جسد برادرم را در اتاق خواب دفن کردم/ 5 سال بعد اسکلتش را قطعه قطعه کردم

پسر جوان پس از ۶سال از جنایت مخوف خودش را به اداره پلیس معرفی کرد و مدعی شد برادرش را با چاقو کشته و در کف اتاق خواب پنهان کرده است. متهم می گوید: ازترس روح برادرم نبش قبر کردم و استخوان هایش را پس از شکستن با کوله پشتی ام به تهران بردم تا درمیان درختان سرسبز دفن کنم.

جسد برادرم را در اتاق خواب دفن کردم/ 5 سال بعد اسکلتش را قطعه قطعه کردم

پسر  ۲۶ساله باپاهایی لرزان وارد یکی از کلانتری های کرج شد و به ماموران کلانتری گفت من ۶سال پیش برادرم را کشته ام ...مرا بازداشت کنید.

این جملات عجیب کافی بود که پسر جوان برای بازگویی جزییات آنچه که اعتراف کرده است به اداره پلیس آگاهی منتقل شود.

مجید درحالیکه آرام به نظر می رسید در اظهاراتش گفت: بچه بودم که پدرم از دنیا رفت و من و مادر و برادرم که چند سالی از من بزرگ تر بود با هم زندگی می‌کردیم مادرم که بعد از مرگ پدرم دچار بیماری روانی شده بود حالت عادی نداشت برای همین به بیمارستان روانی منتقل شد من ماندم و برادرم ...گهگاهی با هم اختلاف داشتیم صاحب کار بردارم که مرا هم می شناخت رابطه صمیمی باهم داشتیم.

ازاینکه برادرم مسائل و مشکلات مرا به دیگران می گفت اعتماد بنفس و غرورم را می شکست و به شدت ناراحت می شدم تا اینکه آخرین بار تصمیم گرفتم با او تسویه حساب کنم.

نمی‌توانستم رفتارهایش را تحمل کنم چاقویی را تهیه کردم و زمانی که او به خانه آمد من با چاقو مقابلش ایستادم تا به او بگویم دست از این کارهایش بردارد با هم درگیر شدیم و من با چاقو گردنش را زدم و بعد درحالیکه گردنش بریده شده بود اورا خفه کردم.

یک شب با  جسد  در خانه ماندم و بعد کف اتاق خواب را کندم و برادرم را در آنجا دفن کردم تا راز جنایتم مخفی بماند.

بعداز مدتی سرکار رفتم هرکسی هم سراغ برادرم را می‌گرفت میگفتم ازدواج کرده و رفته است هیچ فامیلی هم نداشتیم که پیگیر او باشد.

بعد از مرگ برادرم وقتی وارد خانه پدری می شدم روح او را می دیدم و دیگر این ماجرا مرا رنج می داد تا اینکه  به خدمت سربازی رفتم و بعد از بازگشت به خانه پدری ام رفتم آرام و قرار نداشتم در مدتی که با مترو به سرکار می رفتم ناگهان مکان مناسبی را در میان درختان پارک جنگی چیتگر نظرم را جلب کرد تصمیم گرفتم نبش قبر کنم و جنازه برادرم را از خانه به آنجا ببرم تا دیگر در خانه پدر ی ام به راحتی زندگی کنم...

بار دیگر کف اتاق خواب را کندم و به استخوان های برادرم رسیدم برای اینکه بتوانم جنازه را منتقل کنم باید تعدادی از استخوان ها را می شکستم با اره و هر چیزی که فکرش را بکنید استخوان های بزرگ را شکستم تا در کوله پشتی جا شود و بعد در دو مرحله استخوان را به تهران منتقل کردم...

فکر میکردم با این کار دیگر همه چیز تمام می شود اما با گذشت ۵سال بازهم آرام و قرار نداشتم خواب های پریشان و کابوس های پی در پی زندگی ام را مختل کرده بود تا اینکه پس از یک سال جابجایی  جسد  احساس کردم عذاب وجدان تمام وجودم را گرفته است وحالا آمده ام تا مرا به اتهام قتل برادرم دستگیر کنید ....

در جریان اظهارات این متهم جوان تیمی از کارآگاهان جنایی و بازپرس کشیک قتل به محل اختفای جسد رفتند و پس از پیدا شدن استخوان ها به دستور قاضی کشیک بقایای جسد به پزشکی قانونی منتقل شد تا پس از مشخص شدن هویت جسد تحقیقات فنی از متهم و افرادی که خانواده مقتول را می شناسند آغاز شود.

براساس این گزارش این پرونده تا کنون با توجه به اظهارات متهم تشکیل شده و دقیقا مشخص نیست و تحقیقات جنایی درباره ی این پرونده ادامه دارد.

منبع: رکنا
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 4
  • مهدی
    2

    خدا همه رو به راه راست هدایت کنه. اون وقت فکر میکنیم جنایت فقط تو آمریکا و کشورهای غربی هست

  • احسان
    0

    الله اکبر

  • پروانه
    0

    چه راحت مثل آب خوردن برادر برادر میکشه فرزند پدر و مادر و....

  • ناشناس
    0

    این افراد بیمار هستند ، ولی اگر کسی آنها را بی خاصیت وبه درد نخور صدا کند!
    بیش از حد روانی میشوند؟؟؟؟
    در غیر اینصورت آرام وبی آزار هستند @

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها