شیخا ریمیتی؛ خواننده زنی که تمام مردم یک کشور را انقلابی کرد
شیخا ریمیتی، خواننده اهل الجزایر است که با ترانههایش به جنگ تابوهای جامعه رفته است.
مشکلات زنان و محدودیتها و رنجهای آنان از جمله مضامین ترانههای اوست که دولت اسلامگرای الجزایر آن را برنتافت و او در سال ۱۹۷۸ ناچار به ترک وطن شد. اما حال در قلب شهر پاریس میدانی به نام اوست.
شیخا تمام سالهای کودکی و جوانیاش بیخانمان بود روزها با گروه و نوازندههای دوره گرد شهر به شهر میگشت آواز میخواند و میرقصید و شب ها در گوشه حمام ها مهمان خانه و پارک ها می خوابید. این خواننده در الجزایر به دنیا آمد و فعالیت حرفهای اش را از کابارههای کوچک الجزایر آغاز کرد. ریمیتی خواننده سبک رای بود سبکی از موسیقی عامیانه در شمال آفریقا که عمدتا در مهمانی و عروسیها در میان زنان خوانده میشد.
ترانههای رای با زبانی سرکش و غیرمتعارف به بیان مضامینی میپردازد که جامعه سعی در پنهان کردنشان دارد این ترانهها که به توصیف روابط عاشقانه، باروری، مضامین اروتیک و بدن زنان میپرداخت در آن سالها جایی در رادیو نداشت مردان آن را پیش پا افتاده میخواندند و افراد مذهبی به شدت مخالف آن بودند اما ریمیتی دورهگرد که به گفته طرفدارانش خوب میرقصید قصد داشت تا از راه بداههخوانی مخاطبانش را با خود همراه کند تنها به این امید که بتواند به جنگ تابوهای جامعه برود.
ریمیتی با اینکه خواندن و نوشتن نمیدانست اما اغلب ترانههایش را خودش میساخت مضامین هوشمندانه ترانههای ریمیتی در اوج مبارزات ضد استعماری الجزایر طرفداران زیادی در میان زنان و دختران الجزایری پیدا کرده بود و همین بهانهای شد برای ممنوع شدن خرید و فروش کاستهای ریمیتی توسط دولت، اما پس از به استقلال رسیدن کشور هم حالا این دولت جدید اسلام گرا بود که صدا و ترانههای لوتی را برنمیتابید و در نهایت او سال 1978 مجبور به ترک وطنش شد. در فرانسه اما بخت با ریمیتی دوره گرد یار بود و او توانست به همراهی تهیه کنندگانی چون رابرت بیلی و انستیتو ئیل ریبوند عربی صدای اعتراض و شرمزدایی از بدن زنان را روی صحنه ببرد.
ریمیتی در تمام سالهای عمرش سعی کرد با بیان هنریاش به مشکلات زنان، محدودیتها و رنجهایی که با بدنهای شان متهم بدانند عمومیت دهد او آواز ممنوعه زنان را از دل اندرونیها بیرون کشید و از برلین و آمستردام تا نیویورک و ژاپن روی صحنه برد در طول چندین دهه فعالیت حرفهای بیش از دویست آهنگ ساخت که مضمون بسیاری از آنها استعمار فقر و مهاجرت زنان بود و توانست الهامبخش و حامی نسل جوانی از خوانندگان سبک رای در جهان باشد که حالا با مضامین آزادیخواهانه جایی برای خودشان در جهان یافته بودند.
ریمیتی که به خواندن ترانههای اروتیک و عاشقانه شهرت داشت هرگز نه ازدواج کرد و نه عشقی برگزید تا آخر عمر بیخانمان ماند و در پاسخ به روزنامه نگاری که از او پرسید موسیقی را از کجا آموختی، پاسخ داد بدبختی معلم من بود، او که حالا میدانی در قلب شهر پاریس دارد تمام ثروتش را وقف کودکان یتیم الجزایری کرد.
قهرمانان از دل مردم بر میخیزند وحکومتها نمیتوانند قهرمان سازی کنند .