این مطلب زنانه را تحت هیچ شرایطی مردان نخوانند
در این مقاله قرار است تعدادی از نظرهای کاربران زن درباره نشانههای واضحِ مردان نامناسب برای رابطه که بیش از بقیه مورد توجه قرار گرفته را با هم مرور کنیم.
کاربران زنِ ردیت به تازگی شروع به صحبت درباره رابطههای ناموفق گذشته کردهاند و چیزی که بیش از همه توانست توجه دیگر کاربران را به خود جلب کند صحبتهای آنها درباره نشانههای واضحِ نادیده گرفته شده بود. این کاربران زن از سراسر دنیا در بخشهای مختلفی از این نرمافزار شروع به صحبت درباره رِد فلگها(Red Flags) یا نشانههای واضحی کردند که در زمان شروع رابطه توجهِ آنها را به خود جلب کرد اما به دلیل علاقه یا احساسات یا هر دلیل دیگری توسط آنها نادیده گرفته شد و البته بعدها بهای گزافی برای این عدم توجه پرداخت کردند.
در این مقاله قرار است تعدادی از همین نظرها که بیش از بقیه مورد توجه قرار گرفته را با هم مرور کنیم. شما کاربران خانم هم میتوانید در صورت داشتن تجربههای مشابه، آنرا با ما و بقیه کاربران در بخش نظرات به اشتراک بگذارید. در ضمن به زودی سراغ طرف دیگر همین موضوع هم خواهیم رفت و این نشانههای واضح را در زنان از دید مردان بررسی خواهیم کرد.
حسادت و شک زیاد
راستش حتی دلیل برای توضیح نمیبینم فقط به دختران جوان و بیتجربه میگویم شک و حسادت را به پای علاقه نگذارید چرا که در غیر این صورت به سختی پشیمان خواهید شد.
اصرار
راستش در روزهای نخست به اشتباه این موضوع که پاسخ منفی من به آشنایی یا مثلا عدم تمایل من به پاسخ دادن تلفن را نمیپذیرفت و آنقدر اصرار میکرد که تسلیم شوم، نشانهای از عشق و علاقه میدانستم. خیلی زود اما دریافتم این یک پرچم قرمزِ واضح است و من بسیار جوان و بیتجربه بودم که آن را ندیدم. خیلی زود فهمیدم که اگر فردی پاسخ منفی تو را نمیپذیرد یعنی مشکل رفتاری دارد و اگر نمیتواند عدم تمایل تو به پاسخ ندادن به تماس را درک کند، فردی است که میل به کنترل بر تمام زندگیات را دارد. 15 سال بعد آن نشانههای علاقه زیاد تبدیل به تهدید کردنِ من به مرگ شد و حالا به خوبی میدانم تنها زمینهای که اصرار زیاد در آن مشکلی ندارد اصرار به محافظت از خود و سلامتیات است.
رفتار با دیگران
اگر بخواهم بر اساس زندگی خودم به دخترهای جوان در زمان آشنایی توصیهای کنم میگویم به رفتارِ او با دیگرا توجه کنید. همسر من در زمان آشنایی به این دلیل که میخواست دلِ من را به دست بیاورد رفتار بسیار خوبی با من داشت و من بیتجربهتر از آن بودم که به رفتارش با دیگران توجه کنم. حتما به رفتار او با خانواده، دوستان، همکاران و به خصوص کسانی که آنها را پایینتر از خود میداند، توجه کنید. بله ممکن است هر کسی یک دوست بد یا یک همکار بد داشته باشد اما وقتی کسی ادعا میکند تمام دوستان، اعضای خانواده و همکارانش بد هستند این نشان دهنده یک الگوی رفتاری است. حتما به رفتار او با اشخاصی که تاثیری در زندگیاش ندارند مانند پیشخدمت یا رفتگر توجه کنید و همچنین با توجه به رفتارش با زنانی که جذابیتی برای او ندارند میتوانید نظر واقعیاش نسبت به زنان را بفهمید.
عجله در صمیمیت و عشق
نمیدانم چطور این موضوع بیشتر از هر چیز دیگری در این بحث تکرار نشده است و یا شاید هم من به آن توجه نکردهام اما به نظر من قطعا واضحترین پرچم قرمز تعجیل در پیش بردن رابطه، خیلی سریع ابراز عشق کردن و درخواست ازدواج در زمانی است که هنوز حتی به درستی یکدیگر را نشناختهاید.
عدم توانایی در انجام کارهای سادهای مانند گرفتن وقت دکتر
به نظر من اگر شخصیتی مانند من دارید حتما به این موضوع که از پس کارهای سادهای مانند رزرو رستوران، گرفتن وقت دکتر یا کارهایی از این دست برمیآید یا نه توجه کنید. حالا من مدتهاست که به مادر همسرم در انجام چنین کارهایی تبدیل شدهام و راستش گاهی دیگر توانایی به تنهایی به دوش کشیدن زندگیمان را ندارم.
مردان بالغی که نه همسر بلکه مادر میخواهند
راستش من قصد ندارم یک مورد جدید به این لیست اضافه کنم تنها میخواهم نظر کاربر قبلی را کاملتر کنم. نه فقط برنیامدن از پس وظایف ساده بلکه اگر در حال آشنایی با مردی هستید که به صورت کلی مانند یک کودک رفتار میکند، حواستان را حسابی جمع کنید. مردی که هدفش از رابطه با شما نه داشتن یک همراه بلکه یافتن یک مادر است به بلوغ کافی برای ورود به یک رابطه نرسیده است.
عدم همکاری در کارهای خانه
از همین ابتدا باید بگویم مسلما میتوانم درک کنم مردی از روی خستگی ناشی از کار زیاد یا سخت، توان کمک در تمیز کردن خانه یا شستن ظرفها را نداشته باشد اما اگر با مردی آشنا شدهاید که اساسا کار خانه را وظیفه زن میداند و از انجام آن خجالت میکشد به نظر من باید دوباره به همه چیز فکر کنید.
دروغهای کوچک بیاهمیت
همسر سابق من در زمان آشناییمان عادت داشت دروغهای کوچک و بیتاثیری بگوید که هیچ فایدهای برایش نداشت. برای نمونه دروغهای او اینگونه نبود که مثلا بگوید پدر ثروتمندی دارد تا من را به ادامه رابطه ترغیب کند بلکه به دروغ میگفت یکی از همکارانش به بیماری سرطان دچار شده است یا فلان دوستش برنده بلیط بخت آزمایی شده است. راستش از آنجایی که در آن زمان حسابی بیتجربه بودم و همچنین او هیچوقت سودی از این دروغها نمیبرد اهمیت چندانی به این موضوع ندادم. خیلی زود اما و البته خیلی گران این دو درس را آموختم که اول داشتن صداقت اگر نه مهمترین بلکه یکی از ارکان مهم یک رابطه سالم است و دوم فردی که توانایی گفتن دروغهای کوچک را دارد خیلی زود دروغهای بزرگ و حیاتی به شما خواهد گفت.
تنفر از همهچیز و همهکس جز شما
نمیدانم تابحال با چنین افرادی آشنا شدهاید یا نه. همسر من اینگونه بود. در زمان آشنایی خیلی صریح و صادقانه به من گفت که تنها بخش مهم و جالب زندگیاش من هستم و جز من به خاطر داشتن هیچکس یا هیچچیز در دنیا حاضر نیست حتی انگشتش را تکان دهد. همسر صادق من کاملا راست میگفت. در زمان آشنایی، شنیدن این حرف باعث میشد حس خاص و متفاوت بودن به من دست دهد و راستش حسابی لذتبخش بود. حالا اما به تمام دخترانی که در شرایط مشابهِ آن زمانِ من قرار دارند هشدار میدهم هر کسی توانایی و ظرفیت حضور در چنین رابطهای را ندارد. زندگی این افراد هیچ جنبه دیگری جز رابطه ندارد و باید آماده یک رابطه 24 ساعته بدون حتی ثانیهای تنفس باشید.
خشونت
یادم هست که وقتی در حال آشنایی با همسر سابقم بودم یکبار جر و بحثی بینمان پیش آمد و او از فرط عصبانیت با مشت به دیوار، دقیقا کنار صورت من کوبید. من در یک خانواده پر از خشونت بزرگ شده بودم و به کرات کتککاری پدر و مادرم را تماشا کرده بودم به همین دلیل نتیجه گرفتم او فقط من را خیلی دوست دارد. به زمان خیلی کمی پس از ازدواج احتیاج داشتم که بیاموزم فردی که به دیوار مشت میزند چند هفته یا چند ماه بعد هلتان خواهد داد و از آن به بعد دیگر همهچیز به سرعت پیش خواهد رفت. من خیلی زود از همسرم جدا شدم و او حالا 18 سال است که با خانم دیگری ازدواج کرده است. چند هفته قبل همسر فعلیِ همسر سابقم از طریق شبکههای اجتماعی با من تماس برقرار کرد. او اعتراف کرد که همسرش به او آسیب میزند و او حالا احساس میکند امنیت جانی ندارد. او اعتراف کرد چون خشونتهای قبلی همسرش را به خاطر حفظ رابطه و علاقه پنهان کرده است حالا کسی حرفهایش را باور نمیکند. به او گفتم با اینکه او را نمیشناسم هر کمکی از دستم بربیاید برایش انجام خواهم داد چون خوب میتوانستم حس و حالش را درک کنم.
عمل نکردن به قولها و سر حرف نماندن
اگر بخواهم فقط بر اساس زندگی خودم پاسخ این پرسش را بدهم میگویم به فردی که سر حرفش نمیماند بدبین باشید. اگر او در زمان آشنایی سر حرفهای بی اهمیت و غیر مهمش نمیماند شک نداشته باشید که بعدها حرفها و قولهای مهمش را فراموش و انکار خواهد کرد.
سلام من هم با نظرات کاربران محترم موافقم