کیمیا علیزاده آخر صف بود
تا کنون به اندازه موهای سرمان در مورد ضعف و انسداد موجود در برخی سیاستهای کشور که منجر به مهاجرتهای گسترده میشود نوشتهایم و از این به بعد نیز رویه نقد در این زمینه را رها نخواهیم کرد.
این سیستم، قافیه را چنان تنگ کرده که علاوه بر مهاجرت گسترده و بهشدت زیانبار نخبگان، شاهد کوچ خیلی از شهروندان عادی از هر حرفه و صنف و سنخی هستیم؛ تا جایی که موضوع حقیقتا نگرانکننده شده و صدای خیلی از منتقدان دلسوز داخل کشور را هم در آورده است.
همه اینها سر جای خودش درست، اما راستش این مورد کیمیا علیزاده طوری است که خیلی نمیتوان آن را به کم و کاستیهای موجود ربط داد. این بانوی تکواندوکار ایرانی در طول تعطیلات نوروزی بهطور رسمی به عضویت تیم ملی بلغارستان درآمد تا دوباره داستانهای مربوط به مهاجرت او داغ شود.
میدانیم این یک نظریه نامحبوب در مورد کیمیا علیزاده است که احتمالا هواداران زیادی ندارد. با این حال تصور میکنیم بین ورزشکاران زن ایرانی، اگر قرار بود یک نفر در اثر کمتوجهی مهاجرت کند، خانم علیزاده باید آخرین فرد میبود. حتما کیمیا هم از تنگناهای کلی زنان ورزشکار در ایران رنج میبرده، اما به جرات میتوان گفت در چند دهه اخیر به هیچ ورزشکار خانمی به اندازه او توجه نشده است.
علیزاده با صید یک برنز در ریو توانست نخستین مدال المپیکی تاریخ ورزش ایران در بخش بانوان را به دست بیاورد. این موضوع برای دولتمردان به یک ویترین جذاب برای نمایش توجه به زنان تبدیل شد. به همین دلیل هم سازمانها و نهادهای مختلف در پاداش دادن به کیمیا مسابقه گذاشتند؛ غیر از جایزه اصلی که به اندازه طلا به او تقدیم شد، انبوه جوایز فرعی هم از راه رسید و علیزاده بعدها همراه همسرش تا مدتها هر روز روی آنتن یک برنامه تلویزیونی بود.
در نتیجه با تکرار همه نقد و نظرهای قبلی پیرامون سیاستهای موجود، بر این باوریم که شاید خیلیها برای مهاجرت و همدلی محقتر از کیمیا علیزاده بودهاند. او بیشتر از بسیاری از دیگر زنان ورزشکار، امکان ایستادن و جنگیدن را داشت، اما به هر دلیلی خیلی زود ساکش را بست و رفت.
هر وقت احساس تحقیر شدن از یک مدیر پخمه ، بی سواد ،رانتی و... حکومتی را حس کردی حس مهاجران را هم میفهمی .
امنیت واینده که وجود ندارد ودیگرهیچ