پشت پرده جنایت خیابان طالقانی تهران
مرد جنایتکاری که پس از قتل 5 نگهبان در یکی از روستاهای اطراف شهریار به تهران فرار کرده بود، با شلیک به چهار مأمور پلیس در تهران سرانجام دستگیر شد.
عامل تیراندازی به سوی ماموران پلیس در خیابان طالقانی تهران، مرد جوانی است که به اتهام قتل پنج مرد در شهریار تحت تعقیب بود. قاتل مدعی است لیستی سیاه برای قتل مردان دیگری را داشته که قبل از اجرای نقشهاش از سوی پلیس شناسایی و دستگیر شده است. وضعیت چهار مامور پلیس مساعد گزارش شده و با تلاش پزشکان از مرگ نجات پیدا کردهاند.
سردار حسین رحیمی، رئیس پلیس پایتخت در تشریح این حادثه هولناک در خیابان طالقانی گفت: «روز جمعه در پی حادثه تیراندازی در یکی از روستاهای شهرستان شهریار که در این حادثه پنج نفر کشته و یک نفر زخمی شده بودند، موضوع بهسرعت در دستور کار پلیس قرار داده شد.
تحقیقات اولیه نشاندهنده این موضوع بود که ضارب در پی اختلافات ملکی که سالها پیش بر سر آن اختلافودعوا داشتهاند اقدام به این عمل مجرمانه کرده و از محل متواری میشود. با توجه به حساسیت موضوع دستگیری ضارب به قید فوریت در دستور کار پلیس قرار داده شد. مشخصات به واحدهای گشتیوعملیاتی اعلام شد تا درصورت مشاهده این فرد نسبت به دستگیری او اقدام لازم را به عمل آورند.»
بررسی سلامت روانی
سردار رحیمی ادامه داد: «این فرد صبح روز شنبه در حوالی خیابان فلسطین مشاهده و توسط ماموران حاضر در صحنه شناسایی شد.
قاتل به محض مشاهده ماموران با سلاح کمری به سمت ماموران و شهروندان شلیک کرد. در این حادثه چهارنفر از ماموران مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و برای مداوا به بیمارستان منتقل شدند. این فرد شرور و جانی که به سمت ماموران و شهروندان شلیک میکرد دستگیر و از او یک قبضه سلاح کمری کشف شد.
در حالحاضر بازجویی اولیه از متهم در پلیس آگاهی در حال پیگیری و انجام است. در تحقیقات اولیه از متهم که باغدار است، انگیزه اقدام مجرمانه خود را اختلافات ملکی عنوان داشته است.»
در ادامه محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران در این باره گفت: «متهم در بازجویی های اولیه اعتراف کرد که با نگهبانان اختلاف مالی داشته و با تهیه سلاح از شهرستان دیگری، اقدام به تیراندازی کرده است. از طریق کلانتری به ما اعلام شد و بلافاصله به همراه بازپرس کشیک قتل در محل حادثه که خیابان طالقانی بود حاضر شدیم. بررسیها حکایت از این داشت که قاتل تحت تعقیب در درگیری به سمت ۴ پلیس تیراندازی و آنها را زخمی کرده است. متهم نیز برای بررسی سلامت روانی به پزشکی قانونی معرفی شده است.»
از 2 سال قبل نقشه قتل را کشیدم
این جانی 24 ساله حالا روایتی از جزئیات اختلاف و کینه مرگبارش را بیان کرد. او پسگرفتن زمینهای پدریاش را علت و انگیزه خود از این قتلعام اعلام کرد.
چی شد که به زمینهای روستای بالابان رفتی؟
آنجا متعلق به پدرم بود. او 20 سال پیش این زمینها را خرید. از همان زمان عرصه زمینها متعلق به سازمان دولتی شد. اعیان زمینها نیز متعلق به پدرم بود. با اینحال سازمان دولتی قصد داشت که این زمینها را از چنگ پدرم در بیاورد. در صورتیکه ما مدارک این زمینها را هم داریم.
پدرم در آن زمینها درخت کاشت. ولی آنها درختها را قطع کردند. نمیخواستند که پدرم هیچ سهمی از این زمینها داشته باشد. این سازمان چند سال قبل چند کانکس در چهار طرف زمین قرار داد.
نگهبانانی هم که آنجا بودند در این کانکس ها زندگی میکردند. سالها بود که اختلاف داشتیم.
به خاطر همین به سراغ نگهبانها رفتی؟
دو سال بود که نقشه کشتن مدیران سازمان را کشیده بودم. حتی اسلحه هم خریدم تا بتوانم نقشهام را اجرا کنم. هر جمعه با خودم میگفتم امروز روز اجرای نقشه است، اما به هر نحوی این موضوع کنسل میشد. تااینکه آن روز تصمیم خودم را عملی کردم.
چرا بعد از 2 سال، آن روز تصمیم خودت را عملی کردی؟
چون روز قبل با پدرم درگیر شدم. او با من دعوا کرد و گفت که تو عرضه نداری که کار ما را انجام دهی. سالهاست که بهخاطر بیعرضگیهای تو درگیر این مسأله هستیم. همین حرفهای پدرم باعث شد که نقشهام را عملی کنم و عرضه خودم را نشان بدهم.
نمیتوانستی اختلافتان را جور دیگری حل کنی؟
آن سازمان در همه سالها میخواست حق ما را بخورد. میگفت باید اعیان زمینها را به شرکت واگذار کنیم. هر بار هم پدرم به آنجا رفته بود، نگهبانها و کارگرها او را کتک زدند. برای همین کینهام نسبت به آنها زیاد بود. از وقتی 18 سالم شد نسبت به آنها کینه شدیدی به دل گرفتم.
نقشهات را چطور اجرا کردی؟
از اول میخواستم مدیران سازمان را بکشم. هدفم آنها بود. ولی وقتی وارد آنجا شدم، نگهبان مانع ورودم شد. من هم او را کشتم. بعد هم به سراغ کیوسکهای دیگر رفتم و به طرف نگهبانها شلیک کردم.
بعد از قتل چکار کردی؟
به شهرهای اطراف تهران رفتم. شب را هم در رباطکریم خوابیدم.
چی شد که به خیابان طالقانی رفتی؟
برای انجام کاری به آنجا رفتم. از اتوبوس پیاده شده بودم که ماموران را دیدم. تصور کردم که مرا شناسایی کردهاند. برای همین بدون هیچ فکری به سمتشان شلیک کردم. هدف من اصلا ماموران پلیس یا نگهبانان نبودند. من میخواستم مدیران سازمان را بکشم که این اتفاقات افتاد.