پیام تتلیتیها به مسؤولان فرهنگی/ حرفهایی ناگفته که ناشنیده ماند
اکثر جماعتی که ۱۵ میلیون کامنت گذاشتهاند و البته کمتر از ۱۵ میلیون نفرند، در ایران زندگی میکنند؛ در ایران مدرسه رفتهاند؛ تلویزیون تماشا میکنند و بر اساس آموزشهای فرهنگی نباید به تتلو علاقهمند میشدند، اما شدند.
ذائقه نسل جدید ایران عوض شده است، این مهمترین پیام این کامنتهاست. عجیب هم نیست. نسلها نسبت به نسل قبلی خود دچار تحول میشوند. همانطور که روزگاری نوجوانان و جوانان، عاشق سینه چاک کباب، جگر و مرغ بودند و حالا به پیتزا، ساندویچ و غذاهای فست فودی دل سپردهاند.
مسئله این است که انگار مسؤولان فرهنگی ما بر عکس مردم در گذشته ماندهاند و فکر میکنند جامعه باید در دهه 60 و 70 بماند. با تغییر ذائقه مردم چه برخوردی شد؟ پیتزا ممنوع شد؟ ساندویچ قدغن شد؟
نه، در کنار رستورانهای سنتی، فست فودهای متعدد هم به پا شد. هر کسی دوست داشته باشد غذای سنتی بخورد به رستورانها مراجعه میکند و هر که ساندویچ دوست داشته باشد، به فست فودیها میرود.
اوضاع فرهنگ هم همین است. در تمام این سالها، امثال تتلو محدود بودند. آنها به دلیل محدودیتها به خوانندههای زیر زمینی معروف شدند و کم کم طرفداران خود را پیدا کردند.
توجه کنید در تمام این سالها هیچ کدام از این خوانندهها به تلویزیون که پر مخاطبترین رسانه ایران است، راه پیدا نکردند. هیچ صحبتی هم از آنها در صداوسیما نمیشود اما به واسطه فضای مجازی این افراد برای خود نامی دست و پا کرده اند و حالا به جایی رسیدهاند که رکورد کامنت در یک شبکه اجتماعی جهانی را میشکنند!
تازه مگر چهره های فاخر را در صدا و سیما می بینند که بگوییم آن را نشنو و این را گوش کن؟
شما با نسلی روبرو هستید که چالشهای اجتماعیاش، پخش آهنگهای پر فحش تتلو، برای پدر و مادرهاست و به تصویر کشیدن واکنش آنها.
بسیاری از این جماعت که 15 میلیون کامنت گذاشتهاند و البته کمتر از 15 میلیون نفرند، در ایران زندگی میکنند؛ در ایران مدرسه رفتهاند؛ بر اساس آمار صدا و سیما، اکثریت تلویزیون تماشا می کنند و قاعدتا بر اساس آموزشها، هنجارهای اجتماعی و فرهنگی نباید به تتلو و امثال او علاقهمند میشدند، اما شدند. این علاقه به خاطر این است که اتفاقات اجتماعی و فرهنگی در یک برهه زمانی متوقف نمیشوند و همچون رودی پر آب در حال حرکت هستند.
نمیشود مثل زمانی که با ویدیو مخالف بودیم با فضای مجازی، موسیقی و سینما مخالفت کنیم. انتشار کتاب خاطرات محمد سرافراز رییس پیشین صدا وسیما نمونه خوبی از قدرت فضای مجازی در عصر ماست. او میتوانست سالها منتظر مجوز وزارت ارشاد بماند، اما تصمیم گرفت متن خاطرات خود را در فضای مجازی منتشر کند. این کار باعث شد تا هم اثر او را ببیند و هم در موردش حرف بزنند.
واقعا الان مجوز دادن و ندادن به آثار هنری به معنای ندیده شدن آنهاست؟ نه، شما مجوز ندهید آنها کار خود را میکنند. تتلو مگر مجوز داشت؟ حسین تهی مگر مجوز دارد؟
مسؤولان فرهنگی هم باید تن به این رود بسپارند و تصمیمهایی بگیرند که با وضعیت فعلی جامعه هماهنگ باشد. آنها باید باور کنند که دهه 60 و 70 تمام شده است و دیگر کسی منتظر تصمیمهای آنها نمیماند و کار خود را میکنند.
منبع: عصر ایران
72