چرا دیگران را بی ارزش می کنیم تا خودمان بدرخشیم؟
تحقیقات اجتماعی به ما می گوید که اغلب وقتی فردی رفتار انتقادی یا توهین آمیزی دارد، به دنبال قدرت است و مشخصاً بر آن است تا با این رفتار باهوش تر به نظر برسد.
حتما در محیط های کاری با افراد پرهیاهو و ظاهراً منتقدی مواجه شده اید که همیشه در حال خرده گیری از کار دیگرانند، و با شنیدن هر نظر یا ایده نو یا حتی خلاقانه ای آن چنان با اطمینان آن را رد می کنند و در مذمت آن داد سخن می دهند که فرد ایده پرداز احساس می کند چیز بی ارزشی گفته است؛ در همین راستا بر دیگران بگی نگی این امر مشتبه می شود که منتقد عجب آدم تیز بین و باهوشی است!
آیا تا به حال با کسی برخورد کرده اید که شیوه انجام کار شما را زیر سوال ببرد برای اینکه خودش شایسته تر به نظر برسد. برخی افراد احساس می کنند که نیازمند آنند تا دیگران جایگاه فکری بالاتری را برایشان لحاظ کنند، و برای رسیدن به این هدف، ساده ترین راه این است که دیگران را تخطئه کنند و زحمات شان را ناچیز جلوه دهند.
با ما همراه باشید تا کمی بیشتر این مورد را وابکاویم، و ببینیم پشت پرده این رفتار ظالمانه چه نوع تفکر و نیتی دست به کار است.
انگیزه ای برای ظلم کردن: بی ارزش کردن دیگران برای باهوش جلوه دادن خودمان
یکی از واقعیت های اجتناب ناپذیر در جهان امروز این است که بسیاری از محیط های کاری مانند جنگل هستند. جنگلی با سناریوهای پیچیده ای که عجیب ترین حیوانات در آن برای بقا به نزاع با هم می پردازند.
گاهی بخت با شما یار است و در محیط کار با همکارانی با کفایت در عین فروتنی و مدیرانی الهامبخش دم خور می شوید و گاهی هم از بخت بدتان افراد بی کفایت و فریبکار، خودشیفته، و نالایقی به غایت خودپرست همکارتان می شوند که از هر فرصتی استفاده می کنند، تا به بقیه ثابت کنند شما بی کفایت هستید و خودشان بسیار باهوش تر و لایق تر از شما هستند.
افرادی که می دانند به اندازه دیگران ماهر نیستند اما می خواهند به هر قیمتی که شده خود را با صلاحیت ترین نشان دهند و طوری رفتار کنند که انگار بدون آنها کارها لنگ می ماند و حتی تلاش می کنند به جایگاه هاو موقعیت های بالاتر هم نفوذ کنند.
تجربه نشان داده است که هرچه این افراد مهارت های کمتری داشته باشند، تهاجمی ترند. این مکانیسمی دفاعی است، استراتژی ای تا حدی ترسناک که توجه ما را به خود جلب می کند.
تحقیقات اجتماعی به ما می گوید که اغلب وقتی فردی رفتار انتقادی یا توهین آمیزی دارد، به دنبال قدرت است و مشخصاً بران است تا با این رفتار باهوش تر به نظربرسد.
چنانچه این افراد در سمت های مدیریتی قرار بگیرند، رفتاری به مراتب خشن تر و توهین آمیزتر به ویژه با زیر دستان خود دارند.
برخی از این نوع رفتارها به قدری در آنها نهادینه شده و ریشه دوانده است که خلاصی از آن هم مشکل دست دهد.
خشونت کلامی که اغلب در محل کار تجربه می شود راهی برای کسب قدرت بر دیگران است
قضاوت منفی در مورد کسی، راهبردی برای نشان دادن خود و شایستگی کاذب به مخاطب است.
انگیزه ای برای ظلم کردن
«انگیزه ظلم» به مفهومی اشاره دارد که در آن افراد یا سیستمها ممکن است به دلیل منافع یا پاداشهای درک شده مرتبط با چنین رفتاری، انگیزه ای برای انجام رفتار ظالمانه یا خشن پیدا کنند. این اصطلاح نشان میدهد که چگونه موقعیتها یا محیطهای خاصی میتوانند انگیزههایی برای ظلم یا نامهربانی ایجاد کنند.
ممکن است قبلاً در محیط کاری تان این شرایط را تجربه کرده باشید. شا بخشی از یک تیم کاری هستید که در آن ایده های نوآورانه و رویکردهای بدیع برای دستیابی به اهداف گروه و شرکت ضروری است. شما پیشنهادی را مطرح می کنید و کمی بعد، شخصی آن را به شدت رد می کند. این بارها و بارها تکرار می شود.
این درست است که دیدگاههای انتقادی با انگیزه بهبود کار موجب رشد می شوند؛ اما انتقاد با تخطئه کردن متفاوت است . وقتی کسی شما را تخطئه می کند هیج استدلال و دلیلی برای این کار مگر تحقیر کردن شما و بزرگ جلوه دادن خودش ندارد.
چنین فضایی، فضای سالمی برای رقابت نیست.
مهم نیست ایده شما چقدر خوب است یا چه پتانسیل بالایی دارد تا موجب رشد شرکت شود. شخصیت پرخاشگر بی ربطترین استدلالها را ارائه می دهد تا بگوید : " من بهتر می فهمم و پیشنهاد تو مسخره است".
ماکیاولیستی در جستجوی شناخت
اصطلاح "ظلم انگیزی" بیش از چهل سال پیش توسط دکتر ترزا آمابیل از دانشگاه استنفورد ابداع شد. به لطف تحقیقات مستدل ایشان اکنون می توان توضیح داد که چرا برخی در محیط های کاری شما را له می کنند تا خودشان مجالی برای بالارفتن پیدا کنند.
این افراد برای دست یازیدن به نیت خود همواره دیگرانی را که حرفی برای زدن و ایده ای برای مطرح کردن دارند را مورد قضاوت منفی قرار می دهند تا توانایی ها و مهارت های شان را ناچیز جلوه دهند.
استراژی افرادی که با تخطئه شدید، کار دیگران بی اهمیت جلوه می دهند کسب نوعی کاریزما و درخشش کاذب است.
دکتر آمابیل در تحقیقاتش اشاره می کند که گاهی ممکن است این رفتار شکلی از ماکیاولیسم، برای ارائه تصویری از درخشش کاذب باشد.این افراد و موقعیتی که ایجاد می کنند به شدت مخدوش و تحریف شده اند، اما متأسفانه همچنان دیده می شوند. آنها نشان می دهند که مدیر یا مدیریت یک شرکت باید برای نشان دادن عملکری بهتر و بالادست تر به کارمندش حمله کند. بابت این رفتارها در کوتاه مدت یا بلند مدت باید هزینه بالایی پرداخت شود.
تحریک به ظلم پدیده ای است که به کرات در شبکه های اجتماعی ظاهر می شود.
پدیده ای رایج در شبکه های اجتماعی
وقتی که به این مساله دقیق می شویم و ان را وا می کاویم انگار که در دوران دیگری ین رفتار وجود داشته است و اکنون دیگر خبری از ان نیست؛ اتفاقاً برعکس، هم اکنون به ویژه در رسانه های اجتماعی این وضعیت به وفور دیده می شود.
روز به روز بیشتر شاهد فحاشی در فضاهای مجازی و تخطئه کردن صرفاً به منظور له کردن دیگری که اظهار نظری متفاوت کرده و یا ایده نویی را مطرح کرده است هستیم.
افرادی که نظرات و مشارکت های دیگران را محکوم می کنند، پایمال می کنند و از آنها انتقاد می کنند.
در واقع، هرگاه فردی که در هر زمینهای از دانش دارای قدرت است، اخباری منتشر کند یا دادههایی ارائه کند، به زودی، انبوهی از نظرات تهاجمی ظاهر میشود. در حالی که باید این نکته را تکرار کنیم که انتقاد موجه و محترمانه مفید است، این افراد اغلب به دنبال تحقیر و تحقیر کارشناسان هستند تا خودشان مرجعیت کسب کنند.
بنا بر تجربه دریافته ایم که در شرایط بحرانی کسی در شبکه های اجتماعی نظری می دهد، نظری دال بر ایجاد مفری برای رهایی از بحران، که ماحصل سال هل فکر و مطالعه و تأمل است؛ به محض اینکه ایده اش را در فضای مجازی مطرح می کند حمله ها شروع می شوند و در این عرصه نابخردترین ها و کسانی که حتی نمی توانند صورت مساله را از رو بخوانند، تندترین ردیه ها را می نویسند و مطرح می کنند.
در واقع، هرگاه فردی که در هر زمینهای از دانش دارای قدرت است، اخباری منتشر کند یا دادههایی ارائه کند، به زودی، انبوهی از نظرات تهاجمی ظاهر میشود. در حالی که باید این نکته را تکرار کنیم که انتقاد موجه و محترمانه مفید است، این افراد اغلب به دنبال تحقیر و تحقیر کارشناسان هستند تا خودشان مرجعیت کسب کنند.
با رفتار پرخاشگرانه، همه می بازند
انگیزه ظلم در پسِ پشت صدای پدر مستبدی نهفته است که فرزندانش را با ترس تربیت می کند. فرزندان ترس خورده ای که با ظلم و تحقیر شدن بزرگ می شوندف مادام که در محیطی قرار می گیرند می کوشند برای اینکه کنترل امور را به دست بگیرند، عزت نفس دیگران را در نزد یگران تضعیف کنند تا خودشان دیده شوند.
متاسفانه گاهی هم شاهدیم دقیقا همان کسانی که رفتارهای ظالمانه تری دارند، بیشتر به دیگران بی احترامی می کنند و چوب لای چرخ دیگران می گذارند، موفق تر هستند و در چارت اداری زود بالا می روند.
ارتقای این افراد خطر بزرگی را متوجه شرکت می کند، زیرا با بخردی مانع از رشد شرکت می شوند؛ و راه را به روی ایده های خلاقانه می بندند. این رفتار حتی خطرناک تر از اثر دانینگ-کروگر است (افرادی با مهارتهای کمی که انگار متخصص هستند).
هر کس ارزش کار دیگری را صرفاً برای به دست آوردن قدرت کاهش دهد، در کارکرد مناسب یک محیط کار اختلال ایجاد می کند.
وقتی حمله و تحقیر اتفاق می افتد، خلاقیت جریان پیدا نمی کند. زمانی که افراد برای منافع شخصی خود حمله کنند، پیشرفت در روند کار حاصل نمی شود. آنها «سیب های بد» در سازمان ها هستند که باید کنار گذاشته شوند.
نتیجه
تخطئه کننده ها ، افرادی که خود مهارت اندکی دارند اما به دنبال تخریب دیگران برای برجسته شدن هستند، همیشه، همه جا هستند. رفتار آنها در سناریوهایی مشکل ساز است که اجازه می دهد یا حتی ممکن است برای آن ارزش قائل شود.
محیط هایی با ذهنیت های متصلب که محکوم به شکست اند. علاوه بر این، این محیط های کاری به دلیل عدم نوآوری و خلاقیت اغلب کسالت بار و خسته کننده اند.
این نوع رفتار نه منطقی است و نه اخلاقی. سازمانها تنها زمانی به موفقیت دست مییابند که از جو کاری خوب مبتنی بر احترام، همزیستی، نوآوری و میزان قابل توجهی حمایت از هوش هیجانی برخوردار باشند.
جالب بود.
الان با این متنی که نوشتید آدم جرات نمی کنه انتقادی کنه ازتون😄 ولی خدایی شخصا اعتقاد دارم هرکی تخطئه کردت تخطئش کن تا آدم شه یا کلا پرت شه کنار.
ماشاالله مطلب ها ی حکیمانه واموزند ه بهترین قشنگتر ینا عالی عالی عالی بود
همین سوال تیتر را از پزشکیان بپرسید