با این مواضع بعد از پیروزی 3-0
امان از روزی که اسکوچیچ ببازد!
انتظار صعود به دور دوم جام جهانی از سوی منتقدانی که موفقیتهای فعلی را کماهمیت و یا اتفاقی جلوه میدهند! یک تضاد ایجاد کرده است.
تیم ملی ایران ۱۶ امتیاز از ۱۸ امتیاز ممکن را در راه رسیدن به جام جهانی کسب کرده اما در تاریخ فوتبال ایران، تیمی با این میزان موفقیت در کسب امتیاز، تا این حد زیر تیغ تند انتقادات قرار نداشته است!
ما همانقدر که به لودگی کردن در برابر مصیبتها خو گرفتهایم نمیتوانیم از کامیابیها لذت ببریم. نوعی فقر اعتماد به نفس و واگرایی جمعی در برابر پیشامدها داریم و انگار که هیچ وضعیتی نمیتواند وفاق در ما ایجاد کند. در فوتبال موفقیتها را اتفاقی و شانسی میدانیم و شکستها را نتیجهی ناکارآمدی و ضعف. حالا تیم ملی ما در میانهی این وضعیت عجیب ایستاده. تیمی که میبرد اما همچنان از سوی عدهای تحقیر میشود. وقتی میبرد اتفاقی برده و امان از روزی که ببازد که خوشبختانه با اسکوچیچ هنوز نباخته.
آنچه این تیم ملی ما نشان میدهد قطعا بهترین نمایش ممکن از پتانسیلی که دارد نیست. این تیم هنوز جای کار زیادی دارد تا از تمام سرمایهاش به بهترین نحو استفاده کند. اما آنچه مشخص است این تیم در مسیر پیشرفت است. در مسیر بهتر شدن و در مسیری که مشخصا بازی به بازی ضعفهایش را پوشش داده. این آن مقایسهای است که باید انجام داد. مقایسه این تیم ملی با همین تیم ملی. مقایسه اینکه آیا امورات فنی و انضباطی تیم در مسیر منطقی و پیشرفت پیش میرود یا نه؟
البته همهی انتقادات از تیم ملی را نمیتوان در یک دسته و از یک خاستگاه قرار داد. انتقاداتی که پایهاش بر بررسی روند پیشرفت یا پسرفت تاکتیکی تیم قرار گرفته را باید از انتقاداتی که مبنایش ارجاع به گذشته و موضوعات فرامتنی است جدا کرد. تقلیل دادن بردهای ایران به بردهایی در مقابل تیمهای آسان در دسته دوم جا میگیرد. انگار که فوتبال ایران تا قبل از این با بردن برزیل و آرژانتین به جام جهانی رفته! و انگار که هر بار به جام جهانی رفتهایم از غنیمت شانس بهره نبردهایم و از نظر تاکتیکی بینقص بوده ایم. این نوع دیدگاه که نه به کلیت تیم ملی که به نام سرمربی و بازیکنش نگاه میکند از قبل هم وجود داشته اما در پنج شش سال اخیر دست برتر را در انتقاد داشته.
زمان کیروش نیز از این دسته منتقدان وجود داشت اما نکته عجیب در مورد تیم اسکوچیچ این است که برخلاف تیم کیروش که منتقدانش بیشتر در فضاهای غیر رسمی و مجازی فرصت ابراز نظر پیدا میکردند و در رسانه رسمی همچون تلویزیون جایی برای این منتقدان نبود، این بار منتقدان تیم ملی دست بالا را در رسانهای رسمی همچون تلویزیون دارند. حالا گزارشگر تلویزیون از همان نیمهی اول بازی با لبنان از تاثیر غیبت مهدی طارمی میگوید بیآنکه ادلهای برای این ادعای خود بیاورد و کارشناسانی که قرار است تحلیل فنی و بیغرض داشته باشند، در شب جشن عمومی، برد تیم ملی را تا سر حد برد در یک بازی تدارکاتی تقلیل میدهند!
نقد بدون غرض، یک رویای دست نیافتنی است و هر نقدی هر چقدر منصفانه باز آغشته به اغراض و نیتهای حتی نامکشوف برای صاحبش است. با این همه برای نزدیک شدن به یک فضای نقد منصفانه در مورد تیم ملی، لازم است تا در وهلهی اول، عملکردش را فارغ از نامها بررسی کرد. مهم این است که در نقد به این نگاه نکرد که سرمربی کیست و چه کسی در زمین بازی میکند. این تیم را باید نقد کرد چرا که اگر همچون برخی دورهها فقط ستایش و مجیزگویی نصیبش شود در سر بزنگاه ما را بدجور غافلگیر خواهد کرد. اما خراب کردن شادی و زیر سوال بردن موفقیت هم چندان با فضای نقد کاربردی و تحلیلی همخوانی ندارد.
ایرادی ندارد از الان برای تیم ملی آرزوهای بزرگی همچون صعود به دور دوم جام جهانی داشته باشیم و آن را هم در رسانه رسمی به زبان بیاوریم اما آیا داشتن آرزوهای بزرگ باید با کوچک جلوه دادن موفقیتهای کنونی همراه شود؟ بگذریم از اینکه چگونه کسی میتواند در عین زیر سوال بردن و کم اهمیت جلوه دادن موفقیتهای فعلی، از پتانسیل تیم ملی برای موفقیتهای بزرگتر بگوید؟ با این تضاد چه کنیم؟!
با این مطلب شما موافقم
منتقدان بهتراست عملکرد ها را ببینند نه نام ها را ...
تیم های بزرگی چون ایتالیا و پرتغال در پلی آف هستند. و هر تیم محکوم به بردن نیست. ولی ما مردم احساس میکنیم با وجود همه این بردها بازهم آسیایی بازی میکنیم و اگر به حریف چغر بد بدن بخوریم عیار دست مون میاد . باید تا زمان جام جهانی چند بازی دوستانه با تیم های اروپایی و آمریکای لاتین داشته باشیم تا دلمون قرص شه