گفتوگو با چهره اجتماعی-مذهبی سال 95 که با سخنرانیها و پادکستهایش به شهرت رسید
سیدحسن آقامیری، روحانی معروف در فضای مجازی: نیازی به تلویزیون ندارم
اینکه عدهای که پای هیچ منبری نمي شینند پای منبر من ميان شايد درست باشه ولی اینكه من انتخابشون- کردم نه. من کاری به اون ها نداشتم. خودشون اومدند ، براي من هم افتخاريه حضورشون و قدر شناسشون هستم ولي من با هدف جذب اونها حرفي نزدم، اين اقايي خودشون بوده كه پيگير مطالب شدند با كارت دعوت من كه نيومدند .
«از دور» معلوم بود که یکی از معدود آدمهای این زمانه است که جانِ بحث کردن دارد هنوز، میشود با او پشت یک میز نشست، جروبحث کرد و آخرش دست داد و با لبخند و سلفی از جا بلند شد. این تصور ما بود از کسی که یک سال تمام، با پادکستها و ویدئوهای کوتاهش در اینستاگرام و تلگرام شهره شد و حرفهای -گاه- تند و تیزش با آن سبک بیان منحصربفرد، بین جوانها دست به دست شد. «سید حسن آقامیری» یکی از روحانیونی است که راه شهرت را جور دیگری طی کرد، از مسیر تلویزیون و تریبونهای مهم و مراسم شناخته شده به شهرت نرسید، از راه جوانانه فضای مجازی سری بین سرها پیدا کرد و بین قشر خاصی از جوانان محبوب شد. منبرهای شلوغش در دهه محرم، حاصل همین شهرت از راه خاص است. با او قرار گذاشتیم تا اینبار «از نزدیک» ببینیمش و بجای مصاحبههای معمول و تعریف و تمجیدی، با او سر چالشهای جدی را باز کنیم. انگار که از پس یکسال حرف و حدیث نشستهایم و میخواهیم همه سوالها و چالشها را -تا جایی که میشود!- مرور کنیم و جواب بگیریم. جالب اینجا بود که این دیدار «از نزدیک» در جایی منحصربفرد رقم خورد؛ فرودگاه مهرآباد، ساعت سه و سی دقیقه نیمهشب.
*برخی کلیپهای شما را که میبینیم -به شوخی- میگوییم چرا شما را دستگیر نمیکنند؟! مثلا یکیاش همینی که دربارهی مدیران ایرانخودرو حرف زدهاید؟
حالا تو مملکت يه جايي دارند دموکراسی رو رعایت میکنند، اون رو هم چشم ندارید ببینید؟ (خنده) من نه جزو گروهی هستم،نه جزو دستهای. نه ارادتی به جناحی دارم ،نه به هيچ آدم بانفوذی. طبيعيه وقتي شما اظهارنظری ميكني که تخریب نسبت به اشخاص توش نيست ، كي ميتونه با شما برخورد کنه؟ یکی از شعارهای این انقلاب، آزادی بیان بوده . من هم كه نه اعتقادي به جناح هاي سياسي مطرح در كشور دارم و نه حرفهام از جنس مطالبي هست كه سياسيون بيان ميكنند یعنی حرفهای من یک سیاست نیست، یک اعتقاده. پس دليلي نداره اين اتفاقات بيفته
*اینطور که معلوم است به حزبها و جناحهای سیاسی هم نقد دارید؟
كدوم حزب !؟ اصلا کاری به كسي ندارم. ما حزبی نداریم. کدوم حزب؟ ما كجا ساختار حزبی تو ایران داریم؟ شما نگاه کنید تو ایران راحت آدمها جناحشون جابهجا میشه ! با کوچکترین اتفاق تو زندگیشون از این جناح میان اون یکی جناح. سازمانی ندارند که منطقی کسی بیاد رشد كنه به نقطهای برسه و بعد پاسخگو و متعهد به آرمان هاي حزب باشه و حزب هم ابزاری داشته باشه برای پاسخگو کردن طرف.
*حالا واقعا خبر دارید که رؤسای ایرانخودرو ماشینهای خودشان را سوار نمیشوند؟
شما میشناسیدشون ؟ من خیلياشون رو مي شناسم و میدونم سوار نميشند . تازه خودشون معیار نیستند. عروسهاشون، دامادهاشون ، پسرهاشون و... کدومشون محصولات ايران خودرو يا سايپا سوار میشند ؟ ممكنه جهت تبرُّك يه محصول از خودشون رو بعضي هاشون داشته باشند اما اينكه در زندگي شخصيشون به محصولاتي كه خودشون توليد ميكنند وفادار باشند، اصلا اينجوري نيست . بعد بحث من اونجا چیزه ديگه اي بود؛ تو برمیداری قرآن می زاري داخل داشبورد ماشین. تو باید به قرآن عمل کنی و چهارچوب هاش رو رعايت كني . مثل اینه که بعضي از مردم عروسی میگیرند و میخواند جهاز ببرند اول قرآن رو میبرند. اصلا این جهاز رو بر اساس فرامین قرآن خریدید؟ شما صد میلیون پدر عروس رو پیاده کردید این بر اساس کدوم حکم خدا بوده؟ یا عقل میگه دختر و پسري که میخوان تازه زندگيشون را شروع کنند باید صد میلیون تومان هزینهی جهاز بدن ؟ شما حالا یک قرآن بزار روش ، درست ميشه؟ یا این مهریههای عجیب و غریب. یک جلد کلامالله مجید بهعلاوهی هزار سکه. این هزار سکه با قرآن نمیسازه. این تناقضه . اون قران تو داشبورد ماشینهای ایران خودرو هم به اندازه ي همين مثال هايي كه زدم تناقض توش هست . در حقيقت واقعيت اينه كه مردم از حاكمانشون ياد ميگيرند!
*یعنی الان قرآن را داخل ماشین نگذارند درست میشود؟
قطعا نباید بزارند، چون اولا اين كار توهین به قرآنه و ثانیا باید ماشینهاشون رو قرآنی توليد كنند اون وقت خود مردم تو خونه هاشون قرآن دارند یکیش رو داخل ماشینشون ميبرند.
*شما دو گزارهی درست دارید. گزارهی اول کمفروشی است، گزارهی دوم، اینکه کارهایمان را اسلامی کنیم. بعد این وسط میگویید قرآن نگذارند در ماشین. الان مسئله قرآن است؟ یا مثلا در ماجرای یمن و عراق و... میگویید الان حضرت زهرا راضی است.
شما وقتی صحبت میکنی روی فهم مخاطب هم حساب میکني . خیلی منطقیه که شما تموم زوایای صحبتت رو نگي . چون داری خطابي صحبت میکنی. خطابه باید موجز باشد. کلاس مدرسه که نیست. قواعد خودش رو داره. بعضی وقتها اشکالاتی که به من میشه برای اینه که طرف دنبال اشکال میگرده خوب جوينده هم يابنده اس! وگرنه اگر منطقی نگاه کنید همین جملهای که من ميگم اگه کس دیگه اي گفته بود هیچ اشکالی نداشت.من ميگم دروغ نگيم ، ميان ميگن چرا نميگي چي بگيم !؟ خوب عزیزم وقتی ميگم دروغ نگيم يعني بياييد راست بگيم . وقتی ميگيم ساخت این ماشین قرآنی نیست یعنی ماشین قرآنی بساز. گذاشتن قرآن تو این ماشین توهین به این كتاب آسمانيه . بعد جالبه که یه قرآن ، با چاپ و صحافيه بیکیفیت هم ميزارند. یعنی معلومه کیلویی رفتهاند خریدهاند. یعنی قرآن با چاپ بیکیفیت تو ماشینی که سر تا پاش عدم رعایت حقوق خریدار و مشتريه. بعد، چرا از کیسهی دین میخوری؟ کی گفته تو باید توی ماشین قرآن بزاري؟ این رو از کجا آوردي ؟ مثل خیلی کارهای دیگه اي که میکنیم و هیچ منطق دینیای نداره. کی گفته همراه مرکبتان یک قرآن بگذارید؟ یک سنت غلط بوده که به بدترین شکل داره اجرا میشه. تا حالا فكر كرديد سرنوشت قرآنهایی که تو ماشینهای ایرانخودرو ميزارند چي ميشه؟پیش یه مشت آت و آشغال تو داشبورد افتاده . دست هم بهش نمیزنه کسی. من ندیدهام تاحالا کسی مطالعهاش کنه چون اصلا قابل مطالعه نیست. کیفیت بدی داره. یک پله بیایيم بالا و تو مصداق نمونيم . موضوع من نه قرآنه ، نه ایرانخودرو، نه ماشین، موضوع اصلی اینه که ما حرف هايي ميزنيم که خودمون بهش عمل نمیکنیم . ما از دینی دم میزنیم که بهش عمل نمیکنیم. چرا دم میزنیم؟ مگه مجبوریم؟ مگر تو دنیا همه دارند از کیسهی دینشون نون میخورند؟
*این جمله آخری مانیفست شماست فکر کنیم...
ببینید حرف من صرفا اون شرکت خودروسازی كه نیست. الان صنعت ایران مگه تو جاهای دیگه داره درست کار میکنه؟همشون دارند همین مسیر رو ميرن !؟ کمفروشی، جنس بد تولید کردن جزو شناسنامهی صنعت تو ایرانه،من یکبار گفتم. "ویل للمطففین" یعنی وای به حالِ صنعت ایران! حالا باز يكي مياد ميگه استثناهاش رو نگفتي؟معلومه من دارم چي ميگم و درباره کيا و كجاي صنعت ايران ميگم ، اکثر صنعت ما بیماریای داره به نام کمفروشی. به نام سر هم بندي كردن،
*چند درصد روی برداشت درست از حرفهای شما حساب میکنید؟
من فکر میکنم مردم درست میفهمند. خيلي از کسایی که به من اشکال میکنند مردم نیستند. جریانها هستند.
*چه جریانهایی؟
به نظر من، جریانهای متعصب مذهبی، تو جهات مختلفش و یه سری جریانهايي كه وابستگي سیاسی به جناح ها دارند ،بعضی وقتها افرادی هستند که مرید یک شخصیاند، اون شخص هم اهداف سیاسی يا اقتصادي داره!؟. ندیدم عُموم مردم حرف من رو بد بفهمند. اگر بد میفهمیدند كه اين همه پیگیری نمیکردند. یکي از دوستاي من برداشته بود زیر جملهای از من اسم یه سخنران دیگه اي رو نوشته بود و گذاشته بود توی گروهی که با من مخالف بودند. همه به به و چه چه کرده بودند که چه جملهی نابی. بعد گفته بود این جمله برای سیدحسن آقامیریه . جمله رو اصلا نمیبینند. آدم ها رو میبینند. من متن دعای ابوحمزه را ترجمه کردم. فقط نگفتم این دعای ابوحمزه است. بعد ببینید زیرش رفتند چه کامنتهایی گذاشتهاند. بعد چه کسايي؟ کسايي که ادعای مذهبی بودنشون ميشه !؟ خب این رو كه امام سجاد (ع) فرموده، یا مثلا جمله ای از استاد مطهری گفتم که من فقط منبعش رو نگفتم. چون اگر بگم این جمله برای استاد مطهریه نه طرفداراش فکر میکنند نه مخالفاش . مخالفاش ميگند حرف درستی نیست طرفداراش هم ميگند دمش گرم. نه اینها فکر میکنند و نه اون ها
*مثال میزنید؟
مثلا جملهای که در کتاب معادشون نسبت به جهنم دارند. ميگند اگر جهنم اين چیزی هست که آقایان متکلمین ميگند و ما تو دنیا درک میکنیم، نه اصلش، نه مدتش و نه شدتش قابل اثبات عقلایی نیست. یعنی جهنمی که آقایان متکلمین میگند نميتونه منطقی باشه. من همین رو گفتم ، فقط نگفتم آقای مطهری گفته .اگه میگفتم فقط خودم رو راحت كرده بودم
*پس چرا اینها را نمیگویید؟ دوست دارید برای خودتان دردسر بخرید؟
از قصد نمیگم چون ميخوام يه كم فکر کنند. روحانيت يكي از رسالت هاش اینه که مخاطبينش رو وادار به تفكر بكنه تا بتونند درباره مطالبي كه ميشنوند تحليل داشته باشند، قرار نيست ما جاي مردم فكر كنيم ، قراره هر كس گليمش رو خودش از آب بكشه تو معارف كه تقليد نداريم تازه همون جايي كه گفتند تقليد، نگفتند چشم و گوش بسته باش همون جا سوال داشته باشي ميتوني بپرسي و بايد جوابگوي تو باشند.
*خیالتان راحتتر نمیشود؟ مثلا در روزنامهنگاری منبع را میآوریم...
من روزنامهنگار نیستم داداش، دنبال این هم نیستم که برای صحبتهایم هزینه ندم!
*شاید اگر این کارها را کنید دیگر برایتان ویدئو نسازند که «بیدار هستیم!»
اون بندهخداها که این چیزها رو میسازند رو دعا ميكنم اما انصاف رو رعایت نكردند . مثلا من دربارهی نماز اول اذان تو ادارات صحبت کردم که بعضي از كارمندا به اسم نماز از کار فرار میکنند بعد طرف «ادارات» رو حذف كرده گفته ببینید فلانی تنبله و چهها گفته. خب این جمله رو دیگران هم گفتهاند. بزرگان هم گفتهاند. جمله منطقی هم هست. اگر باید فقط اول اذان نماز رو خوند چرا مهلت دادند تا غروب؟ معلوم ميشه همیشه نماز اول وقت با نماز اول اذان یکی نیست. من این رو توضیح دادم که ما یک نماز اول وقت داریم یک نماز اول اذان. ما میخواهیم مخاطبمان فکر کند.متاسفانه ما بتپرست شدیم. شخصپرست شدیم. شخصپرستی با خداپرستی جور درنمیاد. آدم بتپرست، آدم شخصپرست فکر نمیکنه.مومن متفکره، مومن فیلسوفه . نه فیلسوف اصطلاحی، فیلسوف بهمعنای کسی که فلسفهورزی میکنه ،تحليل داره .
*ما پای منبرهای شما آمدهایم. آنها که میآیند شاید به آن معنا متفکر نباشند و حرفهای شما که اینقدر روی تفکر بنا شده است، جواب ندهد...
خب شما با چندتاشون زندگی میکنید؟
*هیچکدام!
خدا پدرتون رو بيامرزه ، شما شناختی نسبت به اون ها ندارید. یکي از جاهایی که شما میتونيد آرای مخاطبین من رو بهدست بیاريد صفحهی اینستاگرام منه . زیر هر پستی معمولا بالای هزار تا نظر هست . نظرات رو بخونيد. نظرات مردم عادی رو. اون هايي که عکسِ پيجشون تصاوير خودشونه نه ادم هاي سياسي رو نميگم ،کاری به اینها ندارم. اون ها موضعشون معلومه !؟اصلا معلومه برای چي مياند و نظر مینویسند. اما مردم عادی، اون دختر و پسرهايي که عادی هستند و صفحههاشون رو ميري ميبيني عادی هستند . شما بريد ببینید کدومشون سوء برداشت کردند؟
*درست است که آقامیری یک قشری از مخاطب را انتخاب کرده که پای هیچ منبری نمینشیند؟
نه. اینکه عدهای که پای هیچ منبری نمي شینند پای منبر من ميان شايد درست باشه ولی اینكه من انتخابشون- کردم نه. من کاری به اون ها نداشتم. خودشون اومدند ، براي من هم افتخاريه حضورشون و قدر شناسشون هستم ولي من با هدف جذب اونها حرفي نزدم، اين اقايي خودشون بوده كه پيگير مطالب شدند با كارت دعوت من كه نيومدند .
*هر دوی ما میدانیم مخاطبسنجی یعنی چه. یعنی مثلا جوری حرف میزنید که آنها جذب بشوند...
من از اول توی هیئت بودم هنوزم توي هيئت هستم ، جایی نبودیم که بتونيم صدامون رو به گوش اين قشر از جوون ها برسونيم ، بین خودشون چرخیده، خودشون به اشتراک گذاشتند. من نبودم ، اصلا من ابزاری براي اين كار نداشتم که این گروه رو يه جا بنشونم و باهاشون حرف بزنم.من توی هیئت سخنرانی میکردم . تو فضای مجازی هم مگه چه کسايي من رو دنبال میکردند؟ مذهبیها. اینها چیزهاییه که یکییکی بین خودشون پخش شده و من خبر نداشتم ، که اینها دارند گوش میدند، یک هیئتی داريم تو قم. فکر کنم سیزده ساله که صحبت هفتگی دارم اونجا. ما از صفر شروع کردیم و رسیدیم به اينجا . نود درصد پادکستها هم براي اون جلسه است ، استودیویی نیست، منبره. اینکه اين قشر جذب شدند بحث دیگه ايه ، اما بگن من حرفی زدم که اونها رو بكشونم سمت خودم، اين نميتونه حرف درستي باشه
*یا حرفی نزدیم که آنها نیایند.
نه. من چیزی رو ميگم كه بهش اعتقاد دارم اگه تلخیای باشه نباید کسی را معطل خودت کنی که دنبال تو راه بيفته بعدش از یک جایی تو تلخی هات رو رُو کنی اينجوري آدم مدیون اونايي ميشه كه دنبال خودش راه انداخته من معتقدم مخفي كردن بخشي از حقيقت تو خيلي از موارد نوعي دروغگوييه . تا اينجاش اگر چيزي رو نگفتم شيريني هاش بوده نه تلخيهاش
*این همه پشت سرتان حرف میزنند اذیت نمیشوید؟
نه من اذيت نميشم
*مثلا شما را ممنوعالمنبر کنند اذیت نمیشوید؟
نه. من كار ميكنم الان ، كاسبي خودم رو دارم ،البته به اين سادگي ها هم كه شما ميگيد نيست (خنده)
*کار و کاسبیتان چیست؟
تو یک شرکت مشاور هستم يه جاي ديگه هم کار و کاسبی آزاد دارم.
*بپرسیم چیست اشکالی دارد؟
نميخوام بگم ، خودش یک تبلیغه، دارم کار میکنم. اون هایی که من رو از نزديك ميشناسند ميدونند كارم چيه.
*یعنی شما درآمدی جدا دارید؟
بله. من وابستگي به درآمد روحانیت ندارم.
*الان مثلا دارید میروید شهرستان؟
من نه شهریه میگیرم. نه بیمه میگیرم از حوزه. خودم رفتم حذف کردم. سالهاست. مال الانم نیست. شايد از ده سال پیش. من «لا به شرط»م. پارسال همین ایام شهرستانی رفتم و یه هزار تومني هم به من ندادند. حتي كرايه قم تا فرودگاه رفت و برگشت رو خودم دادم ،پنج شب رفتم. الان هم دارم میروم همون جا .برام اینها اهمیت نداره. مسیر خودم رو دارم میروم. باشه هست نباشه هم نیست.
*اینکه لباس روحانیت را باید تبلیغ کنید چه میشود؟
چه ربطی داره؟ من پولش رو دارم ميگم ، وابستگي به پاكت منبر ندارم حتي به خود منبر هم دلبستگي ندارم اگه يه روز اين مسوولیت هم نبود خوب نباشه . من که شهوت سخنرانی ندارم. هر وقت نبود نبود. سرم برای مسوولیت درد نمیکنه، دیگران صحبت کنند. دنيا و آخرت هم بايد پاسخگوي حرفاشون باشند . برا چي من بايد صحبت كنم!؟
*چند سال دارید صحبت میکنید؟
بالای پانزده ساله.
*به نظر خودتان دلیل این محبوبیت در این یکسال گذشته چیست؟
من آدم محبوبی هستم بهنظرتان؟
*نیستید؟ توی جوانها مخصوصا هستید. همین که از قشرهای مختلف پای منبرهایتان مینشیند، همینکه پادکستهایتان در گروههای مختلف پخش میشود.
اينكه يه عده من رو دوست دارند دلايل مختلفي داره يعني هر كس براي خودش دليلي داره،
*تحلیل خودتان چیست؟ بهش فکر کردهاید؟
فکر کردم؛ نميخوام بگم!
*چرا؟
من از يه سري اخلاقا خوشم نمياد . بعضي از رفتاراي ما بوی مرید و مرادبازی میده منم تو واديش نيستم خوشم نمياد ، محبوبيت فقط مسئوليت من رو بيشتر ميكنه سوده ديگه اي نداره
*از محبوب بودن خوشتان نمیآید؟
نه!
*پس چرا عکسهای مختلفی از هنرمندان در صفحهتان میگذارید!
شما یک عکس از هنرمندان در پیج من نمیبینید!
*همین چند وقت پیش تولد مهرداد صدیقیان را در صفحهتان تبریک گفته بودید.
مهرداد صدیقیان رفیقمه . براش يه پست موقت گذاشتم ، من تو صفحهام معمولا عکس كسي رو نميزارم ، با خيلي از هنرمندها رفقیم و عکس داريم با هم ولی تو صفحه نميزارم . حتي با بعضي هاشون رفت و آمد خانوادگی داريم . چون کار من یک کار هنريه . فقط منبر نیست. پادکست یه کار هنریه ، طبیعی که با هنرمندها دم خور باشم .
*ببینید میگویند انگار آقامیری دوست دارد با هنرمندان بپرد. از محسن چاووشی ویدئو میگذارید یا...
محسن چاووشی به من محبت داره
*شما وقتی ترانه علیدوستی اسکار را تحریم کرد هم پست گذاشتید. به هر اتفاقی در حوزهی هنرمندان واکنش نشان میدهید.
هر اتفاقی نیست. اون هایی هست که به خودم و اندیشهام مربوط میشه.
*شیک بپرسیم؟ آخر اینکه صدای چاووشی برای خودش است یا نه ربطش به شما چیست؟
من از موسیقیهای چاووشی استفاده میکنم. او به من محبت دارد. از طريق يه دوست مشترك لطفش به من رسيده حالا کسی دارد به اون تهمتی میزنه ، يا نه اصلا يه نظر فنی داره خوب من کاری به اون ندارم. من که نمیتونم حرف كارشناسي تو موسیقی بزنم فقط گفتم این هم ویدئوی صدای چاووشی. چون دوستانه من میدونن که از موسیقی چاووشی استفاده میکنم. يه دِین به گردن من بود، شما اگه كسي که به شما كلي محبت كرده رو ببينيد بهش هجمهای شده و شما برگ برندهای براش دارید، اون رو به نفعش رو نمیکنید؟
*باز هم میگوییم به روحانیت چه ربطی دارد ترانه علیدوستی اسکار را تحریم کند.
من روحانیت نیستم من «حسن آقامیری»ام. صفحهی شخصی منه چه ربطی داره به صنف من. من نمایندهی صنف خودم نیستم سخنگوش هم نیستم، من یک آدمم. توی خونه بابا هستم، یک جا ديگه داداشم، یک جا رفیقم. ربطی به لباس نداره. سیدحسن آقامیری میتونه با خوانندهها رفیق باشه با بازیگرها رفیق باشه ، تولد دوستش را تبریک بگه ، هیچ اشکالی هم نداره . مگه من گفتم از طرف روحانیت به شما تبریک ميگم !؟
*یعنی شأنیت لباستان را از شأنیت خودتان جدا کردید؟
اصلا شأنیتی نیست. لباسی در کار نیست. چه لباسی؟ مگر لباس پیغمبر با مردمش فرق میکرده؟ این لباس یک چیز تاریخیه، اصالت نداره . كي گفته لباس آخوند باید با مردم فرق کنه؟ چرا بايد اينجور باشه؟
شانيتي باشه شانِ انسانيته شانِ تقوا و پرهيزكاريه
لباس اصالتي نداره
*بههرحال این عرفِ صنف شماست.
درسته . ولی كي گفته شانیتی برای کسی می اره ؟ یکی میگفت «نه، همین لباس زیباست نشان آدمیت»!
*این ایراد را همصنفهای شما نمیگیرند که چرا دربارهی این خواننده حرف زدی؟
نه خيلي، زیر پستها بعضي ها یک چیزهایی مینویسند ولی خيلي جدي نيست
*چهقدر در جمعهای روحانیت شما را راه میدهند؟
منو راه ميدن ؟ راه میدن؟ (میخندد) دلشون بخواد!
*انگار با شما بد هستند. مخالف زیاد دارید.
نه، من رفیق هم زیاد دارم.
*مثلا در صفحه یکی از خطبای مشهور، سخنران و خطبیبهای جوانپسند باهم عکس گرفته بودند و شما نبودید...
اون عكس تهران بوده ،ما هم تو قم جلسه داریم خود من بعضي وقتا دعوتشون میکنم و میان میشينيم دورهم. کلی هم از این عکسها داریم که بیست تا سی تا سخنران هستند من هم جزو اون ها هستم .
*یعنی عکسی که وفاق و دوستی بینتان وجود دارد...
عکس دست جمعي نشاندهندهی وفاق و دوستی نیست. اینکه عدهای دورهم جمع شدند و عکس انداختند معنیش این نیست که باهم دوستند. به هزار دلیل آدم ها میتونند دور هم جمع شند. جای من الحمدالله توی هیچ عکسی خالی نیست. جام خیلی خوبه . (میخندد) از این عکسها زیاد دارم، خواستید چندتاش رو براتون ميفرستم .
*دلیلش این نیست که میخواهید تافتهی جدا بافته باشید؟
من تافتهی جدا بافته نیستم. فقط توی جلساتی که حس میکنم جلسات مفیدی نیست شرکت نمیکنم. البته ۹۰ درصد جلسات را دعوت نیستم.
*همین دیگر؛ چرا دعوت نیستید؟
خوب اين جلسات به صورت طيفي بر گزار ميشه منم كه جزو هيچكدومشون نيستم طبيعيه كه دعوت نباشم .
*یا مثلا آقای زائری وقتی میخواهد دربارهی شما در مجلهی خمیهاش بنویسد میگوید نقدهای جدی دارم ولی...
خب اون بنده خدا رو خيلي اذيت كردند بايد رعايت جايگاه خودش و مجموعه شون رو هم بكنه البته رعایت جایگاه صنفی ربطی به آخوند بودنش ندارد. اتفاقا خیلی ژورنالیستی برخورد کرد. آخوندیاش اینه که بگه همینی که هست. تازه من از شما میپرسم آقای زائری به کی نقد نداره؟ اصلا آقاي زائري نه خود شما، به کی نقد ندارید؟ همهی ما نقد داریم. من واقعا ايشون رو دوست دارم و شرمنده ي محبت هاش هم هستم
*این را دربارهی خود شما هم میگویند. که آقامیری به کی نقد ندارد!
شما به من بگو کی داره کارش رو درست انجام میده ؟ اون وقت من هم هیچ نقدی ندارم. به خیلی از جونها هیچ نقدی ندارم. چی دادیم بهشون که چی ازشون بخوايم ؟ خیلی از هنرمندا رو من نقدی بهشون ندارم. مگه چي دیدند از ما؟ چه توقعی داریم ازشون ؟ ولی اون ها که مدعیاند و دارند بودجهی بیتالمال میخورند کدومشون کارشون رو درست انجام میدند؟
*چقدر فعالیت در فضای مجازی برای شما جدی است؟ اینطور بوده که بگویید من اگر عکس بگذارم و فلانی داخلش باشد، ممکن است مخاطبان من ریزش کنند.
نه. اصلا اینطوری نیست. به این فکر نمیکنم که کسی بیاید یا کسی بره . اگه بخوام ، حتي مي تونم اينستاگرامم رو پاك كنم
*ولی معلوم است که این فضا برایتان جدی است.
نه. من یکبار پیجم رو پاک کردم. وقتی که هیچکس نداشت من ۱۶ هزار فالوئر داشتم و پاکش کردم.
*رسانهباز هستید ولی.
نه. زياد
*کدام روحانی اینقدر لایو استوری میگذارد؟
کدومشون داره که بزاره؟ طرف نداره که نميزاره ، من رسانه رو تجربه میکنم ولی بهش وابستگی ندارم. فردا همهی اینا فیلتر شد، چه کار کنیم اون وقت؟
*آخر قبلا ندیدهایم که یک روحانی عکس بچههایش را بگذارد.
عجیبه ؟ آقا من «سیدحسن آقامیری» هستم. اینايي رو که شما میگيد تشخیص نمیدم. من یه انسانم. یه سری دوست دارم اونجا که پیگیریم میکنند، عکس دخترم رو گذاشتم و متنی زیرش نوشتم که هدفی داشتم. تذکری داشتم. مثلا «اولادنا اکبادنا» بچههای ما جگر ما هستند. یعنی با بچهات مهربون باش.
*شما میگویید در صفحهام بهعنوان حسن آقامیری پست میگذارم. در صورتی که همان تعداد فالوئرهایتان را از طریق روحانیت و حرفهایتان بهدست آوردید. نمیشود صفحهای شخصی ایجاد کنید و در آن این پستهای شخصی بگذارید؟
خب اصلا من سخنران باشم و عکس دخترم رو بزارم اشکالش چيه؟ واقعا براتون عجیبه یک مبلغ ديني عکسی از دختره سه ساله اش به اشتراك بزاره. اونم با هدف و به جهت نشر مهرباني ؟
*بله! اگر روحانی باشد عجیب است.
با آخوندهای خوبی ارتباط ندارید (میخندد)
*همانقدر عجیب است که وقتی ترانه علیدوستی اسکار را تحریم میکند یک روحانی واکنش نشان دهد!
اسکار واقعا اتفاق مهمیه ،اینکه در دوران رسانه یه آخوند به رسانه علاقه داره چیز عجیبیه؟ سینما منبر خوبیه. شاید منبر آیندهی ما هم باشد. البته ديدم بعضي مثلا مذهبي ها حتي به آقا سيد مرتضي آويني براي علاقش به سينما اشكال ميكنند ولي سينما براي من جديه و بهش فكر ميكنم
*پس سودای سینما دارید؟
قطعا. زبان روزه . منبر روزه. اگر منبرهاي ما جاییه برای تذکر، سینما هم ابزاره خوبيه در اين راه ، با مخاطبه خیلی بیشتر. حالا بخوام يه چيزايي بگم فردا سینماییها مصاحبه میکنند. (میخندد)
*یعنی فیلم بازی کنید؟
نه بهعنوان بازیگر. برای اون خيلي بايد زحمت كشيد ولی توی نخش هستم که بخونم و وارد سينما بشم. اگر آخوند نبودم الان احتمال زياد تو سینما داشتم فعالیت میکردم.
*راستی چرا مدیریت اینستا و فضای مجازی را به شخص ثالثی نمیدهید؟
چون مردم ایران الکی به آدما اعتماد میکنند. کار اشتباهيه . مثلا به من اعتماد دارند و تو دایرکت مسائل ریز زندگيشون رو مینویسند. اونا حواسشون نیست نوشتند؟ من که حواسم هست دست کسی ندم آبروشون رو ، برای همین مجبورم خودم اداره کنم.
*چهقدر وقتتان را میگیرد؟
خیلی وقت نميكنم دایرکتها رو جواب بدم . هرقدر وقت کنم. کار ضروری داشته باشند. با خودم میگم یک ساعت میزارم جوابها رو ميدم . ولی وقت زیادی نميزارم . وقت منظمی برایش ندارم. واقعيت اينه كه فضای مجازی برای پاسخگویی فایدهای نداره. پاسخگویی باید فیس تو فیس باشه. وقتی ميدونم چیزی جواب نمیده چرا باید برایش وقت بگذارید؟ من قبل و بعد از همه ي جلسات حضوري به سوالات جواب ميدم اين كار رو موثر تر ميدونم
*شما با پادکستهای «بیدار باش» معروف شدید که در فضای مجازی پخش شد. یعنی بلدید از رسانه استفاده کنید. چهطور میگویید وقت کمی برایش میگذارید؟
من با پادکستها به مردم تذکر دادم. کسی را تربیت نکردم. سوال و جواب، مشاوره و تربیت باید حضوری و چهره به چهره باشه.طرف داره توی یک سیکلی زندگی میکنه ما تذکر ميديم و خودش زندگیش رو بر اساس اون میچینه. تربیت اتفاقیه که در طول زمان میافته، نیاز به مراوده داره، نیاز به معاشرت داره. پروسه است، پروژه نیست. موقع تذکر، من چیزی تو وجود شما ایجاد نمیکنم. یک چیزی تو زندگی یا محل کار شما هست. به شما تذکر میدم ميگم این رو دیدی؟ انگار یه غذای لذیذی تو سفره هست و من به شما میگم حواست به این هست؟ یا مثلا داری چیزی میخوری که مضره، میگم ميدوني اين چقدر مضره؟ نه اولی رو من داخل سفره گذاشتم نه دومی رو. اما تربیت اینه که بیایی سفره رو بچینی. این با پادکست اتفاق نمیافته.
*تولید و تدوین پادکستها تماما با خودتان است؟
كاملا با نظر خودم درست ميشه و ادیت آخرش کار خودمه.
*شده است اساتیدتان بهتان تذکر بدهند که چه کاری است یک روحانی با شلوارک عکس بگیرد و منتشر کند؟
اساتید من به من از این حرفها نمیزنند.
*همصنفیهایتان که زدهاند.
شما فرموديد اساتيدت اونها که اساتید من نیستند! گفتند چه ضرورتي داشته شلوارک پات بوده با گرمکن میرفتی. نمیدونن دمای هوا اون جا چهقدر گرم بود. طرف دقت نکرده که اونجا هواش شرجی بود. تو عكس معلومه همهی لباس من خيسه.
*با شلوار جین هم بیرون میروید لابد!
قبلا هم میپوشیدم؛ لباسه دیگه! یک وقت یک کسی نمیپوشیده الان میپوشه این رو ميشه گفت داره بازی درمیاره، من لباسايي رو که از قبل داشتم هنوزم میپوشم. چه شلوار لجنی ششجیبم رو ، چه شلوار خاکی ششجیبم رو ، چه شلوار جین و...
*چرا تلویزیون شما را دعوت نمیکند؟
الان پادکست هامون معمولا یک میلیون بازدید میخوره. بسه ديگه . کدوم برنامهی مذهبی تلویزیون رو یک میلیون نفر ميرند از اينترنت دانلود ميكنند و گوش ميدند!؟ تلویزیون اگر حسن آقامیری رو قبول ميكنه، حسن آقامیری تلویزیون میره اما اگه تلویزیون میخواد من رو ادیت کنه، ترجیح ميدم نرم. من حاضر نیستم بهخاطر تلویزیون خودم رو اديت کنم؛ خودسانسوری کنم برای منبر رسانه.
*قطعا بیشتر از یک میلیون نفر میبینند.
من آمارش رو ندارم. شما چطور آمار میگیرید؟ از پول برق؟(خنده)
*ما از این میسنجیم که مثلا اگر آقامیری در تلویزیون بود ما الان اینقدر راحت نمیتوانستیم بنشینیم و صحبت کنیم!
تلویزیون شما رو معروف میکنه، محبوب نمیکنه، سرم هم برای مسوولیت درد نمیکنه. این که همه بشناسند تو رو كجاش خوبه؟ اینکه همه روی تو زوم کنند و دنبالت باشند برای من جذاب نیست. (دقیقا در همان لحظهای که داریم درباره مسئله شهرت حرف میزنیم، دو نفر برای گرفتن عکس سلفی در سحرگاهِ فرودگاه مراجعه میکنند؛ یک کمدی موقعیت واقعی!)
*پنج سال دیگر آقامیری کجا ایستاده؟
اگه تا پنج سال ديگه باشيم !؟. اینکه کجا میخواد بایسته رو شاید بتونم بگم اما اينكه پنج سال ديگه کجا وايستاده باشه رو من علم غیب ندارم. حالا ميخواين بگم؟ (خنده) شاید پنج سال دیگه یک فیلم ساختم... (مکث) نمیتونم بگم. با عقل جور درنمياد بگم دارم چي کار ميکنم. هر کجا خدا بخواد همون جاييم.
توضیح آقامیری درباره چند منبر پرسروصدایش
منبرهای حاشیهدار
در یک سال گذشته، آقامیری کم منبر نداشته و کم پادکست تولید نکرده (شاید حجم آن به دو گیگ هم برسد) در بین این همه، منبرهای او هم کم حاشیه نداشته، درباره برخی از آنها خلاصه صحبت کردیم.
*یکبار گفته بودید یکی در مشهد شراب گیرش نمیآمد و با نگاهی به حرم امام رضا(ع)، یکجا بساط جور شده و طرف برگشته بود سمت گنبد گفته بود خیلی آقایی. سر این میدانید چقدر حاشیه درست شد؟
اگه شبكه ي VOA یکی را بکوبه تو ايران میگن لابد آدم خوبیه!؟ ولی اگر همین VOA آقامیری را بکوبه اونم با تقطيع سخنراني میگن آقامیری آبروی اسلام و ما رو برده. ما آخرم نفهمیدیم بالاخره VOA خوبه یا نه. اینکه اونها نامردی کردند که من حرفی ندارم. دشمن باید دشمني کنه. اینکه دشمنی دشمن بهانه شده برای عدهای که بگویند «وای، چه شد» فرق داره. این داستان واقعیه . بارها هم گفته شده. من نه نفر اول بودم که گفتم و نه نفر آخرم . (اینجا توضیحات مفصلی درباره این موضوع میدهد) من این روایت را از یکی از علماي بزرگ شنیدم. با منطق هم سازگاره آقايون خودشون رو زدن به اون راه و الا دو صفحه قران بخوني مطلب روشن ميشه با خدايي طرفي كه دعاي شيطون رو هم مستجاب ميكنه به اين آقايون باشه ميگن لابد دست خدا با شيطون تو يه كاسه است!؟ اينا بهانه گيريه
*یکی از قلههای شهرت شما -که البته اگر از این کلمه خوشتان بیاید- سر ماجرای اسیدپاشی بود. خیلیها ترجیح دادند یا اجازه نداشتند چیزی بگویند. شما بیپروا دربارهی این ماجرا صحبت کردید.
آقا وقتی دارند دینت رو میبرند زیر سوال، میایستی نگاه میکنی؟ ما بچه هیئتی هستیم. تو اصفهان جَوی كه راه افتاد بود، این بود که بچه مذهبي ها این کار رو کردند، و با اين جو داشتند دين ما رو زير سوال ميبردند ، من هم اومدم از هیئت دفاع کردم. از امام حسین (ع) دفاع کردم. گفتم ما گریهکن رقیه(س) هستیم. کی از این کارها میکنیم؟ اینها کثافتکاریه ، ما اهل این کارها نیستیم. يعني امام حسين (ع) ما، دين ما راضي نيست يه خار تو پاي يه انسان بره كي ميتونه راضي باشه با صورتِ ناموسش اين كار رو بكنند!؟
*یعنی اگر شایعهی بچه هیئتیها نبود دربارهی اسیدپاشیها صحبت نمیکردید؟
صحبت من به درد کسی خورد؟ درد اون دخترا دوا شد؟ قطعا اگر برخورد با اين اتفاق مسیر درستش رو داشت نه، این حرف رو نميزدم ، ولی تا جایی که قدرت داشتم به مسوولان فشار میآوردم که عاملش کی بوده و چی بوده. بعدش هم تا قیامت باید اینها رو ساپورت کنند. از لحاظ مالی و پزشکی. نباید فراموش بشن. من حتي امسال براي اين داستان سالگرد گرفتم و پادكست"اسيد پاشي" رو بازنشر كردم ، اما واقعيت اينه كه من اونجا دربارهی اسیدپاشی صحبت نکردم، از دین دفاع کردم و اینکه اگر کسی برداشت غلطی از دین دارد بفهمد برداشتش غلطه ،
*اگر اینطور است چرا نرفتید عیادتش؟
برای اینکه عیادت من دردی از اونها دوا نمیکرد. ولی واسه من شهرت ایجاد میکرد. میدونيد بعد اون قضیه من شش ماه منبر نمیرفتم؟ دیدم من الان معروف شدهام سر صورت این دخترا، این نون ، خوردن نداره . تا مدتی منبر قول نمیدادم. چون معلوم بود درخواستهای جدید آمده،
كاش درد اين دخترا با منبر و سخنراني حل مي شد اون وقت من هزار تا منبر براشون ميرفتم به نظرم اينها نياز به حمايت مادام العمر از طرف حكومت دارند حمايت تمام و كمال مالي و پزشكي بايد امكانات تحصيلشون تو بالاترين سطح مجاني و بدون مرز باشه اينها غم هايي هستند كه براي هميشه رو دل ملت ايران باقي مي مونند نبايد فراموش بشند
مطرح کردن یک شبههای درباره منبرهای او
در معرفی دین نامردی نمیکنم
درباره حسن آقامیری میگویند که او اصل دین را نمیگوید، بخشی از آن را مطرح میکند و از کنار بقیه آن، با اغماض میگذرد. آنقدر گفتوگویمان گرم شده بود که جرات کردیم و همین سوال را مطرح کردیم.
*میگویند یک تکه از اسلام را جدا میکنید و به مخاطب میگویید: مثلا زردهاش را برای ما بگویید و سفیدهاش را نه؟
این که نامردی است.
*یعنی نامردی نمیکنید؟
این نامردی رو کسايي کردند که هزار سال امثال سیاحت غرب ها رو نوشتند . و اصلا هم نگران برداشت خشن از دين نشدند، یک مشت تهمت به خدا. یه خدایی درست کردند که حال بهمزنه. خدایی که کلاه ميزاره سر بندههاش، مچشون رومیگيره، آویزونشون میکنه . رندشون ميكنه ، ميسوزونه، و اين شكنجه ها ميليون ها سال ممكنه طول بكشه از اون طرف توی بهشتش غلمان ها از مومنين پذيرايي ميكنند، بهشتش رودخونه ي شراب داره.اینجا یک پیکش را بخوری شلاقت ميزنند اما اونجا مومنين تو خونه هاشون رودخونه اش رو دارند!این چه بهشتیه که تعریف کردند؟ طرف حسابِ قران عقلا هستند اين چه برداشتيه بعضي آقايون از قران داشتند اینا نه بهشت رو فهمیدند نه جهنم رو. مخاطب قرآن عقلا هستند نه عقده ايها ، اینها را هم مردانه چاپ کنید!
*خب نمیشود...
نامرد اینا هستند...اینا با برداشت هاي غير منطقي و غير انساني از اسلام حال همه رو به هم زدند . [...] اهلبیت اومدند آینهی خدا باشند. امام حسین(ع) حر رو تو كسري از ثانیه بخشیده بعد خدای حسین (ع) میاد هزاران سال تو جهنم آدم ها رو شكنجه بده و یک لنگه پا نگه داره؟
*ارزش یک چیزهایی رو هنوز هم درک نميكنم ، یکی مثلا پول. من نمیفهمم ارزش پول چقدره، مثلا اگر الان یه میلیون تومن داشته باشم نمیفهمم پول زیادیه یا کمه. ممکنه با هاني و حلما بريم رستوران و پونصد هزار تومن پول بدم. نمیفهمم این الان پول زیادیه یا خیلی کمه. واقعا نتونستم از قدیم سردربیاورم. یکی هم بحث تاثیرگذاری و محبوبیت و فالوئر. نميدونم . من الان آدم معروفی هستم یا نه؟ محبوبم يا نه برامم مهم نبوده و نيست
*من آدم راحتیام. مثلا با هانی و حلما میروم پارك بازي ، سينما، كنسرت ، بيابون ، جنگل و دريا... لباس شخصی هم میپوشم، ورزش میکنم، توی خیابون امکان داره شلوار جین هم پام کنم! يعني راحت دارم زندگي میکنم. مثل همه ، همون عادتهایی که ده سال پیش داشتم هنوز هم دارم.
*آقای آقامیری اگر بخواهد کل منبرها و پادکستهایش را خلاصه کند میشود «خدا هست.» و اینکه از دین، نون نخوریم. از اسلام چماق درست نکنیم. از حرفهای اخلاقی چماق درست نکنیم. من هر وقت تو منبرم حرف اخلاقی میزنم میگم این آیينه ست. ببريم بزاريم تو خونمون و خودمون رو توش ببینیم. اینها چماق نیستند كه توی سر رفیقتون بزنیم تو سر زن و بچمون بكوبيم و اینکه دوست داشته باشیم همدیگر رو. خدامون یکیه. وقتی یک خدا داریم چرا دعوا کنیم؟
*شايد يه عده میخواند جلوی من رو بگيرند. يا حداقل سرعتم رو كم كنند. من به اینا نگاه هم نمیکنم. شنيدم آهو از یوزپلنگ تندتر ميره ، نميدونم درسته يا نه شايدم يه ضرب المثل باشه فقط مشکل آهو اینه که چند دقیقه یکبار پشت سرش رو نگاه میکنه همين باعث ميشه سرعتش كم بشه و شكار بشه ، من پشت سرم رونگاه نمیکنم. یکی توی خیابان گفت هوی. كسي كه با من بود گفت با تو بود. گفتم من رفیق هوی ندارم. نه با هوی برمیگردم نه با سنگ. از اونها نیستم كه تو فوتبال تمارض کنم شايد پنالتی بگیرم. من گل میزنم! گل نقد بهتر از پنالتیایه که پنجاه پنجاه است. همه رو هم حلال كردم از كسي چيزي تو دلم نگه نميدارم همين ادم رو سنگين ميكنه و راه رفتن رو سخت.
منبع: عقیق
10