12 روش آسان برای رسیدن به خوشبختی در زندگی
از نظر علمی آدم خوشبخت کسی است که رضایتش از خودش و زندگیاش ثبات و پایداری مداومتری داشته باشد. چنین فردی بسیار کمتر به مرحلهای میرسد که بگوید: «کاش اینطور نبود» یا «کاش آنطور بود»! به همین دلیل از داشتههایش لذت بیشتری خواهد برد. هرچه احساس تاسفها کمتر باشد، فرد رضایتمندتری هستیم و این کمک میکند نگاهی شادتر و احساسی خوشایندتر داشته باشیم. یک مساله مهم این است که همه ما مستحق احساس خوشبختی هستیم اما ضریب شانس ما برای رسیدن به آن متفاوت است که در بسیاری مواقع از نظر درونی، این ضریبهای شانس دست خود ما است. ما به شما راههایی را نشان میدهیم که میتوانند ضریب شانس خوشبختیتان را افزایش بدهند.
وقتی شخصی انتقاد نابهجایی از شما میکند یا حرف ناخوشایندی به شما میزند، بهترین راه این است که آن را فراموش کنید. این را در ذهن تان داشته باشید که گاهی حرفها بیقصد و نیت قبلی و قلبی گفته میشوند؛ اما اگر به نظرتان فرد مقابلتان با آگاهی کامل و نیت قلبی صحبت نامناسبی کرده باز به یاد داشته باشید که شما با تمرین بخشش و فراموشی به فردی قویتر بدل میشوید. اگر ذهنتان را مشغول این بحثها نگه دارید، انرژی منفی زیادی در وجودتان شکل میگیرد که به احساس تنفر، کینه و حتی قصد انتقام جویی میرسد. این حسها مانع درک شادی هستند.
شاید در نگاهی بدبینانه اینطور باشد که به هرکس خوبی کردهایم، بدی دیدهایم؛ اما واقعیت ماجرا این است که وقتی مهربانی میکنید، مهربانی هم میبینید. حتی اگر این مهربانی رد و بدل شده در حد یک لبخند یا احوالپرسی گرم و دوستانه باشد. درحالیکه ما فقط بدیها را به خاطر میسپاریم. افرادی که به دیگران مهربانی میورزند، به احساس رضایتمندی درونی بیشتری میرسند که آنها را مثبتتر و شادتر نگه میدارد.
هر زمان به مشکلی چه در مواجهه با یک فرد و چه با یک اتفاق برخورد کردید، آن را فرصتی برای افزایش توانمندی حسی و محکی برای کشف تواناییهای خود ببینید. این فرصتها به شما درسهایی برای آینده میدهند تا با دانش و تجربه بیشتری رفتار کنید. جمله معروفی هست که «آنچه مرا نمیکشد، قویترم میکند». مشکلات بخشی از زندگی هستند که اگر آنها را نپذیرید و نخواهید از آنها عبور کنید، به حس آرامش و رضایت نمیرسید.
وقتی شما یک واژه کوچک اما پرمعنای «متشکرم» را در قبال کاری که دیگران برایتان انجام دادهاند، به زبان میآورید، نشان میدهید که آن مساله هرچند اندک، اما باعث رضایت خاظر شما بوده است. از طرفی وقتی از دیگران تشکر میکنید و مراتب قدرشناسیتان را ابراز میکنید، آنها را مشتاق میکنید تا بعدها با خواست ذهنی و دلی بیشتری به مشا کمک کنند. همین مساله در شکر داشتهها هم نقش دارد و شما را در زندگی به انسانی شادتر و رضایتمندتر بدل میکند.
همیشه بین خیال پردازی و بلندپروازی فاصله است. برای آنکه شادی و خوشبختی بیشتری را تجربه کنید، باید دستاوردهای بیشتری داشته باشید. اگر سقف آرزوهای شما کوتاه باشد، به همان میزان رشد هم خواهید رسید. هرچه اهداف بزرگتری داشته باشید، تلاش بیشتری برای به دست آوردن آنها میکنید و قطعا به سطح بالاتری از رضایت از خود و زندگی میرسید.
یکی از بزرگترین بازدارندههای احساس شادی، افکار منفی است. باور معروفی هست که میگوید «افکار ما به کردار ما بدل میشوند». اگر فکرتان منفی باشد قطعا عملکرد مثبتی هم نخواهید داشت. این مساله در روابط بین فردی بسیار نمود دارد. گاهی تنها به واسطه یک تفکر منفی درباره یک فرد حتی نمیتوانیم با او ارتباط مناسبی برقرار کنیم؛ حتی اگر آن تفکر واقعا وجود نداشته باشد و تنها به ما القا شده باشد. ذهنتان را از تفکر منفی درباره دیگران حتی به شکل غیبت کردن و شایعهپراکنی خالی کنید تا روح شادتری داشته باشید.
به محض آنکه خود را با یک آدم به هر حال به جهت یا جهاتی از شما در رده بالاتری قرار دارد مقایسه کنید، در تله از دست دادن اعتماد بهنفس افتاده و خود را به همین راحتی میبازید. نمیخواهیم بگوییم بهتر است خود را با آدمهای سطح پایینتر از خود مقایسه کنید تا دچار اعتماد به نفس کاذب یا حتی حس غرور بشوید. شما باید خودتان را با خودتان مقایسه کنید و ببینید نسبت به قبل چقدر رشد کردهاید تا از این رشد شخصی احساس لذت و رضایت داشته باشید. وقتی خود را از دیگران پایینتر ببینید بیبروبرگرد جایی برای احساس رضایت نخواهد ماند.
درست است که همه ما نیازمند توجه دیگران، کمک آنها و حتی حضور در حلقه عاطفی سایرین هستیم؛ اما بدان معنی نیست که اساسا خوشبختی و احساس رضایت ما وابسته به آنها باشد. در این حالت اگر هریک از این آدمها نباشند یا دچار تغییر در رفتار با ما بشوند، دیگر احساس خوشبختی نخواهیم داست. با دیگران باشید و از حضورشان لذت ببرید اما احساسات خود را وابسته به حضور یا عدم حضور آنها نکنید.
وقتی نسبت به خودتان یا دیگران صادق نباشید حسی از نارضایتی زیر پوست افکار شما موج میزند. دروغ هرچقدر هم کوچک باشد در ناخودآگاه ما عذاب وجدان ایجاد میکند و همیشه ترس از برملا شدن آن ما را در سطحی از نگرانی نگه میدارد. این نگرانی و ترس مانع از آن میشود که شادی را تمام و کمال درک کنیم. هرچه صادقتر باشیم، شاید بعضی منافع بیرونی را از دست بدهیم اما از ترس و نگرانی مزمن درونی کمتری رنج خواهیم برد.
آدمهایی که زیاد حرف میزنند، بیشتر هم اشتباه میکنند. وقتی درصد خطاهای ما افزایش پیدا میکند، سطح رضایتمندی و به تبع آن شادی ما هم کاهش مییابد. به جای آنکه مدام در بحثها شرکت کنید و حرف بزنید، شنونده باشید. خوب گوش بدهید و از تجربههای دیگران یاد بگیرید. البته شنونده خوب کسی است که تنها حرفهای خوب را بشنود وگرنه همه آنچه دیگران میگویند هم ارزش شنیدن و فکر کردن ندارد.
حتی سوپرمن هم بدون جلوههای ویژه قادر به انجام همه کارهایی که میخواهد، نیست. بله گاهی ممکن است حس کنید کاش آدمی پولدارتر، موفقتر، باهوشتر، زیباتر و... بودم؛ اما نیستم. ماجرا به همین راحتی است که شما قادر به تغییر بعضی مسائل و فاکتورها در مورد خودتان و پیرامونتان نیستید. به جای تفکر بیهوده و پرحسرت درباره چیزهایی که نمیشود، تمرکز خود را بر آن چیزهایی بگذارید که شدنی هستند.
آدمهای شاد و خوشبخت همیشه زمانی را برای خلوت خودشان در نظر میگیرند. این یعنی شما خودتان را دوست دارید؛ مسالهای که در رسیدن به رضایت درونی و لذت بردن از داشتههایتان در زندگی بسیار مهم است. شما باید آن آرامش ویژه در تنها شدن را پیدا کنید. لازم نیست تمام مدت از دیگران و جمع دوری کنید، تنها کافی است که ساعاتی را برای خودتان گذاشته، با خود صحبت کرده و برای بهتر شدن خود فکر کنید.
منبع: باشگاه خبرنگاران
16