودات اطراف و محیط‌زیست‌شان هم آسیب زده‌اند، قابل تامل است البته در مورد گوزنی که در ابتدای فیلم، مخاطب با زنده شدن دوباره آن پس از مرگش (به‌اصطلاح زامبی شدنش) مواجه می‌شود، نظرات دیگری هم وجود دارد که در آنها گوزن را به‌نوعی نماد جنبه پلید انسان و نیرو گرفتن آن می‌دانند.

کارگردان قطار بوسان سعی کرده با اتفاقات پشت‌سر‌هم و جنب و جوش زیاد شخصیت‌ها در مواجهه با زامبی‌ها، بر جذابیت و ترس فیلم بیفزاید ولی درواقع چیزی که واقعا در این فیلم موجب ترس می‌شود، نشان‌دادن جنبه دیگر شخصیت‌های داستان در مواجهه با این مشکل بزرگ است.

در فیلم به‌نوعی مثل بیشتر فیلم‌ها و سریال‌های زامبی محور، ورژن کوچکی از قیامت به تصویر کشیده می‌شود که در آن هرکس سعی در نجات خود دارد ولی در این داستان، درنهایت کسانی که خودخواهانه رفتار می‌کنند و به بقیه اهمیت نمی‌دهند، با مرگی پوچ و شرم‌آور روبه‌رو می‌شوند.

این نگاه کارگردان به ارزش حفظ انسانیت، حتی وقتی تمام مرزهای زندگی روزمره از دست رفته، قابل تامل است مخصوصا که درنهایت نجات سوآن به‌عنوان دختر مردی که شرکتش مقصر اصلی در به وجود آمدن این ویروس است، نشان از این مطلب دارد که تمام فداکاری‌های سئوک وو جواب داده و نسل او درنهایت نجات پیدا می‌کند و به‌نوعی تطهیر می‌شود.

فیلم «قطار بوسان» به‌عنوان اولین فیلم بین‌المللی کارگردان جوانش توانست علاوه‌بر به‌دست آوردن نظر مثبت منتقدان، در گیشه هم فروش قابل‌توجهی معادل با ۹۹ میلیون دلار داشته باشد و جزء پرفروش‌ترین فیلم‌های ژانر وحشت در کره شود.

داستان دو خواهر


«داستان دو خواهر» (A Tale of Two Sisters) فیلمی است در سبک ترسناک، روان‌شناختی و درام به کارگردانی کیم جی وون، محصول سال ۲۰۰۳ کره جنوبی.

داستان این فیلم در مورد زندگی دو خواهر است که مادرشان به‌دلیل مشکلات روحی و روانی خودکشی کرده و اکنون آنها ناچار به زندگی با نامادری خود هستند، زنی که با ورود خود، زندگی آرام آنها را نابود کرده و از دید آنها مسبب اصلی خودکشی مادرشان است.

این دو خواهر با پدرشان در یک خانه زندگی می‌کنند ولی پدر نسبت به حوادث رخ‌داده یا بی‌اطلاع است یا بی‌توجهی می‌کند. بازگشت دو خواهر بعد از مدت‌ها از تیمارستان به خانه و تقابل آنها با نامادری، حوادث عجیب و غیر‌طبیعی‌ای را رقم می‌زند. اما این صورت ظاهری داستان است چراکه درنهایت مشخص می‌شود از ابتدای فیلم، تنها دختر بزرگ و پدر در خانه وجود داشتند و خواهر کوچک‌تر مدتی پیش مرده و نامادری بدذاتی هم در کار نیست و تمام اینها تصورات ذهنی دختر بزرگ‌تر است، چراکه دختر بزرگ‌تر به‌خاطر عذاب وجدانی که در قبال کشته شدن خواهر کوچکش حس می‌کند، برای از بین بردن حس عذاب وجدانش، دو شخصیت پیدا می‌کند؛ یکی شخصیت نامادری بدذاتی که می‌خواهد به خواهر کوچک‌تر صدمه بزند و دیگری شخصیت خودش که نقش حامی این خواهر را بازی می‌کند.

به نظر بیشتر منتقدان، داستان دو خواهر شباهت زیادی به فیلم «جاده مالهالند» دیوید لینچ دارد. البته فضای وهم‌آلود داستان دو خواهر و گیج شدن مخاطب بین واقعیت و رویا باعث می‌شود که این نظر بیراه نباشد ولی کارگردان در این فیلم توانسته با الهام از «جاده مالهالند» اثری را عرضه کند که رنگ و بوی سینمایی خاص خودش را داشته باشد و هرچند روابط افراد و شخصیت‌ها در «داستان دو خواهر» شباهتی به یک خانواده و جامعه شرقی ندارد، ولی به‌خاطر پرداخت خوب و فیلمنامه قوی، این امر خیلی به چشم مخاطب عام که می‌خواهد فیلمی ترسناک ببیند نمی‌آید، مخصوصا اگر مخاطب تا قبل از دیدن این فیلم، فیلم‌های زیادی در این سبک ندیده باشد.

در داستان دو خواهر کارگردان توانسته با هوشمندی مخاطب را تا انتها پای داستان خود بنشاند و درنهایت هم او را غافلگیر کند و این غافلگیری به‌هیچ‌وجه از جنس غافلگیری‌های کلیشه‌ای فیلم‌های پیش از داستان دو خواهر در کره نیست.

داستان دو خواهر در مجموع توانست نظر مثبت منتقدان را به‌همراه داشته باشد و جوایز بسیاری را برای گروه سازنده‌اش به ارمغان بیاورد. این فیلم همچنین با فروشی نزدیک به چهار میلیون دلار به‌عنوان اولین قدم‌های جدی کره در ژانر وحشت و روانشناسانه، توانست موفق عمل کند و برای تهیه‌کنندگانش هم سودآور باشد.

خاطرات قتل


«خاطرات قتل» (Memories of Murder) فیلمی است ترسناک، جنایی و درام به کارگردانی بونگ جون هو، محصول سال ۲۰۰۳ کره‌جنوبی که براساس داستان واقعی قتل‌های زنجیره‌ای هواسئونگ ساخته شده‌ است.

داستان فیلم «خاطرات قتل» در سال ۱۹۸۶ در کره‌جنوبی آغاز می‌‌شود. جایی که برای دومین‌بار جسد دختری با دست و پای بسته و درحالی که مورد تجاوز قرار گرفته، پیدا می‌شود. دو کارآگاه پلیس محلی خشن و جوان، مأمور رسیدگی به این پرونده شده‌اند و بدون هیچ ترفند خاصی، تنها با شکنجه و بازجویی مظنونان، در کارشان جلو می‌‌روند تا اینکه یک کارآگاه حرفه‌ای برای کمک کردن به آن دو نفر در تحقیقات از سئول می‌آید. بعد از پیدا شدن سومین جسد، آنها سرنخ‌هایی از این قاتل سریالی به‌دست می‌آورند و می‌فهمند که قاتل تنها در شب‌های بارانی دست به قتل می‌زند... .

در همان دقایق اول فیلم و در صحنه‌های آغازین، آشفتگی و بی‌برنامگی‌ای که برای محافظت از صحنه جرم وجود دارد، باعث می‌شود مخاطب بداند تیمی که قرار است به این جنایت رسیدگی کنند، چقدر ناشی هستند و حتی نمی‌توانند از مدارک جرم مراقبت کنند و بهترین راه‌شان برای گرفتن اعتراف از مظنونان این است که جفت پا بروند در سینه‌شان! این آشفتگی ظاهری به‌همراه بازی‌های بسیار روان و باورپذیر تیم بازیگری، باعث می‌شود مخاطب با فضایی که دقیقا مدنظر کارگردان است، همراه شود.

لحن کمدی در «خاطرات قتل» از همان ابتدای داستان سبب می‌شود که مخاطب در عین نگرانی و دلهره‌ای که در طول فیلم دارد، لحظات جالب و دیدنی را هم تجربه کند و درواقع این لحن کمدی از شدت دلهره و اضطراب مخاطبان کم می‌کند و آنها را مشتاقانه پای ادامه داستان نگه می‌دارد.

در «خاطرات قتل» برخلاف دیگر فیلم‌های ژانر وحشت کره، خبری از خون و خونریزی، تکه‌تکه کردن و صحنه‌های دلخراش نیست و به جایش ترسی واقعی و زیرپوستی به مخاطب تزریق می‌شود و در این مورد می‌توان گفت که «خاطرات قتل» شبیه هیچ‌کدام از آثار هم‌سبک خود در کره نیست چراکه بیشتر آثار کره‌ای در ژانر وحشت با کمک خون و خشونت، سعی در ترساندن مخاطب دارند و گویی بدون استفاده از این ابزار نمی‌توانند توفیقی در ترساندن پیدا کنند!

در «خاطرات قتل» کارگردان علاوه‌بر دنبال کردن یک داستان پیچیده و جذاب جنایی به مسائل اجتماعی و گاه اخلاقی در کره اعتراض می‌کند. صحنه‌هایی که در آن برخورد خشونت‌آمیز و تحقیرکننده پلیس با مظنونان به قتل‌ها نشان داده می‌شود یا صحنه‌های مربوط به برخورد خشن پلیس با مردم درحال اعتراض در خیابان‌ها و پیچیدن صدای آژیر هشدار هوایی و دستور خاموشی و... همه در اعتراض به قوانینی بسته و رفتاری غیر‌انسانی با مردم این کشور است. البته شاید دلیل دیگر نشان دادن این میزان از آشفتگی و استبداد از سوی کارگردان، ایجاد فضای تاریک و رعب‌آور و مواجهه با قاتل واقعی باشد که هر لحظه، داستان فیلم به آن نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود.

حس حقارتی که مردم عام کره در مقابل کشوری مثل آمریکا دارند در صحنه‌هایی از فیلم مشاهده می‌شود که در آن یکی از افسران پلیس درحال مستی وسعت کشوری مثل آمریکا را با کشور خودشان با مثالی مبتذل مقایسه می‌کند و از مقایسه اقتدار و هوشمندی پلیس دو کشور، درواقع به دیدگاه از پایین به بالایی که مردم کره نسبت به قدرت و توانایی‌های آمریکا داشتند، اشاره دارد.
این حس حقارت مردم کره مخصوصا وقتی که افسران پلیس باید منتظر بمانند تا «دی‌ان‌ای» قاتل برای آزمایش به آمریکا فرستاده شود، بیشتر نمایان می‌شود چراکه در آن زمان کشور کره چنین تکنولوژی‌هایی را در اختیار نداشت. این وضعیت برای کشوری مثل کره‌جنوبی که حداقل در بازه زمانی مورد نظر این فیلم، سال‌ها از استعمارش توسط آمریکا می‌گذشت، قابل توجه است. مخصوصا اینکه آمریکا فناوری‌های روز و تکنولوژی‌های خاصش برای تشخیص جرم را در اختیار این کشور قرار نداده بود و تنها وقتی آنها به این تکنولوژی نیاز داشتند، خودش به این نیاز جواب می‌داد و به‌نوعی به آنها ماهی می‌داد نه ابزار و وسایل روز ماهیگیری!

تصویربرداری و استفاده از صحنه‌هایی که در آن طبیعت بکر و وحشی به تصویر کشیده می‌شود در «خاطرات قتل» عالی و هوشمندانه است و به‌نوعی در نشان دادن فضایی که در آن هیچ محدودیتی نیست، کمک می‌کند و گاه به‌خاطر نوع نگاه دوربین، همین طبیعت زیبا و وسیع برای مخاطب دلهره‌آور و ترسناک به‌نظر می‌رسد.

فیلم «خاطرات قتل» هر چند به‌خاطر تبلیغات ضعیف نتوانست در گیشه فروش چندانی داشته باشد ولی با استقبال منتقدان شرقی و غربی رو‌به‌رو شد و جوایز بسیاری را از‌جمله بهترین فیلم آسیایی جشنواره بین‌المللی فیلم توکیو، جایزه اژدهای آبی برای بهترین تصویربرداری، جایزه سیمرغ بلورین جشنواره فجر برای بهترین هنرپیشه و... را به‌دست آورد.

بعد از موفقیت فیلم «خاطرات قتل»، کارگردانان کره‌‌ای بی‌شماری با الهام از سبک این فیلم، آثاری را جلوی دوربین بردند، ولی هیچ‌کدام نتوانستند موفقیت این فیلم را تکرار کنند.


منبع: سرنا خبر

1981

کیف پول من

خرید ارز دیجیتال
به ساده‌ترین روش ممکن!

✅ خرید ساده و راحت
✅ صرافی معتبر کیف پول من
✅ ثبت نام سریع با شماره موبایل
✅ احراز هویت آنی با کد ملی و تاریخ تولد
✅ واریز لحظه‌ای به کیف پول شخصی شما

آیا دلار دیجیتال (تتر) گزینه مناسبی برای سرمایه گذاری است؟

استفاده از ویجت خرید ارز دیجیتال به منزله پذیرفتن قوانین و مقررات صرافی کیف پول من است.

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید