روایتی از جمعه خاص و ملتهب آزادى
پیام سرد برکناری فتح لله زاده از جایگاه هشت
در جمعه سرد و به نسبت خلوت تهران، ذهن تماشاگرانى که خوشان را به استادیوم رسانده اند شلوغ تر از همیشه است!
این بار بازى تیم محبوب آنها درست مصادف شده با پایان مهلت پرداخت بدهى استراماچونى، کسب مجوز حرفه اى و حفظ سهمیه آسیایى.
دهان طرفداران بوى گلایه مى دهد اما لیدرها روى تشویق تیم تمرکز کرده اند! باد شدیدى در استادیوم مى وزد و چندتا از تابلوهاى تبلیغاتى روى زمین مى افتد. سید حسین زودتر از همه براى گرم کردن مى آید، موقع اذان که مى شود غلامپور همانجا افطار مى کند. لابلاى تشویق تیم و بازیکنان، شعارهاى اعتراضى هم به گوش مى رسد تا مشخص شود مدیریت استقلال روز به مراتب سخت ترى نسبت به تارتار و تیمش خواهد داشت.
نخستین تصاویر از استادیوم مخابره میشود. چهره ساپینتو نه تنها بى شباهت به تصویر روى آن کلاه منحصربفردش نیست، بلکه در ذهن هواداران استقلال، جنگندگى و جاه طلبى ذاتى او به مثابه تلاش یک "شیر" تنها در جنگل مى ماند!!!
قبل از سوت رضا مهدوى، بازیکنان در اقدامى اعتراضى، دستشان را روى لوگوى اسپانسر گذاشته اند، به جز جعفر سلمانى که با همین ناهماهنگى بازى را شروع می کند و اولین موقعیت آبى ها را هم هدر مى دهد!
روبروى جایگاه در کنترل لیدرهاست اما جایگاه هشتى ها و دو آتیشه ها که بواسطه تعمیرات استادیوم مجبور به کوچ شده اند، از همان ابتداى بازى با شعارهاى تند و تیز، موضع خودشان را در قبال مدیریت باشگاه به گوش سایرین مى رسانند!
هوا سردتر مى شود. حتى یکى دو فرصت نصفه و نیمه از ذوب آهن هم باعث نگرانى آبى ها نشده. آنها این روزها از درون زمین دلشان قرص است و تنها دغدغه شان ساختمان خیابان علامه جنوبى است!
هیچکدام از مدیران و اعضاى هیات مدیره باشگاه به استادیوم نیامده اند. غالب جمعیت معتقدند تیم از آسیا حذف شده و قرار است بعد از بازى اعلام کنند! عده کمى اما هنوز تردید دارند. در بین این بیم و امیدها، قایدى گل اول را مى زند تا کمى از خشم هاى فروخورده تماشاگران با فریاد خوشحالى تخلیه شود.
بهزاد خلج، بازیگر نقش سرگرد فولادوند در سریال محبوب پوست شیر، یک ردیف پایین تر از روى ماتا در وى آى پى نشسته است. یکى از تماشاگران به کنایه مى گوید: "آقا رسول نمیشه مدیران باشگاه رو بازجویى کنى ببینیم دقیقاً دارن چکار میکنن؟!" خنده تلخ سایرین، چهره عبوس و سرد روى ماتا، ادامه شعارهاى تند و تیز جایگاه هشتى ها و نمایش بى نقص تیم هم هیچ تغییرى در حال عمومى آبى ها ندارد، آنها حذف از آسیا را حق خود نمى دانند.
غروب بشدت سردِ آزادى، جمعه آبیها را غم انگیزتر کرده. بیشترشان زیپ کاپشن را تا زیر چانه بالا برده و کمى هم کز کرده اند. ساپینتو همچنان تشویق مى شود، ولى او هم دیگر آن آدم سابق نیست و به ندرت جواب ابراز احساسات را مى دهد! این را مى توان از شات هایى که از او گرفته مى شود، دید. حالا او با ماندن و جنگیدنش (که با نمایش دلچسب استقلال هم همراه شده) حسابش را از امثال استراماچونى جدا کرده!
بین دو نیمه که مى شود، داریوش شجاعیان لو مى رود! او که پشت ماسک و کلاه خودش را پنهان کرده، به همراه بابک مرادى آمده تا بازى رفقاى سابقش را ببیند. در نیمه دوم هم همه چیز تکرارى است، هم نمایش خوب استقلال و هم شعارها! اما تکرارى ترین اتفاق چیزى دیگرى است: پنالتى، یامگا و گُل! حالا آن دسته از آبى ها که کمى نگران سه امتیاز بودند، خیالشان راحت مى شود تا بالاخره دامنه شعارهاى اعتراضى از دست لیدرها خارج شود!
تعویض هاى ساپینتو همچنان هجومى است، درست تا لحظه اى که رضا مهدوى سوت پایان را مى زند. استقلال بازى را برده، مثل این چند وقت، تر و تمیز و شیک! حتى سرمربى پرسپولیسى تیم رقیب هم بدون حرف و حدیث باخت را قبول کرده، اما هیچکس در استادیوم خوشحال نیست. بازیکنان ترجیح مى دهند سمت هواداران بایستند و بعد از بازى علیه مدیریت مصاحبه مى کنند. شعارها تندتر مى شود. پشت هر اعتراضى ده ها سوال در ذهن آبى ها نقش بسته که قهرمان بى شکست سال قبل را چه شده؟…
چرایى اینکه در روز خوب استقلال در زمین بازى، هیچکس خوشحال نبود و همه اعتراض مى کردند، جواب روشنى دارد، به همان اندازه شفاف که باشگاه در هنگام انتشار متن استعفاى على فتح الله زاده کامنت ها را مى بندد، چرا که در شب سرد ورزشگاه آزادى،کامنت ها را با صداى بلند شنیده بود!
چرا کامنت های پناهیان را می بندیدن و اجازه اظهار نظر به مردم را نمی دهید.