کربلا یا کرمانشاه؛ من فقط غر میزنم
مریم محمدپور
پیاده روی اربعین با استقبال زیادی از سوی هموطنان همراه شد. یک مناسک بزرگ و گروهی که جمعی از شیعیان را همراه کرده بود. این مناسک، آن هم با این عظمت چند سالی است که پررونق شده و در سالهای پیشتر، این تب و تاب وجود نداشت. همین ناگهانی بودن، عده دیگری را بدبین کرد که کاسهای زیر نیمکاسه است و حتما ماجرا دینی نیست و سیاسی است، آنها شاید نمیخواستند قبول کنند شیعه یک مکتب سیاسی است، یا بپذیرند که داشتن مناسک چقدر به سلامت روان کمک میکند.
ماجرا گذشت، صدای این دسته زمزمهوار به گوش میرسید اما رسا نبود تا اینکه زلزله، کمر ایران را خم کرد، در حالی که به نظر میآمد باید اولویت اول تا آخر همه ایرانیها برداشتن باری از دوش آوار دیدگان باشد، این صدا رسا شد که اگر کسانی به کربلا رفتند و حالا به کرمانشاه نمیروند، باید به نیتشان شک کنیم. در این صدا باری بر دوش گوینده نیست، بلکه شنونده محکومی وجود دارد که باید تقاص رفتارش را با رفتن به کرمانشاه بدهد.
این وجهه دینی ماجرا بود اما وجهه سیاسی هم داشت؛ ماجرای مسکن مهر. در برخی از جمعها آنقدر بحثها داغ میشد که روزهای پیش از دربی را تداعی میکرد و تنها موضوع بحث متفاوت بود. پافشاری بر اینکه اشتباه از احمدینژاد بود که کلنگ زده یا اشتباه از روحانی که تحویل داده. جالب است که شخص احمدی نژاد و شخص روحانی دو سر ماجرا قرار می گرفتند و گویی دولت و بدنه اجرایی وجود نداشته و ندارد.
ماجرا دو وجهه دارد؛ اول اینکه برخی از مردم گمان میکنند حرفی برای گفتن دارند اما جایی برای بیان کردن آن ندارند و چنین فرصتهایی بهانه است تا صدای اعتراضشان را بلند کنند. اما وجهه دیگر که تلختر از اولی است، میزان مسئولیتپذیری ماست که در هر دو حالت، بیرون گود ایستادهایم و گویی هیچ نقشی در این میانه نداریم. کمتر حرفی از مهندسان ناظر زده می زنیم که امضا می فروشند یا از کسانی که از مهندس ناظر می خواهند امضایش را بفروشد یا... ما فقط اعتراض می کنیم. چه مردم به کربلا بروند و چه کسانی باشند که به کرمانشاه نروند، وظیفه ما فقط غر زدن است!
18