سرباز گمنام ادیان ابراهیمی، یک زن است
سرباز گمنام ادیان ابراهیمی یک زن است. دکتر شریعتی هاجر را به عنوان پرومته ادیان ابراهیمی و زنی که کعبه بر کاکل او میچرخد، تصویر میکند.
به تعبیری درخشان، سرباز گمنام ادیان ابراهیمی یک زن است. دکتر شریعتی، هاجر را به عنوان پرومته ادیان ابراهیمی و زنی که کعبه بر کاکل او میچرخد تصویر میکند.
او هجر اسماعیل، معنای هاجر در زبان حبشی، مهاجر و... را پیوند داده و از شبهمذهب انتقاد میکند. در آن سو از شبهمدرنیته نیز انتقاد میکند که این هر دو سبب انقیاد زن و فراموشی او شدهاند.
یک زنِ کنیز و سیهچرده نماد ادیان ابراهیمی است؛ زنی همخانه خدا و دفنشده در ستون سوم کعبه. خداوند این زن را نماد کرد؛ زنی که همسر ابراهیم خلیلالله علیهالسلام او را شایسته هووی خودبودن هم نمیدانست و قرار بود تنها بچهای برای ابراهیم بیاورد.
چقدر نقش دکتر شریعتی در دمیدن حیات سیاسی و اجتماعی به زن بیبدیل است. چه شکوهمند گفت «به آنهایی که میگویند «زن» یک موجود ضعیفه است میگویم اگر اینگونه بود چرا خداوند خانه خود را در آرامگاه «هاجر» قرار داد؟»
خدای بیجهت در هجر اسماعیل جهت یافته و کعبه به سوی او دامن کشیده است. چه زیبا گفت شریعتی. و این مریم بود که یهوه خدای خشن و جبار یهود را که به زحمت نظری بر ویرانه دنیا میکرد، پدر و همسر کرد؛ مهربان و دلسوز کرد. کار کار یک زن است.
برای فهم عمیقتر نگاه شریعتی به زن میتوان به گفتگوهای تنهایی دکتر شریعتی رجعتی داشت و از اسلامی انقلابی حرف زد که هدف غایی از محدودیت تعدد زوجات را تکهمسری میداند یا درباره بردهداری هدف غایی را الغای تام آن میداند. اسلام انقلابی به این معنا، به روح احکام وفادار است اما به کالبد آنها نه.
یعنی آنچه در خصوص زنان بوده، عدل زمانه و تلاقی اصلاح و انقلاب نزد رسوال الله (ص) بوده است. این نگاه، نگاه متجسد و متجمد نیست، بلکه مجدد است. نگاه متجدد هم لزوماً نیست.
اسلام انقلابی، هاجر است؛ مدام در سعی است. مدام در هجرت و رفتن است و از فیکسکردن میپرهیزد. مانند دمکراسی در راه دریدا؛ رحله جدید حیات جدید. یک معنای هاجر، نامطمئن است و این معنا با کمادعایی و همواره در جستوجو و جَستوپوبودن متلائم و سازگار است.
هاجر از هجر و هجران است. او در عین برتری خود را کوچک میبیند و چون کوچک است بزرگ است. چون نمیداند، میداند. به بیان دیگر، نادانی، دانایی است به این معنی که فکر کنیم دانا هستیم. هاجر در عین دوری نزدیک است. او به دنیا پشت میکند اما دنیا به دنبال اوست. یک معنای هاجر، فرار کرده است و چه زیبا گفت امام علی (ع) که دنیا مفر یا محل فرار است و نه مقر یا محل قرار؛ ممر و محل عبور است. او دنیا را آباد میکند و خود، آزاد از دنیاست. او از دنیا فارغ است، نه فارق. یعنی مسحور و اسیر دنیا نیست و دنیا هم اسیر او نیست، بلکه در عین استقلال اما با جهان پیوسته و متصل است (متصل فعال).
او به خدا هم در عین استقلال، متصل است، اما به خدا توجه و نظر نمیکند، بلکه بر اثر تماس با خدا منفعل و از خود بیخود میشود (متصل منفعل). به راستی کسی که در نماز به معنی آیات توجه میکند، کسی که به خدا توجه میکند و تفکر میورزد، در واقع از خدا غفلت کرده و به خود توجه کرده است، اما کسی که منفعل و از خود بیخود میشود، به خدا توجه حقیقی کرده و از خود غفلت ورزیده است.
منبع: فارس
24