پیتزای طبیعت/ تفاوت دیدگاه ها به حیات وحش
تغییر احساس، تفکر و نگرش انسان نسبت به حیات وحش، کاری است قابل انجام و نیاز به برنامهریزی، اراده و از همه مهمتر شکیبایی دارد، صبور بودن به این معنا که بتوانیم بپذیریم خیلی از اقدامات ضروری، نتیجه اش را در سالها و دههها نشان میهد، چه چیزی باعث میشود این میزان از تفاوت بین معنا و نحوهی ابراز عشق به حیات وحش وجود داشته باشد؟
همهی ما مادرمان را دوست داریم. همهی ما پیتزا را هم دوست داریم. ما مادرمان را دوست داریم، پس در آغوش میگیریم و میبوسیمش. پیتزا را دوست داریم و میخوریمش.
کسی مادرش را نمیخورد! کسی هم پیتزا را نمیبوسد! اما معنای دوست داشتن و شیوهی ابراز آن نسبت به همهی چیزها اینقدر ساده نیست.
در حیات وحش و طبیعت این تفاوت کاملا بارز است، بارها شکارچیها و آفرودبازها و… را دیده ایم که میگویند عاشق طبیعتاند، اما منظور آنها از عشق به طبیعت بسیار متفاوت از تصور ماست. برای ما طبیعت مادر، برای آنها، طبیعت پیتزاست.
چیزی که ما اغلب در نظر نمیگیریم دلیل این تفاوت هست. چه چیزی باعث میشود این میزان از تفاوت بین معنا و نحوهی ابراز عشق به حیات وحش وجود داشته باشد؟
احساس، فکر و نگرش انسان نسبت به حیات وحش و طبیعت بکر در درون خود متناقض و متضاد است و اغلب افراد جامعه در عین حال که طبیعت بکر را دوست دارند، از آن میترسند. در عین حال که دست نخورده بودن یک زیستگاه را مطلوب میدانند، دوست دارند در آن دست ببرند. چیزی که نگرش انسان را یکدست میکند، دانش، فرهنگ و خاطرات هست.
تمرکز ما در حفاظت حیات وحش بر تنبیه افرادی است که طبیعت را جور متفاوتی از ما میبینند. اما سوال اینجاست که آیا این تنبیه منجر به تغییر احساس، فکر و نگرش آنها به طبیعت و حیوانات میشود؟ پس آیا میشود به کارآمد و پایدار بودن این رویکرد مطمئن بود؟ مثلا اگر فردا در کشور، تغییر مسئولی منجر به کاهش دستگیری متخلفین حیات وحش بشود، با چه وضعیتی در محیط زیست و زندگی وحوش روبهرو میشویم؟
سال هاست مناطق حفاظت شدهی ایران غارت شده و در بسیاری از این مناطق، مردم با سوءاستفاده از فرصتی که پیش آمده با سلاح جنگی حیوانات را قتلعام کرده و با وانت از منطقه خارج کردند. بسیاری از مناطق ایران بیش از ۹۰ درصد از جمعیت حیات وحش خودش را از دست داده است.
متخلفها در طی حفاظتی که سالها انجام شده بود تغییر نگرش نداده و فقط در انتظار خروج مبصر از کلاس بودند.
تغییر احساس، تفکر و نگرش انسان نسبت به حیات وحش، کاری است قابل انجام و نیاز به برنامهریزی، اراده و از همه مهمتر شکیبایی دارد. صبور بودن به این معنا که بتوانیم بپذیریم خیلی از اقدامات ضروری، نتیجه اش را در سالها و دههها نشان میهد.
فراموش نکنیم که برای بسیاری از متخلفان تنبیه متخلفین ضروری است؛ اما قطعا کافی و پایدار نیست و باید آیندهنگر هم باشیم.