مقصد نهایی موسیقی پاپ ما کجاست؟
*یادداشت
همانگونه که از نام آن پیداست، موسیقی پاپ موسیقی مردمی است. موسیقی ای که در کنار موسیقی کلاسیک و فولک در تمام نقاط دنیا و بسته به فرهنگ و آداب و سنت مردم وجود دارد.
در ایران نیز مانند سایر کشورها، موسیقی پاپ به اشکال مختلفی در جامعه خود را بروز داده است؛ بعضی از آن مانند موسیقی تخت حوضی و کوچه باغی برگرفته از سنت ها و آداب و فرهنگ ایرانی است و برخی دیگر مانند موسیقی راک و فانک و جز و متال؛ برگرفته از پیشینه ی فرهنگی و اتفاقات و تحولات اجتماعی کشورهای دیگر می باشد.
اما هدف نوشتار بنده در این مجال بیان تاریخچه ی این سبک موسیقی نیست؛ چرا که علاقه مندان می توانند با اندکی تحقیق و جستجو به آن دسترسی پیدا کنند. مسئله ای که در این باب به عقیده ی بنده بسیار حائز اهمیت می باشد، علل نزول سطح سلیقه ی مخاطبین جوان ما در انتخاب این نوع موسیقی و بالطبع تولید ضعیف موسیقی پاپیولار امروز کشورمان است!
ما در گذشته ای نه چندان دور و در زمانی که این نوع موسیقی در کشورمان شکل گرفت؛ آثار بسیار فاخر و ارزشمندی داشتیم که هنوز هم پس از چهار- پنج دهه، حرف های زیادی برای گفتن دارند!
آهنگسازان و تنظیم کننده های خوش فکر، خواننده های خوش صدا و آشنا به موسیقی، ترانه ها و اشعار پر مفهوم و عمیق در کنار نوازندگان با تکنیک و استودیوهای با کیفیت؛ مجموعه ای ماندگار از موسیقی پاپیولار را برایمان به یادگار گذاشتند.
اما امروز ما چه داریم؟!
البته شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه در این امر بسیار تأثیر گذار می باشد؛ اما خوب است عناصر ساخت و تولید یک ترانه ی امروزی را با تولید آن در گذشته مقایسه کنیم تا واقع گرایانه تر به تولیداتمان در حوزه ی موسیقی پاپ بنگریم! بی تردید در کشور ما آهنگسازان خلاق و تنظیم کننده های هوشمند بسیاری وجود دارند! شعر و ادبیات هم که در گوشت و خون ما ایرانیان است و قرنهاست که در دنیا به آن شهره هستیم! نوازندگان چیره دست ما هم روز به روز حرفه ای تر و خلاقانه تر از قبل، هنرشان را به معرض نمایش می گذارند! گرچه در موسیقی پاپ، خوش صدایی شرط اول نیست، اما طبیعی است فردی که علاقه به حضور در این عرصه دارد، غالبا از صدایی خوش یا خاص برخوردار است! استودیو های ضبط نیز با توجه به پیشرفت چشمگیر تکنولوژی؛ به مراتب بهتر و دقیق تر از گذشته کار خود را انجام می دهند! پس مشکل از کجاست؟! چرا در عرصه ی موسیقی پاپ خروجی ما بسان گذشته نیست و اینقدر سطحی شده است؟! موسیقی پاپ، موسیقی مردمی است، موسیقی کوچه و بازار است و بالطبع بازتاب اندیشه و تفکر و دغدغه ی عامه ی مردم در جامعه می باشد؛ اما آیا تفکر و اندیشه ی مردم ما تا این اندازه سطحی و رو شده است؟!
با هم مروری خواهیم داشت به آنچه که در این سالها به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر موسیقی پاپیولار ما تأثیر منفی داشته است:
ابتدا به تحریم چندین ساله ی موسیقی پاپ از جانب دولت مردان کشور می پردازیم! حدود دو دهه موسیقی پاپ در کشور ما مغضوب مسئولان واقع شد و شاید همین گسست، آغاز یک رخداد بزرگ منفی در عرصه ی این نوع موسیقی در جامعه گشت! تقریبا به بیشتر خوانندگان بزرگ موسیقی پاپ کشور، حتی پس از به جریان افتادن مجدد این موسیقی، اجازه ی کار و فعالیت داده نشد و عملا این خوانندگان به صورت رسمی در کشور حق ضبط و تولید آثار خود را نداشتند که این موضوع، خواه ناخواه، فاصله ای بین آنها با نسل جوان کشور ایجاد کرد!
حتی خوانندگانی که پس از آزادی بی سر و صدای موسیقی پاپ وارد بازار موسیقی کشور شدند، غالبا صدایی مقلد از خوانندگان قدیمی داشتند؛ شاید به این امید که جایگزینی برای آن هنرمندان رانده از وطن باشند! که البته با نگاهی گذرا به آثار آنها و ماندگاری کارهای این دسته از خوانندگان مشخص است که چنین برداشتی غلط از آب در آمده و هرگز خوانندگانی که صدای آنها به بزرگان پاپ دهه ی چهل و پنجاه شباهت داشت، نتوانستند همانند آنان ماندگار شوند و خیلی زود از صحنه حذف شدند!
مسئله ی دیگر خرده فرهنگی سطحی و نادرست بود که حتی پس از به جریان افتادن مجدد موسیقی پاپ در کشور؛ گریبان قشر به اصطلاح کت و شلواری، یا همان کارمندان دولت و مسئولین ادارات را گرفت! اینکه گوش دادن به یک ترانه ی پاپ و یا حضور در یک کنسرت موسیقی پاپ را بسیار بد و نامطلوب دانسته و حتی در صورت علاقه ی حضور در اجرای یک موسیقی پاپ، ترس دیده شدن و یا رسوا شدن در بین همکاران و همفکران برای آنان، بسیار نگران کننده بود!
باید اضافه کنم که بسیاری از فرهیختگان و متفکران و مدرسین آموزش و پرورش و دانشگاهها را نیز می توان جزو همین دسته دانست که عملا با این نگاه آغشته به شرم از شنیدن موسیقی پاپ، سبب فاصله گرفتن آنها با قشر جوان جامعه شد که به تعبیری با کنار کشیدن اندیشمندان، سکان هدایت کشتی تند و تیز موسیقی پاپ به جوانان بی تجربه و کم آگاه سپرده شد که البته این کم آگاهی، خصلت جوانی است و به آن ایرادی وارد نیست!
در ادامه ی این نگاه نارفیقانه ی اداری به این نوع موسیقی، بایدعدم تمایل دانشگاهها و آموزش و پرورش به حمایت از موسیقی پاپ را نیز اضافه کنیم که بزرگترین ضربه را به پیکر این موسیقی و جامعه ی جوان ما وارد کرد!
طبیعتا با کنار کشیدن پدران و مادران و اقشار فرهیخته و تأثیر گذار جامعه از موسیقی مورد علاقه ی جوانان و رها کردن آنان به حال خود؛ همچنین هجوم فرهنگ موسیقی خارجی، از هند و ترک و عرب و غرب به کشورمان، جامعه ی جوان و دوست دار موسیقی پاپیولار را دچار بی هویتی کرده و با این خلأ فرهنگی، اشعار و کلام بی مایه و سطحی پا به عرصه ی این نوع موسیقی گذاشته و داشته های فاخر دهه های قبل را نیز تحت الشعاع قرار داده است!
جامعه ای که با داشتن اسطوره ها و ادبیات و پیشینه ی غنی فرهنگی؛ فقط به دست آوردهای غیر ایرانی روی آورد و به جای استفاده از فرهنگ عمیق خود در هنر و عرضه ی آن در جامعه، اسیر فرهنگ ملتها و کشورهای دیگر شد و منیت خود را در هاله ای از ابهام قرار داد! نقش رسانه ها، خصوصا رادیو و تلویزیون ناهماهنگ با جامعه ی جوان در این پسرفت موسیقیایی، بسیار پررنگ می باشد!
بد نیست نگاهی هم به تولیدات موسیقی خود در این بخش بیاندازیم؛ ابتدا تولیدات صدا و سیما که مهمترین و در دسترس ترین رسانه ی کشور است و متأسفانه همچنان در قهقرا سیر می کند و به هیچ وجه به روز نیست! تلویزیون ما هنوز تکلیف خود را با این نوع موسیقی روشن نکرده است و نمی داند چه می خواهد بکند! از نوع تولیدات و سلیقه ای که در پخش آثار پاپیولار این رسانه ی همه گیر کشور وجود دارد، فقط در یک جمله می توان گفت که گویا هنوز صدا و سیما موسیقی پاپ را به رسمیت نشناخته است! وقتی از بلند گوی مطرح ترین رسانه ی کشور ترانه هایی پخش می شود که کپی ناشیانه از آهنگهای معروف و مطرح هندی و ترکی است و فقط کلامی فارسی در آن چپانده شده است، این نشان از سردرگمی این سازمان در عرصه ی موسیقی کشور دارد! بماند اینکه از نشان دادن یک ساز و یا پخش تصاویر اجرای یک کنسرت هم واهمه دارد و بی تردید تمام اینها سبب می شود که نسل جوان روز به روز از این تلویزیون فاصله بگیرد! فاصله ای که به بی هویتی در عرصه ی فرهنگی منجر خواهد شد! ما در عصر ارتباطات به سر می بریم و با تکنولوژی موجود، آثار تولید شده در سراسر دنیا در کسری از ثانیه در دسترس علاقه مندان قرار می گیرد و چه خوب است که اینها را خودمان و با صمیمیت و به جهت آشتی هر چه بیشتر با نسل جوان، از رسانه های خودمان به آنان ارائه کنیم و برای خواسته و سلیقه ی جوانانمان احترام قائل شویم؛ چرا که اگر این خدمات فرهنگی توسط رسانه های وطنی صورت نپذیرد، اعتماد از بین خواهد رفت و سرسپردگی به فرهنگ بیگانه دور از ذهن نیست!
اما دو نوع تولید دیگر نیز در عرصه ی موسیقی کشور داریم، تولیدات رسمی و با مجوز و تولیدات غیر رسمی یا به اصطلاح زیر زمینی!
در بخش تولیدات رسمی که از کانال وزارت ارشاد و دفتر موسیقی می گذرد، متأسفانه موانع فراوانی وجود دارد؛ از جمله ابراز سلیقه ای کارشناسان و سانسور و فیلترینگ شعر و کلام و تصویر و کاور آلبوم، این در حالیست که جهت رساندن یک آلبوم موسیقی به چنین مرحله ای؛ سوای هزینه های سرسام آور شعر و آهنگ و تنظیم و نوازنده و ضبط و میکس و مستر و عکس و طراحی، باید هزینه ی گزاف شرکتهایی که رابط بین سرمایه گذار و دفتر موسیقی هستند را نیز لحاظ کنیم! باید به همه ی موارد مذکور این را هم اضافه کنیم خواننده ای که این همه هزینه کرده و آلبومی را منتشر ساخته است، خلق این اثر هنری چه بازدهی مالی برای وی خواهد داشت؟! که البته به جهت اینکه نوشتارم را از هدف اصلی آن منحرف نسازم، وارد این مبحث و مافیای موجود در این عرصه نخواهم شد!
مشکلاتی که ذکر شد خود به خود راه تولید را به زیر زمین ها می کشاند! جایی که نه آقابالا سری هست و نه فیلترینگی و نه این همه هزینه ی مازاد! آنجاست که غالبا هنرمند جوان ما عقده ی عدم توانایی تولید رسمی را با سطحی ترین نوع موسیقی به لحاظ ساختار و محتوا پاسخ می گوید و آثاری را از طریق فضاهای مجازی روانه ی بازار خواهد کرد که نمود بی هویتی فرهنگی ماست!
تب خواندن و خواننده شدن و سهل گرفتن این هنر، خصوصا توسط افراد متمول را نیز به همه ی مشکلات این عرصه باید اضافه کرد! نسل جوانی که علاقه مند است بدون کمترین کوشش و با استفاده از امکانات مالی خود، آواز بخواند و خود را حداقل بین دوستان و فامیل خود مطرح کند! این افراد به راحتی در دام آهنگسازان سود جو قرار گرفته و آنها نیز بدون در نظر گرفتن استانداردهای لازم برای صدای خواننده و یا ساختار آهنگ، قطعه ای را آماده کرده و با دریافت هزینه ای گزاف آن را منتشر می کنند!
مورد دیگر در دسترس بودن امکانات ضبط و به اصطلاح؛ استودیوهای خانگی است که بخشی از بار مالی تولید یک ترانه را کاهش می دهد. پیشرفت تکنولوژی و نرم افزارهایی که بعضا با کمترین هزینه و یا بطور رایگان در دسترس افراد قرار می گیرد، جایگزینی برای هزینه های بسیار بالای استودیوهای حرفه ای شده است! البته مشکل کار از اینجاست که هر فرد کم سواد و ناآگاهی به این سیستم دسترسی دارد و یک اپراتور ساده ی نرم افزار که آشنایی مختصری هم با موسیقی دارد، به راحتی این جسارت را پیدا می کند که نام آهنگساز را به خود اطلاق کند!
از وجود احساس زنانه در صدای برخی خوانندگان مذکر و جوان امروز هم نباید به سادگی گذشت! شاید این احساس زنانه، به طور ناخودآگاه و به خاطر کمبود احساسات زنانه در جایگاه خود، در موسیقی پاپ ما رواج پیدا کرده است و من این را به حساب حذف صدای زن در موسیقی که مکمل صدای مردان است، می گذارم!
به تمام معضلات موجود در این حیطه، عدم امنیت در حوزه ی اجرا و انتشار موسیقی پاپ و نیز نبود قوانین اجرایی کپی-رایت در کشور را نیز باید اضافه کرد! وارد مبحث انتشار آلبوم موسیقی و عدم وجود قوانین کپی-رایت نخواهم شد، چرا که صحبتهای زیادی راجع به آن شده است. اما با وجود قوانین وزارت ارشاد، هنوز هیچ ضمانت اجرایی برای برپایی یک کنسرت موسیقی -خصوصا از نوع پاپ- وجود ندارد! متأسفانه هیچ مرجعی وجود ندارد تا پاسخ هنرمندانی را بدهد که جهت اجرای کنسرت، ماهها وقت و هزینه ی خود را صرف تمرین می کنند و در نهایت به راحتی و بی دلیل کنسرت آنها لغو می شود و آب از آب تکان نمی خورد! مهمتر از وقت و هزینه، عشق و علاقه ایست که برای نمود و جلوه ی هنرمند وجود دارد و به آسانی به باد فنا خواهد رفت و هیچ مسئولی هم پاسخگوی این ماجرا نیست!
به هر روی مواردی که مطرح شد، هر کدام به تنهایی قابل بحث و اندیشه است و باید پذیرفت که موسیقی پاپ، به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی قابل حذف نیست! پس چه بهتر که تصمیم گیران و سیاست گذاران مملکت، تکلیف خود و جامعه و رسانه ها را با این نوع موسیقی روشن ساخته و شفاف تر و با خردی برتر به سراغ رفع معضلات مربوط به آن روند تا جامعه ی جوان ایران؛ فرهنگ عمیق خود را در جهان به نمایش بگذارد.
*سید محسن مرعشی مرزنگو
33