زهرا علیزاده: به تیم ملی فوتبال نمیآیم
زهرا علیزاده باز هم به تیم ملی فوتبال زنان دعوت شد اما بعد از 4 سال تصمیمش عوض نشده است. او نیمفصل اول لیگ را بهدلیل ضربه مغزی در جام باشگاههای آسیا از دست داده بود.
بعد از انتخاب مریم آزمون بهعنوان سرمربی تیم ملی فوتبال زنان، بازگشت زهرا علیزاده به تیم ملی یکی از مهمترین اخباری بود که منتشر شد. آخرینباری که علیزاده در رده ملی بازی کرد، 4سال پیش برای تیم جوانان بود. در این چندساله هر بار او به اردو دعوت شده، جواب رد داده است. اما این بار گفته شد با توجه به حضور مریم جهاننجاتی، سرمربی شهرداری سیرجان، علیزاده هم حاضر شده در اردوها باشد. اما علیزاده اینبار هم تصمیمی برای حضور در تیم ملی ندارد. صحبتهای دیروز با علیزاده، با شوک دیگری هم همراه بود. آبانماه سال پیش بود که شهرداری سیرجان در جام باشگاههای آسیا شرکت کرد. در بازی این تیم مقابل گوکولام هند، علیزاده مهاجم سیرجان با دروازهبان حریف برخورد شدیدی داشت و راهی بیمارستان شد. علیزاده میگوید در آن برخورد ضربه مغزی شده بود. عجیبتر اینکه علیزاده بعد از گرفتن امآرآی خودش متوجه شد چه اتفاقی برایش افتاده و حتی در بیمارستان اردن احیا شده بود.
چه شد بعد از 4 سال تصمیم گرفتهاید که به تیم ملی بروید؟
من فقط به تیم ملی دعوت شدهام. تصمیم نگرفتهام که به اردو بروم. پیام دادند و گفتند که موقع ورود به اردو چه مدارکی به همراه داشته باشم و من هم گفتم که نمیآیم. خیلی برای تیم ملی احترام قائلم ولی ترجیح میدهم اردو نروم.
میگویند چون مربی باشگاهیتان، مریم جهاننجاتی جزو کادر فنی است، به اردو میروید؟
نه، مشکل من مربی نیست. فرقی نمیکند که مربی تیم چهکسی باشد. حالاحالاها تصمیم ندارم به اردو بروم. فعلا کارهایی دارم که باید روی آنها تمرکز کنم.
این حرف یعنی در آینده ممکن است تصمیمتان عوض شود؟
نمیدانم در آینده چه پیش میآید. خیلی دوست ندارم درباره اتفاقاتی که افتاد و اینکه چه شد که من نخواستم تیم ملی باشم، صحبت کنم. مسائلی پیش آمد که ترجیح دادم سکوت کنم و قید تیم ملی را بزنم.
چه شرایطی باشد، حاضر میشوید در تیم باشید؟
در هیچ شرایطی حاضر نیستم بیایم. نه اینکه تیم ملی را دوست نداشته باشم. من هم روی تیم ملی و هم روی کشورم خیلی غیرت دارم ولی مسائلی هست که سکوت کنم بهتر است.
کاش میشد درباره دلایلش حرف میزدید.
کاش میشد. وقتی مسائلی پیش میآید و ارزشت را پایین میآورند، نباشی و حرف نزنی، بهتر است. یادآوری اتفاقاتی که افتاد و حرفهایی که زده شد، برایم خوشایند نیست.
از لیگ بگویید، لیگ چطور بود؟
نیمفصل اول که مصدوم بودم و نتوانستم بازی کنم. یکی دو بازی آخر نیمفصل بود که توانستم بازی کنم. خیلی سعی کردم که به فرم قبل برسم ولی خیلی سخت بود.
چه مصدومیتی داشتید؟
ضربه مغزی شده بودم.
ضربه مغزی؟!
حتما یادتان هست که در جام باشگاههای آسیا وسط بازی سرم ضربه خورد. من همان موقع ضربه مغزی شده بودم. بعدا متوجه شدم وقتی من را به بیمارستان رساندند، علائم حیاتی نداشتم و من را احیا کرده بودند.
چطور متوجه ضربه مغزی شدید؟
وقتی به ایران برگشتم، حالم خوب نبود و برای اینکه ببینم سرم مشکلی دارد یا نه، امآرآی گرفتم. پیش دکتر مغز و اعصاب رفتم و تشخیص دادند که من در آن صحنه ضربه مغزی شده بودم. یک لکه خون پشت شبکیه چشمم بود و دکتر گفت شانس آوردی که به سمت مغز حرکت نکرده. گفتند 3ماه نباید فعالیت داشته باشی. 3ماه استراحت کردم و دوباره امآرآی گرفتم، لخته جذب شده بود.
مسئولان باشگاه کارهای پزشکیتان را انجام دادند؟
نه. آنها اصلا چیزی درباره اتفاقاتی که افتاده بود، به من نگفتند. حتی به خانوادهام هم نگفته بودند که چه اتفاقی برای من افتاده و احیا شدهام. خودم کارهایم را انجام دادم.
اگر خودتان پیگیری نمیکردید و مشکلی پیش میآمد، باشگاه جوابگو بود؟ خانواده از باشگاه شاکی نشد؟
بالاخره اتفاقاتی بود که افتاد. خانوادهام خیلی ناراحت بودند ولی من از آنها خواستم که چیزی نگویند. نمیخواستم دلخوری پیش بیاید.
راحت توانستید به بازیها برگردید؟
روزهای اول که میخواستم تمرین کنم خیلی سرگیجه داشتم. وزن کم کرده بودم و بدنم خیلی ضعیف شده بود. نه میتوانستم خوب غذا بخورم و نه خوب میخوابیدم. یک مدت پیش خانواده بودم ولی بعد به سیرجان رفتم و در باشگاه، بدنسازی و دویدن نرم را شروع کردم. بعد از 4ماه توانستم بازی کنم.
از عملکردتان راضی بودید؟
نه، مثل فصل قبل نبودم. هم ضربه مغزی روی بدنم تأثیر منفی گذاشته بود و هم خیلی فشار رویم بود. میگفتند بیا بازی کن، مشکلی نداری و داری خودت را لوس میکنی. من اصلا اهل لوسبازی نیستم، واقعا نمیتوانستم کاری کنم.