5 ساعت گفتگوی خبرفوری با علی اکبر رائفی پور
تلویزیون راهم نمی دهند! / صیغه زاده عرفات را می دانم چه جریانی درباره من گفت / گوگوش را سعید امامی به خارج فرستاد / من برای خاتمی سرود خواندم / به تتلو گفتم سیاسی نشو!
بودجه مصاف، تشکیلات اقتصادی رائفی پور از کجا می آید؟ چرا به او می گویند صیغه زاده یاسر عرفات؟ ماجرای اظهارنظرهای او درباره شلوار جین و شماره پرواز مرتبط با 11 سپتامبر چیست؟ آیا سلبریتی جنجالی می خواهد رئیس جمهور آینده ایران شود؟ گفتگو با علی اکبر رائفی پور درباره این سوالات و تحلیل مسائل روز را در ادامه بخوانید.
علی اکبر رائفی پور در نظرسنجی های سالهای اخیر خبرفوری در بخش های مختلف همواره چهره سال بوده است. او نه فقط در خبرفوری، بلکه در سایر بسترهای مجازی نیز حامیانی دارد که گاه حاشیه ساز می شوند.
اما چرا یک چهره دهه شصتی توانسته چنین محبوب شود؟ دلیل حاشیه سازی های او چیست؟ او توان مالی برای شبکه سازی را از کجا می آورد و آیا می خواهد با حضور در عرصه های سیاسی و انتخاباتی، از محبوبیت اجتماعی خود برای پیروزی بر رقبا استفاده کند؟
اینها سوالاتی است که در گفتگوی دکتر مصطفی انتظاری هروی با علی اکبر رائفی پور مطرح شد. گفتگویی که در روزهای پایانی سال 1400 انجام شد و برخلاف سایر مصاحبه ها بیش از حد معمول طولانی شد و قریب به 5 ساعت به طول انجامید.
اگر از حامیان رائفی پور هستید و یا در زمره کسانی هستتید که او را قبول ندارید و یا کنجکاو هستید که او کیست و چه می گوید، این گفتگو را از دست ندهید. گفتگو با چهره ای که شاید در آینده از او بیشتر بشنویم...
***
خبر فوری: در سالهای گذشته ما نظرسنجیهایی را در خبر فوری برگزار کردیم که مخاطبان دربارۀ شخصیت سال نظر میدادند. در دو سال پیاپی در حوزههای مختلف یک چهره شخصیت سال خبر فوری شد که شما بودید. آقای رائفیپور، فکر میکنید چرا در نظرسنجیهای خبر فوری و یا احیاناً جاهای دیگری، شما به عنوان یک چهره مطرح میشوید؟ چرا اینقدر ویدئوهای شما دیده میشود؟ چرا اینقدر حرفهای شما بحثبرانگیز میشود؟ چه برآوردی از جایگاه خودتان در این حوزه دارید؟
رائفیپور: نظرم این است که در چنین مواقعی ابتدا باید مخاطب بررسی بشود و مخاطبشناسی صورت بگیرد، بعد خود آن شخص بررسی شود که در این مورد بنده هستم. حالا فرض کنید من رائفیپور نیستم و بخواهم به عنوان کسی که حالا در حوزۀ رسانه کار و سواد رسانهای تدریس میکند، بررسی کنم. همواره چند عامل باعث میشود که مردم به سمت و سویی حرکت کنند یا به کسی نظر داشته باشند. در مورد فرد، قالب ارائۀ آن صحبتها هم مهم است، یک موقع هست شما مثلاً یک خواننده هستید، خب حتماً مردم از شما صدای خوب میخواهند، آهنگ خوب میخواهند، شعر خوب میخواهند، خب چیز واضحی است و اگر یک روزی شما افول بکنید، اولین کسانی که جلوی شما میایستند فنهای خودتانند. میگویند چرا فاصله گرفتی؟ ما همان مثلاً خوانندۀ پنج سال پیش را میخواهیم، چهار سال پیش را میخواهیم. درمورد در واقع این رائفیپور، اینجوری بخواهم بگویم، ببینید من فکر میکنم او یک خلأیی را پر کرد. ما یک فاصلهای داشتیم، یک گپی به وجود آمده بود بین مردم و رسانههایی که میخواستند با مردم ارتباط بگیرند و نمیتوانستند، موفق نبودند. چون اولاً نسل تغییر کرده بود، اینها همه را هنوز دهه پنجاهی و دهه شصتی میدیدند. از سمت دیگر اتفاقات جدید در دنیا افتاده بود، تکنولوژیهای جدید آمده بود، شبکههای اجتماعی آرامآرام. خب بنده هیچوقت توسط رسانههای رسمی معرفی نشدم. هیچوقت، و معروف هم نشدم. تلویزیون بنده را نمیبینید. به ندرت مثلاً یک دقیقه دو دقیقه یک برنامهای باشد. یا آن هم اگر میرویم آنقدر جنجال بعدش درست میکنند این سیاسیها که آن بندهخدایی که ما را دعوت کرد پشیمان میشود. اصلاً من آدم اینترنت هستم. یعنی به واسطۀ شبکههای اجتماعی در واقع مردم بنده را میشناسند. اینکه باید حرف جدید بزنید، این حرف برای مردم قابل فهم باشد، به لسان قوم باشد اصطلاحاً. شوخی میگفتم به یکی از این روحانیون، میگفتم باید به « لسان قوم » صحبت بکنید تا مردم ارتباط بگیرند، شما با «لسان قم» صحبت میکنید. مردم متوجه نمیشوند شما چه میگویید. و اگر هم شما فکر کردید مثلاً یک نکات را به یک نکات جذاب میشود مردم را دائم با خود نگه داشت، اینطور نیست. این غلط است و صحیح نیست. خسته میشوند. ما خیلی از سخنرانها را داشتیم، تحلیلگرها را داشتیم که مثلاً شش ماه یک سال بولد بودند، یعنی آمدند یک پیکی زدند افول کردند. هیچ خبری ازشان نیست الان.
خبر فوری: یک همچین پیشبینیای درمورد خودتان دارید؟
رائفیپور: ممکن است. آدم است. اما تا حالا در این ده،دوازده سال همهاش بالا بوده دیگر حالا در این نظرسنجیها که انجام میدهند، حالا چه... گروههای مختلف هم انجام دادند، از مجموعۀ اطلاعاتی و امنیتی بگیرید، آنها نگرانی سیاسی بیشتر دارند. فکر میکنند من یک روزی میخواهم بیایم در یک انتخاباتی، در یک چیز اینطوری. و یا حالا مجموعۀ فرهنگی من دیدم. یک مجموعۀ دانشگاه تهران نظرسنجی ایسبا، رفته بودیم آنجا اصلاً راجع به نظرسنجی داشتیم صحبت میکردیم، من متوجه شدم آنجا دوسه تا مجموعه درمورد بنده مثلاً نظرسنجی انجام داده بودند. حالا آنها بحثهای اخلاقی و قانونی کارشان را رعایت کردند و خیلی صحبت نکردند، اینکه مثلاً حالا جزء این نظرسنجی چیست و فلان. منتها متوجه شدم همانجا هم مثلاً بالا بوده. خب این کلیت را در واقع به بنده گفتند. با انگیزههای مخلتف. اگر رائفیپور هم یک روزی... بله متناسب با آن نیاز مردم حرف نزند، برایشان تولید محتوا نکند، محکوم به نابودی و شکست و فراموشی است. همه همین هستند، مردم با کسی تعارف ندارند. ببینید مردم الان مثلاً ماجرای اوکراین را... جنگ اوکراین و روسیه است تحلیل میخواهند. تحلیل درست میخواهند نه متفاوت. ببینند که این شد. پنج روز بعد اتفاق افتاد.
خبر فوری: قطعات پازل به هم میخواند.
رائفیپور: میخواند. منطق دارند مردم. و در این دوسه سال اخیر، یعنی دوسه سال آخر آقای دکتر روحانی، چون من واقعاً مجبور به موضعگیری شدم، یعنی اوضاع کشور اینقدر به نظر من به سمتی داشت میرفت، من واقعاً بخشیهاییاش را هم به مردم هیچوقت نگفتم، چون احساس میکردم که مردم بترسند. این تشویش اذهان عمومی بشود. نمیگفتم، یعنی واقعاً فاجعهای در حال رخدادن بود. همین الان هم شما میبینید مثلاً تولید نقدینگیای که... غول تولید نقدینگی، یعنی هیچکس نمیتواند کنترلش کند. همینطور روزی چندهزار میلیارد تومان به نقدینگی کشور، به حجم نقدینگی کشور دارد اضافه میشود، مثل یک بهمن. قبلاً ما چهار سال چهار سال تورم میزد، جمعش میکردند چهار سال درمیرفت فنرش، الان شده است دو سال دو سال، جمعش نکنند میشود یک سال یک سال، بعد میشود ونزوئلا. خب این جلویش گرفته می شود. خب باعث میشد هم واکنش نشان بدهم. این واکنش موجب میشد برخی از در واقع عزیزانی که بهشان رأی داده بودند، که من حق میدهم کسانی که به آقای دکتر روحانی رأی دادند را بهشان حق میدهم. این را هم بگویم، فکر نکنید مثلاً من میگویم آنها نمیفهمید خدایی نکرده، نه، بهشان حقی هم میدهم. برای اینکه حرفهایی که ایشان زد حرفهای خوبی بود، گفت هستهای را نگه میدارم،
خبر فوری: چرخ اقتصاد بچرخد، چرخ سانتریفیوژها هم بچرخد...
رائفیپور: چقدر مردم میگویند خب خوب است این امر، آن دانشهای مدرن و نوین را که اصلاً هویتمان هم شده و مسئله برایمان حیثتی شده میخواهد نگه دارد. اینها بلد نیستند بروند گفتوگو کنند، من بلدم. بالا این سردار و سرهنگ و اینها پاسدار هستند، من حقوقدان هستم. بعد دعواها را هم میخواهم بگذارم کنار. صبح تا شب احمدینژاد و لاریجانی بههم میپریدند، من با مجلس دعوا نخواهم کرد. دعوا هم نداشت با مجلس. مردم دو سال آخر دولت احمدینژاد دیده بودند که صبح تا شب مجلس و دولت با هم دعوا داشتند، میگفتند بابا این وسط پدر مردم دارد درمیآید، دعوای شما چیست آن بالا؟ بارها رهبری تذکر داد، میگوید آقا این چه کاری است. یک وزیر را بیست بار میآورند، میبردند، لج میکردند. این وزیر معرفی میکرد، آنها رأی نمیدادند. آن وزیری که آنها میگفتند این معرفی نمیکرد. اصلاً یک قصهای شده بود. بعد یک عقبهای هم از آقای هاشمی پشت ایشان بود که مردم در ذهنشان بود که هاشمی اقتصادفهم است. این نگاه را داشتند. خب الان مردم چه میخواهند؟ یک فضای آرام. کار مردم درست... با دنیا ارتباط گرفته بشود، خب همه حق دارند رأی بدهند. اما خب این نشد دیگر. یعنی نه آن گفتوگو درست انجام شد، نه اقتصاد پیش رفت، نه هستهای درستوحسابی بگویید مثلاً ماند. یکجوری شد، یک اتفاقاتی افتاد. بعد مخاطبان ایشان در واقع یعنی بگویم عزیزانی که به ایشان رأی داده بودند، خب طبیعی است مثلاً یکخرده دیگر شروع کردند...
خبر فوری: گارد گرفتند...
رائفیپور: آره گارد گرفتند. البته درصد کمی بودند. چون عموم مردم خیلی.... خیلی از کسانی که به آقای روحانی رأی داده بودند کسانی بودند که به احمدینژاد رأی داده بودند دفعه قبل. آنها با این چیزها، اصلاً چپ و راست و این چیزها کار ندارند. میگویند یکی الان راست کارمان است. من برداشتم این است، اگر... گفت: «لِکُلّ جَدیدٍ لَذَّة» اگر حرف جدید زدی، زبانفهم گفتی، مردم ارتباط گرفتند و مفید بود برای مردم، مردم با شما میمانند. نبود، شما شش ماه هم، یک ماه هم دوام نمیآورید.
خبر فوری: حالا بعضی منتقدان شما به عمد یک حاشیههایی ایجاد میکنید، مثلاً یک حرفهایی میزنید که خب بولد میشود، مردم تحریک میشوند.
رائفیپور: نه، میدانید چیست؟ کثرت است. ببینید تعداد صحبتهایم زیاد است، به قولی این مواردی که ازش بیرون میآید خیلی بیشتر میشود. خب، یعنی بیشتر به چشم میآید. در حالی که اینطور نیست. خب من اصلاً از قضا یک چیز اخلاقی دارم با خودم که آن حرف باید حرف حساب باشد. با حاشیه شما نمیتوانید یک چیزی را در واقع به چشم بیاورید. یک بخش دیگر هم این مخالفتهایی که با بنده وجود دارد، که حالا بخشیاش نظر مردم است، عزیز است برای من و محترم است، یک بخش دیگرش نه واقعاً سیاسی است، یعنی آنها روی من خیلی زوم هستند، منتظرند کوچکترین حرفی را مثلاً بنده بزنم بیایند پخش بکنند، یعنی اینطور بخواهم بگویم، اینکه گروههای مخلتفی در مقابل من وجود دارند، من اینها را دستهبندی میکنم.
خبر فوری: درمورد همین دستهبندی میخواستم بپرسم؛ شما میخواهید در واقع یک بدنۀ اجتماعی جریان سومی ایجاد کنید، چون هم اصولگرا به شما انتقاد دارند، هم اصلاحطلبها.
رائفیپور: و از انتقاد گذشته، به دسیسه رسیده است، به توهین رسیده است، به تمسخر رسیده است. من دارم میبینم دیگر. بعضی چیزها را مثلاً عجیب است. چند وقت پیش یک عزیزی با ما تماس گرفت. حالا مسئولیت نسبتاً مهمی هم در کشور دارد، گفت یک بولتنی آمده است برای آقای حداد، گفتم خب چیکار کنم؟ بولتن برای اوست. گفت در آن نوشتند مثلاً تو یک همچین کاری کردی. یعنی اینطور به شما بگویم، مطلقا وجود نداشت اصلاً. ساخته بودند خودشان.
خبر فوری: یعنی یک کلاغ، چهل کلاغ هم نشده بود، اصلاً یک کلاغ هم نبود.
رائفیپور: نه، اصلاً هیچ کلاغی نبود. صفر کلاغ! آقا کبوتر هم نبود اگر میگفتیم! واقعاً عرض میکنم. اصلاً پیگیری کردم و فلان و... نوشتند. حالا این بخشش را من باخبر شدم. خب، اصلاً به دسیسه رسیده است. ببینید یک عدهای منتقدند، مخلصشان هم هستم ها! یک وقت... من خودم آنها را دستهبندی میکنم. اما آنی که رسانه دارد، آنها با خودشان میگویند: «یک نفر آمده بالا، مگر میشود همینجوری بیاید بالا؟ امکان ندارد.» خبر فوری شما حتماً به یک جا بند است! یا با چپهاست یا با راستیها، مگر میشود شما همینجوری از وسط بیایید بالا! پاسخ من به شما، شما مثلاً دومیلیون فالوور دارید، اِ! در تلگرام؟!
من یک ایرانیام، مسلمانم، امامحسینم را دوست دارم، عاشق مملکتم هستم، و الا اگر دنبال جمع کردن مخاطب بودم که بحثهای سیاسی مطرح نمیکردم. مخالفت نمیکردم مثلاً با منتخب 23میلیون نفر آدم
خبر فوری: بله،مدام می گویند چهجوری گذاشتند؟!
رائفیپور: چهجوری گذاشتند؟ چرا برای آنیکی را نمیگذارند! چهجوری شده اینها، چه کسی پشت سر شماست؟ اصلاً یک قصههایی برایت درست میکنند دیگر. همین. میگویید آقا والله بالله مثلاً آمدیم تند تند خبر تولید کردیم، خوب پوشش دادیم، غیرجناحی عمل کردیم، نمیدونم چه... . من یادم است سه سال پیش بود در یکی از همین نظرسنجیهای شما... این نظرسنجی کانالتان برای من جالب بود، چون در نظرسنجیهای دیگر هم اتفاق افتاده بود، برای اینکه وقتی نگاه میکردم دیدم مردم هستید، چپ و راست و این چیزها ندارد، هرچه اتفاق افتاده به این نقد کردید به آن هم نقد کردید. و گفتم خب مردم نگاهشان این است، این خوب است. یعنی نظرسنجی pure است، تروتمیز است. نرفتید شهرک محلاتی مثلاً درمورد یک بسیجی نظرخواهی کنید. نرفتید در شهرک غرب هم مثلاً درمورد یک رپر مثلاً نظر بگیرید. اکباتان مثلاً. بعد یادم هست همان موقع یک سایتی هم شما داشتید، یادم هست من در آن بخش فکر کنم اینفلوئنسرها بنده را گذاشته بودید، دستهبندی کرده بودید. بنده اول شده بودم. سال زلزلۀ کرمانشاه بود. بعد خانم کلباسی هم دوم شده بودند. بعد دیدم متن خبر فوری این بود که... تقریباً در این مایهها که آخر چرا این اول شده است؟! گفت با اینکه... کسی که رسانه دارد، حالا آن عزیزی که متن را تنظیم کرده بود، اینطوری نوشته بود. من خندهام گرفته بود.
خبر فوری: حتما می گفتید حالا چرا ناراحتی؟
رائفیپور: حالا چرا ناراحتی؟ قصه این است که من اینها را دستهبندی میکنم. یعنی ببینید یک گروه خدمت شما عرض کنم اصلاحطلبها هستند. اصلاحطلبها از نظر هوش رسانهای و سواد رسانهای از اصولگراها بالاترند. دستشان هم بازتر است. و ارتباطاتی هم که با رسانههای خارجی میتوانند بگیرند، موفقترند. شما خیلی از خبرنگارهایی که الان در خارج دارند کار میکنند، اینها در رسانههای اصلاحطلب بودند. این بود دیگر. بعد این واقعیت است. و بیاخلاقتر هم هستند. یعنی رسانه رسانه است دیگر، این الان باید بزنیمش دیگر بزنیمش، به هر طریق ممکن. و مقبولیت حوزۀ اختصاصی اینهاست. تصورشان این است. تصور اینها این است که الان مقبولیت مال ماست، نمیشود یکی دیگر بیاید مقبولیت داشته باشد. ببینید در صوتی که از آقای ظریف آمد بیرون، به صورت ضمنی این دیده میشد، خیلی جالب بود. که آقای ظریف میگفت: «قاسم سلیمانی در نظرسنجیها الان از من جلوتر است.» ببین این خیلی جالب است، این لحن، لحن... یک تعجبی در آن هست. میگوید یعنی چرا!
خبر فوری: یعنی پیشفرضی دارد...
رائفیپور: بله، یک پیشفرضی دارد که همیشه ما باید جلوتر باشیم. خب این نتیجۀ چیست؟ اصلاحطلبها درمورد رائفیپور در شوک هستند. این از کجا! این دستپخت کیست! همیشه هم با یک پیشانگاره این مطلب را میبرند، من خندهام میگیرد. مثلاً عمیقترین تحلیلگرهایشان هستند! مثلاً من یک نظر راجع به روسیه دادم، بر خلاف مثلاً حالا رسانههای اصولگراست، میگویند فرمان از بالا عوض شده است لابد! یعنی از روی حرف من فکر میکنند نظام مثلاً نگاهش را به روسیه تغییر داده است. بابا اشتباه داری میزنی داداش! نظام همانجا همان نظر را دارد. من را به حساب احتمالاً چیز نظام... . من نظر شخصی خودم.
ما بانک سرمایه را با فسادش که میخواستیم برخورد بکنیم، بدهکارهای اینها را آمدیم نگاه کردیم که پولشان را نمیدادند. نفر اول؛ مسئول روزنامه قانون، اصلاحطلب بود. نفر دوم؛ حامی مالی اصولگراها، اصولگرا
خبر فوری: یعنی یک سخنگوی غیررسمی نظام شما را می دانند...
رائفیپور: آفرین، دقیقاً همینجوری میبینند، بارکالله، احسنت. و اصولگرایی. اینها در شوک هستند میگویند خب این را چه کسی بالا آورده است. بسم الله اگر این است من صبح تا شب در تلویزیون باید باشم دیگر! شماها در تلویزیون هستید. ما چرا نیستیم؟ آقای زیباکلام خیلی بیشتر از من تلویزیون میرود. خیلی بیشتر. خب، پس چرا من نیستم، به من تریبون بدهند دیگر! تا چقدر نمیدانم کانالهای 100هزارتایی، 200هزارتایی مثلاً پستی از من پخش بشود، در گروه خانوادگی و واتساپ و فلان. خب بفرستند آنجا دیگر، چرا نمیگذارند؟ چرا روزنامۀ اصولگرایی فرهیختگان حملۀ آنطوری به من میکند که اصلاً عجیبغریب است. کجا شما سابقه دارید که مثلاً درمورد یک نفر پنجشش صفحه مطلب بزنند؟ یا خبرگزاری دیگر حتی نمیخواهم اسمشان را ببرم. اصلاحطلبها پس اینطورند، یعنی در شوک هستند میگویند چطوری مثلاً آمده بالا و مقبولیت دارد. اصولگراها در شک هستند. چون دستپخت خودشان نبوده. ببینید این جماعت خیلی نفهمند. اصلاحطلبها و اصولگراها را دارم عرض میکنم. اینها اساساً یک فرهنگ در کشور حاکم کردند، یک فرهنگ دوقطبی سیاسی احمقانه که دیگر وجود ندارد، از بین رفته است. اصلاً مردم تره خرد نمیکنند برای اینها. و فکر میکنند کسی که با من نیست، حتماً اوست. اینکه بر من است که هیچ، این بیشعوری ابتداییشان است، ببخشید اینطوری میگویم، چون واقعاً از اینها انتظار نمیرود، شما مثلاً باید به مردم آموزش سیاسی بدهید. اینکه حتماً او، اوست، چون مگر میشود من یک نفر اصلاحطلب را نقد کند اصولگرا نباشد.
خبر فوری: دو قطبی است دیگر، یک چیزی مثل جنگ سرد، اما در داخل.
رائفیپور: احسنت، چقدر تعبیر قشنگی فرمودید. جنگ سرد داخلی. حتماً کمونیست است، حتماً لیبرال است.
خبر فوری: یا لیبرالی یا کمونیستی دیگر، جریان سومی ندارد.
رائفیپور: وجود ندارد. اصلاً اینطوری فکر میکند. اینها این را نمیفهمند. برای همین اصولگراها وقتی من نقدشان میکنم در شک هستند. اوایل که خیلی جالب بود، مثلاً میگفتند که این... مثلاً یک چیزهایی میگفتند به گوش من میرسید. آقا فلانی، میرفتم میگفتم تو این حرف را زدی؟ کتمان میکرد میگفت نه. میگفتم بابا شما... ببینید یک مثال برای شما بزنم مثلاً خانم الهام چرخنده یک تغییری کرده است، خودش میداند. الان جالب است خب اصولگراها چرا به ایشان تریبون نمیدهند؟ بدهند دیگر، بسم الله. هشت سال گذشت از این تغییر ایشان دیگر. هنوز در شک هستند. وقتی میگویم نمیفهمند، یعنی این. چند تا سریال خانم چرخنده را شما دیدید؟ سریالهای صداوسیما.
خبر فوری: یعنی آن توهم توطئهای که داشتید میگفتید اینجا هم هست.
رائفیپور: دارند. بله دارند. و جالب است همین را به بقیه میگویند. خودشان واقعاً متوهم هستند. بابا این بنده خدا چند سال دیگر... میگویند نه این نقشه است احتمالاً! این این شکلی هستند، مدلشان اینطوری است. پس اصولگراها هم در شک هستند، میگویند این دستپخت من نیست. ببینید اصلاحطلبها میگویند خب لابد از الهام چرخنده یک چیزی داشتند، اطلاعات این را خواستند، بعد به او گفتند ببین یا چادر سرت میکنی... اینهمه سلبریتی صبح تا شب دارند چرتوپرت میگویند در اینستاگرامشان، بالا و پایین مملکت را یکی کردند، خب چرا اطلاعات اینها را نمیگیرد ببرد مثلاً یک همچین کاری کند؟ بعد همین فقط یک دانه را گذاشتند چادر سرش کند، بعد هیچ کاری هم باهات ندارند. سریالی هم... خب این بنده خدا خرج و نان زندگیاش را از کجا باید بیاورد؟ متوجهاید چه عرض میکنم؟ خب آنطرفی که دارد به او فحش میدهد، اینطرفی هم قبولش نمیکند. و این بلایی است که سر خیلیها میتواند بیاید. و این یک الگو میشود برای مردم میگویند خب ولمان کن، جز دردسر چیزی نخواهیم داشت.
خبر فوری: بخواهید مستقل باشید از اینجا ... بین منگنه گیر میکنید.
رائفیپور: بله خوب خواهید خورد. اساساً سیاسیون ما... عجب نکتهای اشاره فرمودید، اساساً سیاسیون ما آشی که دستپخت خودشان نباشد را به رسمیت نمیشناسند و حتماً یک انگی به آن میزنند. بهترینش این است که تو آنوری هستی؛ اگر اصولگرا هستم، تو اصلاحطلبی، اگر اصلاحطلبم، تو اصولگرایی. برای همین... یک مثال جالب برایتان بزنم، ببینید من عموماً چهرهام همینطوری است، ریشی که میگذارم همینقدر است، عموماً. محرم میشود ریش میگذارم. حالا مثلاً خبرگزاری اصلاحطلب میخواهد از من مطلب بروند، چی مینویسند؟ مینوسند تحلیلگر اصولگرا. محترمانه مینویسند استراتژیست اصولگرایان. چه عکسی از من میگذارند؟ با محاسن با پیرهن مشکی.
درباره میرحسین موسوی نگفتم که ایشان عضو فراماسونری هست یا نیست، گفتم این حرفها درباره ایشان مطرح شده است. خب من چه کار کنم که بعضی ها نمی روند بخوانند
خبر فوری: باید بیاید دیگر به آن توصیف.
رائفیپور: آفرین. بعد دوست دارند هول بدهند بگویند این اصولگراست. روزنامۀ اصولگرای فرهیختگان چه عکسی از من گذاشته صفحه اولش؟ اینها را خوب است میگویم بیارید مثلاً، اگر مثلاً گوشۀ تصویر بیابید جالب میشود. شب آغاز ولایت امامزمان بوده، یا نیمه شعبان بوده، من کت قرمز تنم است، ریشهایم را زدهام، همین زلفهای کجوکولهام را یکخرده شانه هم کردم، تروتمیز نشستم روی... پشتسرم هم خب مولودی بوده. آن عکس را گذاشتند! میگوید بیبنید این ریشهایش را میزند.
خبر فوری: تصویر میآید دیگر به آن بحث.
رائفیپور: بله آن نگاه اوست. اینها واقعاً از نظر فکری کوتوله هستند و تحلیلی. ادعا؛ الی ماشاءالله. آقا من یک ایرانیام، مسلمانم، امامحسینم را دوست دارم، عاشق مملکتم هستم، و الا اگر دنبال جمع کردن مخاطب بودم که بحثهای سیاسی مطرح نمیکردم. مخالفت نمیکردم مثلاً با منتخب 23میلیون نفر آدم. کدام آدم عاقلی این کار را میکند اگر نگاهش این باشد؟ من دارم منافع ملیام را میبینم. منافع ملیام امروز ایجاب میکند بگویم آقا مردم روسیه نگاهش درمورد ایران این است ها! چین این است ها! بعد اینها چون رسانهدار هم هستند، خیلی جالب است آن بخشی را که بخواهند میتوانند بولد کنند. مثلاً من یک نظری دارم درمورد چین، بخواهید من چین را تحلیل کنم، وقتش اینجا نیست، آقا چین نقاط قوتش این است، نقاط ضعفش این است. آمریکا هم همین است، روسیه هم همین است، ایران هم همین است. بعد جالب است آمدند میگویند... کلیپ پخش شد، چقدر وایرال کردند از کانالهایی که قیمت دلار و ارز به خدا قسم گذاشته بودند، تا اینترتیمنت، طنزها، نمیدانم تا آنوریها؛ مجاهدین! یعنی یک خط جالب از منتهاالیه اینطرف تا آنطرف که مثلاً نظر دوگانۀ رائفیپور درمورد چین؛ یکجا گفته آقا اینها نکاتی که امیرالمؤمنین در مقابله با فساد میداشت را اینها دارند انجام میدهند. یکجا دیگر گفته نه این چینیها فلانند. گفته این نظرش بعد از قرارداد 25 ساله است، این...
خبر فوری: مثل همان لباس؛ کت قرمزه را قبل توافق پوشیده است، پیراهن مشکی را بعد توافق پوشیده.
رائفیپور: حالا نکتهاش چیست؟ اصلاً تمام این صحبتها حداقل مال دو سال پیش است. هیچ ربطی به قرارداد ما ندارد. چی گفتم من آنجا؟ ببین یک آدم عاقل جز این چه برداشتی میتواند بکند؟ من آنجا عرض کردم که چین در برخورد با فساد و فقرزدایی موفق است. چیکار کرده؟ این کارها را انجام داده است، آیا همینهایی نیست که امیرالمؤمنین به ما میگفت بروید انجام بدهید؟ و بخش دوم چیست؟ نقد به چین است. چی دارم میگویم؟ میگویم چین دارد به مسلمانهای اویغور ظلم میکند. چین یک کرۀ شمالی با سقف بلند است. شما از یک شهر به یک شهر دیگر در چین میخواهید بروید باید از دولت اجازه بگیرید. از تهران میخواهید بروید قم باید اجازه بگیرید. در یک سایتی ثبت کنید. همه چیز فیلتر است. گوگل فیلتر است. هم چیز فیلتر است، یک ویچت دارند، همه کارشان را با آن انجام میدهند. موتور جستوجوگر آنجا من یادم است بایدو (Baidu) بود. میگویم خب اینش هم هست. آزادی مذهبیای وجود ندارد. مسلمان را به عمد برای اینکه مطمئن باشند اسلام را رعایت نمیکند، عمداً سر کار به او گوشت خوک تعارف میکنند. مسلمانهایشان آمدند اینها را برای من گفتند. یعنی اگر نخورد اخراج است. خب الان همین عرضی که من داشتم فکر کنید یکهویی دو تا کلیپ میشود، یکجا میگویم امیرالمؤمنین... این را جدا پخش میکنند. من اینقدر از اینها بیاخلاقی دیدم اخیراً از پنجششتایشان شکایت کردم دیگر، هر شش تا هم محکوم شدند. یکیشان حبس گرفته است. که میدانید در دورۀ کرونا حبس نمیدهند. ببینید طرف چهکار کرده که دیگر... من کاملاً قانونی رفتم گفتم بسم الله من این حرفها را زدم دیگر؟ اثبات کنید.
خبر فوری: خودشان قبول کردند که اشتباه کردند؟
رائفیپور: بعضیهایشان حالا پیغام پسغام؛ تو رو خدا ببخشید، نمیدانم فلان. افراد مخلتف. یک بخش دیگر هم بالاخره اگر اینها علنی کنند سالها خبرسازیشان... آنهایشان که حبس نگرفتند سکوتند الان. هیچی نمیگویند. آقا مثلاً حالا یکی از این عزیزان آمد گفت این بحثهایی که حالا راجع به مهدویت انجام میدادیم، گفت اینها برای مجلس است، رائفیپور میخواهند بیاید مجلس. میخواهد شرکت کند. خب یک مراسم جهانی مهدوی را با این حرف به آن حاشیه سیاسی داد. یک عدهای شاید در ظن رفتند که نکند ما برویم الان در بازی سیاسی رائفی هستیم. یعنی در این ظن و گمان رفتند. شاید دو دل آمدند در آن مراسم، شاید نیامدند در آن مراسم. شما میتوانید آن دنیا جواب بدهید؟ این اخلاق است؟ بگذریم. انتخابات مجلس موقع ثبتنام، مهلت ثبتنام رد شد و من شرکت نکردم. خب حالا باید بیاد عذرخواهی کند دیگر؟ عذرخواهی کرده؟ نه، میخواهد لیست بدهد! این شأنش اجل است برای اینکه به عنوان یک کاندیدا شرکت کند، خودش میخواهد یک لیست بدهد مثلاً. تایم لیست اینها آمد. کدام لیست؟ من هیچ لیستی ندادم. حتی یک... اگر با من همین خانم دکتر الهیان با یکی دیگر از نمایندگان خانم مجلس آمدند دفتر ما، و من بحث شفافیت بهشان گفته بودم، گفتم نمایندهای که شفافیت قبول نداشته باشد من با اون کاری ندارم. باید شفافیت را قبول داشته باشد. دانه دانه را یک سایت آوردیم بالا، تند تند معرفی کردیم، اینها هم به نمایندگی از همین لیست تهران آمدند. بعد گفتند که: «نه، ما شفافیت را قبول داریم.» من دارم اسم میبرم دیگر. ایشان تعجب کرده بود آخرش میگفت من واقعاً فکر میکردم الان شما شرطتان این است که مثلاً این چهار نفر هم باید بروند در لیست.
خبر فوری: که سهمخواهی کنید.
رائفیپور: آره، گفتم مگر شرکت سهامی است؟! ما یک عمر حرف زدیم راجع به این چیزها.
خبر فوری: حتماً بقیۀ جریانها این کار را میکنند دیگر.
رائفیپور: حتماً. ما خبر داریم دیگر. میدانیم. بعد من اگر یکی روزی بخواهم کار سیاسی بکنم کاملاً زیرساختهای سیاسیاش را فراهم میکنم؛ میروم حزب تأسیس میکنم، به مردم اعلام میکنم، و حتی تفکیک میکنم.
خبر فوری: واقعاً ممکن است این کار را بکنید؟
رائفیپور: ببینید فعلاً من احساسم بر این است که جایی که هستم مفید است. و این جای خوبی است.
خبر فوری: آها مثلاً ممکن است احساس کنید برای رئیسجمهوری، مجلس حالا مثال میزنم.
رائفیپور: نه، حالا فعالیت سیاسی، اینطوری بگوییم. بگویم که یک روزی ببینم این رائفیپور آنجا برای کشورش بهتر میتواند خدمت کند، خب میروم آن کار را میکنم. اما فعلاً نه...
خبر فوری: کار پنهان نمیکنید؟
رائفیپور: نه نه اصلاً. ببینید مثلا خدمتتان عرض بکنم، خیلی از این دوستان انقلابی بودند که حالا همین نگاههای نزدیک به ما داشتند و مثلاً میگفتند آقا باید کشور را نجات داد و... همین الان دولت عوض شده، همهشان الان در دولت هستند. بنده هم در دولت هستم؟ نه. آقا میگویند آی رائفیپور مثلاً کمک کرده مثلاً این دولت آمده سر کار. خب باشد، کو؟ بعد تعجب میکنند میگویند به این چی پس رسیده است؟ این باید یک نقشی یک جایی داشته باشد دیگر. یک نقشی باید یک جایی داشته باشد. لابد پول به او دارند میدهند! لابد مثلاً پیمانکار رسانهای است. بعد خب حضرتعالی به عنوان نماینده همین خبر فوری، من نمیگویم، و نمایندۀ مردم از این جهت، اینکه شما تشریف آوردید دفتر ما را دیدید، برای هماهنگیهای همین مصاحبه میخواستید...
خبر فوری: در نسبت با خیلی از دفاتر دیگر...
رائفیپور: بالاخره آن پولها باید یک جایی بروز پیدا کند دیگر؟ خب اینطوری نیست، ببینید این خیلی بد است که میگوید یا این مدلی که من فکر میکنم هستی، یا نیستی اصلاً، یا مدل دیگر وجود ندارد اصلاً. این فوقالعاده بد است.
خبر فوری: آخر شاید بعضی از صحبتهای شما هم آقای رائفیپور یکم کمک کند. مثلاً درمورد اصلاحطلبها که فرمودید، فرض کنید شما در رابطه با میرحسین موسوی توییتی زدید بازتاب داشت.خب این سؤال پدید میآید که از کجا میآید، آیا این یک اطلاعات آشکار است، یا اطلاعات پنهان است؟ اگر اطلاعات پنهان است خب پس حتماً یک جریانی دارد این را میگوید.
رائفیپور: بببینید این سؤال خوبی است، از این جهت که... خب اینطرفیاش هم هست.
خبر فوری: و بالعکس، بله دقیقاً.
رائفیپور: اینطرفیاش را هم میگویند. میگویند که این برای چه آمد مثلاً این چه میدانم... ببینید یک مثال برایتان بزنم، ما بانک سرمایه را با فسادش که میخواستیم برخورد بکنیم، بدهکارهای اینها را آمدیم نگاه کردیم که پولشان را نمیدادند. نفر اول؛ مسئول روزنامه قانون، اصلاحطلب بود. نفر دوم؛ حامی مالی اصولگراها، اصولگرا. همینجوری داشتیم میآمدیم دیگر. اگر ما اینجا تفاوتی قائل شدیم، بسم الله بفرمایید. خب چه اتفاقی افتاده است؟ وکیل بانک سرمایه بلند شده رفته آنجا، دقت بفرمایید، گفته آقای نیکویی میشود مثلاً این پول را بیاورید پس بدهید؟ وام گرفتید دیگر! پول مردم است در بانک است، میآیید پس بدهید؟ ایشان جلوی او زنگ میزند به وزیر اطلاعات، میگذارد روی آیفون، «حاج آقا شما پنجشنبه جمعه دارید تشریف میآورید مثلاً باغ، مثلاً چنجه دوست داری یا مثلاً چیچی دوست داری؟» خب این بنده خدا از ترس عقبگرد کرده بود برگشته بود دیگر! خب این فساد هست. من اسم این را میگذارم، از نظر بنده این نوعی فساد است. از نظر بنده این است.
خبر فوری: چپ و راست ندارد.
رائفیپور: من دارم نظر شخصی خودم را میگویم. چپ و راست هم ندارد. بعد پیگیری شد آقای میلاد گودرزی آمد توییت زد، پیگیری کرد، فلان کرد، اذیت شد، فحش شنید. طنزپرداز همین روزنامه، آقای احمدرضا کاظمی یکی از تفریحاتش تمسخر ماست. دقیقاً همان روزنامه. همان روزمان دیگر صبح تا شب یک برنامهای درست کرده بود تمسخر میکرد. من خیلی سعی میکنم مثبت ببینم و ربطی بین این دو تا مسئله نبینم. یا محضر شما عرض کنم آقای ریختهگران، خب آقا پول گرفتی بیا پس بده. خب اینها الان در زندان هستند. این لذتبخش است برای من. نه که یکی زندانی بشود ها! نه، بعد اینجا چه میشود؟ او میگوید که این به کجا بند است، این میگوید نمیدانم آنیکی به کجا بند است. فساد، فساد است. مثلاً درمورد میرحسین، خیلی از این اطلاعات آشکار است دیگر، من چهکار کنم مردم نرفتند نظرات محمد مُکری را بخوانند و مطلع بشوند. یا آقای ابراهیم اسرافیلیان، نمایندۀ مجلس بوده، نظری داشت درمورد آقای موسوی. من باخبر شدم که یکی از خبرنگارها با ایشان مصاحبه گرفته سال 88، رفتم خبرنگار را پیدا کردم، خب شما هم بروید بگردید پیدا کنید. بعد گفتم که ایشان یک بخشی از حرفش را بعداً گفت من نزدم، بعد شما پیام گذاشتید که کل صوت مصاحبه هست. الان هست؟ الان ایشان دیگر فوت شده دیگر، مشکلی که ندارد، گفت بله، خب کل صوت مصاحبه را به من داد. یک خبرنگار بود، گفت میخواهم چهکار، گفت بگردم، گشت پیدا کرد به من داد مصاحبه را. خب خیلی نکات جالبی داشت. مصاحبۀ رسمی کرده ایشان. خب نرفتند کسی نرفته. بعد من اصلاً آنجا قضاوتی نکردم. گفتم ببین آقای ابراهیم اسرافیلیان درمورد ایشان این را میگوید، کتاب شهید آیت چاپ شده، درمورد آقای میرحسین این نظر را داشته، خب، اینها را بخوانید. حتی آخرش هم نگفتم هست یا نیست، گفتم این است.
خبر فوری: پایان باز است.
رائفیپور: آره میگویم خودتان بیاید انتخاب کنید. مردم ببین اینکه وقتی شما سورس میشوی باهات ارتباط میگیرند دیگر، مثلاً...
خبر فوری: که میشود در واقع بخش چهارم مخاطبهای شما دیگر...
رائفیپور: احسنت، مردم، اصلی اینهایند. اینها نه چپند، نه راستند، اینها عاشق امامحسین هستند، آرزو میکنند این حرم امامرضا بروند، دلشان، حرم را نشان میدهد دلشان تنگ میشود، بعد جادۀ شمال چهار تا آهنگ هم ممکن است گوش کنند، کافر هم نیستند، اینها عموم مردم هستند. اینها رسانه ندارند. جز پیج اینستاگرام خودشان. جز یک چیز در توییتر، یک اکانت توییتر، حالا پنجاه تا لایک بخورد، خوشحال هم بشوند، خب، رسانهدارها با من میانۀ خوبی ندارند، ببینید دستاوردهایی که مؤسسۀ ما داشته، خب، یکدهمش را یکجای دیگر داشت، یکدهمش را، بیستوسی آن بالا بود که، بدون تعارف که نشسته بود روبهرو میگفت بیا صحبت کنیم که، و الان میدانم این حرفها را میزنم میآیند سراغم میگویند که باشد یک بدون تعارف بیا. من میدانم اینها را میشناسم، هر موقع من یک نقد اینجوری کردم، چهکار کردند؟ یک برنامه ساعت یک نصفهشب از من پنج دقیقه پخش کردند. که بگویند آهان این آن نیستش، خب، این خدمت شما عرض کنم شما فکر کنید مثلاً دستگاه مقابله با ریزپرندهها بسازی داخل کشور باید میآمدند، اسلحه بسازید، آقای دستگاه CNC چهارمحوره بسازی 10میکرون خطا، خب این فوقالعاده است. بعد ما دانشجوها را برمیداریم میبریم آنجا. دانشجوهای مکانیک را برمیداریم میگوییم برو نگاه کن، هرکی میخواهد، همین چند وقت پیش دانشگاه شریف یکی از دانشجوها بلند شد روز دانشجو سخنرانی داشتم، انتقاد کرد گفتم من، بلند شو هر موقع دلت خواست بلند شو من ببرمت، برو وایستا ساعت بزن، برو تست کن ببین این را انجام میدهد یا نمیدهد، برو ببین ما آوردیم اینجا سرهم کردیم یا ساختیم، باید سر دربیاوری تو دیگر، چرا تلویزیون پخش... اگر اینها من، پشت من هستند، چرا... نخواستیم پروموت کنند، فکر کنید یک کافری، یک بیدینی در این مملکت یک دستگاهی ساخته بود، چهکار میکردید؟ توییتهای من را این صداوسیما میگذاشت، عکس من حذف میکرد. بیشترین مثلاً فیو و ریت را خورده بود، بحث اصلی شبکۀ اجتماعی بود، اینها هم یک بخشی دارند نمیدانم با شبکههای اجتماعی، یک خانمی است میآید حرف میزند، خب، بعد کلۀ توییت رو میانداختند مال کی است. اخیراً یک دو تا توییت از ما پخش کردند، آن هم اسم نبردند، همان جا مثلاً نشان داده بودند، ببیند، نگاه کند، دقت کند، توییت رائفیپور است. پس اگر این بهقولی این آدم مثلاً چه میدانم وابستگی دارد...
براساس اطلاعات مردمی که به ما می رسید، یک بار نهادهای امنیتی را از ترور حاج قاسم خبردار کردم
خبر فوری: اطلاعات پنهان بود؟
رائفیپور: آره خب میآیند میگویند. مردم با ما ارتباط میگیرند. این ماجرای جالبی را برایتان نقل کنم برای اولین بار، چون الان میشود گفت بعد از شهادت سردار سلیمانی، برخی از این مخاطبان ما خارج از کشور هستند، ایرانیهای خارجی هستند. بعضیها مثلاً افغانستانیهایی هستند که فارسی بلد هستند، بعضیها اینها اصلاً نه ایرانی هستند نه فارسی بلد هستند، یک موردش جالب بود در عراق بود، یکی از این بچههای خوزستان، آن موقعی که وایبر بود، استفاده میکردند، در وایبر با یک عراقیای آنطرف، خب اینها عرب هستند بلد هستند با هم، بهصورت راجع به مهدویت دیده بود آدم خوبی... با هم جور شده بودند، حالا چهجوری همدیگر را پیدا کردند نمیدانم، او بندهخدا از اینهایی بود که جلوی داعش میرفت میجنگید و حالا تازه آن بحثها هم پیش آمده بود اینجوری که در ذهنم هست، خب، این صحبتهای من را برای ایشان میفرستاد، یا حرفی میزد میگفت این را از کجا میگویی، گفته بود مثلاً من یک استادی دارم، حالا من هم اصلاً ایشان را ندیدم، یک استادی که مثلاً فقط یعنی من سخنرانی میکنم ایشان شنونده است. بعد خب او که فارسی بلد نبود، مثلاً یک کلیپی برایش میفرستاد بعد میگفت این دارد این را میگوید،
خبر فوری: ترجمه هم میفرستاد.
رائفیپور: ترجمه هم برایش میفرستاد. خب، یک روز با ما تماس گرفت، با مؤسسۀ که چه سختی و اوضاع یادم نیست، نزدیک به این مراسمها، مثلاً مثل عید بود، یک چیزی بود که بچهها درگیر بودند، نبودند و اینطور، تماس گرفت که آقا این میگوید من یک اطلاعات خیلی مهمی دارم فقط به دو نفر میگویم، به هیچکس دیگر نمیگویم در ایران، درمورد ایران است، همچین، گفته بود یا باید به سیدالقائد بگم، یعنی میآیم به رهبرتان میگویم، یا همینی که درمورد امامزمان حرف میزند، گفته بود آقا چه ربطی به ایشان دارد مثلاً، خب یعنی از نظر شأنیت و اینها دارم عرض میکنم، خلاصه دیگر، هر کاری کردم، گفتم حالا چه میگوید؟ گفت این میگوید که یک نفر است میخواهد حاجقاسم را ترور کند. دیدم خب بحث مهم است. گفتم خب شاید چرتوپرت بگوید، حالا این 90درصد این مراجعاتی هم که ما داریم فیک است، یعنی طرف فکر میکند اطلاعات مهمی دارد میاد مثلاً اینطور، مثلاً تحلیلش خیلی مثلاً چیزه، نه این خاص نیست. گفتم خب به من اثبات کن این حرف را، گفته بود خب عیبی ندارد در این شبکههای اجتماعی بفرستم؟ گفتیم حالا یکجوری اثبات کن ما نمیدانیم. من یادم است یک روز دفتر بودم این مسئول وقت روابط عمومیمان آمد گفتش که وای بیا ببین این چه فرستاده فلان، من دیدم یک نفر است، با لباس همین نظامی کنار حاجقاسم، دست در گردن حاجقاسم عکس داره، از آنطرف هم خدمت شما عرض کنم در یکی از کافههای بغداد هم در یک حالت خیلی ناجوری عکسش هم هست، دو تا عکس را با هم فرستاد. من این را سریع گرفتم، گفتم بگو پاک کند، پاک کردند و زنگ زدم به یکی از این دوستانی که در سپاه داشتم. گفتم آقا آن بخش حفاظتتان را میخواهم، حفاظت، گفت برای چه؟ گفتم یک مسئلۀ اینجوری، گفت خب باید به این بخش... گفتم بگید یکی به من زنگ بزند. یکی به من زنگ زد گفت از آنجا هستم، چک کردم دیدم خودش است، گفتم اگر بشود تشریف بیارید دفتر. آمد دفتر و من دو تا عکس را بهش نشان دادم گفتم یک نفر عراقی، گفت بگویید فردا صبح بیاید تهران، گفتم آقا فردا مگر... شاهعبدالعظیم نیست که من بهش بگویم بلند شود بیاید، من اصلاً... من خودم با او صحبت نکردم با واسطه دارم حرف میزنم. ایشان فردا تهران بود. یعنی همان شب برایش، آن موقع ویزا بود، آهان بگذار، قشنگ یادم است، سالی بود که این طرفدارهای اگر اشتباه نکنم، طرفدارهای مقتدی صدر ریخته بودند در منطقۀ سبز، یعنی ایشان تا در سفارت ما رسانده بود خودش را برود ویزا را بگیرد، خیلی میگفت سخت بوده و نمیدانم اینها. بعد او هم تأکید کرده بود که من... فقط به من میگوید دیگر، من هم خب دوست ندارم در این مسائل بیایم در لبه قرار بگیرم که مورد اتهام قرار بگیرم، این را خیلی رعایت میکنم کلاً، یعنی میگویم فردا او بگوید که آخ خب این لابد دوست دارد در جلسه باشد ببیند این چه اطلاعاتی میخواهد بگوید. ایشان آمد و من گفتم، گفتم... خیلی هم سیگار میکشید، همین طور پشتسرهم، همان بندهخدایی که از خوزستان هم بچۀ خودمان بود، ایرانی بود، او هم آمد بهعنوان مترجم حتی اونها قبول نکردند.
خبر فوری: گفتند مترجم را خودمان.
رائفیپور: گفتند با مترجم خودمان، ایشان باید برود بیرون، خب، بهش بر خورده بود و... گفتم بابا ولش کن، من خودم هم میآیم بیرون، بعد من اطمینان آن عزیز عراقی را جلب کردم و یک ده دقیقۀ اولی نشستم، آمدم بیرون راحت باشند. دیگر... بله ایشان مثلاً کسی بود که واقعاً قصد داشت. و، و یکی از، یکی از مهمترین شهدای ما در عراق کار این بوده، و این زده بوده. در اعترافاتش بوده و خب، الان چون تمام شده آن ماجرا، چیز شده آره. من یک بار حاجآقا را در، حاجقاسم را در پرواز دیدم، بعد به ایشان گفتم، گفتم که ببین یک بار جانت را نجات دادم ها! شوخی بود... حالا، البته ایشان جان همۀ ما را نجات داده بود، خب، ما مدیونیم امنیتمان را امثال ایشان هستیم و حالا نه تعارفی ها! واقعاً دیگر، اگر نبودند نگاه کن الان اوکراین را ببینید خداوکیلی، چه وضعی است. این مردم ما صدای گلوله نشنیدند. این خیلی حرف است، کشوری که ناتو پشتش بوده،
خبر فوری: بله از پنجرهات تانک را ببینی.
رائفیپور: ببینی، این خیلی حرف است. خب این مردم باید قدر بدانند، قدر این کسایی که رفتند را. برای همان سر ماجرای آقای مهدویکیا ناراحت شدم، گفتم بابا این زن و بچهاش را ول کرده، من یک عکسی همان موقع گذاشتم، گفتم، ایشان دخترش را بغل کرده بود دخترش، هم آقای مهدویکیا را بغل کرده بود، هم از اینطرف یک حیوان خانگی داشتند، یک سگی داشت آن هم بغل کرده بود، بعد گفتم ببین اگر بچهات امروز میتواند سگش را بغل کند بهخاطر این عکس است، عکس دوم چه بود؟ عکس یکی از این بچه، بچههای شهید مدافع حرم که رفته بود روی سنگ قبر بابایش دراز کشیده بود بغل کرده بود، خب، گفتم این امنیت ناشی از آن است دیگر، خب، حالا خدمتتان عرض کنم خب ببین اطلاعات مردمی رسیده. من هم ببین چه، من من، برید دربیاورید چه سالی بوده، پنج سال پیش بوده، شش سال پیش بوده، چه میدانم، حالا منظورم اینکه خب نه ما جایی نقل کردیم، نه هیچی مثلاً بخواهیم مثلاً حالا، خب گفتیم خب الحمدلله.
همین ماجرای صیغهزادۀ یاسر عرفات که میگوید، نگاه کن، صیغهزاده اصلاً ما همچین فحشی در ما ایرانیها نداریم، ببخشید ممکن است به یک نفر حرامزاده بگویند، بدتر، کمتر، بیشتر یک چیزی، صیغهزاده دیگر چهچه است؟ این ادبیات وهابی هاست. اینها راه انداخته اند این بحث را از عبارت شان معلوم است
خبر فوری: ناشی از ارتباط مردم است دیگر؟
رائفیپور: بله ارتباط مردم. مثلاً چه میدانم طرف میآید میگوید آقا من نمیدانم قاچاقچی میشناسم، میگویم آقا خب من چهکار کنم تو قاچاقچی میشناسی، حالا خب، میگوییم خب برو به نیروی انتظامی بگو. نه من به شما میگویم، باشه. این بندهخدا این دفتر ما کلاً شدند چیز دیگر، مثلاً، خب اینها کجا؟ هی باید بگوییم به... عینِ... آره، نامه، من یک جا میروم سخنرانی برمیگردم یک کیسه نامه با خودم برمیگردانم. وام میخواهند مردم، نمیدانم چه، میگویم ما چهکار... مشکل قوۀ قضائیه دارند، الان یک سری از این کارهای ما این مردم مثلاً چه میگویند؟ نامه میدهند میگوید آقا، ما هم میفرستیم میگوییم آقا، آقای قوۀ قضائیه ببین اینها چه میگویند بندگان خدا. آن روزی داشتم اتاقم را تمیز میکردم یک نایلونی پیدا کردم، آن روزی که یعنی، شاید بیشتر، نزدیک یک ساله داشتیم جابهجا میشدم در همین دفتر داشتیم، دیدم یک نایلونی، ببینم این چه است، من این را ندیده بودم، باز کردم دیدم اوه یکعالمه برگه و سؤال و... آره، بعد باز کردم دیگر، سؤالها را نگاه کردم دیدم چه است اینها دستهبندی، دیدم پاکت نامه است، باز کردم دیدم که بندهخدا نامه نوشته بوده به احمدینژاد، یعنی رئیسجمهور آن زمان، رئیسجمهور احمدینژاد... آره نوشته بود یک وامی به ما بده، گفتم من الان بدم به روحانی که با تیر تو را میزنند، خب، اینجوری است یعنی. بسیاری از این اطلاعات آشکار است. ببین این لیست بدهکارهای بانک سرمایه است، ما زورمان به این رسید. شما برید نمیدانم یک بانک دیگر را بردارید پیگیری کنید، آخه از یکجا شروع کردیم دیگر، خب، برید شما شروع کنید پیگیریکردن، جالب است مثلاً این نفر دوم و سوم که خوردند، نفر چهلم رفته بود بدهیاش را خودش صاف کرده بود، نفر بیستم رفته بود خودش صاف... خب الان بانک سرمایه بیاید من اینجا اعلام میکنم، بانک سرمایه بگوید ما یک ریال پول دادیم بابت این کار. وکیل میخواست بگیرد بانک سرمایه باید 10درصدش را میداد. جز این است؟ بگوید یک ریال. ما دنبال چه هستیم؟ دنبال اینکه بابا میخواهیم این، این مدل، این حاشیۀ امنیتی که اینها دارند از بین باید بره. اینها خیالشان راحت است که تلویزیون اسمشان را نمیبرد، دادگاه اسمشان را میخواهد بیاورد، جیم چ خ، نمیدانم چهچه از این چرتوپرت، نون خ چه هست؟ این سریال طنز، اینها، منظور همین است دیگر. خب، یعنی همه همین است. آقا مهران مدیری دارد نمیدانم شرکت نمیدانم چهچه درست کرده بود، یک سریالی داشت همین جوری همه کاف خاف بود، نمیدانم چهچه آره. ببین همه دارند همین را میگویند، ببین انتقاد به یک کمدین کارش همین است دیگر، اصلاً کمدی از ریشۀ کمس میآید، یعنی زهرخند، یعنی خندۀ تلخ در یونانی، خب، یعنی چه؟ یعنی اینکه من دارم میخندم اما از...
خبر فوری: خوشحالی نیست ...
رائفیپور: تلخی است. آره این، ما حتی برخی زبان خودمان دلقک را تلخک میگویند، یعنی آن هم باز تلخی دارد، خب، و اینکه اصلاً میگویند دلقکها کسایی بودند در دل آن طنزها چهار تا انتقاد به شاه میکردند. در دل آن خندهها، حالا شاه...
خبر فوری: حرفهایی را که نمیشد جدی زد و اینجوری میگفتند.
رائفیپور: آره حالا، احسنت به زبان طنز؛ خب وقتی اینها، یک چیزی عقبۀ اجتماعی دارد. وقتی مثلاً آقای مدیری میآید یک سریال طنز میسازد درمورد بیمارستان، همۀ سیستم وزارت بهداشت بهشان بر میخورد، خب، باشد، ناراحت شدید، من عذرخواهی میکنم از شما، اما خب ما داریم میرویم داخل همین بیمارستانها، همین دکترها را میبینیم دیگر. کلی زحمتکش، در همین کرونا کلی زحمت کشیدند فلان، اما ساختارش معیوب است. پزشکه مقصر نیست، ساختاری است که پزشک را جلوی مردم قرار میدهند. محرمترین شغل، کار به یکجایی برسد که رسماً بگوید که کارتخوان نقد باید بدهی.
خبر فوری: باید پول نقد را بدهی.
رائفیپور: یعنی رسماً چه؟ نمیخواهم مالیات بدهم. مالیات به چهکسی میرسد؟ به مردم. میخواهم از بیتالمال بدزدم. این من، ببین من ویژگیام این است که آن، آن رفتار را خیلی لختش میکنم، میگویم، میگوید میخواهم بدزدم. خب الان چه میشود؟ الان همین عرض من را تمام آن پزشکهایی که پول را میگوید مستقیم بده، و دارند میشنوند.
خبر فوری: بهشان بر میخورد دیگر.
رائفیپور: احسنت، آیا میپذیرند؟ الزاماً نه. نفس اجازه نمیدهد. خب میآید چهکار میکند؟ نه بابا این چرتوپرت میگوید، این به یک جایی وصل است. این مگر میشود؟ این را بهش پول میدهند. خب جز این چهها میشود؟ شما بفرمایید چهها میشود گفت؟ به یک جا وصل است، بهش پول میدهند، چه دیگر میشود گفت؟ خب همینها را دارند میگویند.
خبر فوری: اینها را دارند میگویند.
رائفیپور: حالا همینها را دارند میگویند. من مواردی بوده بابت همین انتقادهای اینشکلیای که کردم آسیب بهم رسیده. بچهام را برداشتم بردم بیمارستان بستری کردم، یک خانمی هی میآمد بیخ گوش خانم ما میگفت، عمداً ها! این بغلیای که کرونا دارد، ایشان زنگ میزد، گریهوزاری، میگفتم بابا آنجا بخش کرونایی دارد. زنگ بزن این را پیدا کن، آن یکی را پیدا کن، به این زنگ بزن، به آن زنگ بزن یا، میگفتند، از آنجا من که دسترسی نداشتم، وسط جلسه زنگ میزدم بیمارستان، میشود بخش فلان را وصل کنید، آقا الان دارند اینجوری میگویند، آقا برای چه این کار؟ بعد باخبر شدیم که یکی از این کلیپها را دیده بوده. داشت انتقام میگرفت. بعد من صدایش کردم، گفتم تو تمام این را برو ببین، این سخنرانی اراک من، که در آنجا انتقاداتی کردیم به ساختار وزارت بهداشت، برید شما گوش کنید، اگر غیرمنصفانه بود... بعد تازه بندهخدا، مثلاً نیم ساعت قبلش هم دیده بابا ما یک دفاعیه هم کردیم از خود پزشکها، گفتیم بابا اینها بندهخدا مقصر نیست، این ایراد از ساختار است.
«مصاف» اصلا بودجه حاکمیتی ندارد. اگر داشت که تا الان صد بار افشا کرده بودند. اصلا درآمد بالایی ندارد شرکت های ما
خبر فوری: همان بخش کاتشده را دیده بود.
رائفیپور: آره آن بخش را... بعد ببین منجر به کنشگری شد، این خیلی بیاخلاقیه دیگر. خب.
خبر فوری: خیلی از این تجربهها دارید که مثلاً اذیت شوید اینها، یا نه مثبتهایش بیشتر است؟
رائفیپور: نه مثبت خیلی بیشتر است. اصلاً من بخواهم جمع بکنم، واقعاً مردم، مردم واقعاً لطف دارند. بابا بالاخره ما چه میدانم، حالا قبل کرونا من واقعاً، در کرونا با مترو اینور آنور نرفتم، خب، بهخاطر همین مراعات چیز نرفتم ها! اصلاً چون سخنرانی دیگر ندارم، خیلی اینور آنور نمیروم. با ماشین خودم میآیم دفتر کارم مینشینم و تا مثلاً کارهایم را انجام بشود. جلساتم عموماً در دفترمان است. یا جلسهای بخواهم بروم با ماشین دارم میروم. با ماشین خودم هم میروم، راننده هم ندارم، یعنی بعضیها میگویند آقا این رانندهای دارد، چیزی دارد، ممکن است یکی از بچهها لطف داشته باشد، مثلاً بگوید آقا بیا با همدیگر بریم و او پشت رل بشیند، این هست، آره با کسی باشم او مینشیند پشت رل، اما اینکه یک رانندۀ مشخصی که حقوق میگیرد بابت رانندگی، مطلقا نه، خب، یا مثلاً این مؤسسه یک ماشینی، خودرویی مثلاً اینجوری، نه اصلاً، با ماشین خودمان میرویم اینور و آنرو. بعد این بهغیر از این دو سالی که مترو خب من فرودگاه هم میرفتم با مترو میرفتم. زودتر میرسیدم، ترمینال 2 میخواستم بروم، راحت پیاده میشدم میرفتم. مردم را میدیدم، سلامعلیک میکردند، اگر هم مثلاً استاد این چه است گفتی؟ این، میگفتم خب این موضوعش این است. آهان عجب. همان جا مثلاً اگر میشد نت میداد مثلاً برایش سرچ میکردم، میگفتم بیا ببین، تا جایی که میتوانستم اسم... من برخوردم... یک بار، سهچهار تا، بخواهم بگویم چهار تا بیشتر به ذهنم نمیآید. آن هم یکیاش اصلاً فوتبالی بود، میگفت چرا مثلاً به فلان فوتبالیست انتقاد کردی، میگویم بابا خب این خطاست این حرف، خب، این حرف اشتباه است. زمانی هم که طرف اصلاح کرده من تشکر کردم از او، قدردانی کردم گفتم دستت را میبوسم. آقای مهدویکیا خب، ایشان خدمت شما عرض کنم آمدند من نمیدانم گفتند که بهجای این پولهایی که خرج سوریه ما داریم میکنیم، بیاییم در ایران ورزشگاه بسازیم. بعد من گفتم بابا شما این فیلم ورزشگاه دیرالزور است که داعش با خاک یکسان کرده، فکر کنم دیرالزور بوده، قشنگ مواد منجره میچیند، یک چیزی از بالا میاندازد، با خاک یکسان میکند ورزشگاه را. میگویم بابا این اگر پایش برسد به اینجا که دیگر ورزشگاه آزادی و غیرآزادی، هیچی نمیگذارد بماند که. یک، یک هزینهای هر کشوری میکند برای امنیتش، یک هزینهای هم... شما یک هزینهای میکنی برای دزدگیر خانهتان و قفل در خانهتان، خب، یک هزینه هم میکنید برای خوشگلی داخل خانه، دکور و نمیدانم پرده بگذارید و نمیدانم گلدان بگذارید و... یک نفر بگردد بگوید آقا اصلاً ما اینجا را خوشگلش کنیم، در نگذاریم. آخه این حرف نادرست است. یا برعکسش بگوید، خب این خانه میخواهی زندگی کنی، با لذت... هر دو تای اینها باید باشد، رفاه مردم باید داشته باشند، امنیت هم داشته باشند. زیرساخت هم منتها امنیت است دیگر، خب، بدیهی است. بعد من ایشان را انتقاد کردم بهش، خب ناراحت شد. یعنی برخی ناراحت شدند، خیلی از فوتبالیستها هم واکنش نشان دادند، بعد گذشت ایشان رفتند دیدار خانوادۀ شهید فرزانه، از مدافعان حرم، رسانهای هم کردند. خب این کنشگری یعنی چه؟ یعنی اینکه، نشان میدهد که ایشان انتقاد را پذیرفته. خب، بعد من در، من دانشگاه بینالمللی امامخمینی سخنرانی داشتم، آنجا در سخنرانیام گفتم، تشکر کردم از ایشان، و هرچند تشکر نباید کرد ها! هرکس یک وظیفۀ ملیاش را انجام داده، یک نفر رفته برایمان جان داده، ما برویم وظیفهمان را انجام دادیم. اما با این وجود تشکر کردم، گفتم دست ایشان را من میبوسم، منتها این رسانههای بیمار آن بخشی که، میگویند خب الان بهترین وقتش است، رائفیپور مثلاً به یک پرسپولیسی حمله... به فوتبالیست حمله، الان باید این را بلد Bold کنیم. کاریکاتور خیلی تمام، صفحۀ بزرگ از من چاپ کرد که مثلاً من با شمشیر رفتم به نبرد با مهدویکیا، بعد خودم نصف شدم. آره خب، خدمت شما عرض بکنم، ببین این آدم، اینها را میبیند ناراحت میشود. بعد اخیراً که روی... ایشان بازیای را شرکت کردند که ظاهراً پرچم اسرائیل مثلاً روی پیرهنه بوده، من اصلاً راجع به این مسئله هیچ موضعگیری نکردم، دیدم کلی کانال و شبکههای خبری که رائفیپور یک نمیدانم تار موی سیدحسن نصرالله را با هزار تا مهدویکیا عوض نمیکنیم. اصلاً من هیچجا همچین حرفی را نزدم. مستحضرید چه میگویم؟ حتی مثلاً در جمع دونفره هم حتی نگفتم بخواهند بروند... یعنی دیگر این، نه،
خبر فوری: کاملاً ساختگی.
رائفیپور: این را میگویم ساختگی. من یک واقعاً یک نکتهای را اینجا بگویم، مردم اگه یک نکتهای از من شنیدند، یک تکه کلیپی دیدند، برایشان عجیب بود این چه حرفی است، خب، احتمال بسیار زیاد این شیطنتهای رسانهای است، سیاسی است، خب.
خبر فوری: باید چهکار کنند؟ مثلاً داخل کانال خودتان چک کنند؟
رائفیپور: آره، کانال خودمان چک کنند، از روابط عمومیمان بپرسند، خیلی است، من بخواهم بگویم اینها واقعاً تعدادش از... ما اینها را الان میخواهیم در سایت را دارند تغییر میدهند، میخواهیم یک بخشی بگذاریم، که فقط این پاسخ به این کلیپهای تقطیعی، خیلی تعدادشان زیاد شده. ببین تقطیع از همه مدلش را داشتیم، یعنی اینکه مثلاً من دارم میگویم که آقای دکتر انتظاری گفتند، فرمودند، یعنی من نقلقول دارم میکنم دیگر، این گفتند فرمودندش کات میشود من دارم میگویم. درست شد؟ میگویند رائفیپور دارد میگوید دیگر.
خبر فوری: دیگر خودش گفت.
رائفیپور: به حدی این کار را با من انجام میدهند که من در سخنرانیام تا جایی که میتوانم سومشخص استفاده میکنم کلمات را، خیلی سخت است ها! سخنرانی کنی، حواست به جمع باشه، این هم مراعات کنی، که چه؟ بله آقای دکتر میگفته که یک روز که داشته یک جا میرفته، که نشود، همین رو میشود من اولشخص بگویم، بگویم آقای دکتر انتظاری فرمودند که یک روز داشتم میرفتم فلان جا، این دیگر میشود من. مثلاً من دارم سخنرانی میکنم، میگویم که رزمندههای دفاع مقدس میگفتند ما زمان جنگ این کار را میکردیم، از اینجایش را دیگر من بگویم، آقا ما میرفتیم جلوی تانکها اینجوری میایستادیم، نمیدانم، همین تکه را VOA کات کرده، او فلاحتی واقعاً احمق است. این دفعۀ اولش نیستش، یعنی این، اصلاً کار این حماقت است، خب بابا یکخرده شعور داشته باشید، این مردم میروند قبل و بعدش را پیدا میکنند، منتها او خیالش راحت است، میگوید من VOA هستم، در سطح کلان پخش میکنم، رائفیپور میخواهد داخل یک کانال تلگرامی دویستسیچهلهزار تاییاش جواب بدهد، ده تا میخورم، نود تا بردم. او کاملاً دارد با منطق رسانۀ بدون اخلاق دارد نگاه میکند. درست شد؟ بعد میگوید رائفیپوری که مثلاً متولد سال 1363 است، زمان جنگ تو چند سالت بوده که ما داشتیم... آقا ببینید. آخر یکخرده ببین اصلاً عقل و شعور قائل بشوید برای یک نفر، چرا باید یک همچین حرفی بزند؟ خب، چرا باید بیاید یک چیزی که صد نفر صدایشان درمیآید؟ چند وقت قبلتر هم ایشان آمد، علیاکبر رائفیپور، صدایش هم همین جوری، خب، بله، سی و نمیدانم هفت ساله، سیوپنجساله، اهل مشهد، نمیدانم چه، خب ببین وقتی ایشان... هزاروسیصد و نمیدانم مثلاً هفتادوچهار رائفیپور را وزارت اطلاعات دستگیر کرد، میخواهند بگویند این یک اطلاعاتیها گرفتندش و ازش خواستند حالا باید آدم ما... بابا 1374 من کلاس چهارم ابتدایی بودم، خب، بعد من اومدم در یک برنامهای خدمت شما عرض بکنم که این را مطرح کردم، گفتم بابا این مدرسهای که من درس خوندم، این معلمم، گفتوگوی همین جوری اینترنتی بود، بعد خب، عذرخواهی ممکنه بکنه؟ بگه من اشتباه... همهچیز را اشتباه گفته بود، نمیدانم خب ما شرق مینشینیم، گفته بود نمیدانم شهرآرا نمیدانم چه، نقشه را تا میزدی میافتاد آنطرف، همهچیز. پدر علیاکبر رائفیپور مادرش به یک خبرنگار گفته بود پدر علیاکبر رائفیپور به غیبت رفت. آخه، مثلاً، یکخرده مثلاً ما اصلاً بابای ما الان الحمدلله کنار مادرم دارند زندگی میکنند، خب، بعد همینها، باز دوباره آن آمدنیوز آمد گفت، آقا نمیدانم رائفیپور نمیدانم صیغهزادۀ یاسر عرفات است، یک، چهچیزهایی که اصلاً آدم شاخ درمیآورد. من چند وقت پیش بود، یک مراسمی بود یکی از پسرداییهایم را دیدم. بعد ایشان از نظر سیاسی با هم کلکل زیاد داریم، بندهخدا یک چهاردهپانزده سالی هست میگوید شش سال دیگر اینها میخواهند بروند، خب، بعد خدمت شما عرض بکنم، همین بحث یاسر عرفات شد، بعد بهش گفتم فلانی، گفت بله، گفتم خدایی تو شبیهتر هستی، همان جا همه زدند زیر خنده، گفتند راست میگوید تو شبیهتر هستی.
خبر فوری: شما خودتان تلاش نمیکنید؟ آخر بعضی منتقدها میگویند شما هم تلاش میکنید این مرموزبودنه انگار به وجود بیاید.
رائفیپور: نه ببینید نگاه کنید، خب من باید چهکار کنم مثلاً؟ من واقعاً باید مثلاً چهکاری انجام بدم؟ مثلاً هر روز مثلاً عکس بابایم و بابابزرگ، چهکسی این کار را میکند؟ اینها مثلاً بیاورم بگذارم، بعد بیاورم عکس بگذارم، که چه شود؟ بعد تمام میشود اینها؟
خبر فوری: نه طبیعتاً.
رائفیپور: میگویند عکس بابایت نیست، عکس یکی دیگر است. من چهکار باید بکنم؟ ها؟ باید چه بگویم؟ بگویم من، من مثلاً، خب من حرف، من همکلاسی داشتم، همسایه داشتم، رفیق داشتم، با ما ارتباط دارند، چه میدانم چیز میزنند، توییت میزنند، همین چند وقت پیش مثلاً یک نفر عکس دورۀ دبیرستان ما را توییت زده بود. گفته بابا در دبیرستان فلان مثلاً ما با هم بودیم، خب، مگر، مگر، از کرۀ ما که نیامدیم، نه، من میگویم خب حواشی زندگی شخصی و زندگی شخصی، اینها کار این سلبریتیهاست. شما حرف من را گوش کن، شما یک مورد برای من بیاورید، خب، که مثلاً بنده کنشگریای داشتم که از این کارهایی که خیلیها میکنند برای جذب فالوور در شبکههای اجتماعی. خب، من شاید بگویم یک، یکیدو جا بوده من دیدم واقعاً مثلاً جمعیت میخواهد بیاید روی سن، بخواهد عکس بگیرد، گفتند ولش کن همهتان پایین بایستید من خودم عکس میگیرم. خب، یک عزیزی هم البته، هر عزیزی مثلاً دوست داشته با من عکس بگیرد من گفتم مخلص شما هم هستم بیا عکست را بگیر، کاری هم ندارم چهکسی هست، خب، لطف دارد به من، حالا نه این شاید جاسوس باشد، باشد، با یک عکسگرفتن از رائفیپور اطلاعات مثلاً؟ بعد من چه اطلاعاتی دارم که مثلاً میخواهد ببرد؟ مملکت دارند شخم میزنند میبرند، خب، خبری نیست، مثلاً اینجایش مشکل دارد. ببین حرفهای، بعد بعضی از اینها هم عقبه دارد دیگر ببین، مثلاً همین ماجرای صیغهزادۀ یاسر عرفات که میگوید، نگاه کن، صیغهزاده اصلاً ما همچین فحشی در ما ایرانیها نداریم، ببخشید ممکن است به یک نفر حرامزاده بگویند، بدتر، کمتر، بیشتر یک چیزی، صیغهزاده دیگر چهچه است؟
مصاف دنبال سوددهی نیست. دنبال مطالبه گری است. دولت در سایه نیست. کمک حال دولت است. مثلا همین بحث شفافیت از کجا آمد؟ ما از مجلس لاریجانی و مجلس قالیباف مطالبه کردیم
خبر فوری: نه اصلاً به رسمیت نمیشناسند همچین چیزی را.
رائفیپور: اصلاً نه، نداریم اصلاً. این، این مال وهابیها است این لفظ. آنها به شیعیان میگویند صیغهزاده. چون صیغه را آنها قبول ندارند. خب، چون صیغه را قبول ندارند، بهجای این لفظ حالا مثلاً توهینآمیز استفاده میکنند. یعنی من کاملاً مشخص است از لفظ صیغهزادۀ یاسر عرفات ...
خبر فوری: این واقعا از کجا آمده؟
رائفیپور: عقبۀ کجا، وهابی دارد. خب، باید هم ناراحت شوند چرا؟ چون من وهابیت را نقد کردم، مفصل، پنبهشان را چوب زدم، باید ناراحت باشند، رفتم در دانشگاه، در مناطق سنینشینمان در دانشگاهها نقد کردم. رفتم دانشگاه زاهدان، رفتم دانشگاه پیام نور بندر ترکمن، رفتم، ببین اینجوری میآیم، خدمتتان عرض کنم، رفتم دانشگاه سنندج، خب اینها از بین اهلسنت میخواستند یار... رفتم وسط اهواز، درست شد؟ این درد دارد برایشان. اینجا امضای خودش را گذاشته این پای این نوع نقدش، میگوید صیغهزاده این لفظ را دارد استفاده میکند، خب، خب اینها اسپانسرهای مالی این، برخی از اینها هستند. پوله را میدهد، یا همین اخیراً ایران اینترنشنال یک مطلبی رفت که نمیدانم درمورد شبکههای اجتماعی نمیدانم رائفیپور اینها پول میگیرند، بابت این کارهایی که در، حضوری که در شبکههای اجتماعی دارند، نمیدانم مثلاً ده دقیقه چیز بود، واقعاً 10درصدش درست نبود.
خبر فوری: آره خب سؤال است.
رائفیپور: 10درصدش هم اسم بود، مثلاً اسم این رائفیپور است. ببین اینجور.
خبر فوری: یکی از بحثهای مرموزبودن همین ماجرای مصاف است، یعنی بالاخره این سؤال پیش میآید که این بدنۀ اجتماعی، چون ما بالاخره از این بدنههای اجتماعی در فضای مجازی زیاد داریم، و خب میدانیم که خیلیهایش بودجه میگیرد دیگر، بله. طبیعتاً مقایسه میشود، میگویند این بدنۀ اجتماعیای که دارد این حرف رائفیپور را پخش میکند این چقدر دارد بودجه میگیرد، این مصاف دارد چهکار میکند؟ این اصلاً پول این سخنرانیها، گشتنها، اینطرف آنطرف به قول شما، در اهواز و سنندج و اینها، صحبتکردنها، پولش دارد از کجا میآید؟
رائفیپور: بله ببینید، خدمت شما عرض کنم، خب من یک سخنران عادی بودم. سخنران هم مردم دعوت میکنند، کسی که دعوت میکند ایابوذهابش را هم فراهم میکند دیگر، میگوید آقا این بلیطتت، تشریف بیاورید، تشریف ببرید، عزیزانی که حالا من چون خیلی سخنرانی رفتم، شاید مثلاً به نسبت سالهایی که سخنرانی کردم، شاید یک نوعی مثلاً رکورد هم باشد، خب، این دو سال که تقریباً هیچی، یعنی در کرونا، دارم یک کارهای دیگری انجام میدهم، یک زیرساختهای دارد فراهم میشود انشاءالله برای آینده. و چون میتوانستم اینترنتی هم باز هم سخنرانی کنم، دوسه ماه یک بار، اینجوری سخنرانی کردم، خدمت شما عرض کنم شاید مثلاً چه میدانم 3هزار تا، چقدر، سخنرانی رفته باشم، نشمردم، حدس میزنم، دوسههزار تایی باید باشه، بگویند که مثلاً رائفیپور اینجا آمد با دو نفر آمدند، نه سهچهار نفر، دو نفر، هرجا میرم عموماً.
خبر فوری: هیئت همراه ندارید...
رائفیپور: 99درصد موارد. تنها میروم، الا اینکه حضور آن فرد یک حضور چیزی دارد، یعنی اینکه،
خبر فوری: کاربردی است دیگر...
رائفیپور: کاربردی است، مثلاً مسئول واحد مهندسیمان است، ما رفتیم مشهد سخنرانی داریم، یک کارخانهای هم میخواهیم برویم بازدید، او باید باشد، اینطور است. خیلی مراعت میکنم سعیم بر این است که یکوقت هزینهای روی دوش، چون اینها کسایی که ما را دعوت میکنند مردم هستند، یک هیئت، یک گروه دانشجویی است مثلاً، خب اینطور است، و آرامآرام بچههایی دور من جمع شدند، گفتند ما دوست داریم کار کنیم، گفتیم خب چهکار کنیم خدایا، طرف مهندس آمده میگوید من میخواهم کار کنم، من چهکار باید بکنم؟ بهش بگویم برو مقاله درمورد مهدویت بنویس؟ خب، این از فردا دو تا مقاله بنویسه که حکم ارتدادش را میدهند، خب، چهکار باید بکنیم؟ گفتیم که آقا بیاییم یک واحد مهندسی درست بکنیم، واحد مهندسیمان را چهجوری درست کردیم؟ همان عزیز را گفتیم خودت بیا، بچهها دیگر چهکسانی مهندسی خواندند؟ دو نفر دیگر؟ بروید شرکتش را ثبت کنید. میرفتند ثبت میکردند، منتها مثلاً میگذاشتند چه میدانم مدیران صنعت ارادۀ فردا، چرا؟ که این مصافش دربیاید، اسم مؤسسه مثلاً دربیاید، اینجوری، بعد خدمت شما عارض بشوم که، چهکار کنیم آقا؟ ما میتوانیم مثلاً فلان دستگاه را بسازیم، باشد، برویم دنبال، یک سرمایهگذاری پیدا کنیم، یک سرمایهگذار هم پیدا میکردیم به آنها وصل میکردیم، خب، شروع میکردند با همدیگر کارکردن، یا بعضی موارد بود مثلاً طرف خودش میآمد میگفت آقا من، این کارخانه داشت، میگفت من این را نمیتوانم، این خلأ دارد، این واردکننده هستم، این را میخواهم مثلاً... بعد میگفتیم باشد، بعد برای اینها، من همۀ کارهایم قانونی است، من کار غیرقانونی مطلقا انجام نمیدهم، خب، چون بچهها میدانند، برای همایشها ما باید بیسیم داشته باشیم، بعد میخواهند فیلمبردار با چیز هماهنگ کنند، این واکی تاکیها که دیگر الان کارگرهای ساختمانی هم استفاده میکنند، آقا سیمان بیاور بالا، دیگر داد نمیزند که، اوسغلام مثلاً چه بفرسته، بیست طبقه را، خب، شما فکر کنید من حتی میگفتم بیسیم هم در مؤسسه نگه ندارید، همین بیسیمهای واکی تاکی، چون میدانستم یکمشت بیمار، فردا میگویند اقلام نظامی در دفتر فلان پیدا شد، میدانی چه عرض میکنم؟ خب، اینها که آرامآرام جمع شدند این مؤسسه آرامآرام شکل گرفت، همین طور مردمی، مثلاً اول چه بود؟ فقط چهار نفر بودند، یک دو تا فیلمبردار، سخنرانی من هستم، اوایل که اصلاً اگر دقت بفرمایید آن فیلمهایی که مثلاً سال 87 است، 88 است، 89 است، اصلاً کیفیتی ندارد، برای چه؟ فیلمی است که خود دانشگاه ضبط کرده، یارو مثلاً فیلمبرداره مثلاً معشوقهاش در... انشاءالله قصد ازدواج داشتند در جمع نشسته، من دارم عکس مثلاً نمیدانم هرم مصر را دارم نشان میدهم، این دارد دختره را زوم کرده. من یادم هست مردم میگفتند آقا این چه فیلمبرداری است، شما آنجا داری میگویی به این تصویر نگاه کن، این قفلی زده روی یک خانم دیگری، تصویر دیگری، بعد دیگر آرامآرام گفتیم آقا چهکار کنیم، یک اینور، یک بندهخدایی بود بچهاش نمازخوان شده بود، او گفت آقا من بیایم دوربین برایتان بگیرم، دو تا فیلم درستوحسابی بدهید بیرون. همه مردمی، همه مردمی، والله العلی العظیم، ببینید من دیگر لفظ جلاله میخورم. چهکار میتوانم بکنم؟ این اصلاحطلب، اصولگراها اگر یک سند مالی داشتند که میدادند بیرون. ببینید این علیه آیتالله مصباح بودجهاش را سند میگذارد، او علیه حسن خمینی.
خبر فوری: بودجه های رسمی را فاش می کنند.
رائفیپور: بابا اگر بود برای ما هم میآمد دیگر. بابا دیگر این شبکههای اجتماعی... بالاخره ما مخالفهای... من مخالفهای جدیای هم دارم. یعنی خیلی دو قطبی است این ماجرا. بسمالله یک عکس میگرفت بیایید این سند مالی دیدید؟ رائفی پور را کمک کردیم. هیچی...
اصلاح طلبها عادت دارند فقط فساد اصولگراها را افشا کنند و اصولگراها هم مفاسد اصلاح طلبان را. من فساد هردوی اینها را افشا می کنم. برای همین، هردو دسته با من مخالف هستند
خبر فوری: آخر الان میگویند مثلاً شما ماشینسازی دارید، اسلحهسازی دارید.
رائفیپور: حالا ماشینسازی یعنی چی؟ ببینید همین لفظش خیلی جالب است. ما آمدیم گفتیم که، من یک روزی خودم به بچهها گفتم، گفتم بابا من میروم جلوی در مثلاً ارتش سخنرانی دارم. من یک شهری میروم مثلاً صبحش برای نظامیها سخنرانی دارم. اول صبح برای نظامیها، ساعت ده یک دانشگاه، ساعت مثلاً دو و سه یک دانشگاه، غروب هم یک مسجدی یک جایی میرویم سخنرانی. میروم میگویم برای یکبار نروم دیگر. چندتا سخنرانی را بالاخره انجام بدهم. اینهمه... بالاخره بچه نظامیام من، پدرم بالاخره ارتشی است. بعد میرفتم میدیدم سالهاست که این ژسه در دست اینها است. سرباز بدبخت یک شانهاش یک وجب آمده پایینتر، زشت است دیگر مملکتی که اینجوری نقطهزنی میکند در موشک، یک اسلحه بومی نداشته باشد. حالا یک مهندسی را ما میشناختیم که به این چیزها علاقه داشت. به او گفتم مهندس این چه جوری است؟ خیلی پیچیده است؟ گفت نه از قضا میشود. آقا این میشود شروع کنیم چهار نفر جمع کردیم، یک کارگروه درست کردیم، خدمت شما عرض بکنم. اول این سلاح را طراحی کردیم. طراحیاش تمام شد، حالا باید بسازیم قطعات را، طراحی یک قصه است، ساختن آن یک چیز دیگر. اصلاً بعضی موقعها طراح قطعه را قابل ساخت ندانسته، اصلاً جای پیچ را درست ندیده است. پیچ گذاشته اما کدام پیچگوشتی میخواهد این را ببندد، که این جا اصلاً جای پیچگوشتی نیست، خب. خلاصه خدمت شما عرض بکنم به ساخت که رسید بعد دیدیم بابا این اسلحه است میآیند و ما را میگیرند. رفتیم با وزارت دفاع گفتیم ما یک همچین کاری میخواهیم. آنها هم گفتند خیلی خوب است اگر میتوانید کمک کنید. یک مجوزی گرفتیم که ما بتوانیم کار کنیم. بعد گفتم که خب بسازیم. قطعات را بدهیم به بیرون که اینها خطرناک است. اینقدر هم قطعات را اوسممدی کجوکوله، لِفت میدادید، رایت برایات میزدند. اصلاً همه چیز را چپ و راست میزدند. بعد در این اثنا با یک عزیزی آشنا شدیم او هم مثلاً از پامنبریهای ما بود. گفت من میتوانم سیانسی جمع کنم. یک سیانسی خودمان جمع میکنیم. بعد پولش را هم خودش آورد. پنجاه میلیون تومان گذاشت آن موقع. یک سیانسی جمع کردیم قطعات را خودمان بسازیم. قطعات را ساختیم اسلحه جمع شد اون قصۀ اسلحه شد این، خب. که رفتیم ارائه دادیم. کاری ندارم. که خیلی اسلحه خوبی هم شد الحمدلله. ما گفتیم عجب یک سیانسی میشود ساخت؟ خب. دستگاه سیانسی. گفتم خب این هم الان این کشور تحریم است اگر بشود همین هم خیلی خوب است. گفتیم خب باید یک شرکتی ثبت بشود. خب اینها باید یک شرکت دانشبنیان ثبت بشود. یک شرکت رفتیم و مثلاً یک شرکت ثبت شد زیر نظارت وزارت صنعت است. یک کار فرهنگی داریم میکنیم زیر نظر وزارت ارشاد است. یک بخش دیگر... برای تک تکشان جدا میرویم مجوز میگیریم. باز سهچهارتا از بچهها جمع شدند با هم یک هیئت مدیره شدند. خب اسم شرکتی که سیانسی میسازد یعنی ماشینتراش دیگر؟ میشود شرکت ماشینسازی نه خودروسازی که. اما اون مرضی که ایراناینترنشنال دارد... حالا گوش کنید یک شرکت ما داریم الان مثلاً خدمت شما عرض بکنم این پهبادها که خطر شد، آمدیم یک دانه هم برای مقابله با این ریزپرندهها درست کردیم. این هم شرکت رفتیم ثبت کردیم. بعضی از اینها شما باید بروید مجوز سمتا بگیرید. سمتا مال وزارت دفاع است. میگوید این تولید نظامی هست باید بیایید... دیگر آن دردسرهای خودش را دارد ها! باید بروید جان بکنید، بدوید و اینها. آن هم رفتیم مثلاً انجام دادیم. بعد مثلاً ما یک مهندس داریم در دوتا از این شرکتها عضو است. اینها آوردۀ مالی برای ما نداشته ها!
خبر فوری: یعنی اصلاً سودده نیست اینها؟
رائفیپور: نه یعنی اینکه نگاهمان سوددهی نیست بیشتر فرهنگسازی است، خب. به غیر از یک دستگاه پاداسکای ما که لازم دارد کشور میخرد و جالب اینکه از آن دستگاه پاداسکای واقعاً پولی به مؤسسه به مصاف و آن بخش فرهنگیهنریاش نمیرسد اصلاً. آن یک شرکت است هیئتمدیره دارد برای خودش. آنها سرمایهگذار آورده پول گذاشته است، پولش را میخواهد بردارد ببرد، سودش را میخواهد ببرد. ما فقط افتخارمان این است که مشکل تحریمی کشور را حل کردیم.
خبر فوری: یعنی شما نقش یک شتابدهندۀ کسبوکار را آنجا ایجاد کردید؟
رائفیپور: احسنت چقدر خوب توصیف کردید؛ شتابدهندهای که همه خودی هستند. همه همین بچههای امامزمانی و... چون بحث مهدویت در کار ما خیلی پررنگ است و وطندوست و وطنپرست. این ویژگیشان است. قشری هم شما بیایید مثلاً شما بچههای دفتر ما را شما دیدید قیافیههایشان را، اینها حزبالهی به آن معنا که شما میروید دَرِ یک پایگاه بسیج را باز میکنید اصلاً نیستند.
خبر فوری: آن کت قرمز را بعضی وقتها میپوشند.
رائفیپور: آره همین مردم هستند. بله ما بچههای مثلاً پایگاه بسیج هم میروند داریم، کاملاً آن طرفیاش را هم داریم. خب.
خبر فوری: اما خب قبول دارید مثلاً وقتی شما میروید وزارت دفاع مجوز میگیرید آن بحث اطلاعات پنهان و آشکاری که عرض کردم، این بالاخره یکخرده به ذهن میآید دیگر، مثلاً میگویند اِ این اسلحه میسازد پس حتماً در گوشاش میگویند بیا علیه فلانی بزن.
رائفیپور: بله، آخر مردم اطلاع ندارند. مثلاً ببینید وزارت دفاع کلاً یک وزراتخانۀ خیلی اُپِنی است. خیلی از محصولاتش را با بیرون کار میکند. خیلی از محصولاتش برونسپاری است. میگوید آقا این قطعه را فلان کارخانه تراشکاری بزند. آن اصلاً نمیداند این قطعه برای چیست؟
خبر فوری: ربطی به سازوکارهای امنیتی و اینها ندارد اصلاً؟
رائفیپور: اصلا و ابدا، اصلاً وزارت دفاع که امنیتی نیست اصلاً. تولیدات نظامی کشور است. من حتی به وزیر وقت دفاع هم عرض کردم که، جلسهای با ایشان داشتم گفتم بابا الان همین دستگاهی که ما درست کردهایم بیایید برای خودتان. ما میخواستیم این خلع برطرف بشود بحمدالله توانستیم. کارآمدی بچههای ما را نشان میدهد ها! یعنی شما بیایید در یک عرصهای که سالها کسانی هستند، نمیتوانند بزنند همۀشان را کنار. لبۀ علم منطقه حداقل، دنیا نگوییم که بعضیهایش دنیا است. چیزی تولید بکنید، خب بعد هم حسننیتتان چی است؟ بگویید بیایید کل این خطش برای شما. بیایید فقط بسازید آن مشکل برطرف بشود. مثلاً من دیدم ایراناینترنشال آمده میگوید این شرکتهای نمیدانم چی. یک سایتی به اسم "رسمیو" مال اطلاعاتی که مردم میروند یک شرکتی ثبت میکنند در روزنامه رسمی میآید دیگر؟ علنی علنی. با کد ملی بزنید میگوید چندتا شرکت به اسمتان ثبت هست. آن گراف را اصلاً همین سایت میدهد. ببینید میگوید آقای "آ" در دو شرکت است. یک نکته در مورد مؤسسه بگویم. ما نزدیک به سی تا استان داریم. تقریباً در سی تا استان رابط داریم. در ششهفتتایش دفتر داریم. رسماً تأسیس کردهایم، آدم دفتر دستک. آدم میرود، مراجعهکننده دارد اینها. مثل خراسان رضوی، مثل کرمان مثل اصفهان.
اسرائیل هیچ وقت نمی گذارد برجام شکل بگیرد. همیشه تا ایران و آمریکا می خواهند نزدیک بشوند، اسرائیل یک حمله ای انجام می دهد. صهیونیستها می خواهند ایران منزوی باشد
خبر فوری: به نام مصاف؟
رائفیپور: بله مصاف. مصاف فلانجا. برای ثبت اینها هم قانونی. یعنی برای شعبه زدن به این سادگیها نبوده است. ایستادهایم قانونش اصلاح شده درست شده است. مردم هم میگویند آقا پس دفتر فلان جایتان کجاست؟ بگذارید بابا من کار غیرقانونی انجام نمیدهم. باید درست بشود. مثلاً ما میخواهیم در حوزه سلامت یک کاری انجام دهیم. خب در مؤسسه فرهنگی پژوهشی که نمیتوانیم در حوزه سلامت وارد بشویم. آن جدا رفته است ثبت کرده است خودش را.
خبر فوری: از وزارت بهداشت مسیر خودش را طی کرده است.
رائفیپور: خب آن بچهها ممکن است بعضیهایشان در دوتا یا سهتا از اینها باشند. بستگی به تخصصشان ها! تا جایی که توانستیم. یعنی مهندسها را در مهندسیها گذاشتهایم. که سر در بیاورند. مثلاً من برادر خودم امیرحسین. من از اول مصاف به اسم خودم نبود. چون میگفتم اینور و آنور میروم وقت نمیکنم، اداره میگوید بیا امضاء کن، فلان. به او گفتم امیر تو بیا کارهای حقوقیاش را تو انجام بده. ایشان مهندسی خوانده است. هم مهندسی خدمت شما عرض بکنم آیتی خوانده است هم مهندسی راکتورهای اتمی. ایشان متأثر از ترور شهید احمدی روشن تغییر رشته داد بعد رفت راکتورهای اتمی خواند. خب سر در میآورد در حوزه کاری خودش. بعد میگویند این شرکتها... بروید ببینید سرمایۀ ابتدایی تأسیس آن شرکتها چقدر است. خب اینها هست دیگر چرا آن را نمیگویید؟ ده میلیون، یک میلیون شرکت، شرکت بوده است با صد هزار تومان. اگر افزایش سرمایه بدهم باید ثبت بشود دیگر، همانجا باز هست. بروید ببینید چقدر افزایش سرمایه دادهام. بابا یک سرمایهگذار بنده خدا آمده گفته من حاضرم در این کارتان سرمایه گذاری کنم. ما برای اینکه شفاف باشیم یک وقت نگوید من پولم را کجا میبرند میگوییم خودت هم بیا در هیئت مدیره. خودت اصلاً تو خودت بالا سر کار باش. خوشحال میشود میگوید اینها سالم هستند پول من را دور نمیریزند. خودش میآید. برداشتند اسم آن بنده خدا را زدند. حالا او برای خودش دهتا شرکت دیگر دارد. به من چه ربطی دارد؟ این صرفاً یک سرمایهگذار است.
خبر فوری: آنها هم دیگر به هم وصل میشود.
رائفیپور: آره اینها را وصل میکنند. بعد ببینید من چقدر شفاف دارم عرض میکنم این مطلب را. در این همه ما نزدیک نوزده واحد داریم. مهندسی، افق، ادیان، فرق، قومیتها، سؤالات و شبهات دینی را جواب میدهیم. امنیت غذایی داریم، باز اینها کار گروه دارد. هواشناسی نمیدانم چی چی. واحد مطالبهگری، حکمرانی مطالبهگری داریم. مطالبه از مقابله با فساد بگیرید تا الان بحث سربازی مطرح است، یا خیلی بحثهای دیگر. اینها را همه را داریم مطالعه میکنیم هرکدام. در هر واحدی اینها پنج نفر آدم بخواهد باشد. خب فکر کنید در سیتا استان بخواهد پنج نفر آدم باشد. من ماهی، یعنی مصاف، منی که میگویم به عنوان مسئول معنوی این مجموعه، ماهی به صدوسیچهل نفر حقوق میدهم. این صدوسیچهل نفر حقوقشان چقدر میشود در مجموع؟ این جالب است. ببین مثلاً واحد خانواد؟ ما به دوازده نفر حقوق میدهیم. بقیهشان نه. شصت نفر دارند کار میکنند. فیسبیلالله دارند کار میکنند.
خبر فوری: داوطلبانه.
رائفیپور: داوطلبانه است. دوست دارد میبیند آقا یک زندگی حفظ شد، میگوید آقا این کار خیر من. ارشد مشاوره است، ارشد روانشناسی، دکترای روانشناسی است. یک تایمی را میگوید من هفتهای یک روز را میتوانم بیایم اینجا، بلند میشود میآید. خب این دوازده نفر ماهی چقدر حقوق میگیرند؟ دوازدهتایشان با هم پانزده میلیون.
بدترین چیزی که راجع به بنده گفته بودند میدانید چی بوده؟ گفتند بابایش ارتشی است. به حدی من ناراحت شدم. گفتم بابای من سال شصتویک رفته در ارتش وسط جنگ. حالا او شده طاغوتی؟
خبر فوری: کار دانشجویی میشود یک جورایی...
رائفی پور: اصلاً نه ما خجالت میکشیم کرایه ماشین ایشان را میدهیم مثلاً. بعد طرف ماهی چهارصد هزارتومان، پانصد هزارتومان میگیرد. بعد میگوید من پانصد هزار تومان را دارم از یک مجموعه مهدوی میگیرم برکت زندگی من است. یک عزیزی خیلی هم وضعش خوب است. همین چند وقت پیش، قبلاً با ما کار میکرد. ما ماهی دوونیم یا سه تومان به او حقوق میدادیم. بعد دیگر قطع کردیم. به من میگفت میشود آن دوونیم را به من بدهید. من دوباره میریزم از پول خودم میریزم به حساب مؤسسه، من دوونیم مؤسسه شما را میخواهم برکت داشته. نگاه اعتقادی داشت. بیشترین حقوقی که یک نفر در مؤسسه ما میگیرد کسی است که دکتری دارد و ماهی پنجونیم دارد میگیرد. تخصصی است کارش و بنده خدا اندازه شش نفر از او کار میکشیم. اینها که حقوق میگیرند خیلی... و حقوق عرف در مؤسسه ما همین قانون کاری است، چهار تومان است. بعد گفتم مثلاً چهارصد هزارتومان را هم ما جزءِ حقوق بگیرها حساب میکنیم. من بهمن حقوق را که پرداخت کردیم خدا گواه است 120هزارتومان ته حساب مؤسسه ماند. هیچی. 120هزار تومان. اسفند عیدی هم میخواستیم بدهیم دیگر نداشتیم، شروع کردیم زنگ زدن به اینطرف و آنطرف به بانیهایمان. آقا میشود اینجا مثلاً عیدی را هم ردیف بکنید، یک کاری کنید یک کمکی کنید یک چیزی. در مجموع به این صدوسیچهل نفری که حقوق میدهیم. ماهی سیصدوهفتادهشتاد میلیون تومان میشود حقوق اینها. پانزدهتا واحد که تک تک این واحدهای ما در حوزۀ کاری خودشان جزءِ بهترینهای کشورند. که شبیه این مؤسسات و هرجایی دیگر دارد سالیانه پنجاهشصت میلیارد تومان آن یک بخش بودجه دارد. خدا گواه است. ببینید ما مثلاً واحد خانوادمان مشاوره میدهد با کمترین میزانی که میشود فقط این را یربهیر رد کرد. و با این وجود این را هم بگویم اگر یک واحدی به درآمد بیافتد، یعنی بتواند مثلاً فرض کنید واحد ماشینسازی ما شروع کند سیانسیهایش را بفروشد. آن مال خودش است.
خبر فوری: آهان، نمیآید در مؤسسه.
رائفیپور: نخیر، خودکفا است. چون از اول پولش برای سرمایهگذارش بوده. ما کمکش کردهایم. اگر مصاف مثلاً فرض کنید بیست درصدش اگر مال یک مؤسسه است باشد آن بیستدرصد را از سود آن بدهیم. که فعلاً همچین خبری نیست. یا مثلاً آن دستگاه پاداسکایی که الان دارد، اینقدر نیاز وجود دارد که باید دوباره همهاش قطعه خریده میشود دوباره به کار گرفته میشود. واقعاً اگر کسی... میگویند شما بودجه میگیرید. خب کجا ریخته میشود؟ به حساب کی ریخته میشود؟ بردارید بیاورید. ما یک شماره حساب بانک صادرات داریم. کمکهای مردمی میآید آنجا، از همانجا هم حقوقهایمان و همه کارهایمان را انجام میدهیم. اگر یک کاری دیگر بخواهیم انجام بدهیم یک شماره جدید معرفی میکنیم که این پولها با هم قاطی نشود که شرعاً مشکل پیدا میکند. مثلاً اربعین ما خواستیم برویم موکب بزنیم یک شماره جدید معرفی کردیم گفتیم هرکسی که میخواهد برای موکب مع امام منصور کمک کند آنجا پول را بریزد. ریخته، از همان استفاده میشود. یا دورهای میخواهیم برگزار کنیم هزینۀ دوره را ازشان میگیریم. دوره مهدویت برگزار کردیم گفتیم آقا مثلاً مثال یادم نیست. حساب میکردیم استاد اینقدر، فلان اینقدر، بهمان خب یربهیر سود نکنیم، چقدر؟ پنجاهوپنج هزارتومان بیاورید پول در دوره شرکت کنید. مثلاً صدهزارتومان بده. یادم است یکی از این استانها استاد را دیر رسانده بودند به پرواز بلیط باید دوباره میگرفتند، از جیبشان دادند. یعنی اینقدر پول نمانده بود که اینها یک بلیط بگیرند خدا گواه است. این شکلی است و ما این باعث شده آقای دکتر اینکه یک رقبایی ما پیدا کردیم که دائم به واسطۀ بودن این مجموعه دارند مقایسه میشوند. توسط رؤسای خودشان. میگویند که بابا اینها که همین کار را بهتر از شما دارند انجام میدهند یک قِران هم بودجه نمیگیرند. من چون گفتهام والله العلی العظیم بگویم در این دهدوازده سال یکبار آقای حاج حسین آقای یکتا آمدند دفتر ما دیدند بابا خیلی ما اوضاعمان خراب است این چه میز و صندلی بیربط و فلان اینها بعد گفتش که بابا ما داریم به مجموعه فرهنگی حداقل در امکاناتشان کمک بکنیم حداقل میز و صندلی بهشان میدهیم. گفتم خدا خیرت بدهد یک میز و صندلی میتوانید به ما بدهید، بدهید. گفتش که 17میلیون تومان بروید صندلی و ... ایشان حی و حاظر و زنده است الحمدلله. هفده میلیون تومان. من گفتم میشود این هفده میلیون تومان را به جای اینکه میز و صندلی به ما بدهید پولش را بدهید؟ گفت چرا؟ گفتم تو میز و صندلی میروی میخری میآوری میدهی. من با 17میلیون در پا منبریهایم امدیافساز دارم. که میدانم هزینۀ ساختوساز از من نمیگیرد. بروم من ورق امدیاف بخرم بدهم ایشان بسازد. یعنی ما از 17میلیون به اندازۀ 20میلیون از آن میز و صندلی درآوردیم. آنها هست هنوز هم این کتابخانههایی که ما در دفتر داریم همهاش برای آن موقع است. خب زحمت کشیدند من یادم است میآمدند ماه رمضان بود خدا شاهد است، عکسهایمان هست.
این نقد را قبول دارم که می گویند چرا رائفی پور درباره همه چیز اظهارنظر می کند. خودم دوست نداشتم چنین می شد
خبر فوری: این تنها پولی است که از این مسیر آمد.
رائفیپور: خود من هم کمک میکردم. بله. و یک جای دیگر هم، این هم خیلی جالب است. مثلاً ما یک همکاری با شهرداری انجام دادیم دورۀ آقای امرودی معاونت فرهنگی اجتماعی. گفتیم آقا یک جشنواره کاریکاتور میخواهیم برگزار کنیم. گفتند باشد. برآوردتان چقدر است؟ جشنواره کاریکاتور جهانی. ببین اینها بودنِ ما خیلی از این دله دزدیها را رو میکند. یک جشنواره جهانی را مثلاً چهارپنج سال پیش چقدر میشد درآورد؟ ما گفتیم که برآورد کردیم پنجاه میلیون تومان. گفت آقا نمیتوانیم. گفتیم اصلاً کاریکاتور چیزی نیست. ایمیل میخواهی بزنی بگویی بفرستید. یک جایزه نفر اول هزار دلاری میگذارید با دلار آنموقع. آقا زد ایشان عوض شد. ما رفتیم دعوتنامه فرستادیم کاریکاتوریستها کارها را فرستادند ما مانده بودیم. پول نداشتیم. گفتیم بیا بابا آرمت هم بزن. ایشان رفته بود بنده خدا. قصد کمک هم داشت ها! نمیتوانست دیگر رفته بود عوض شده بود. بعد دیگر خدایا چه کار کنیم چه کار نکنیم. نفر اولمان هم آقای بیژنی شد. هنوز هم که هنوز است جایزه نفر اول را نصفش را گرفته. آره همیشه تیکه به من میاندازد میگوید نمیخواهید بقیه جایزمان را بدهید؟ نتوانستیم بدهیم. یعنی آخرش جنگیدیم، بالا پایین کردیم اینطرف آنطرف گفتند ما یک بیست تومان یا سی تومان، حضور ذهن ندارم، منتها باید کد اقتصادی داشته باشید. گفتیم کد اقتصادی دیگر چی چیه. اصلاً نمیدانستیم کد اقتصادی باید برویم بگیریم. اینجوری بود. برای همین من با ادارات کاری ندارم. چون این دردسرها این بازیهای سیاسی را دیدم، فردا میگویند آی... چه میدانم شهردار عوض میشد، قالیباف بود یک قصه بود بعد یکهویی اصلاحطلبها آمدند یکهویی یک داستان دیگر شد. آقا کی به اندازه ما در این مملکت به این شکل در این وسعت کار مهدوی کرده؟ فکر کنید در دولت آقای روحانی من میخواستم یک بنیاد مهدوی ثبت کنم. چون اسم رائفیپور وسط بود نمیداد وزارت کشور خدا گواه است. مسئول آن حوزه به خود من گفت. گفت رائفیپور هست نمیدهم. گفتم بابا کار مهدوی میخواهم برای امامزمان، گفتم شما بالاخره مسلمانید دیگر لااقل. میگفت نه اینها میگویند، ناراحتند از دستت دیگر، چهارتا انتقاد کردی. ببین مدل ما اینجوری است، یعنی مصاف که میگویند همین است. بعد دفاترمان هم بگویم به غیر از همین دفتر اصلیمان که داریم اجاره میدهیم. دوتا دفتر دیگر را هم داریم اجاره میدهیم. بقیه مردمی است. مثلاً طرف یک واحد آپارتمان داشته گفته دست شما.
خبر فوری: گذاشته در اختیار.
رائفیپور: آره، آن را تبدیل کردیم مثلاً واحد خانواده، واحد مثلاً سلامت، واحد مثلاً نمیدانم چی. اینجوری است. بقیه هم این هم عرض بکنم تمام این واحدها هیئت اندیشهورز دارند. یعنی واحد خانوادۀ ما این نیستش که مسئولش من باشم، نه. یک مسئولی دارد که اینکاره است. در حوزه خانواده فعال معروف کشوری بوده، بعد آمده یک هیئت اندیشهورز زده از حاج آقای برمایی، روحانی، خانم دکتر نجات روانشناس، خانم نیلچیزاده سمت خدا ایشان را دعوت میکنند. آقای دکتر فرهنگ که مفصل سالها به عنوان یک عزیزی که رفتند تجربه میدانی دارند. آقای اسماعیلزاده که مجله خانواده سبز را دادند هفتاد میلیون نمیدانم چقدر نسخه در کشور منتشر کردند با آقای شجاعی که تجربۀ رسانهای دارند. ببینید یعنی از روحانی که بحث دینی لحاظ کند تا روانشناسی که اختلالها را ببیند، سندرومها را ببیند نمیدانم چی چیها را ببیند باشد. اینها هیئت اندیشهورز هستند. یعنی اینها به عنوان یک شورا با نظر حالا دوماهیک بار سه ماهیک بار، یک ماهیک بار بستگی به کار دارد. آقا رویکردهای اصلی را تعیین میکنند و کار پیش میرود. بقیۀ واحدها هم همینجوری است.
خبر فوری: میشود از آن یک استنباط دولت در سایه کرد؟
رائفیپور: کمککننده به هر جای مملکت است، الزما نمیشود بگوییم دولت. هر جا. خیلی از طرحهایی که در مؤسسه ما پیش رفته الان تبدیل به قانون شده الحمدلله، مطالبه شده، جدی شده، همین شفافیت از کجا درآمد؟ خب هنوز ما داریم میجنگیم سر شفافیت، با مجلس لاریجانی هم مطالبه داشتیم با مجلس قالیباف هم مطالبه داریم میکنیم. کوتاه هم نمیآییم. حالا یکعدهای بعضی حالا من دیدم طرفدارهای آقای قالیباف ناراحت میشوند. میآیند به من فحش میدهند. تو مگر ندیدی رهبری گفته که اینجا مجلس انقلابی است. خب مجلس انقلابی که دو برابر باید از آن بخواهی که. اینها میگفت هر کسی از ظن خود شد یار من. نگاه خودشان اینجوری است.
من درباره طب سنتی می روم تا به من اثبات کنند ادعاهایشان را. به آقای تبریزیان هم گفتم که اینهایی که می گویید فقط ادعاست
خبر فوری: همان تقسیم بندی مخاطب اصلاحطلب، اصولگرایی که گفتید.
رائفیپور: بله، من حالا اینجوری فرمودید این هم بگویم، دو دسته دیگر هم ماندند. یک دستۀ دیگر اطلاعاتیها هستند.
خبر فوری: از مخاطبها؟
رائفیپور: آره، مواجهان با رائفیپور. میدانید اینها میگویند که این برای کی دارد کار میکند؟ این نمیدانم کِی میخواهد بیاید برای...
خبر فوری: برای کی کار میکند یعنی مثلاً سرویسها؟
رائفیپور: نه.
خبر فوری: آهان مثلاً چه هدف سیاسی پشتش است.
رائفیپور: ببینید دستگاه امنیتی ما دو جناح بودند دیگر حالا حداقل در دولت آقای روحانی خیلی... یک جریانی به اصولگرایی نزدیکتر است یکی هم به اصلاحطلبی نزدیکتر است. بعد اینها هم همان نگاه را دارند که اگر با من نیستی لابد با آنیکی هستی. خب یکی از این وزارت اطلاعاتیها رفته بود پیش یکی از این پاسدارها، گفته بود من که میدانم این پاسدار است. به او گفته بود. گفته بود نه نیست. خود این پاسدار برای من تعریف میکرد. میگفت در یک جلسهای اینها دارند که مثلاً سَرِ یک پروندهای هم وزارت اطلاعات میآید هم اطلاعات سپاه میآید. در آن جلسه این را دیده بود بهش گفته بود. گفته چرا؟ گفته بود ما دیدیم دفترچۀ بیمهاش دفترچۀ نیروهای مسلح است. رفتند درآورده بودند. حالا پرفسورها اینقدر نمیدانستند که بابای ما ارتشی بوده بچههایش هم میتوانند چیز بکنند. ما هنوز بیمۀ نیروهای مسلح پدرمان هستیم، و من بیمۀ هیچجا نیستم. مثلاً میگویند بیمه رد میکنند سال به سال میگذرد. من بیمه هیچجا نیستم. سپردیم خودمان را به بیمۀ ابوالفضل علیهالسلام. باز اینها میگفتند نه این که در سپاه نیست نکند این الان برای وزارت اطلاعات باشد. یکی از اینها به میگفت که ما سالها میگفتیم لابد تو با وزارت کار میکنی. خب اینها تصورشان این است. حالا فرض بکنید یک روزی مثلاً یک مجموعه از وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی، اطلاعات سپاه، ارتش، وزارت هرچی بیایند پیش من بگویند آقا مثلاً ما یک فرقهای پیدا کردهایم شما تخصصت فرقهشناسی است، میشود به ما کمک کنید؟ حتماً کمک میکنم. به نیروی انتظامی کمک کردم به سپاه کمک کردم، به آن یکی کمک کردم. هر کدامشان آمدند. یک برههای بود در سمنان یک جنگیری را گرفته بودند من همان سالها شاهرود بودم، آمدند پیش من از من کمک خواستند، من کمک کردم. آن برای وزارت اطلاعات بود. سپاه گرفته آمده مثلاً در حوزه فِرق، میتونید کمک کنید؟ بله میتوانم، بیایید کمکتان کنم. چه میدانم جاسوس محیط زیستی گرفتند یک بخشهایی برمیخورده به بخش یهودپژوهیاش. خب من از یهودپژوهی سر درمیآورم. تعدادی از اینها بهایی بودند آمدند از من پرسیدند بهاییتش. اول من بگویم در جریان پرونده خیلی قرار گرفتم؟ نه. گفتند آقا اگر یک همچین چیزهایی باشد به یهودیت میخورد یا نه؟ کمک کردم. هرجایی، در دولت آقای روحانی به وزارت کشاورزیشان اینقدر کمک کردیم که روابط عمومیشان تماس گرفتند تشکر میکردند. میگفتم خب بابا امنیت غذایی مردم است. آقای حجتی در بحث گندم،
خبر فوری: خودکفایی گندم.
رائفیپور: آره، این مهم است، ما باید کمکش کنیم. سَرِ قانون تمرکز خیلی مهم است، ما باید کمکش کنیم. ما مشکلی نداریم که. امیرالمؤمنین به کسایی که حقش را غصب کردند مشاوره میداد. مردم چه گناهی کردند؟
خبر فوری: این به این معنی که استخدام آنجا باشید و وابسته باشید...
رائفیپور: نه هیچی، من استخدام هیچجا نیستم. همین الان دارم اعلام میکنم. بالاخره یک کدی یک کوفتی یک چیزی باید، هیچی. بابا اطلاعاتیها دارد میزند بیرون که این مال فلان جا، مال بهمان جا است، آخر چطور میشود همچین چیزی؟ نه من اصلاً این آزادی عمل را خیلی دوست دارم. اینکه کارمند هیچکس نیستم. اگر دلم بخواهد تا ساعت یازده صبح بخوابم. البته ده تای آنها کار میکنیم خدا وکیلی. به قول این سیاهی زیر چشممان مال بیخوابی است. اما بعضی از دوستان من تازه میرسم خانه تا ساعت مثلاً یک نصف شب، دیگر بچهها را بخواهی بخوابانی بابا میخواهند باید با آنها بازی کنید. بعد نگاه میکرد مثلاً من ساعت سه صبح توییت میزنم. تازه شروع میکنم کارهای آن بخشم را انجام میدهم. خب این این پیام را داده باید جوابش را بدهم، آن، آن پیام را داده. چقدر میتوانیم بخوابیم؟ ببینید من چهار صبح آنلاینم. پنج صبح توییت زدم. یک مطلبی دیدم باید واکنش نشان میدادم، اینجوری است. اگر هست بیاورند دیگر. بالاخره ببینید نگاه کنید مثلاً آقای ربیعی وزارت اطلاعاتی است، برای جریان چپ وزارت اطلاعات است، در وزارت رفاه رفت سلطهای به وجود آورد. در وزارت صمت یک قصهای شد. در خود دولت آقای روحانی بین شریعتمداری و همین آقای ربیعی اختلاف بود. جفتشان هم وزارت اطلاعاتی. آقای شریعتمداری، معاونت اقتصادی وزارت اطلاعات بود، آقای ربیعی هم که عباد معروف قتلهای زنجیرهای است. صبح تا شب همدیگر را داشتند میزدند. در یک دولت، جفت وزارت اطلاعاتی. چطور میشود به رائفیپور بیرون کاری نداشته باشند؟ بعد چون خودشان اینکارهاند. مثلاً همین آقای ربیعی یک خانومی هست برایش توییت میزند. اسناد به او میدهد، او برایش توییت میزند. عیبی هم ندارد حالا خبرنگار است، کار خوبی هم میکند. افشاگری فساد دارد انجام میدهد. هیچ ایرادی هم ندارد از نظر من، دمش هم گرم. من توییتش رو ریت هم زدم، واکنش هم نشان دادم، فلان هم، معروف است میگویند مثلاً اینطور. آیا این بد است؟ نه. آیا این بد است یک نفر دارد فقط فساد اصولگراها را لو میدهد؟ باز هم خوب است. یک اصولگرا هم پیدا بشود فقط فساد اصلاحطلبها را رو کند. در مجموع فساد لو میرود. من مسائل را جبههای میبینم. میگویم باشد شما میگویید مثلاً بخشی نگاه میکند، فقط اصلاحطلبها را میزند؟ باشد اصلاحطلبها هم فقط اصولگراها را میزنند. خب این است دیگر. مشکلات زمان شهرداری قالیباف را میبینند زمان حناچی را نمیبینند. این هم همینجوری، مشکلات دولت مثلاً فرض کنید رئیسی را نمیبینند ولی مشکلات دولت روحانی را میبینند. عیبی ندارد مشکلات بیان میشود.
جریان لیبرال خیلی دیکتاتور است. درباره نامه من به تتلو چه حرفهایی که نزدند. اما نمی روند نامه را ببینند
خبر فوری: یعنی میگویید مثلاً اگر یاشار سلطانی و صبا آذرپیک و اینها چیزی رو میکنند خوب است. یعنی همین حدش هم خوب است.
رائفیپور: خوب است، عالی است. شما هم چهارتا اصولگرا داشته باشید مال آنها را رو کنند. اصلا به اصولگراها هم کار نداشته باشند. من از هر جفتشان را رو میکنم. برای همین هر جفتشان ناراحتند. گیج میشوند میگویند این لامصب کدامور است پس؟ اخیرا سَرِ اوکراین و روسیه واکنش نشان دادم، درمورد برجام نظرم را گفتم دیدم در کلابهاوس بحث کردند که آقا این رائفیپور احتمالاً از بالا بهش گفتند باید یک تغییراتی در جامعه به وجود بیاید مثلاً این نظرت را...
خبر فوری: که نقد روسیه این کار را کرده بود.
رائفیپور: از ابتدا نظرم درمورد برجام این بوده. من چی کار کنم شما سخنرانی کامل من را گوش نکردید. من اولین موضعگیریام در سازمان انرژی اتمی بوده. در دولت روحانی گفتم برجام جواب نخواهد داد. فیلم سخنرانی بنده هست. قبل از رهبر انقلاب، گفتم من به این ماجرا خوشبین نیستم. گفتند چرا؟ گفتم من صهیونیزم پژوه هستم، صهیونیستها نخواهند گذاشت ایران و آمریکا به هم نزدیک بشوند.
خبر فوری: که هنوز هم همین نظر را دارید؟
رائفیپور: هنوز هم همین نظر را دارم. الان هم دارم میگویم.
خبر فوری: در همین توافق؟
رائفیپور: در همین توافق هم دارم میگویم. فکر میکنید اسرائیل در آستانۀ اینکه برجام میخواهد شکل بگیرد یکدفعه میزند به سپاه حمله میکند دوتا از رزمندههای ما را به شهادت میرساند. او عمداً این کار را میکند. اگر ایران جواب ندهد به خاطر برجام، خب تحقیر کرده ایران را، اگر جواب بدهد روی برجام تأثیر میگذارد.
خبر فوری: آن که هشتادویکی آدم اعدام میکند در عربستان...
رائفیپور: خدا خیرتان بدهد، دقیقاً با شیعیان. این عمدی است دیگر. یا یک مثالی، کی جرئت کرد به اندازه ما راجع به قتلهای زنجیرهای صحبت کند و ابعاد پوشیدۀ قتلهای زنجیرهای را باز بکند؟
خبر فوری: همین اطلاعات پنهان نبود؟
رائفیپور: آشکار است بسیاری از اینها. یک نکته دیگری هم هست، وقتی شما واحد تخصصی درست میکنید، مثلاً ما واحد نفوذ داریم، نفوذشناسی داریم، مردم شروع میکنند تماس گرفتن.
خبر فوری: این میرود کار مویرگی در واقع در بدنۀ مردم.
رائفیپور: حسنت. میگوید ببین این کسی که راجع بهش حرف زدی عموی من است.
خبر فوری: خودم میشناسمش.
رائفیپور: عمویش است، تا برادرزادهاش آمده اینجا دربارۀ عمویش یک چیزهایی به ما گفته. ما نامه گذاشته شده جلوی دستمان. نمیدانم فلان ببین...
من اگر مسئول بودم، حتما می گفتم هنرمندانی که از کشور رفته اند، بازگردند. الان من دیدم شهرام شپره دارد میگوید بابا اینها در داخل از ما تندتر دارند میخوانند به خدا. میگوید اصلاً برمیگردم نمیخوانم. حبیب برگشت، چه شد؟
خبر فوری: چون ممکن است نهادهای امنیتی اصلاً نداشته باشد.
رائفیپور: آره، آمده مثلاً به ما گفته. یا طرف یک گوشهای فرض کنید یک نفر به ما زنگ زده با رادیو در ماشین در آمریکا نمیدانم در کدام از این ایالتها داشته رانندگی میکرده، یک نکتهای درمورد یک ایرانی شنیده، خب. در رادیوی ماشینش، از این رادیوهای محلی. که یک ایرانی دارد صحبت میکند که به او میگویند تو چرا این کار را کردی به نفع اسرائیلیها؟ یک ایرانی که یک کاری به نفع اسرائیلیها کرده بود. میگوید من خودم اصالتاً یهودیام. بعد این بنده خدا این صوت را برای ما فرستاده بود. چهجوری رفته بود از سایتشان گرفته بود و اینها. برای ما فرستاد. خب ما دیدیم این یکی از اقوام یکی از مسئولین ماست. بعد پیگیری کردیم دیدیم عجب عجب همینجوری پیش رفت پیش رفت، تا دیگر من عکسهایم هست سالها پیش در قبرستان یهودیهای دماوند، عمۀ بابای ایشان را پیدا کردم قبرش را. حالا این یهودی بوده الزاماً ایرادی دارد؟ نه. اما اینکه نمیگوید.
خبر فوری: مشکوک است.
رائفیپور: و در آن جایگاه است مشکوک است. و عملکردش را نگاه میکنی در این سالها میبینید همهاش به ضرر کشور عمل کرده، این مشکوک است. خب حالا من این حرف را زدم حتماً به گوش ایشان هم میرسد. من هزاران از این حرفها دارم. به گوش ایشان میرسد، خب چیکار میکند از فردا؟ رائفیپور خوب است؟ یا نه، مردم که نمیدانند این اوست. به عنوان یک مسئول جمهوری اسلامی میگوید نه ایشان... . اصلاً جالب است دیگر بدترین چیزی که راجع به بنده گفته بودند میدانید چی بوده؟ گفتند بابایش ارتشی است. به حدی من ناراحت شدم. گفتم بابای من سال شصتویک رفته در ارتش وسط جنگ.
خبر فوری: بابایش ارتشی است، یعنی اینکه مثلاً طاغوتی است.
رائفیپور: آره.
خبر فوری: ارتشی قدیم.
رائفیپور: آخر احمقها سال شصتویک تازه رفته در ارتش ایشان و دو ساله آن موقع اینها را آموزش می دادند دانشگاه نبود، دانشکدهای که سریع بفرستندشان لب مرز. صاف بلند شده رفته... بعد جالب است قبلش کجا بوده؟ سرباز بوده باز در ارتش. کسی که در ارتش در جنگ بوده، سرباز بوده، سربازیاش تمام میشود. همزمان هم ارتش اسمش در میآید هم معلمی در آزمونهایی که آنموقع بوده، معلمی را میگذارد کنار میرود ارتش یعنی چی؟
خبر فوری: یعنی داوطلب بوده دیگر.
رائفیپور: میخواهم بروم بجنگم. خب حالا بابای من بعد از سی سال خدمت، چی دارد؟ چیکار دارد میکند؟ چندتا شرکت به نامش است؟ چه سرمایهای دارد؟ تا قبل از کرونا خدا شاهد است در تاکسی تلفنی کار میکرد. دیگر در کرونا خود ما گفتیم دیگر نکن این کار را. این زندگی ماست. من افتخار میکنم نان حرام نخوردهایم. نه پدر و مادرمان نان حرام دادند به ما. خودمان سعیمان بر این است که نرویم به این سمت. و الا شما فکر میکنید ما توان اینکه مثلاً مجموعه مصاف در شبکههای اجتماعی دارد، یعنی هر سیاستمداری از خداشه بیاید. من یک نکتهای را بگویم ببینم کی این کار را انجام میدهد. بنده جز اکانت توییتر خودم که پنج بار تا حالا بسته شده، این فکر کنم ششمی است یا پنجمی است، اینجوری بگویم، هیچ پیجی ندارم شخصی. مصاف دارد، نمیدانم مثلاً هواداران رائفیپور دارند. یک پیج اینستاگرام بود هشتصدهزارتا فالوور داشت. اسم گذاشته بود علی اکبر رائفیپور، به اسم من صدها پیج و اینها دارند. هشتصدهزارتا واقعی، فیکمیک هم نداشت، خب. ایشان در انتخابات به یکی از این کاندیدها نزدیک شد. فکر میکنید واکنش بنده چی بود؟ گفتم پیج مال خودت، اسمش را بردار. اسمش را از علی اکبر رائفیپور برداشت. هنوز هم با همان اسم دارد فعالیت میکند بعد از انتخابات. از یکی از این کاندیدها رفته مثلاً به او گفته بود آقا تبلیغات ما را بگذارید. خب ببینید یعنی اینجوری. یعنی شما فکر کنید یک پیج هشتصدهزارتایی به اسمتان باشد ازش میگذرید؟ یا میروید شکایت میکنید ازش میگیرید؟
خبر فوری: نه طبیعتاً میگیرم.
رائفیپور: جز این است؟ یا میگویید اسمش را عوض کن تبلیغات برو، نصف نصف؟
خبر فوری: سهم من را بده.
رائفی پور: اصلاً آن 800هزارتا مخاطبهای رائفیپور بودند رفتند آنجا. تو الان داری برای مخاطبهای رائفیپور تولید محتوا میکنی. من اینها را خیلی ملاحظه میکنم. محل زندگیام بالا شهر نباشد. ماشینم غیر عرف نباشد. تمام اینها برای چی؟ به خاطر اینکه حرفی که میزنم... یکی از دلایلی که تا الان هم حتی مسئولیتی نگرفتهام، مقاومت هم کردم، برای این بوده که نگویند اِ این حرفها را میزد برای امامزمان و فلان که یک روزی بیاید برود نماینده مجلس بشود. واقعاً تا جایی که... اینها چیزهایی هست که مسئولین ما باید مراعات کنند. ببینید من الان آمدم مؤسسهام را همه چیزش را شفاف کردم. ستاد اجرایی هم میآید شفاف کند؟ وزارت ارتباطات هم میآید شفاف کند؟ آذریجهرمی میکرد؟ این وزیر جدید میکند؟ خب این واقعیت است دیگر. خیلی جالبه مردم از من میگویند. من میگویم بیاید همه چیز را در کشور شفاف کنید. میگویند تو خودت را شفاف کن. میگویم بابا من که یک مجموعه خصوصیام. بعد ما تمام دفاتر مالیاتی با اینکه مؤسسه فرهنگی هنری معاف از مالیات است اما همه را... اینقدر ما خرج داریم که میگویم اصلاً چیزی نمیماند برای مالیات. تمام آن شرکتها جداجدا همهشان ثبت هستند، همهشان دفتر مالیاتی دارند. بچههایی که بیمهاند بلند میشوند میآیند. بالاخره ناظر بیمه میآید. همۀ اینها کاملاً قانونی. دیگر بالاخره اگر یک چیزی بود با اینهمه دشمنی که وجود دارد حتماً یک کاری میکردند. خیلی حساسیتی که روی بنده وجود دارد روی هیچکس نیست به خدا.
من از سال 90 به بعد راجع به فراماسونری حرف نزدم. هرچه از این حرفها هست، برای ده سال پیش است. چرا هر سال همان را میآورند؟ یعنی اینها دهتا کلیپ دارند همانها را مدام برمیدارند می آورند
خبر فوری: چون آنها با پیشفرض نگاه میکنند.
رائفیپور: آره، میگویند نه من باید یک چیزی از این گیر بیاورم. یک کینهای دارد، یکجایی خورده، آن محبوبش خورده، یا خودش خورده، یا رئیسش خورده، میگوید این را باید یک حالی به او بدهیم. من به کسی که رأی داده بودم.
خبر فوری: یکی از بحثهایی که درمورد شما میشود آقای رائفیپور این است که شما طبعاً درمورد هر چیزی اظهار نظر میکنید، یعنی بحثهای، همین الان هم مشخص است بحث سیاسی هست، بحث اقتصادی هست، حوزههای دیگر. ما با چندتا رائفیپور بالاخره مواجه هستیم؟
رائفیپور: این حرف وارد است، اولاً واقعاً خودم دوست نداشتم الزاماً این باشد، شده. چطور شده؟ تقصیر خودشان است. میگویید چرا؟ ببینید من اول با یک آدمی که کارم چی بود؟ در حوزه دشمنشناسی. کارم صهیونیزم بوده، فرقهشناسی بوده. آمدم شروع کردم. یک علایق ذاتی هم داشتم در حوزۀ مهدویت، مطالعه میکردم. این رائفیپور اولی که سخنرانی میکند همینهاست دیگر، چیز دیگری که نیستش که. بعد من میگفتم ببین اینجا دشمن، آنجا دشمن. آقا این دست دشمن در اقتصاد است ها! این دست دشمن است در یک چیزهای دیگر. این کار صهیونیستها در حوزۀ فرهنگی وارد میشوند، این است ها! خب. بعد ما شدیم یک چهرۀ منتقد. میگفتند تو سیاهنمایی میکنی. تو فقط انتقاد میکنی. گفتم خب باید انتقاد کنید. یکی باید انتقاد کند دیگر. گفتند نه تو باید بیایی راهکار هم بدهی. گفتم به من چه. واقعاً میگفتم به من چه ربطی دارد. شما یک نفر از کنارتان رد میشود ماشینش پَنچر است، برمیگردید میگویید آقا در ماشینت باز مانده، نمیدانم ماشینت پَنچر است. چه میگوید؟ وایستا ببینم، بیا پنچریاش را هم بگیر. میگویم برو بابا خدا روزیات را جای دیگر حواله کند. باید از من تشکر کنی ایرادت را دیدم به من چه ربطی دارد؟ تو معاونت کارآمدی داشتی، کارآمدیات میآمد ایرادات را پیدا میکرد. بازرسی داشتید، حراست داشتید، گزارش بهتان میرسیده، آقا ساختارتان معیوب است، آدمت معیوب است، به من چه ربطی دارد؟ بروید لطف کنید که من دارم این انتقاد را به شما وارد میکنم، ایراداتتان را برطرف کنی بدرخشی. آقا این مسئولینی که به حرف من گوش دادند امروز جزء محبوبترینها هستند.
خبر فوری: تعدادشان زیاد است؟
رائفیپور: دارد زیاد میشود الحمدلله. هر کدامشان میآید میگویم اولین کاری که میکنی برو شفاف کن. یک عده فاسد با تو درمیافتند، نوددرصد مردم عاشقت شده اند.
خبر فوری: خیلیها میآیند اینجا پیش شما؟
رائفیپور: بله خیلی زیاد.
خبر فوری: سیاسی، هنرمند...؟
رائفیپور: سیاسی، فرهنگی، هنری، ورزشی. مثلاً بعضیهایشان شبهۀ دینی دارند.
خبر فوری: بعضی چهرههاشان را میشود بگویید؟
رائفیپور: بعضیها مشکل خانوادگی دارند. مثلاً میگویند ما شنیدیم شما مشاوره میدهید و اینها. آره بلند میشوند. بعضیهایشان اصلاً شبهۀ سیاسی دارند.
خبر فوری: یا حتی انتقاد دارند.
رائفیپور: انتقاد دارد، بله خیلیهایشان میآیند اینجا. تماس میگیرند. من خودم آدمی نیستم یک چیزی را انتشار بدهم، یعنی بگویم مثلاً فلانی آمد پیش من ها! خب. چون اصلاً دوست ندارم یک لحظه آن بنده خدا با خودش فکر کند که این دارد از اسم من میخواهد استفادهای کند. اگر آن بزرگوار خودش جایی نقل بکند، توییتش را بزند، عکسش را بگذارد. من هم کاملاً با افتخار میگویم بله دست شما درد نکند، بله قدم رنجه فرمودند، لطف فرمودند، اینجوری. شاید بگویم یکی دو مورد بوده، آن هم مجبور بودم. مثلاً آقای مطهری را گرفته بودند زیر فحش، بعد به من گفتند تو یک توییت زدی گفتی این آدم صادقی است. گفتم باشد حالا مثلاً اختلاف نظر سیاسی دارد اما دارد صادقانه میگوید دیگر، قایم نمیکند که، خب. عکسم را من خودم گذاشتم با ایشان، این جزء موارد خیلی استثنایی بود. بله سلبیریتیها خیلی میآیند، میروند. خواننده، رپر. قشرهای مختلف و من کاری که از دستم برایشان بربیاید انجام میدهم. هرکاری از دستم بربیاید.
پوتین در تله اوکراین گرفتار شده است. یا باید عقب نشینی کند که این یعنی تا سالها ضعیف خواهد بود. یا اینکه در باتلاق جنگ برای مدتها خواهد ماند
خبر فوری: در این بحثهایی که میشود مثلاً شما هم انتقاد میکنید؟ چون یک بحثهایی هست درمورد نسبت شما و آقای تبریزیان، حالا مثلاً گفتهایم چهره و سلبریتی حالا در این حوزه بحثهای روز کرونا و اینها هم هست. مثلاً آنجا هم شما نکته دارید یا مثلاً ایشان به شما نکته میگوید؟
رائفیپور: خدا خیرتان بدهد عجب مثال خوبی فرمودید. ببینید یک بحثی این دعواهای طب سنتی و اسلامی و مدرن و این چیزها باب بود. من حرفم چی بود میگفتم آقایان طب مدرن، بیایید ادعاهای طب اسلامی و سنتی را بسنجید، بابا هر جای دنیا مگر یک دارویی آزمایش نمیشود؟ یک گروه شاهد میگذارند به یکی دارونما میدهند، به یکی آن داروئه را میدهند. آقا بیایید انجام بدهید. میگویند داروی امامکاظم مفید است؟ خب بیایید انجام بدهید. خب این بد است؟ آقای جهانپور میگوید من این کار را نمیکنم. آن موقع سخنگو بود. میگفت من نمیکنم. آخه چرا این کار را نمیکنی؟ یک بار بیا بگو ببینید دیدید، چرت و پرت میگویند. من مشهد رفته بودم آقای تبریزی از ما دعوت کرده بودند، من رفتم. همانجوری که افراد مختلف میآیند پیش ما، من هم پیش افراد مختلف ممکن است بروم.
خبر فوری: در همین ماجرای کرونا؟
رائفیپور: قبل کرونا بود. بله شاید قبل کرونا بوده. رفتم آنجا و ایشان شروع کردند صحبت کردند. یک خورده راجع به طب سنتی و طب اسلامی حرف زدند. مثلاً مبانیاش چیست و فلان و اینها. من نظر یکی دو تا از مراجع را شنیده بودم به ایشان گفتم. گفتم اصلاً برخی میگویند طب اسلامی نداریم. چهجوری است؟ ایشان نظرش را بالاخره به عنوان متخصص در آن حوزه گفتند. من گفتم خب اینها که شما میفرمایید ادعا است، خیلی مؤدبانه عرض کردم. گفتم شما میگویید درمان کردید، بسمالله، اماسی درمان کردید. میروند پلاکتهایشان را میگیرند، چی میگیرند، آزمایش میگیرند، قبل و بعد بیاورید به من نشان بدهید. من نامردم اگر این را رسانهای نکنم. خوب است دیگر، مگر بد است اماسیهایمان درمان بشوند؟ آقا بیماریهای عجیب غریبها، ایدز را درمان کردند، نمیدانم چی را درمان کردند. بسمالله اینها حرف است الان. حتی در آن عکسی که از ما دادند بیرون، عنایت داشته باشید، روی میز یک پوشه است رویاش نوشته درمانشدگان. که ایشان همانجا گفتند بروید کپی اینها را بردارید بیاورید. یعنی من رفته بودم که به من اثبات بشود.
خبر فوری: خب اثبات شد؟ چیزی دادند؟
رائفیپور: حالا عرض میکنم. آقا یکی از این خبرنگارهای اصلاحطلب این عکس را گذاشت و شروع کرد توهین کردن، توهین کرد. الان هم محکوم شده، خب. که آقا اینها با هم دوستند و اینها. بابا وقتی آقای تبریزیان کتاب را آتیش زد من علیه ایشان توییت زدم. خب چرا اینور را نمیبینید؟ من رفتم میگویم شما مدعی هستید درمان میکنید بسمالله بردارید بیاورید. جز این باید چه کار کنم؟ شما بودید چه کار میکردید خداوکیلی؟ از اینطرف هم به سخنگوی وزارت بهداشت میگویم بیایید بروید بسنجید، میگویند نمیرویم. عاقبتش چه شد؟ آقای جهانپور میگفتند نمیکنیم. اصلاً عجیب است. مملکتی گیر کردیم به خدا اصلاً آدم نمیداند چه کار باید بکند. میگفتم آقا من میآیم واسطه میشوم این مسئله را حل کنید. مگر بد است مثلاً یک دارویی... میگفتند طب مکمل، همین طب سنتی چین در درمان کرونا خیلی موفق بوده. خب چرا ما کشور خودمان از تجربیاتش استفاده نکنیم؟ من کرونا گرفتم، چهکار کردم؟ از هر دو تا طب استفاده کردم. بله سِرُم زدم زودتر سرحال بشوم. خدمت شما عرض کنم آمپول هم زدم، قرص هم خوردم، بله گفتند حالا فلان جوشانده هم برای کرونا خوب است، آن را هم استفاده کردم. زود هم سرپا شدم الحمدلله. منظورم این است که این نگاه سیاسی میشود، این نگاه دو قطبی میشود، این خیلی آزاردهنده است. بیایید مردم را نگاه کنید، یا تو اینی یا تو اونی. بابا مردم دوست دارند با دوتا حال کنند. از این فوتبالیست خوشش میآید، حاج قاسمش هم دوستش دارد. از پرسپولیسیه از استقلالیه، والله. اون کسی که غرور ملیاش را احیا کرده هم دوست دارد. آن کسی که از امنیتش دفاع کرده هم دوست دارد. آن کسی که فلان شبه عقیدتیاش را برطرف کرده دوست دارد. آن کسی را که حال خوبی به او داده، دوست دارد. فلان مداح را گوش میکند کیف میکند، فلان خواننده را هم گوش میکند کیف میکند. مگر ایراد دارد؟ نفرات برتر آپارات که آمد، کلیپی که در واقع پخش کردند بود، این خیلی جالب بود. نوشته بود که در آن شخصیتهای برتر که سرچ شده بود، رائفیپور را سیاسی دستهبندی کرده بودند. در خوانندهها مثلاً چاووشی، در بازیگرها مثلاً مهران مدیری. محمود کریمی، شجریان، آها آن سال دیگر چاووشی نبود شجریان بود، چون سال فوت شجریان هم بود آمد بالا. ببینید این جامعۀ ماست. محمود کریمی گوش میکند. مداحیاش با محمود کریمی بیشتر، شجریان آهنگ دارد گوش میکند، از رائفیپور تحلیل سیاسی میگیرد، بچهاش باب اسفنجی نگاه میکند، در آپارات. این واقعیت جامعه است. چرا میگویید همه باید شجریان گوش کنند یا همه باید محمود کریمی گوش کنند یا همه باید رائفیپور گوش کنند؟ آن "باید" به قرآن خود دیکتاتوری است. این خود دیکتاتوری است.
خبر فوری: شما خودتان صحبتهای خطبایی که حالا نمیخواهم بگویم رقیب، اما شبیه شما سلبریتی شدهاند را گوش میکنید؟
رائفیپور: ببینید رصد میکنم. مثلاً من برخی را که واقعاً عزیزانی را که یک مبحثی از آنها مهم باشد یا یک سروصدایی درست کرده باشد یا یک قصهای یا به ما یک ربطی پیدا بکند، حتماً. ببینید من جریانات کشور را همیشه رصد میکنم. چون الان کارگروه دارم. من اونی که داشتم عرض میکردم را آره به ما میگویند دارید فضولی میکنید. چرا چیزی نمیگویید؟ گفتیم باشد. شروع کردیم همین کارگروهها را درست کردن، گفتیم آقا شمایی که بچههای امنیت... همۀ اینها هم دانشجوهای پامنبرم بودند. یا اساتید دانشگاهایی بودند که ارتباط گرفته بودند با ما. آره میگفتم بسمالله این امنیت غذایی، فعلاً با هم بشینیم جلسه بذاریم، اعلام نمیکنم چه واحدی هست.
دلار ربطی به مذاکرات ندارد. من به مردم بگویم دلار بالا خواهد رفت. حالا فردا میدانی چه میشود که؟ مثلاً دلار هزار تومان میآید پایین یا پنجهزار تومان. دیدی اشتباه گفت. من برای بلندمدت دارم میگویم
خبر فوری: یک ساختار فکری درست کردید.
رائفیپور: احسنت، یک اندیشکده. بعد آرامآرام چهکار کردیم؟ مجوز برایش گرفتیم. بعد کانال برایش زدیم. گفتیم حالا بیایید نظراتتان را بدهید. این شد که دیگر حالا من هر روز دیگر تقریباً صبح با پوشاک جلسه دارم بعدازظهر با امنیت غذایی جلسه دارم بعد از آن با واحد موسیقی. واحد موسیقی داریم دیگر. واحد موسیقی مثلاً یکی از این خوانندهها بلند شد آمد دفتر، گعدهای، مثلاً نهار با ایشان بودیم. مثلاً اینطور. با این متخصصین نشستن شما را جامع میکند.
خبر فوری: خروجیاش میآید در سخنرانی شما.
رائفیپور: احسنت. یکجا من میبینم آن هنرمند دغدغهاش درمورد نبرد اوکراین این است. اقتصادیه میگوید آخ بدبخت شدیم فلان اتفاق دارد میافتد، اونه. آن اطلاعاتی امنیتی میگوید نه فلان، مثلاً نظامی میگوید نه الان باید این اتفاق بیافتد. برای همین وقتی رائفیپور درمورد اکراین حرف میزند جامع حرف میزند. مردم خوششان میآید. میگوید آقا من همۀ سؤالاتم جواب داده شد. میگویم آقا این از نظر سیاسی این است، از نظر اقتصادی اینه از نظر فرهنگی، این جلسات سالهاست دارد برگزار میشود. یعنی یک عزیزی آمده بود روی وایتبرد اتاق من بیربطی این جلسات را به همدیگر دیده بود، خندهاش گرفته بود. گفت بابا این چه ربطی به آن یکی دارد؟ گفتم همینه فکر کنید اصلاً سرد و گرم میشوید. از یک جلسه واقعاً اعصاب خورد کن مثلاً یک پروندۀ فسادی بوده. یک بخشی داریم در مؤسسه این پروندههای فساد را پیگیری میکند. بعد صاف میروی در یک فضایی مثلاً راجع به مهدویت. یک گروه مهدوی آمدند با آنها جلسه گذاشتی، کارهای خوب کردهاند. اصلاً حس عجیب غریبی به آدم دست میدهد.
خبر فوری: حالا وقتی میخواهید از این همه سخنرانی و جلسه فارغ بشوید، استراحت کنید...
رائفیپور: اصلاً نه من واقعاً استراحتم همین است.
خبر فوری: مثلاً چی گوش میدهید؟ چه فیلمی؟ چه آهنگی؟ چه خوانندهای؟
رائفیپور: ببینید من چون وقتم کمه، تخصصی گوش میکنم. یا اگر فیلم میبینم فیلمهای خوب میبینم.
خبر فوری: خب اینکه استراحت به شما نمیدهد، آن خودش میشود جزئی از همان کار دیگر.
رائفیپور: نه مثلاً آنموقعی که کرونا گرفته بودم به این بچه ها میگفتم دیگر، میگفتم آقا آنهایی که فیلم بازند. یا مثلاً سلبریتیهایی که با هم رفیق هستیم ارتباط داریم میگفتم آقا فیلم خوب بهم معرفی کن، کدام فیلم را ببینم؟ آقای امیر جعفری بازیگر، من یک نقدی کردم، سر انتخابات نودوشش بود یک کلیپی از ایشان آمده بود بیرون که "آقا رعیت حواسشان به یک کیسه برنجه و فلان" در نامهای که من به تتلو نوشته بودم به این اشاره کردم، گفتم مگر نمیبینی مردم را دارند رعیتی میبینند. ایشان با من تماس گرفت. خودشان تماس گرفتند و این نَفسِ سالم ایشان را نشان میدهد. گفت آقا من منظورم این بوده. و من در اولین سخنرانیام اصلاح کردم و گفتم ایشان نظرشان این نیست درمورد مردم ها! بعد دیگر با هم رفیق شدیم. حتی ایشان کرونا گرفته بود برایش دارو میفرستادم، مثلاً اینطوری. راجع به فیلمها خیلی با هم بحث میکنیم. آقا این فیلم را حتماً برو ببین. مثلاً فیلم پلتفورم را ایشان اصلاً به من معرفی کرد. گفت برو حتماً فیلم پلتفورم را ببین. بحث اسکوئیدگیم که آمد این سریال سروصدا کرد. مثلاً من یک سهچهارتا فیلم به ایشان معرفی کردم گفتم اینها را ببین که از کجا قصۀ اسکوئیدگیم را کش رفته. صحنههای سِرقَتی بود دیگر در این سریال. گفتم آنها را برو ببین. مثلاً ارتباط داریم. یک بحث سیاسی میآید ایشان میگوید نظرت چیه؟ من یک بخش سؤال هنری باشد از ایشان بپرسم. چون ایشان را در یک سخنرانی اسم برده بودم دوباره گفتم ها! چون تا موقعی که خود آن عزیزان نگویند من... خُلقم اینه...
خبر فوری: چهرههای دیگری هم هستند؟
رائفیپور: بله، میترسند بعضاً. چون جریان لیبرال خیلی دیکتاتور است. دم از این میزند آزادی بیان. اما شما آزادی که فقط بیان آنها را داشته باشید. این است بخدا. یک نفرشان بیاید یک حرف دیگری بزند. من سَرِ نامهای که به تتلو نوشته بودم که خیلی هم به این اشاره میکنند. نامۀ من هست بروید بخوانید اگر جز این چیزی که دارم میگویم هست، شما هرچه خواستید بگویید. ببینید اولاً من ایشان را هیچوقت از نزدیک ندیدم، هیچوقت. اصلاً قصههای انتخابات نبود من از این دفاع کردم، در زندان بود. گفتم بابا بدبخت میآمد روی ناو برای هستهای میخواند، دعای روز چهاردهم ماه رمضان را میگذارد. بابا دارد پالس به شما میدهد دیگر، بیایید کوتاه بیایید. بعد همین پیشبینی هم که بنده میکردم شد. گفتم بابا چون گربه به تنگ آید، ناچار به چنگ آید. یک گوشه گیرش انداختی آخر... بعد میرود خارج و وقتی هم رفت خارج دیگر آنجا تو نیستی که، مملکت تو نیستش که، ممکن است فلان کس با او ارتباط بگیرد که یا از اینجا پرتت میکنیم بیرون یا... به پلیس ایران تحویلت میدهیم یا این کار را میکنی؟ یا این حرف را میزنی؟ همین میشود دیگر، معلومه آن هموطنش نیست دیگر.
تلویزیون به ما گفتند به مناسبت نیمۀ شعبان بیایید تلویزیون. چه عجب، چه شده و فلان؟ گفتند زنده است. بعد رفتیم دیدیم خالیبندی بود، زنده نبود، ضبطی بود
خبر فوری: الان ارتباطی دارید با تتلو؟
رائفیپور: نه، ببینید ایشان، دیدم حالا مثلاً نظرات خاصی دارد و اخیراً هم یک چیزی از ایشان شنیدم، من نرفتم. اما خیلی ناراحت شدم که اگر واقعاً صحت داشته باشد خیلی ناراحت شدم. اینکه ایشان حتماً تصدیق خواهند فرمود که بگوید رائفیپور کوچکترین درخواست سیاسی از من داشت. دقیقاً من به ایشان میگفتم، ما در تلگرام با هم ارتباط داشتیم. ویس میفرستادیم برای همدیگر. میگفتم آقای امیر آقا در مسائل سیاسی وارد نشو.
خبر فوری: قبل از آن ماجرای انتخابات و دیدار با آقای رئیسی؟
رائفیپور: بله، اولین بار ایشان عکس قالیباف را گذاشت. من گفتم وارد مسائل سیاسی نشو. قالیباف که رفت کنار نودوشش به نفع آقای رئیسی رفت کنار آمد از رئیسی حمایت کرد. باز هم بنده به او گفتم، حتماً تایید خواهند کرد. گفتم بابا این کار را نکن. تو همان کار فرهنگی خودت را بکن. تو بابا تو یک موزیسین هستی، یک خوانندهای تو بیا حرف خودت را بزن. بعد دیگر همان پیشبینیای که من میکردم شد دیگر، یعنی اینقدر بهش سخت گرفتند، فلان کردند که رفت خارج. و وقتی رفت خارج دیگر آنجا از کنترل شما خارج است. اینجا اگر... یک سؤال واقعاً برداشت شما اینه؟ الان دارد کارهای عجیب غریبی آنجا میکند قبول، اگر در ایران بود این کارها را میکرد؟
خبر فوری: قطعاً نه.
رائفیپور: قطعاً نه. اصلاً یک جریان مشکوک امنیتی ایشان را هول داد بیرون، انداخت بیرون. میگویند برو بیرون هر کاری میخواهی بکنی بکن، اینجا نکن. بعد آخر آن زمان قدیم بوده که مثلاً یک نفر نفیبلد میشده، نمیدونم تبعید میشده...
خبر فوری: ارتباطش قطع میشده...
رائفیپور: نه که بیشتر میشود، الان بیشتر میشود چون کارهای بیشتری میتواند انجام بدهد، دستش بازتر است. من در نامه چی نوشتهام؟ آقا ایشان در سال نودوشش به هرحال درست یا غلط از نظر من غلط، صرف کار سیاسی را میگویم ها! برای ایشان نباید میکرد. آمد از آقای رئیسی حمایت کرد. شروع کردند به او فحش دادن، همین لیبرالها. عکسهایش را در دبی شروع کردند پخش کردن. با فلان دختر اینجوری بوده، نمیدانم با بهمان آنجور بوده. بعد من گفتم آقا یک سؤال ایشان سال هشتادوهشت از میرحسین حمایت کرد. آنموقع نظر سیاسیاش این بوده الان دوست دارد از کی حمایت کند؟ از رئیسی. مگر نمیگویید آزادی بیان؟ بگذارید حرفش را بزند. این حرف غلط است؟ بعد آنجا چی گفتم، گفتم ببین اینها... خوب ماجرای در مقصودلو حق و باطل را از هم جدا کرد. دروغگویی اینها برای من مهمه، سَرِ ماجرای اوکراین من چه میگویم؟ من که رسماً سخنرانی کردم، گفتم من پوتین را متجاوز جنگی میدانم.
خبر فوری: گفتند اصلاحطلب شُدید.
رائفیپور: دیدید؟ شروع کردند گفتند رائفیپور اصلاحطلب شد. با علی مطهری جلسه داشته احتمالاً.
خبر فوری: اصلاح شده...
رائفیپور: عکس برای سه سال پیش است. میگویم آقا به یک کشور مستقلی حمله کردید. اگر آن کشور علیه تو مثلاً نمیدانم پهباد... ما هم به اربیل عراق حمله کردیم، از همان اربیل پهباد فرستادند آمدند کرمانشاه، ما کار درستی کردیم زدیم. روسیه بیاید بگوید اوکراین مثلاً پهباد فرستاده، اوکراین این کار را کرده، اعلام کند به دنیا بعد برود بزند. اوکراین پدرسوختگی خودش را دارد ها! یک وقت فکر نکنید باز من طرفدار مثلاً اوکراین هستم، نه. من منطقی میبینم مسائل را. ماجرای اوکراین تناقضهای اینها را نشان داد. سر هفت سال کشتار مردم یمن خفهخون، تیمهای روسیه همه حذف، عربستان میزبان آسیا، اللهاکبر. خب این پارادوکس، هشتادویک نفر را اعدام کرده، صدای کسی درنمیآید! یک زن در جنگ اوکراین کجا؟ همه دوربینها روی آن زوم شده، میبینید میگویم پارادوکس است. الان ماجرای اوکراین مبنای تشخیص حق و باطل شد. شتر صالح، یک شتر با بچهاش مبنای تشخیص حق و باطل شد. گفت یک روز اینها باید آب بخورند یک روز آنها. شتر میتواند مبنای تشخیص حق از باطل باشد، اوکراین میتواند باشد، هر پدیدهای میتواند باشد. یک چوب عصای موسی میتواند باشد. گفتم آقای تتلو دیدید؟ خوب نشان دادید که اینها دروغ میگویند آزادی دارند. مبنای تشخیص حق از باطل. حالا یک سؤال اوکراین الیالابد مبنای تشخیص حق و باطل است؟ نه والله. «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ». تتلو مبنای... اگر یک کار عجیب غریبی بکند معلومه نه. ببین یارو... این که دارند خودشان را به نفهمی میزنند. بعد جالبه میبینید اصولگراها هم همین تیکه را میاندازند. تتلو چه خبر؟ میگویم والله چه میدانم چه خبر. من چهکار کنم؟ اما آقا اگر گذشته دوباره تکرار بشود دوباره همین کار را میکنید شمای رائفیپور؟ بله. همین کار را باز هم میکنم. آقا میگویم به هنرمندها سخت نگیرید، درکشان کنید، فضای فکری اینها را بفهمید، اتمسفر فکری اینها را بفهمید، برایشان تحلیل سیاسی بگذارید. چه ایرادی دارد؟ یک روز همۀ خوانندهها را دعوت کنید یک مناظرۀ سیاسی بگذارید برایشان. چه ایرادی دارد؟
اگر واقعاً غرب نگران فساد در ایران است خاوری را پس بدهد. من اگر مسئولیتی در جمهوری اسلامی داشتم، هرکسی که پولی می دزدید و فرار می کرد را در هر کجای دنیا بود، می کُشتم
خبر فوری: حتی آنهایی که رفتند مثلاً بشود برگشت.
رائفیپور: برگردند. من اگر یک مسئولی بودم برمیگردوندم. بابا اینکه در داخل شصت برابر آن قروفرش بیشتر است آن آهنگه، خرس نر را به رقص میآورد، برای این فقط مشکل دارد؟ الان من دیدم شهرام شپره دارد میگوید بابا اینها در داخل از ما تندتر دارند میخوانند به خدا. میگوید اصلاً برمیگردم نمیخوانم. حبیب برگشت، چه شد؟ امام جمعه رامسر بنده خدا بیانیه داده بود بعد از فوت حبیب. رامسر فوت شد. همانجا دفنش کردند. من سر قبر ایشان رفتم فاتحه هم فرستادم همینجا هم میگویم. آمد اینجا برای دفاع مقدس خواند، برای شهیدهایمان خواند. بعد خدمت شما عرض بکنم. بنده خدا یک بیانیه، در نماز جمعهاش، نمیدانم کجا... از ستاد ائمه جمعه توبیخش کرده بودند. ستاد ائمۀ جمعه وقت حالا. چرا؟ امام جمعهای که نخواهد راجع به مهمترین اتفاقی که آن موقع در شهرشان افتاده این است. مگر رامسر چندتا اتفاق مثلاً مهم میخواهد در طول سال بیافتد؟ خب این آمده فوت شده. نگویید. من رفته بودم نجف آباد. فکر میکنم سالروز فوت مرحوم منتظری بود. بعد دیدم امام جمعه تسلیت گفت، آقای حسناتی. من خیلی خوشم آمد. گفتم دم شما گرم حاج آقا. گفت من هر سال این کار را میکنم. ایشان بالاخره مرجع خیلی از افراد در این شهر بوده.
ما یک گروهی داریم به اسم رصد، من صبحم را با آن شروع میکنم. هرچه فحشی، انتقادی چیزی باشد جمعآوری میشود در آنجا گذاشته میشود
خبر فوری: خود حضرت آقا هم در پیام تسلیت اشاره میکنند.
رائفیپور: بله اصلاً ایشان یک جملهای دارد در دیدار با بزرگان نجفآباد. سردار ایزدی نشسته همین آقای وحید در بیت بودند، او هم نجفآبادیه. افراد دیگر. نجف آباد آدمهای بزرگی از نظر سیاسی، نظامی در انقلاب داشته. بعد ایشان میگویند که: «همین ماجرای اینکه مردم نجف آباد اینقدر در انقلاب خیلی شهید دادند، یکی از دلایلش این بود که مرحوم منتظری اهل همین جا بود.» یعنی تأثیر میگذارد. ببینید منصفانه است. بله منتظری یک جایی جلوی انقلاب ایستاده، یک جاهایی شاید جلوی خود ایشان ایستاده. ولی این دلیل نمیشود آن بخشی که ایشان...
خبر فوری: نبینید، کاملاً سیاه و سفید کنیم.
رائفیپور: بله زمانی ایشان رئیس جمهور بودند، این را معاون بانک ملی برای من گفت، در جلسهای بودیم نه اینکه مخاطب من باشم ها برای جمع میگفت. میگفت که مصدق، خواهرشان یا یک همچین کسی حالا حضور ذهن ندارم، تشکیک از من است، ایشان دقیق میگفت. میگفت که در فرانسه داشت زندگی میکرد، گفت آن موقع ایشان رئیسجمهور بودند، گفت من را صدا کرد گفت که. فرانک است دیگر واحد پول فرانسه فکر میکنم. گفت دستور دادند که چند هزار فرانک به ایشان کمک مالی بشود، در فرانسه. میگفت رئیس جمهور بود ما نخستوزیر باید اوکی را میداد، آنموقع موسوی بود. میگفت از اینور بردیم، هرکاری کردیم نشد، نگذاشتند. میگفت رئیس جمهور میگفت باید انجام بشود، میگفت نمیگذاشتند. بعد ایشان میگفت خب او نباید آنجا... بالاخره او ایرانی است. او را به اسم مصدق، مصدق صنعت نفت، مصدق فلان، ببین حالا مصدقی که آی امام نمیدانم فلان، مصدق، مسلم نبود. آقا به خدا قسم اینها قابل جمع است. من اگر یک مسئولیتی در جمهوری اسلامی داشتم، یک خون از دماغ یک ایرانی ولو کافر ایرانی هرجای کرۀ زمین میریخت، من آروم نمینشستم. امیرالمؤمنین میگوید در حوزه حکومتی من خلخال از پای پیرزن یهودی کندند. اصلاً چهکار دارم با آن...
خبر فوری: شهروند ایران است...
رائفیپور: شهروند من است، تحت ذمۀ من است. بر گردن من است. ببینید این نگاه عاقلانه، دیپلماتیک و اهلبیتی است. من میگویم همین نگاه را داشته باشیم. حالا همین حرف... میگویند این طرفدار مصدق است، این اصولگراست، آن یکی برمیگردد میگوید نه. بابا دیوانهاند به خدا. یعنی دیوانهاند، مردم را هم دیوانه کردند. چون رسانه هم دست اینها است. مردم که رسانهای ندارند که. رسانهها هم دست این ها است. مردم را واقعاً روانی کردند. دارند بیچاره میکنند.
خبر فوری: بعضی از این ها بوده که مثلاً بیایند بعد موضعشان را عوض کنند؟ حالا مثلاً در دولت قبل.
رائفیپور: نه، عموماً تمام کسایی که منتقدند بلند میشوند میآیند اینجا، من یک مورد در ذهنم نیست خدا گواه است. یک مورد نیست بگوید من رفتم. میآیند اولاً خیلیهایشان حلالیت میطلبند. چون موضوع را میگویند من کامل برایشان باز میکنم، اگر مسئلهای باشد قسم به او میدهم میگویم این از اینجا بیرون نرود، بدانید به شما اعتماد دارم، پس این ماجرا را بدانید. خیلیهایشان اعلام کردند. مثلاً آقای جبرئیلی زمانی که خبرگزاری فارس بود، این که دیگر چهرۀ اصولگرا، به قولی انقلابی، من را خبرگزاری فارس دعوت کرده بودند، یا یک خبری رفته بودند چون معمولاً نمیروند خبرگزاریهای اصولگرا از من، کار زیادی با ما ندارند. ایشان میگفت من خودم تماس گرفتم که چرا این را دعوت کردید؟ یک جلسهای بود آقای محسن رضایی آمده بود. من داشتم میرفتم از آن جلسه، مسئول جلسه گفت که حالا بشین یک دقیقه، یک میز درازی هم بود. من سر جلسه نشسته بودم. بعد ایشان صحبت کرد در مورد خودشان که حالا مثلاً... سال نودوشش بود، بعد بحث اینکه نگاهها به من چیه. به منِ محسن رضایی. من آن کاغذ را دارم. یک رواننویس مشکی بود من برداشتم. برای خودم هم نبود معلوم نیست برای... برداشتم یک کاغذ A5نوشتم و گفتم به این مسئول جلسه. گفتم ببینید من نمیخواهم قواعد جلسهتان را یک وقت چیز بکنم. ایشان سؤال پرسیدند به نظرتان من بگم؟ گفت چه میخواهی بگویی؟ گفتم اینها. یک مقدار نگاه کرد گفت بگو. من خیلی مؤدبانه هفتهشتدهتا انتقاد به ایشان وارد کردم. ایشان شاید بگویم نزدیک به دهبیست جلسه دو ساعته خدا شاهده میآمد آنها را جواب بدهد. هر شنبه.
خبر فوری: یعنی دیگر خصوصی نه اینکه در آن جمع؟
رائفیپور: نه در همان جمع. چون در همان جمع مطرح شد. گفت من جواب میدهم. بخشیاش قانعکننده بود، بخشیاش هم قانع نشدیم. درست شد؟ و من به ایشان عرض کردم گفتم ببینید آقای رضایی منِ رائفیپور برای خودم یک استانداردهایی دارم، مبانی استانداردهایم هم اینهاست. شما این باشید ما کمکتان هم میکنیم. نه که این نظر من باشد. اگر نظراتم اشتباه است بگویید نظراتتان را درست کن. اگر مبانیام اشتباه بگو. کمکتان هم میکنم. خب حالا من کارمند آقای رضاییام؟ خیر. ایشان از من مشورتی بخواهد حتماً میدهم. سَرِ ماجرا اخیراً همین ماجرای دانه مرغ یک اتفاقی پیش آمد یک ضربۀ دوسه میلیارد دلاری کشور میخواست بخورد. که من ساعت یازدهدوازده شب ایشان را در ساختمان کوثر نمیدانم چیه رفتم پیدا کردم و گفتم اگر اتفاق بیفته دو سهمیلیارد دلار ما بیچاره خواهیم شد. به ایشان گفتم و ایشان جلوی ماجرا را گرفت نمیتوانم سکوت کنم. اما آیا مثلاً من بعد حالا ایشان در دولت آمدن من کاری دارم با ایشان، مثلاً مشکلی... هیچی من مشاور خیلی از آقایان هستم، مشاور چی؟ همینطور آقا بهنظرم، واتساپشان را دارم. میگویم به نظرم اینکار را انجام بدید بهتره در این شرایط مخصوصاً رسانهای یک کنشگری اینطوری باشد بهتره
خبر فوری: حالا آنهایی که در قدرت نیستند چه، مثلاً وزرای آقای دکترروحانی حالا...
رائفیپور: بله میبینید مثلاً در همان زمانی که آقای آذریجهرمی وزیر شدند ایشان با دفتر ما تماس گرفته بودند، میخواهند با من صحبت کنن ایشان هم اقدام کردند. بعد و فرمودند یادم است دفترشان تلفن را وصل کردند گفتن که کلیپی را از شما برای من فرستاده یک نفر در شبکههای اجتماعی و گفته ببین درمورد لزوم سواد رسانهای حالا که شما... ایشان یک خلقی داشتند خیلی باهوش بودند یعنی افراد مختلف را جذب میکردند و نگه میداشتند بعد گفتم ما در خدمتیم هر کمکی از دستم برمیاد انجام میدهم. حالا دولت آقایروحانی هست ها! اینها وزارت اطلاعاتی هستن رفتن اون داخل ها! خب ببین یعنی وزارتاطلاعاتیها خیلیها میروند وزارت ارتباطات دیگه، چون حوزۀ مخابرات و اینها خیلی مهم است برای امنیتیها، بعد خدمت شما حالا وزارت اطالاعاتی بودن بَد است؟ خب نه آقا این به این معنی چیز نیست. دارند از امنیت کشور... آنجاهایی که سیاسیبازی میکنند، کثافتکاری میکنن بد است. چه میخواهد سپاه باشد میخواهد نیرویانتظامی باشد میخواهد ارتش باشد هر جا باشد. بعد ایشان شمارۀ تلگرام من را گرفت این از این 001 ها داشتم مجازی گرفته بودم، خندید و حالا بعد هم اینو بگه نمیدونم بعد گفت یا نه این رو گفت چیه حالا مثلاً یک 001 گرفتی فکر کردی نمیتونیم ما دربیاریم مثلاً چی و... گفت کلش زیر نظرمان هست. حالا آقایونی که خیلی نگران صیانت و اینجور چیزها هستید نه اینها همه را دارند، خب همه را دارند شما فکر میکنید، این خیال خوشی دارین آره اینجوری به شما بگویم برای همین هم اجازه میدهند شما استفاده کنید. آره و اِلا
خبر فوری: وزارت ارتباطات گفتن خیالتان راحت باشد دیگر...
رائفیپور: آره خیالتان راحت باشد و اِلا همین سیگنال تا اومد بالا همچین از بیخ بستنش که... اینها جالبه اینها حالا با فیلترشکن که وصل میشن فیلترشکن هم مال خودشون هست ... خود همینها به شما میدهند. سادهاید شما. خب بعد اونی که به شما می دهند بعد شما چیکار میکنید با اون فیلترشکن میبینی برایت اساماس دارد می آید، برایت اساماس گوشی موبایل میاد عزیزم شماره را میزنی چرا اساماس دارد میآید؟ نمیتواند آنها رو ببندد که اساماس برات نیاد؟ خب بعد دیگه من رفتم رشت یک سخنرانی داشتم اونموقع بود که این یک نفر زده بود با قمه یکی رو کشته بود، خب، بعد من اونجا یک نقدی کردم با این آذری جهرمی، گفتم بابا ببین چقدر رهاست یکی میزنه یکی رو میکشه، ما بیاییم هوش مصنوعی سوار کنیم بگیم که ببین این آدم مدتها قبل در پیجش عکس اسلحه میگذاشته، یک نفر نمیرفته بگه این اسلحهها رو در کجایی رفتی باهاشون عکس میگیری. نمیدونم با اسلحۀ کمری بود، با کلاشینکوف. تو چیکارهای که داری اسلحۀ گرم دستته! برن بگیرن یارو رو. همون زد آدم کشته بود. خب من در سخنرانی همین رو گفتم آقا ایشون دیگه روابط ما تیره و تار شد، ایشون دیگه انتظار داشت که... دیگه من دیدم رفت در اینستاگرام جواب داد. ببین شما یک چیز توییتری رو بکشونی در اینستاگرام زردش کردی. توییتر 240کاراکتر چقدره بیشتر اجازه نمیدن. اینستاگرام برو. توییتر نظر نمیتونی پاک کنی اونجا میتونی پاک کنی، ادیت نمیتونی بکنی اونجا ادیت میتونی بکنی. خب کشوند اونطرف یعنی جبهۀ قدرت ایشان در اینستاگرام بود چون پیجش من نداشتم اصلاً. خب، دیگه این منتها به اسم من رائفیپور خب کلی هوادار دارم من در همون اینستاگرام اصلاً، حملهها شروع شد، این پیج اون اون به پیج این اینها، دیگه یکخرده روابط تیره و تار شد. خب گذشت و میخواهم بگویم اینجوریه ببین اصلاً. خیلی دارم واقعاً خیلی صادقانه اصلاً هر چی هست بیاد بگه بفرماید نه اینطور نبوده. خب، و مشکل شخصی هم خدا گواهه با هیچکی ندارم. گذشت و تا این ماجرای چیز پیش اومد ایشان یک پهپاد پست هوایی اومدن رونمایی کردن، خب کار خوبیه. ببینید در مورد مدرناسیون کشور خوبه، این رو اصلاً یک دیدگاه جدید یک نگاه جدید که آقا ما با پست بتونیم هوایی بیاد فلان بیاد منتها قاچاقچیها مدتها قبل از همین روش چیز میکردن تریاک از اونور مرز میآوردند، یک جیپیاس مبدأ و مقصد میدادن میرفتن میشستن این میرفت اونجا میذاشت میاومد. خب بعد ایشان گفتن که در توییتر فرمودن که بیاید بگید اسم این چی باشه؟ یک رِندی هم از این کاربرا اومد گفتش که مگه نمیگی پهپاد پست هوایی مخففش میشه پَپه، اسمش رو بذار پَپه. اسمش رو پست گذاشت مردم بذارند. بعد دیگه نامرد مردم ریختن امت حزبالله، امت همیشه در صحنه به اون رأی دادن. اون شد اول. گفت آقا جونم چیز نکن حالا باید بذاری گفت آقا این دستاورد بچههای زحمت کشیدن مهندسهامونه خب من بذارم پَپه، اسم اون کاربر سجاد بود گفت منم میذارم سجاد. اونهم قشنگ زده دیگه خب یک بالاخره این اطلاعاتیها یک هوشی دارند که رفتن در اطلاعات. خدمت شما عرض بکنم که این گذشت و خب ما امیرآباد تهران یک پهباد یکی بلند کرده بود نمیدونم ضدهوایی شروع کردن زدن. من اون روز خیلی در ذهنم یک جرقهای زد که از فردا هرکس پهباد بلند کنه فکر کن ضدهوایی بزنه، ما رزمندههامون رفتن جنگیدن مردم ما صدای گلوله نشنوند، اینجا تقتقتق صدای... بعد بچهها رو جمع کردم گفتم آقا چجوری میشه یک پهباد رو نشاند؟ گفتن مدلهای مختلف هست رفتن تحقیق کردن واحد مهندسیمان، گفتن آقا نمیدونم یک سری عقاب پرورش میدن رو هوا میگیره پهباد رو تور میاندازه، جَمِر انجام میدن جمینگ انجام میدهند اون منطقه کلاً الان بعضی جاهای تهران که شما رد میشید یهو جیپیاستون شوتتون میکنه یک ور دیگه، جمینگ روشنه، دستگاه جمینگ روشن کردن و خوب هم نیست، این رو من بگویم. خب بعد مدل های مختلف و ما رسیدیم بهترین مدلش رو شروع کردیم ساختیم، انجام شد، این رو قبلترش ما ساخته بودیم، ما یک سال از ساختمون گذشته بود یکی دو تا از این دستگاه رو حتی داده بودیم به درخواستکننده و اینها. من گفتم الان وقتشه این رو رونمایی کنم. ما هم یک دونه شبیه توییتی ایشان زده بود تا نمیدونم یک روز دیگه خبر مهم، حالا خبر مهم همین چیزه بود همین پهباده بود، آخه مؤمن شما فکر کن الان در مملکت ما این اومده نشسته جلوی در خونۀ یک نفر مثلاً روی پشتبامشون همسایه مثلاً بلندش میکنه موتورهاش رو باز میکنه اسباببازی رو هم درمیاره چجوری میخواید شما بگیرید و فلان! یا باید اینهاش تعمیر بشه. اما میخواهم بگویم چیز رسانهای بود دیگه اینش خوب بود آره، من همون اول هم گفتم. بعد ما هم این رو رونمایی کردیم رفتیم در یک منطقهای ته شرق تهران سمت شهید بابایی اینجا یک مجموعهای بود اومدن تست کردند، تست کردند همۀ تستها رو جواب داد و دوباره، رفتیم منطقه شرق تهران و ته اتوبان بابایی، بعد تست شد و همونجا ما یک فیلمی هم ضبط کردیم گفتم حالا من آخرش یک شوخی هم میکنم اگه یک وقت یک پَپهای اومد در حریم شما با پَپهکُش میتونید بفرستینش پایین، مثل پشه، پشهکش مثلاً. آره خب این هم نقطۀ مقابل اونه خب هر دوتا دستاوردهای مهندسیه. فرداش چه اتفاقی افتاد؟ چهلوخوردهای خبرگزاری و سایت، با دستور وزارت ارتباطات یک خبر دروغ رو انتشار دادن، که چند وقت پیش یک هواپیمایی داشته خدمت شما عرض کنم میآمده نمیدونم کجا، این دستگاه جمینگ نمیدونم چیچی جیپیاسش رو از کار انداخته و ضمنی میتونه دستگاه رائفیپور باشه، کار به یک جایی رسید که دیگه این اواخر میگفتن هواپیمای اوکراینی رو هم همین رائفیپور انداخته. حاجیزاده میگفت گردن من از مو باریکتر، خب میگفتن نه همین انداخته. خب ما فرداش گفتم سریع گفتم مصاحبه کردم گفتم آقا اینجوری نیست، حالا مصاحبۀ من رو کی پخش میکنه؟ هیچکس. باید در مصاف خودم باید بذارم، بریم این خبرگزاری یک خبرگزاری دوهزاری، چهلوسهچهارتا فکر کنم بودند خبرگزاری سایت که اونها زدند. ما چون مؤسسه تلفنهاش ضبط میشه به اینها تماس میگرفتیم که حجت رو برشون تموم کنیم میگفتیم بابا این دروغه ها ببین مصاحبه کردم برید ببینید ازتون شکایت میکنیم ها! نشر اکاذیب است. بعد یکی از اینها خبرگزاری این پایگاه خبری بود خانومه نمیدونم دارد بادمجون سرخ میکنه نمیدونم صدای جلز و ولزش هم میاد قشنگ گفت آقا به ما پول دادن این رو بذاریم. ما هنوز هم این صوت رو داریم.
خبر فوری: تبلیغه ...
رائفیپور: آره تبلیغه، گفتن باید این خبر رو باید برید. بعد روابط عمومی ایشون اومد در بخش، یکی از بخشهای ایرنا مثلاً بخش اقتصادی یک چیز بیربطی، گفت منظورمون من نگفتم رائفیپور ها! گفتیم دستگاههایی از این دست کجا دارند تولید میشن، یک وقت آسیب نزنه. خب یعنی به قولی گفت زدی ضربتی ضربتی نوش کن. تو از وزیر اطلاعات که زورت بیشتر نیست خب ما یک اینهم یک ارتباطات اینجوری. فلان چه میدونم کاندیدها... برخی از کاندیدهای ریاستجمهوری اینجا تشریف آوردند، ما برنامه بهشون دادیم. ازشون پرسیدیم گفتیم برنامهتون چیه؟ گفتم آره از نظر من رائفیپور و مجموعه تخصصی که دارم مشکلات کشور در آینده اینها است.
خبر فوری: در این دیدارهایی که گفتید مثلاً ما نامزدهای انتخاباتی بوده و اینها گفتید طرح بهشون ارائه میدادین، از این طرح ها چیزی بود که حالا دست کم در مناظرهها اعلام بشه، پیگیری بشه بعدش اجرا بشه، مثلاً یک دغدغههایی مثل سربازی، بحثهایی که واقعاً درد جوانهاست؟
رائفیپور: بله مفصل، بحث بنزین بوده، خدمت شما عرض کنم همین سربازی بوده، بحث بانکها بوده، تولید نقدینگی بانکها بوده، بحث مقابله با فساد بوده، بحث مبنای جوانگرایی بوده، خیلی زیاده یعنی فکر میکنم نزدیک دهدوازدهتا از کارهایی که ما در مجموعه پیگیری میکردیم حتی قانون هم شده الان.
خبر فوری: طرح صیانت که نبود یک وقت؟
رائفیپور: نه خدمتتون عرض بکنم که این طرح صیانت اولین کسی که میخورَد خودِ ما هستیم دیگر.
خبر فوری: آره واقعاً .
رائفیپور: دیدی همۀ کانالهایمان بسته میشود.
خبر فوری: همدردیم در این زمینه.
رائفیپور: اما خب واقعاً باید معقول دید دیگر، یعنی نه فضای یَله و رها .
خبر فوری: همینطوره...
رائفیپور: نه بسته و قابل کنترل و... که خدمت شما عرض بکنم که، حرف حق نشود زد. خب! بعد بیشتر هم من خودم در این فضا، فضا نگاهم اینه که جلوی این کلاهبرداریهای اقتصادی مالی که دارند میشه و شماره کارتهای اَلَکی میدهند رو بشود یک جوری اینها را سَروسامان داد اینها را گرفت، اینها خوبه، اما حرف را مردم بزنند. من یک کانال دیدم در توییتر، فیلتر میکرد واقعاً، بگذار حرفش را بزند او هم جوابش را بدهد. ببین یا ما جواب داریم یا نداریم دیگر. اگر جواب داریم خب جواب میدهیم. ببین مایی که میرویم دانشگاهها سخنرانی میکنیم که ترسی نداریم از مخاطب که. بلند میشود حرفش را میزند من هم... دانشگاه با کسی تعارف ندارند که. خب! بلند میشویم جواب میدهیم. درمورد طرحها، مثلاً همین بحثِ... چون الان هم داغ است بحثِ طرح مثلاً سربازی، خب خیلیها دغدغهشان است نمیگویم الزاماً فقط ما داریم این کار را میکنیم. نه خیلیها...
بخشی از گفتگو درباره پیشنهاد اصلاح قانون سربازی را اینجا بخوانید و ببینید
خبر فوری: حالا این منتقدهایی که میگویید آقای رائفیپور بعضی وقتها یک جملات شاذی هم از شما پخش میشود یکم شاید عجیبغریب باشد دیگر. حالا این بحثها را بگذاریم کنار، مثلاً شما درمورد شماره پروازها یک بحثهایی میکنید خب
رائفیپور: شماره پروازها؟
خبر فوری: شماره پروازها را من مثلاً روی عددهایش نکاتی می گویید.
رائفیپور: آهان شماره پرواز 11 سپتامبر را میفرمایید.
خبر فوری: بله. یا مثلاً درمورد شلوار جین بحثی دارید. درمورد اینکه ترسالی شروع شده، خشکسالی اصلاً نیست که خب در تضاد است با خیلی از بحثهایی که ما داریم میشنویم. اینها را که وقتی میشنویم بعد کنار این انتقادها میگذاریم میگوییم که انگار این جملات کمک دارد میکند دیگر.
رائفیپور: شما هرکدام را دوست دارید من توضیح بدهم.
خبر فوری: مثلاً این شلوار جین ماجرایش چه بود؟
رائفی پور: من اینطوری میتوانم بگویم، بگویم شما هرکدام را دوست دارید من توضیح بدهم، خب. شلوار جین را خدمتتان عرض میکنم. ما دوتا کتاب داریم درمورد فراماسونری، یکیاش را ابراهیم اُلفت نوشته، "فراماسونری چیست" که جزء کتابهای نایاب است. من در کتابخانة مجلس فکر کنم یازدهدوازده سال پیش با آقای دکتر شفیعی سروسانی که مؤسس موعود است و در حوزة صهیونیست فعالیت دارد با ایشان صحبت میکردم، گفت فکر کنم در کتابخانة مجلس است. یک کتاب دیگر هم Brotherhood نایت نوشته است این را. این هم ترجمه شده. این را داشته باشید یعنی میخواهم بگویم قصه چی است. بعد این چهجوری پخش کردند وقتی من میگویم این دشمنی است، قصه چیست. خب اینکه فراماسونری چیست، از کجا به وجود آمده است میگذاریم کنار، این را میگذاریم کنار، اما آن کتاب فراماسونری چیست جالب است من بعداً فهمیدم برای خود فراماسونری نوشته شده بوده، قبل از انقلاب یک نفرش میخواسته میگفتند برو آن کتاب را بخوان.
خبر فوری: یکجور راهنماست...
رائفیپور: بله بله. دو. Brotherhoodهم که اصلاً کتاب خارجی است، استیون نایت نوشته، ترجمه شده اینجا. این هم جزء کتابهای خیلی کمیاب است. نکتة جالبی دارد، میگوید یکی از فرضیات درمورد فراماسونری این است که اینها صنفهایی بودند که در سیصدچهارصد سال پیش در اروپا آرامآرام برای اینکه خودشان بتوانند اطلاعاتشان را حفظ بکنند با هم یک گعدههایی داشتند و آرامآرام به قدرت رسیدند و اینها صنف معمارها بودند، که خیلی درست نیست ها! یا همین بناها کل دنیا را گرفتند یعنی .Freemason mason یعنی معمار دیگر، معماران آزاد. خب اگر این را نگویم شاید برای مخاطب شما کامل نشنیده باشد، بروند آن صحبتهای فراماسونری من را گوش کنند خب، این بخش را هم ببینند. ببین اینها میگفتند ما مثلاً برای یک سری از دوکها، برای یک سری از ثروتمندها مجبوریم قلعهای بسازیم بعد این قلعهها را برایش یک راه فرار خاصی میگذاشتیم، یا یک جایی برای گنجشان درست میکردیم. اینها بعدش میزدند خود معمار را هم میکشتند. میگفتند خب تو که میدانی آن کجاست، میروی میگویی به بقیه. برای همین اینها گفتند آقا اگر من را بکشد فایدهای ندارد چون من به رفیقم گفتم. ما یک جایی داریم آنجا میرویم با هم مطرح میکنیم. میگویند این شده که اینها قدرت گرفتند. حالا، که خیلی درست نیست ها من نظر دیگری دارم که آن نظر به نظر من ارجح است میگذریم. یک صنف زغال سنگیهای ایتالیا بودند به اینها میگفتند شاربونری، از کربن میاید دیگر، کربونری. خب اینها کارشان چه بود؟ کار زغال سنگ اینها هم برای خودشان یک صنف زدند. فراماسون بودند. خدمت شما عرض بکنم که یک گروه مخفی بودند. اینها برای اینکه در معادن زغال سنگ کار میکردند باید شلوار ضخیم پایشان میکردند که پاره نشود. این شلواری که من و شما پایمان است دوروزه فاتحهاش خوانده است. یک چیزی مثل همین شلوار جین. این شلوار جین لفظش از Genova ایتالیا گرفته شده از شهر Genova، خب میگویند یکی از وجوه تسمیه را میگویند این. بعد اینها هم چه رنگی استفاده میکردند؟ زغال سنگی. هنوز هم هست بعضی از این شلوار لیهایی که آره زغال سنگی است رنگش. آره تیره است. استفاده میکردند. رهبر اینها میگوید حیف نیست... حالا یک استورهای اینها دارند ماسونها دارند به اسم blue jinnکه عموماً اگر دقت بکنید زن قرمز، مرد آبی. همیشه این را نشان میدهند مثلاً در آن مثلث ششپرشان، یکیاش را آبی میکشند یکیاش را قرمز میکشند. قرمز و آبی نماد تعادل، یینگینگ به قولی بخواهد باشد. بعد یک استورهشان blue jinn است که هیولای آبی است، یکیاش هم ببلن است که زن قرمز است. همه، هرکدام را سرچ کنند یعنی گوگل کنند بنویسند blue jinn، جن آبی، این جین از کلمة سُریانی است، اِبری آرامی است، عربی هم هست آنها هم دارند از آنجا رفته. بعد خدمت شما عرض بکنم که او گفت حیف نیست اسم این شلوار جین باشد بهعنوان Genova اصلاً ربطی به این ندارد و آبی نباشد، که آن اسطورهمان باشد. حالا یک مخالفتهایی هم باهاش شد که گفتند خب این آبی باشد کثیف میشود، گفت بابا پس آن آرمانهای ما چه میشود فلان. ببینید این ماجرا این اصل ماجراست. به چی تبدیل شده؟ و کی این کار را انجام داده؟ آقای ابراهیم نبوی هست که طنزپرداز است، ایشون یک پستی در اینستاگرام نوشت، طنز. همان سالها نوشت بالای ده سال است، خب، ایشان نوشت. یک سایتی همین آقای مهدی هاشمی که مهدی هاشمی معروف فرزند آقای هاشمی رفسنجانی، یک سایت داشت به اسم آینده نیوز. سر انتقاداتی که ما به ابوی ایشان میکردیم به بابای ایشان، آقای هاشمی نقد میکردیم، همانجور که به احمدینژاد نقد کردیم، به هرکس دیگر، نه، یک کینهای داشت دیگر. اینها برداشتند مطلب ابراهیم نبوی را پروبال دادند. چرت و پرت رسماً نوشتند. خب بنده هم... البته این را هم بگویم آن سایت منتسب به آقای مهدی هاشمی بود، میگفتند چهرة پشت پردهاش پولهایش را میدهد. بنده هم تماس گرفتم باهاشان گفتم از شما شکایت میکنم من این حرف را نزدم، دارید دروغ میگویید. گفتند پاسختان را بفرستید. من پاسخم را فرستادم، طبق قانون باید در همان اندازه در همان فونت اینها بیاورند. خواسته بودند تحقیر کنند من را فونت را کوچکتر کرده بودند، یعنی تا جایی که توانسته بودند به قولی مرض خود را ریخته بودند، جالب است وقتی من جواب آن را دادم و مردم خواندند، یک مطلبی در خود... یعنی کَش گوگل شاید مانده باشد چون آینده نیوز جمع شده خب بهعنوان گاف آینده نیوز، مطلب منتشر شد. این شد مبنای اینکه اینهمه حرف بسازند.
خبر فوری: مصداق همان بریدنهایی که فرمودید.
رائفیپور: واقعاً این است. واقعاً این است. بعد میگویم آقا این کفش چیست که مثل سم جن پایتان میکنید خب، میگوید نه گفتی هرکی کفش... میگویم باشد سم جن نه سم خر باشد. آخر چرا باید آدمیزاد یک چیزی شبیه سم پایش کند؟ چرا خودت را داری تشبیه میکنی به حیوان؟ خب، باشد جن نه باشد شما لطف میفرمایید، سم الاغ است؟ سم اسب است؟ سم چیست؟ آدم که سم ندارد که خب. ببینید چهجوری این را پخش میکنند. اینها شیطنت است واقعاً. من وقتی میگویم بیماری است، مرض است، طبیعی نیست که یک نفر بیاید. هر مطلبی را بخواهی شما... این که تقطیع تابلو واقعی، هر مطلبی شما از کانتکسش بکشید بیرون از بافتش بکشی بیرون، یک نخ را از بافتش بکشی بیرون. قرآن هم این کار را بکن لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ نماز نخوانید آیه قرآن است. کِی؟ چرا؟ میگوید وَأَنْتُمْ سُکَارَىٰ میگوید وقتی مستی نماز برای چه بروی بخوانی! به نماز نزدیک نشو، خب ببین این را بیرون بکش، من نماز نمیخوانم چرا نمیخوانی؟ قرآن فرموده. عمل به قرآن است و لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ. خب ببین واقعاً این شکلی است. همین کار را با هرکسی، با قرآن میشود انجام داد، با اماممعصوم میشود انجام داد. من نقدی که به روزنامة اصولگرای فرهیختگان داشتم میگفتم این کاری که این مدل نقدی که شما دارید باب میکنید به قرآن میشود امامصادق را میشود با آن نقد کرد. نقد نیست این سفسطه است مغلطه است. ببین طرف رفته خدمت امامصادق میگوید که آقا میشود خدا مثلاٌ زمین را بکند در یک تخممرغی؟ از این سؤالهای درهپیت. امامصادق میفرماید بله میشود. میگوید چهجوری میشود؟ میگوید نگاه کن همین الان این تخم چشم تو از تخممرغ هم کوچکتر است. میگوید بله میگوید نگاه کن کل زمین را دارد میبیند. گفت آره رفت بیرون. نفر بعدی آمد. این خیلی جالب است. گفت بله بفرمایید سؤال بعدی نفر بعدی گفت خدا میتواند کرة زمین را بکند در تخممرغ؟ معلوم است یک بیماری آن بیرون وایستاده بوده هی میگفته همه را میگفته بروید این سؤال را بپرسید وگرنه این چه مسئلهای است آخر. بعد حضرت میفرماید که نه این اصلاً محال عقلی است، محال عقلی است. شروع میکند بحث فلسفی کردن. راوی میگوید من گفتم آقا تو به آن اینجوری گفتی به این اینجوری گفتی، گفت علی قدر عقولهم. اون اینجوری میفهمید، این اینجوری میفهمید. حالا یک نفر اینجا نمیتواند را امامصادق متهم به پارادوکس کند؟ بیاید بحث کند بگوید که الان عکس زمین را آن دارد میبیند در این چشم نه که خود زمین. ما منظورمون مقیاس بوده، خب این معلوم است آقا شما دارید الان بحث را خراب میکنی، سفسطه میکنید مغلطه میکنید، مگر نمیشود همین الان این کار را کرد؟ خب این مدل بحث... بابا شما میگوید آقا رائفیپور این حرف را زد، باشد بروید شما یک نفر را پیدا بکنید در دانشگاهها برود، من قبول دارم هرچیزی بگویید. دانشگاه برود، اکثریت جمع حاضر طرفدارش باشند و بچه مذهبی و حزباللهی هم نباشند، مردم باشند. همهجور تیپ، باحجاب، بیحجاب، بدحجاب، نمیدانم همه مدل نشستند، خب بحث را بگوید، به در و دیوار نزند جواب بدهد، رفع شبهه بکند، بعد سوت و کف را بگیرد بیاید بیرون. چندتا دارید بسمالله بیاورید، بیاورید دیگر اگر هست بابا ...
خبر فوری: یعنی میگویید مقتضیات این محیط است...
رائفیپور: بله این است شما در دانشگاه طرف انتظار داری. رفتی در بین اهلسنت داری صحبت میکنی باید چهجوری حرف بزنی؟ همان جور که در هیئت شیعی داری حرف میزنی؟ معلوم است نه. دانشگاه پیام نور یک جور باید حرف بزنی، دانشگاه علوم پزشکی یک جور دیگر. در دانشگاه علوم پزشکی برای دندانپزشکیها یک جور دیگر باید حرف بزنی، برای بچههایی که پزشکی عادی دارند میخوانند یک جور دیگر باید حرف بزنی، برای پرستاریها یک جور دیگر، برای آنهایی که بهداشت محیط میخوانند یک جور دیگر. فرق میکنند اینها، تیپشان با هم فرق میکند. معلوم است کسی که این حرف را زده دوقران در خانوادة خودش حرف نزده. با فکوفامیل خودش حرف نزده الا اینکه خانوادهاش کلاً حوزة علمیه بودند یا پایگاه بسیج بودند. خب این واقعیت است. من نمیتوانم نسبت به اینها بیتفاوت باشم. شبههای جامعه را گرفته من میروم جواب میدهم. حالا بقیه نمیتوانند این وظیفة ذاتیشان را، بودجهایشان را انجام نمیدهند من باید جواب بدهم که چرا دارم انجام میدهم؟ بعد جالب است دیگر نمیتوانند ایراد به کارآمدی بگیرند، چون میبینند کلی جوان تغییر کردند کلی جوان... میگویند که
خبر فوری: جوانی هم که بسیجی هم مثلاً نبوده ...
رائفیپور: نه اصلاً اصلاً این نیست. خب بعد میدانی چه میگویند. میگویند به پس این هم وزارت ارشاد است. نمیشود که آخر میگویی خب نه آخر وزارت ارشاد نیستم. خب من دنبال وزیر ارشاد باید بدوم. به قرآن من وزیر ارشاد را در عمرم از نزدیک ندیدم.
خبر فوری: هیچ کدام از وزای دولت را؟
رائفیپور: قبلی که بود؟
خبر فوری: آقای صالحی.
رائفیپور: نه او که وزارت اطلاعاتی بود.
خبر فوری: نهنه آن صالحی.
رائفیپور: صالحی؟
خبر فوری: عباس...
رائفیپور: نهخیر ندیدم. آقای صفار را یک جلسه یک بار دیدم بعد از وزارت ارشادشان. دیگر هیچکس به ذهنم نمیرسد. خب او چهکار دارد. من وظیفة خودم را انجام میدهم. وزارت ارشاد کار کند، نکند به من چه ربطی دارد من کار خودم را میکنم. خب بقیة چیزها هم همین جور. مثلاً همین پروازی که فرمودید. ببینید خیلی جالب است ها! این یک دقتی میخواهد. من در سخنرانی همان سالها یعنی حتماً دوستان بیاورند، برای همان ده سال پیش. قشنگ دارم میگویم که ببینید بعضیها میگویند این شماره پرواز هست و بعضیها میگویند شماره پرواز نیست. این را میگویم در همان سالها. اینها میروند میگردند آن سخنرانی که، مثلاً من دویستتا با موضوع فراماسونری سخنرانی، آن یکی که من نگفتم را میآورند. بعد حالا به فرض اصلاً این هم مهم نیست میگویم کلیپش را بیاورند الان ببینند. بعد به فرض، اینجا را عنایت داشته باشید میگویم خب این شماره پرواز هست یا نیست چی است این قصهاش. ببینید این کلمه این عبارت Q33NY خب این عبارت جالبی است. خاص است، معنی دارد همین الان در فراماسونری معنی دارد. هرکدام از اینها معنی دارد یعنی چه. NY یعنی نیویورک. روی تیشرتها مینویسند I love NY نیویورک، کلاهایش هست N و Y در هم دیگر. نیویورک مخفف نیویورکNY است. 33، رتبة 33 عالیترین رتبة ماسونری است. Q نماد انفجار است. در بمبهایی که فیتیلهای از آن آویزان است شبیه حرف Q است خب مثلاً اینها القاعده را که میخواستند بنویسند مینوشتند الکاعده مینویسند، با Q مینویسند Qاش را علامت بمب میگذاشتند. یک بمب فیتیلهای میگذاشتند. اصلاً کاری ندارم شما پرواز هست یا نیست، که نیست، باشد؟ اصلاً که نیست باشد تهش این دیگر، این را بروید از ورد98 بزنید در وُرد که 2001 یازده سپتامبر اتفاق افتاده و تا همین الان با فونت نمیدانمWingdings است، چه است، یک دوسهتا دارد، یکیاش این است. بعد بروید بزنید ببینید چه میاید؟ عکس یک هواپیمایی دارد میاید که دارد میخورد به دوتا ساختمان، عکس Skull and Bones میاید، اسکلت و چیز که نماد مرگ است و گروه Skull and Bones گروهی بود که هم آقای جرج بوش درش عضو بود هم جان کِری. بزنید ها! بنویسید جرج بوش Skull and Bones. سر و... این علامت شبیه علامت دزدان دریایی است. خب اسکلت و دوتا استخوان ضربدری. هم جان کری را سرچ کنند مردم. ولش کن شماره پرواز را. چرا این عبارتی که کاملاً معنادار است میگوید که نیویورک یک انفجاری میخواهد درش اتفاق بیفتد از سال 98 در ورد اینها میزند ازش بیرون؟ این طراحی نیست؟ حالا یک سؤال. ما برای اثبات اینکه این کار صهیونیستها بوده فقط همین را دلیل آوردیم؟ یا بالای بیستسیتا دلیل آوردیم؟ چرا نمیروی آن نوزدهتای دیگر را هم؟ ببین یک نفر است بیستتا دلیل آورده برای یک چیزی، یکی از دلایلش اصلاً ضعیف است. درست است؟ خب نوزدهتای دیگر زیر سؤال است؟ ببین آنها را دیگر نمیگویند. وقتی من میگویم آن دشمن است روبهروی من نشسته است، او میگوید من چهجوری این را از اعتبار ساقط کنم. ببینید هیچچیز مالی به من نتوانستند بچسبانند. الحمدلله اخلاقی نتوانستند بچسبانند. همین اکانتی که درمورد کاترین شاکدام نوشته بود، اکانت فیک، یک رشتو هم درمورد من نوشته بود. نوشته بود چهمیدانم خانمها را میبرده در یک سالن به بهانة نمیدانم فروش چادر. هیچی یعنی آسمان و ریسمان فروش چادر، بعد اینها را مصاحبه میکرده بهشان تجاوز میکرده. گفتم یک سالن آدم، بابا تو کی هستی! یک نفر از آنها را وردار بیاور. بعد دیدم رفتم پایینتر دیدم یک رشتو دیگر زده درمورد این بندهخدا خانم چیز که فوت شدند مجری آزاده نامداری، که ایشون هم مثلاً نمیدانم برای برخی از مسئولین بعضی از این خانمها را... بعد رفتم دیدم نوشته که سرکار خانم المیرا شریفی که مجری تلویزیون است ایشون هم این کار را برای مسئولین انجام میدهند، یک سری افراد را برمیداشتند. خب یک اکانت فیک بیصاحب بیربط نشسته معلوم نیست کجا هست، بیستبار تا الان پروفایل عوض کرده فلان این باید بشود مبنای شما؟ ببین چقدر شما بیبنیه و سست هستید. بعد همه اینها باز بپذیرید به فرض، این حرف برای کِی است؟ من از سال 90 به بعد راجع به فراماسونری حرف نزدم. برای ده سال پیش است. چرا هر سال همان را میآورند؟ یعنی اینها دهتا کلیپ دارند همانها را هی برمیدارند می آورند. مورد سوم درمورد آبوهوا فکر کنم فرمودید.
خبر فوری: بله ترسالی.
رائفیپور: بله ترسالی من هنوز هم سر حرفم هستم.
خبر فوری: که تمام شده آن خشکسالی؟
رائفیپور: بله. من این را نمیگویم بارندگیها دارد میگوید. من نمیگویم، پروفسور اردکانی پدر... دیگر پدر علم هواشناسی ایران دیگر بزرگتر ما کسی را باید ورداریم بیاوریم. مصاحبه کرده با خبرگزاری تسنیم بروید بخوانید. 1400 مصاحبه کرده. من از کجا این را دارم میگویم؟ من معاونت امنیت غذایی دارم، امنیت غذایی ما یک بخشش یک کارگروه داریم آبوهوا. اتفاق هم دارد میافتد به زبان سادة مردمی دارم میگویم چه شده. زمین دارد گرم میشود. گرمشدن زمین هم گازهای گلخانهای نیست. آن یک گذاره است که معاهده پاریسیها دنبالش هستند، خیلیها هم نه، تشعشعات خورشیدی. خورشید فعالیتش بیشتر شده. این گرمشدن باعث میشود قطب دارد آب میشود. بیشترین بخار در استوا صورت میگیرد. هوا گرم است، درست است؟ از اقیانوس هم بخار صورت میگیرد. این بخار که بلند میشود به کدام سمت میرود؟ به سمت سرما میرود. گرما خودش را به سمت سرما میکشد. سرما کجاست؟ قطبین هستند. این به سمت قطب شمال حرکت میکند. چون قبلاً قطب بزرگتر بوده بیشتر میرفته بالا و حرکت زمین، یعنی این زمین را شما فرض کنید دارد میچرخد، اینکه هوا از قطب، از استوا، از وسط بلند میشده میآمده بالا، در اروپا میچرخیده بارندگیاش را انجام میداده، در روسیه میچرخیده، الان چون آن کوچکتر شده در یک عرض پایینتر میآید. در شکم بهقولی خاورمیانه دارد میآید و این یک موج سینوسی است، دقت بفرمایید. یا آن گودیاش ما را میگیرد یا آن بلندیاش. سالی که گودیاش را بگیرد گرما خواهیم داشت، سالی که بلندیاش هم بگیرد یک رودخانه آب را در یک روز میریزد روی کلهات.
خبر فوری: و این روندش شروع شده؟
رائفیپور: بله. تغییر اقلیم است. این تغییر اقلیم است، آرامآرام دارد اتفاق میفتد. حالا یک نکته دیگر. اینکه هوا گرمتر شده قطب را باز بیشتر آب خواهد کرد و چون قطب یخش، برفش، کوچکتر شده کمتر خورشید را بازتاب خواهد داد، باز گرمتر خواهد شد. یعنی پدیدۀ چیست؟ تشدیدشونده. مثلاً جالب است، آن سالی که ما به گرما خوردیم، قبلیِ ما، این موج سینوسی را ببینید، قبلیِ ما ترکیه و بعدیِ ما افغانستان و چین سیل برد. این سینوسی، یعنی شما بستگی دارد کجا بیفتید. من مثالی که زدم گفتم مثل این آتشنشانی، شلنگ آتشنشانی از دستشان درمیرود مثل مار حرکت میکند، این است. این اگر خودش بود، در یکی از این سایتهای پژوهشی علمی معتبر نوشته بود، نگفته بود ابر، گفته بود رودخانههایی که بالای سَرتانند. چابهارِ ما در یک روز معادل یکسال بارندگی داشت. شد سومین منطقه پُرباران دنیا، همین امسال. ما در تابستان سیل کرمان را برد. تابستان همین امسال، مناطق جنوبی کشورمان. دوباره در بهمن و اسفند هم داشتیم. حرف ما چیست؟ میگوییم آبخیزداری کنید. آقا این چه حرفی است که خوزستان باران بیاید آب ببردش. گرما بیاید آن گاومیشها به آن روز بیفتند. آخر نمیشود این، بارندگی باشد یا نباشد بالاخره؟ آبخیزداری یعنی چی؟ یعنی ما یاد بگیریم باید این تأسیسات را درست بکنیم، بهجایِ این سدهای بزرگی که داریم میزنیم. در همان سرچشمهها در حوزه آب، آبریز آن حوزه، خدمت شما عرض کنم با این سدها، بندهایی که در روستاها میزنند، خدمت شما عرض کنم در سینه کوه، در اون لب دره میزنند این آب برود در زمین که پنجاه کیلومتر آنورتر چشمه دربیاید. حوزههای زیرزمینی آب پُر بشود این چاههای عمیقمان یهخرده بیاید بالاتر. بهترین جا هم برای نگهداشتن آب، منطق عقلی، اجداد ما فهمیدن زیر زمین است. بخار نمیشود، میماند. قرآن هم میگوید. قرآن برای آب، خیلی جالب است لفظ مسکن برای زمین استفاده میکند. میگوید خانهات آنجاست. تو باید بروی همانجا. ما تشتکهای بخار درست کردیم اینجوری در سطل میگذاریم آفتاب بزند بخار شود برود. خب الان گذر زمان دارد عرض ما را اثبات میکند اینهمه بارندگی. یعنی امسال سال خوبی بوده بارندگی یا نه؟ حالا من چه کنم یک عدهای نمیخواهند یک بحث علمی منطقی را بپذیرند؟ خب این ایراد از من نیست که. بابا ما آمدیم حرف زدیم گفتیم آقا در منطقه یک گروهی به اسم آیسیس خواهد آمد با پرچمهای سیاه، شروع خواهند کرد به سَربُریدن. خب، خدمت شما عرض بکنم که شد یا نشد؟ سوریها من را دعوت کردند آنجا از من تقدیر کردند، میگویند آقا ما بررسی کردیم در دنیا شما تنها کسی بودید که این را پیشبینی کرده بودید. بهاسم گفتی فلان. بگو بعدش چه میشود. در این مملکت در همین مملکت خودمان، هرروز اذیت، هرروز آزار. دانشگاهها ممنوعالسخنرانی میکنن. خیلی سخت است، این کسانی ما را دعوت میکند خیلی اذیت میشوند.
خبر فوری: یعنی این بحثهایی که مطرح میکنید پس کار در واقع کارگروه است دیگر.
رائفیپور: بله، من علمغیب، من که دانش هواشناسی ندارم.
خبر فوری: یا مثلاً مدرک تحصیلی شما ایراد گرفته میشود مثلاً میگویند شما را بالاخره تخصصتون...
رائفیپور: احسنت. بالاخره یک تخصص دارد طرف. نمیشود که همه اینها را داشته باشد. مثلاً چه میدانم حقوق خوانده. معلوم است من مینشینم با این گروه هواشناسی میگویم چه میشود، میگوید آقا چنین مسئلهای در پیش است ها! خب، همین الان کارگروه بهداشت آمده میگوید که آقا سَر ماجرای سگهای ولگرد فاجعه در راه است. نه این سگهایی که مردم دارند ها! نه، سگهای ولگرد. میگوید فاجعهای در راه است. حالا این نحوۀ گفتنش چیست به مردم، این سیاست رسانهای هم میخواهد. او بهداشتی میبیند. اصلاً بلد هم نیست چهجوری بگوید، آن را من میفهمم. برای همین میگویم این مسائل باعث شد ما جامع نگاه کنیم مسائل را، ذوابعادند. ببینید من یک سوالی از خودتان میپرسم. جلسۀ قبلی که ما با همدیگر گذاشتیم که اصلاً چنین جلسهای باشد، گفتوگویی باشد، شما لطف فرمودید آمدید و دعوت فرمودید خب، یک بحثی راجعبه جنگ اوکراین بود یا نبود؟
خبر فوری: نه.
رائفیپور: نبود. خب من چه گفتم؟
خبر فوری: بحثش هم نبود.
رائفیپور: اصلاً بحثش هم نبود. اصلاً بحث روسیه و اوکراین نبود. من عرض کردم نفت چه میشود؟
خبر فوری: شما درمورد نفت۱۴۰ دلاری صحبت کردید.
رائفیپور: خب شد یا نشد؟
خبر فوری: خیلی پایینتر از این بود اگر اشتباه نکنم آن روزی که ما با هم صحبت میکردیم شاید حولوحوش مثلاً ۸۵ اینها بود و اصلاً پیشبینی نفت صددلاری یادم هست که نبود.
رائفیپور: من به دوستان میگویم بروند نقد فیلم ۲۰۱۲ من را نگاه کنند که سال ۲۰۰۹ ساخته شده. من سال ۲۰۱۰ انجام دادم. اشتباه نکنم دوازده سال پیش. به اون فرد روسیهای در نقد ۲۰۱۲ نگاه کنید، یکیدو تا بچه دارد که این فرزندانش هستند، دخترهایش هستند. و بچههایش یعنی نماد سرزمین است و این تیکه میشود. خب این سیاست است. در گسترش ناتو بهسمت شرق، میگفت من تمام این... و الان روسیه متوجه نیست وارد چه بازیای شده با غرب. اون از قبل طراحی شده. یعنی اوکراین را اینقدر ور رفتن با روسیه که میدانستند یک روزی حمله... پوتین، روانشناسی سیاسی شده بود. اوکراین، یک حیاط خلوتش بود دیگه. آمدند و همین اوکراین... شما فکر کنید. یک مثال برای شما بزنم. شما فکر کنید ما 1میلیون ایرانی داریم در امارات زندگی میکنند بهفرض، و در این چند سال، اماراتیها 15هزار نفرشان را کُشتند. مردم ایران چه میگویند؟
خبر فوری: بریم انتقام بگیریم.
رائفیپور: میگویند برو یککاری بکن دیگه. خب همین اتفاق در اوکراین افتاد. پانزدههزار نفر قتلعام میکردند. یارو را به صلیب میکشیدند. هیچ رسانهای نمیگفت. الان که فعلاً الحمدلله ما ضد روسیام دیگه. در این چند روز گفتند رائفیپور اصلاحطلب شده ضد روسیه است. پس میتوانم من حرف بزنم. خب، ببینید خوب عنایت داشته باشید. اینها یک آهویی را برداشتند، اوکراین را، آوردند جلوی چشم این خرس که در غارش بود، هِی چرخاندند. هِی چرخاندند، هِی... میدانستند بالاخره میآید بیرون و آمد بیرون.
خبر فوری: یعنی پوتین در تلۀ این...
رائفیپور: بله من مطمئنم در تله است. خب، اوکراین... یا پوتین کوتاه می آید میرود عقب که دیگه کلاً باید برود عقب دیگه. چین هم دهانش را خواهد بست. تایوان تایوان نخواهد کرد. یا در باتلاق اوکراین گیر میکند. ببینید چیه. روسی بخواهد بجنگد میدانی یعنی چی؟ یعنی ۲۴ ساعت وقت داری بروید بیرون، از فردا کُل خاک یکسان. اما روسی نمیتواند بجنگد. خون از دماغ یک شهروند عادی میآید، کُل رسانهها دارند میزنند. افتاده در بازی رسانهای. پذیرفته پروتکلهای رسانهای غرب را و دارد اونجوری میجنگد. حتی من دیدم یکی از این رسانهها آمده بود زده بود که ایکاش بهجای موشکهای اسکندر، موشکهای فاتح ایرانی میداشت. که لااقل نقطهزن بودند. چون اونها برایشان مهم نیست که. میگوید حالا دویست متر اونورتر بخوره. این شعاع پانصد متر با خاک یکسان میکند. معلومه بیگناه کُشته میشود. الان مانده چهکار کنه.
خبر فوری: حالا این وسط ایران کجای بازی است؟ در این مذاکرات هم هستیم و حالا بحث دلار هم مطرح است و...
رائفیپور: ببین دلار ربطی به مذاکرات ندارد. من به مردم بگویم دلار بالا خواهد رفت. حالا فردا میدانی چه میشود که؟ مثلاً دلار هزار تومان میآید پایین یا پنجهزار تومان. دیدی اشتباه گفت. من برای بلندمدت دارم میگویم. ارتباط دلار با ریال ربطی به این چیزها ندارد خیلی. به تولید نقدینگیای که ما داریم انجام میدهیم. نه تنها دلار. نه تنها دلار. همهچی. چیزی گران نشده در ایران. ریال است دارد بیارزش میشود. هِی دارد سقوط میکند. نسبت به گوشت گوسفند، نسبت به دلار، نسبت به... در دلار، در ارز، طلا و زمین زودتر خودش را نشان میدهد. چرا؟ چون شعور اقتصادی ما ایرانیها سرمایهگذاری در این سه تا است.
خبر فوری: نقدتر است.
رائفیپور: نقدتر است. میگوید زود میرویم زمین میخریم. در خودرو هم اگر نشان میدهد، بهخاطر این است که قیمتش دلاری است. اول روی خودروهای دلاری اثر میگذارد. بعد روی خودروهای دلاری ریالی. بعداً اثر میگذارد روی خودروهای ریالی. مثل پراید. آرامآرام میآید جلو. خب این واقعیت است. دلار پس به اینها ربطی ندارد. شاید مثلاً برجام جواب بدهد، دلار تا زیر بیست تومان هم بیاید. اما بعدش بالا خواهد رفت.
خبر فوری: تا چقدر؟
رائفیپور: بگذارید نگویم. میگویند تشویش اذهان عمومی کرد. اما بعداً بعد از جلسه به خودتان میگویم.
خبر فوری: اما بیش از این چیزی که الان هست، بالا میرود.
رائفیپور: الان چند است؟
خبر فوری: الان مثلاً ۲۶ اگر بگیریم...
رائفیپور: بله بله بله. قطعاً. خب. آره. من، سال بعد هم ما تورم خواهیم داشت. دارم میبینم تولید نقدینگی. این اصلاً ربطی به چیز نداره.
خبر فوری: اون دلارهای بلوکه شده، آزاد بشه، باعث نمیشود دولت بتواند دستش را روی این فنر بگذارد دستکم یک سال؟
رائفیپور: شش ماه. یک سال. برای همین میگویم دَر میرود بعدش. بعدش دَر میرود. اصلاً طبیعی است. ببین اگر قیمت دلار در ایران بیخود زیاد باشه، میدانی چه اتفاقی میافتد؟ از خارج دلار وارد میشود. خودِ دلار بهعنوان یک کالا
خبر فوری: آره میارزد دیگه.
رائفیپور: قاچاق میشود. قاچاق میشود. کمااینکه دولت روحانی یک بُرههای عمداً دلار را بُرد بالا که کسری بودجهاش را تأمین بکنه، از افغانستان و عراق و پاکستان دلار میآمد در ایران.
خبر فوری: آره دیگه به دلارهای چمدانی معروف.
رائفیپور: آفرین میآمد در ایران. میگفتند این دیوانهها را دلار... این یک کاغذی است اونجا بیشتر میارزه. وارد میکردند. مردم... کسی نمیآید از بیخ سواد اقتصادی مردم را ببرد بالا. بعد یک نکتهای را هم بگویم. من با خودم میگویم که ببین من یک بُرههای مثلاً دوسه ساله رفتم نورولوژی خواندم. زیر نظر دوسه تا متخصص. نه اینکه بخواهم مدرک بگیرم ها! میگفتم من میخواهم اون فضای عمومی و فهم درستی نسبت به سیستم عصبی داشته باشم. برای چی؟ برای اینکه میخواهم ببینم انسانها چهجوری فکر میکنند؟ الان روانشناسی را شروع کردم. هفتهای دو تا روانشناس تشریف میآورند دفتر ما پنج ساعت، شش ساعت راجع به اختلالها، راجع به نمیدانم فلان، مینشینیم حرف میزنیم، خب. میگویم این، چون الان احساس میکنم این را باید بدانم، درست شد؟ یعنی اگر یک چیزی هم کمبود داشته باشم، اگر آن کارگروه تخصصی هم با اینکه هست، دوست داشته باشم خودم...، ببین من باید بفهمم این کارگروه تخصصی چه دارد میگوید، آن زبان عمومی، آن درس را باید بفهمم، آن بحث را باید... میروم کسب میکنم. الان بیا بگو آقا برویم سراغ چه میدانم فلسفه مثلاً، میگویم خب الان نیازی نیست، هرچند علاقه دارم مثلاً به فلسفه. الان مسئله چیست؟ من باید هوش مصنوعی را بفهمم، اصطلاحات آن را بفهمم، خب. آن چرا؟ الان واجب است، مهم است، من راجع به آن خیلی حرف دارم. اصلاً بعضاً حرفهای فلسفی راجع به هوش مصنوعی دارم، خب. که حتی من احساس میکنم جامعه یک بخشی هستند حتی آماده نیست این حرفها را بشنود. یک مثالی الان اینجا گفتم جامعه آماده نیست مثلاً من در یکی از سخنرانیهام گفتم بنده حرفهایی راجع به نجوم دارم که اگر بگویم مردم نمیتوانند بپذیرند. یک عدهای گفتند چه؟ منظورم نه نجوم، علم نجوم، خب اینهمه آدم چه میدانم المپیادی نجومن، دکترای اخترفیزیک داریم که، منظورم این نیستش که؟ نه. ارتباطش با صهیونیسم است. آنها آسمان، زمین را آینۀ آسمان میدانند، یعنی شما میگویی بعضی از این پیشبینیها که بنده میکنم دقیق درمیآید، درمورد حمله به یک جایی دقیق درمیآید، چون این بحثهای نجومیاش را میدانم. میدانم کدام روز برای اینها مقدس است برای حمله به کشور اسلامی. در آن روز اینها حمله میکنند. آنها عقرب را، صورت فلکی عقرب را نماد ما میدانند. خب این مهم است که عقرب، خورشید در عقرب طلوع کند یا خورشید در عقرب غروب کند. کدام مقارنه با قلب العقرب صورت بگیرد، خب. این را دارم عرض میکنم، کاری ندارم آن اتفاقات واقعاً هست یا نیست ها! مهم این است آن دیوانهها بر آن مبنا به ما حمله میکنند. خب چرا نمیشود به مردم گفت؟ برای اینکه مردم میترسند. وقتی یک بار بگویی فردا میرود میگوید آخ آخ دوباره این همان روزه رسید، الان فردا این را بزنند، همۀ مردم در استرس، برای این است. گفتند آی رائفیپور... بابا بیایید از من بپرسید، آخه بیانصافها. خبر و شبهه و آن بخش تقطیعشده را کامل پخش میکنند خب، اینورش را نه. بحث سر این است که نگاه کنید ببینید ما انتقاد، ایراد هرجا باشد ما میگوییم. خب خیلی از روحانیون به من منتقد هستند، من هم به برخی از عملکردهای حوزه منتقد هستم. اما آدمی نیستم یک سری حُرمتها را از بین ببرم، میفهمم یک سری چیزها زمان دارد، هر راست، جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت. یا مثلاً یک...، ببینید من یک نقدی به آقای ابطحی کردم، ایشان به من گیر داد، به خدا من اصلاً حرفی نداشتم. نمیدانم وقت دارید میخواهید این ماجرا را نقل کنم؟ جالب است، خب.
خبر فوری: حتماً آره.
رائفیپور: به بهانۀ این ماجرا من سهچهار تا مسئله را بگویم. تلویزیون به ما گفتند به مناسبت نیمۀ شعبان بیایید تلویزیون. چه عجب، چه شده و فلان؟ گفتند زنده است. بعد رفتیم دیدیم خالیبندی بود، زنده نبود، ضبطی بود. مجریمان هم همین آقای طالبی که برنامۀ سلامت و بهخاطر کرونا میرود. خب ایشان لطف دارن به ما، کلی با هم شوخی و... بعد صحبت نشانههای آخرالزمان شد، گفتند آقا دو تا برنامۀ 30 دقیقه است، قد 60 دقیقه شما ضبط کنید بعد ما زندهنمایی قرار بود بکنند، یعنی یکجورهایی...
خبر فوری: برنامۀ غیرزنده را بگویند زنده دارد پخش میشود.
رائفیپور: آره، من از این کارها خوشم نمیآید، حالا چرا، دیگر ولش کن. دروغ، دروغ است دیگر، حالا بگو همین است، حتی یکیدو بار این برق میرفت در مؤسسۀ خودمان، بچهها میگرفتند میگفتند... گفتم دیگر نگویید. ضبطی است بگو ضبطی است، زنده است میگوییم زنده است. بعد خدمتتان عرض بکنم که ایشان فضای نیمۀ شعبان و بگوبخند و اینها بود. اولاً خب ما یک پیرهن سهدکمه تنمان کرده بودیم، طرح ایرانی. این مال سه سال پیش است، فکر میکنم، خب. بعد آن موقع که اصلاً این قصهها نبوده. رائفیپور با پیرهن سهدکمه ارادتش را به چین نشان داد. جور کردند دیگر، اَی دیوانهها را نگاه کن تو را قرآن، این پیرهن ایرانی است، من چه میدانستم چینها هم همچین چیزی تنشان میکنند، خب. بگذریم. بعد ایشان به، خب ایشان هستند من درمورد یک عزیزی که شخصیت حقیقی است دارم صحبت میکنم. فضا رفت بهسمت شوخی و باز نیمۀ شعبان و... گفت آقا نشانههای آخرالزمان، یککمی صحبت کردیم. خب هرجا چیزی بود کات میدادند دیگر، بعد گفتش که آره، نمیدانم این ابروبرداشتنی که آقایان ابرو برمیدارند نشانههای آخرالزمان است و خب. من گفتم خب اینوریاش هم داریم ها! خب، گفتند چیست؟ گفتم این کلیپس خانمها هم نشانۀ آخرالزمان است. ببین فضا این است واقعاً. بعد گفت جدی؟ گفتم حالا یک روایاتی هستش، چه میدانم، داریم که مثلاً میگوید در آخرالزمان مردم اگر، خانمها آرایش سرشان یکجوری است که پشتسرشان برآمده است، مثل شتر کوهان فلان جا، خب، در روایت است. بعد خب حالا در این یک ساعت را اینها 28 دقیقهاش را دادند بیرون، 28 دقیقهاش را دادند بیرون و خب یکهویی من دارم درمورد مثلاً این صحبت میکنم که آقا کلیپس خانمها نشانۀ آخرالزمان است، ببین در چه فضایی؟ آقای ابطحی آمد به من یک تیکه انداخت. من خیلی تند، جزو مواردی که واقعاً پشیمان شدم بعداً، ما هم... آقا شما کاری کردی بعداً پشیمان شوی؟ بله. نباید اینقدر تند جوابش را میدادم. من موشک زدم بهش. دیگر از، گفتم که هرکس که راجع به مهدویت حرف میزند، تو حرف نزن به این دلایل، حالا نمیخواهم هم آنها را تکرار کنم. دیگر چه فرقی میکند، دوباره آن حرف را زدم، خب. بعد یکهویی من دیدم یک سری از این روحانیون آمدند طرف ایشان را گرفتند در توییتر و ماجرا را صنفی کردند. بابا دمت گرم تو که تا دیروز خودت به ابطحی فحش میدادی، نگاه... ماجرا صنفی شد، کتشلوار و چیز شد، عجب. بابا ما کلی خودمان رفیق روحانی داریم، من ارادت دارم برخی از این روحانیون هستند من بعضاً برای یک کلمه نیم ساعت با ایشان صحبت میکنم. استاد اخلاق دارم، خب. ببین مثل همۀ صنفها، خوب و بد دارند، باسواد بیسواد دارند. بعد آمدند گفتند نه شما گفتید توی... این سندش را بیاور، این حدیث. ما هم سندش را آوردیم. گفتم بیا برو، گفتند اینها همهاش مال سنیها است، شما گفتی فریقین، شیعه و سنی. خدمت شما عرض بکنم که، من کارم یک اکانت توییتری است حالا یک عکس روحانیای دارد آن شروع کرد. گفتیم اولاً یک چیزی برای اهلسنت باشد الزامی نیستش که مثلاً این آقا معقول است یا نه؟ این، در ثانی ما هم داریم. دیگر کلی بحث درست کردند کشید به اینور اونور، این چرا دخالت میکند در این کارها؟ از این بحثها. حالا اینجا این بهانهای است دیگر. رفتیم به خود آن اکانتی که این را شروع کرده بود بهش گفتیم، اگر آدم دیگر باشد چهکار میکند؟ همان جا، همان کاری که با ابطحی میکند با این هم میکند، خب. میزند میگوید خب تو بیسوادی من چهکارت کنم؟ کتابهای خودتان را خوب نخواندی. یک کتابی داریم اجوبهای است، مال علامه حلی است، یعنی سؤالاتی، جوابهایی که علامه حلی داده به مهنابنسنان که خود علامه حلی میگویدخیلی ازش تعریف کرده آن. ظاهراً این یک قاضی بوده در مدینه و سید حسینی هم هستش. خدمت شما عرض کنم او سؤالاتی پرسیده. یک بحثی بین، داخل همین کتاب هم هستش که آقا حالا که این برآمدگی سر، آن زمان همان موقع هم بوده، حالا موهایشان میبستند. به هر حال از نشانههای آخرالزمان است و منفی هم آمده ما این و حرامش کنیم یا نه؟ ببینید یعنی بین دو تا عالم شیعی بحث شده که حرامش بکنیم یا نه؟ یعنی اگر بهش میگوید که اصلاً ما این روایات را قبول نداریم اصلاً. یعنی نه، درست است بَد است، اما حرامش نمیشود کرد، خب. بابا اینقدر بین... بابا اینقدر بین دیگر علامه حلی و سیدمهنا خب، مهنابنسنان این حرف مطرح شده. بردیم گذاشتیم. آن روحانی توییتش را پاک کرد. توییت پاککردن که میدانید دیگر در توییتر...
خبر فوری: آره دیگر.
رائفیپور: یعنی دستها بالا خب؟ پاک کرد. گفت شاه بخشیده، شاهقلی نمیبخشید. خب ما... اگر کس دیگر بود میرفت میگفت همان جا میگفت آقا توییتش را هم پاک کرد دیدی؟ من دنبال این نیستم که بخواهم یک چیزی بگویم. یا مثلاً روی من خیلی حساسند به خدا. مثلاً یک روایتی حاجآقای پناهیان خوانده، من هم خواندم، همان را. به شما... شما میبینید که حاجآقای پناهیان بیت دعوت میشود، اینطرف آنطرف زحمت دارد میکشد. کلی مطالب خوب در حوزۀ اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی، دینی دارد تولید میکند، سیاسی. یک روایتی را خوانده، من شنیدم. من همان روایت را خواندم. مثلاً پنج تا موشک به ایشان زدند، 95 تا به من. خب، بعد الان دیگر باور کنید از مرجع تقلید روایت میشنوم میروم سندش را چک میکنم. برای اینکه میدانم ... همین چند وقت پیش داشتم میرفتم محرم سخنرانی با یکی از بچهها داخل ماشین بود. بعد من داشتم کارم را آماده میکردم و او پشت رل نشسته بود. یک فعل بود، اینکه این فعل معلوم باشد یا مجهول، مثلاً یَفعَلُ یا یُفعَل فرق میکند معنیاش دیگر. یَکتُبُ، مینویسد. یُکتَب، نوشته میشود. اینجوری. هر دو تایش هم بود. من بیست دقیقه کنار این عزیز داخل ماشین، من داشتم حرف میزدم که... با یک عزیزی که تخصص دارد گفتم به نظرت این معلوم است یا مجهول؟ گفت نمیدانم. جالب است از شانس ما داخل هیچ کتاب ما هم این چیز نبود با اعرابگذاریاش نبود که بخواهد گردن فلانی آن اعراب گذاشته. خب، اما فقط کافی است من این کار را انجام بدهم، پوستم کنده است. ببین
خبر فوری: این باعث میشود خیلی دقیقتر صحبت کنید.
رائفیپور: خب این آره باعث میشود اما دیگر انگار که شما میخواهی راه بروی خب اینجا چاه است. اونور نیفتم اینور... خیلی ببین میگویم من دارم صحبت میکنم باید مراقب باشم فعل اول شخص استفاده نکنم که اینها میخواهند کات بزنند، بعد از contextاش بیرون نشود. یک شوخی را مثلا ً همین الان یک نکتهای فلان. آقا من داشتم گریه میکردم برای امامزمان گفتم این آخرالزمان پدرمان درآمده خدایا بسه دیگه خسته شدیم. یک تکهاش شده خب.... من که از آن ناراحتی نیستم ها! مردم حال کنند. خودم هم استفاده میکنم.
خبر فوری: شوخیها را میبینید کلاً؟
رائفیپور: آره ما یک گروهی داریم به اسم رصد، من صبحم را با آن شروع میکنم. هرچه فحشی، انتقادی چیزی باشد جمعآوری میشود در آنجا گذاشته میشود. صبح بسم الله الرحمن الرحیم، اوه اوه اوه خب، اینجوری شروع میکنیم. بعد حالا نکتهام چیست؟ مثلاً آیتالله وحید یک روایتی را نقل فرموده بودند درمورد... دیگر آیتالله وحید خراسانی دیگر از بزرگترین مراجع ما، درمورد آن فردی که در سامرا یک استخوان پیامبری را پیدا کرده بود لای دستش میگرفت مسیحی بود. میگویند اگر استخوان پیامبر خاک نباشد باران میبارد. بعد این هم من نقل کردم خب پوست من را کندند. من اولین بار است دارم میگویم یکی اینجا یک بار یک مصاحبهای با روزنامۀ چیز، خبرگزاری صدای حوزه بود، چه بود داشتم به آنجا هم گفتم چون تخصصیشان بود. آن هم البته بیرون نیامده فکر کنم هنوز. بعد گفتم. گفتم پدر من را درآوردند من فقط دیدم فکر کنم آقای مهاجرانی یک نقدی به آیتالله وحید کرده بود که مثلاً این سندش فلان است یا نیست. خب، به آن کار نداریم سندش درست هست یا نیست ها! اصلاً منظورم این نیست اینور میگویند در... شما کسایی که حدیث نقل کردند، چهجوری حدیث نقل کردند، سَمِعتُ مِن فلانی، شنیدم از فلانی، او از فلانی، او از... همۀ اینها باید ثقه باشد دیگر، باید درست باشند. آدمهای خوبی باشند. داخلشان آدم بد نباشد، کذاب نباشد، مفتر نباشد بعضیها حتی ناشناس میگویند برای من ناشناس است من نمیدانم این کیست ها! این یک مشکل یکجوری است. خب این میشود یک سند، یک سند، یک حدیث سندش میشود صحیح، یکی میشود حسن، یکی میشود نمیدانم فلان. این رتبهبندیای است که حالا بحث تخصصی است من اینجا واردش نمیشوم. فکر کنید من برای فهمیدن اینها رفتم یاد گرفتم. مجبور میشدم بروم یاد بگیرم. هنوز هم ادامه دارد. هنوز استاد دارم میآید اینها را به من یاد میدهد، خب، خدمت شما عرض بکنم که و نظر میخواهم، یعنی اینکه نیست خودم دیگر برم سمت... میگویم آقا آنجایی که مجموعهای که یا آدمی که تخصصش اینها است میگویم که آقا این بررسی سندیاش کن. لطف کنید. حالا بگذریم. خب فرض کنید ما صددویست سال پیش هستیم. هزار سال پیش هستیم. شما یک حدیثی را از آیتالله وحید بشنوید آن برای شما ثقه نیست؟ قطعاً یعنی معتبر است. این راوی هم همین است، چه فرقی میکند خب؟ اما الان دارند سخت میگیرند، یا اینها برای من مهم است. مثلاً من یک ماجرا نقل میکنم درمورد بچهای که میگوید روی دوش بابایم نشسته بودم. امیرالمؤمنین داشت بالای منبر خودش را باد میزد. گفتم بابا هوا که گرم نیست. گفت نه، علی پیراهنش را شسته بعد ایستاده خشک شود تنش کرده. هنوز این سرآستینها آب دارد. دارد پیراهنش را خشک میکند یعنی دارد میگوید امیرالمؤمنین دو تا پیراهن ندارد. حاکم اسلامی یعنی اینقدر زندگی... من این را نقل کردم. شهید مطهری هم این را آورده منتها به نقل از یکی از خلفا آورده. کلی به ما شروع کردن فحش دادن که تو شهید مطهری چیز دیگر گفته تو چیز دیگر. خب الان پاسخ من چی باید باشد؟ آنکه آنی که بنده گفتم درست است ها! امیرالمؤمنین بوده. خب؟ شهید مطهری هم من بهش حق میدهم. ما الان کامپیوتر داریم راحت سرچ میکنیم. شما نمیتوانی یک وانت کتاب را با خودت بکشی ببری اینطرف آنطرف. ما افتخارمان این است که مثلاً کتابهای شهید مطهری را خواندیم. بحث کردیم. دانشگاه کارمان این بود. میخریدیم کتاب را یک هفته میگفتیم همه این کتاب را بخوانیم. بیاییم بحث کنیم. با پسر ایشان درمورد آثار... با علیآقای مطهری درمورد پخش آثار شهید مطهری ما اشتراکنظر داریم. کلیپهایی که ما مؤسسهشان کار میکنند برای من در واتساپ میفرستند من میگذارم کانال مصاف کار میکنم. هست بزنید شهید مطهری میآید بالا. هشتک شهید مطهری میآید بالا. خب حالا اینجوری بعد من بیایم بگویم نه من از شهید مطهری بیشتر میفهمم؟
خبر فوری: استغفرالله.
رائفیپور: خب این دفاع از خودم اینجا مهم... من اینجوری نیستم. یعنی اخلاقم... میگویم خب انشاءالله میفهمن. انشاءالله یک روزی متوجه... آقا حالا به فرض حالا یک نفر در اینهمه کار... الان آقای رئیسی چند وقت است رئیسجمهور شده؟ زیر یک سال است دیگر، ببینید چند تا سوتی و قصه و فلان از داخل صحبتهایش...
خبر فوری: بله الیماشاءالله هشتگ...
رائفی پور: خب بابا یک نفر است دوازده سال است دارد میرود سخنرانی میکند اینور اونور اینهمه روزی... بعضی روزها بوده من شش تا سخنرانی داشتم در یک روز. یادم است نیشابور رفته بودم سخنرانی، صبح رفتم برای سپاهشون، شب زندان شهر. دوازده شب بود ها! این هفت صبح بود، خب کل این لا همین جوری سخنرانی. خب بالاخره اینکه خطایی هم بیرون بزند، هست، طبیعی است مگر ما معصوم هستیم؟ اصلاً من اینقدر این حرف را احمقانه میدانم به خدا که حرف... خب بله به ما هم انتقاداتی وارد است. معلوم است وارد است. مگه چهاردهمعصوم هستیم؟ رهبر انقلاب دارد میگوید آقا ما هم اشتباه میکنیم. سر ماجرای جمعیت دارد میگوید آقا من هم اشتباه کردم.
خبر فوری: درست است اما زیر ذرهبین گذاشتنش میگویید کار آن
رائفیپور: نه اصلاً من، هرکس
خبر فوری: نگاههای قطبی و پیشفرضهایی که هست...
رائفیپور: و سیاسی امنیتی است.
خبر فوری: سیاسی امنیتی؟
رائفیپور: سیاسی امنیتی یعنی امنیتیهای فاسد بعضاً پشت اینها هستند. من میدانم دیگر.
خبر فوری: برای بیاعتبارکردنی که حالا فکتهای دیگر را در واقع بپوشانند؟
رائفیپور: که یکوقت کنشگری سیاسی نداشته باشی. فردا برای یک انتخاباتی بیاید. فردا یک لیستی بدهد. برعکس شما این کار را میکنید آدم لجش میگیرد که بیاید یک حالی از شما بگیرد که. آخه این چهکاری است؟ خب، ببین مثلاً یک مثال برایتان... یک آقایی به اسم ...، ایشان اولین کسی بود خودش میگفت با وزارت اطلاعات ارتباط دارم. زمان دولت احمدینژاد ها! نه دولت روحانی که بگوییم مثلاً با من زاویه داشتند و اینها. خب بعد خدمتتان عرض بکنم که ایشان در دفتر نهاد رهبری اتاق جنگ نرم درست کرد، آنجا کار میکرد. یک سیدیای پخش میکرد به اسم رصد. ماهوارهها را مینشست نگاه میکرد میفرستاد برای کل دانشگاهها. داخل اولین سیدیاش دیدم من را زده که رائفیپور در یکی از دانشگاهها گفته سروش گوش کنید. حالا من داشتم سخنرانی میکردم گفتم بهجای اینکه آقا توی مترو مینشینید، آهنگ گوش کنید، چهار تا سخنرانی گوش کنید. ازغدی گوش کنید. تا گفتم ازغدی گوش کنید دیدم یکی اینجوری... گفتم خب تو سروش گوش کن. خب آقا گوش کنید. این، این فضا باید شکل بگیره. به خدا قسم کلیپ من را گذاشته بود. رائفیپور: سروش گوش کنید. پوخ... صدای تیر گذاشته بود. آقا از فردا نهاد رهبری در دانشگاهها رائفیپور ممنوعالسخنرانی است، بهخاطر یک همچین جملهای. خب این فضای باز دانشگاهی است؟ خب من با ایشان تماس گرفتم. گفتم آقا چهاته؟ که هستی تو؟ جواب تلفنم را نداد. بعد گذشت. یک کتاب هم برای یکی از مؤسسات زیرنظر وزارت اطلاعات درمورد تاریخ نوشته بود. گذشت بعد چند وقت از بسیج دانشجویی به ما زنگ زدند. همین آقای ... سرپرست بسیج دانشجویی بود. الان پیش آقای زاکانی است. نمیدانم بازرسیاش است، حراستش است نمیدانم چیاش است، که آقا بیا اینجا. من رفتم و قبلش با یکیدو نفر که ایشان را میشناختند صحبت کردم. دیدم ایشان مثلاً سیچهل تا ایراد از داخل صحبتهای من بیرون کشیده. تخصصی همه را نشسته بود اینقدر دقیق گوش کرده بود که نگو. بعد من قبل اینکه بروم راجع به ایشان تحقیقهایی کردم از کسایی که میشناختنش و فلان. دیدم این اوضاع سالمی ندارد بندهخدا. گفتم من جواب ایشان را نمیدهم. به همین آقای گودرزی گفتم. گفتم که ایشان نیتش اصلاح نیست و یک قصههایی دارد خب، مشکوک است. همۀ این آدمهایی که دارم میگویم حی و حاضر زنده. در جلسه آمد عقایدش را گفت و من هم گفتم باشد جمع کن برو. جواب خاصی ندادم. آمدم بیرون با خودش هم یک صحبتی کردم. گفتم ببین من اگر میخواستم حالت را بگیرم اینها را میگفتم. همان چیزهایی که میدانستم دوسه تا بهش گفتم و که این بندهخدا خودش رفته بود به بعضی از این اعضای جلسه... فکر کرد من واقعاً میخواهم بروم بگویم. خب من نگفته بودم خودش رفته بود خودش را سوزانده بود. برویم جلوتر ببینید چه میشود. چند وقت بعد بسیج دانشجویی هم ما را ممنوعالسخنرانی کرد. چند سال؟پنج سال. چهارپنج سال که این همین آقای...مسئولیت هم بررسی و تحلیل داشت مسئول نشد هیچوقت. هیچوقت برای ایشان حکم نزدند اما این رفتار و این بیاخلاقی را که من از ایشان دیدم نوبر بود واقعاً. خب حالا این دیگر اصولگرا است دیگر. گذشت زمان. گذشت زمان. آقای ... فرقه شناخته شد ، رفته بود در قم یک سری طلبه را جمع کرده بود. گفته بود من چهلروزه حافظ کل قرآنتان میکنم. چهجوری؟ آنها هم از خودشان خوششان آمده بود و... من به شوخی گفتم. گفتم بابا انصافاً، بعد از هر کدام هم یک پولی گرفته بود.
آدم را بی اعتبار می کنند تا مثلا یک وقت در انتخابات کنشگری نداشته باشید
خبر فوری: کنکوری، دو سه ساعت.
رائفیپور: آره آره. حافظ کل قرآن! بعد اینها هیچ کس حافظ کل قرآن نشده بود در...، گفته بود خب داداش بیا پول ما را پس بده، گفته بود شما خوب روشهای من را انجام ندادید. خب، بعد یکی از این طبلهها هم زنگ زد گفت آره، این آمده توی اینترنت، خیلی هم علیه من حرف میزد، توی اینترنت سرچ کردیم دیدیم این، آمده کلاه سر ما گذاشته و فلان. گفتم ببین این کی است که سر شما آخوندها کلاه سر شما آخوندها گذاشته است.و میخندیدیم اینطور. گذشت و چند وقت بعد ایشون به جرم قتل دستگر شد. قتل! با چی اینرا... سم؟ خفه کرده؟ هل داده؟ با اسلحۀ کمری. از ایشان خانهای پیدا شد. خانۀ مخفی. یک اسلحهخانه اسلحه آنجاست. یک بنده خدایی این را توییت زده، هست. عکسهایش همه هست. تیانتی، اسید، نمیدانم دستبند، صدا خفهکن. اصلاً ببین نیروی پلیس ما حق ندارد صدا خفهکن داشته باشد، چون یک نیروی امنیتی باید صدای تیرش شنیده شود که همه بیایند کمکش. این برای ترور است. اسلحههای تکتیرانداز. خب، حالا اینهایی که میگویم عمومی شده است. وزارت اطلاعات پرونده را از پلیس گرفت، گفت این مال من، بخش کیفری، آن جنایی که صورت گرفته، قتل، دست تو، بخش امنیتیاش مال من. خودش هم توی جلسه میگفت من با وزارت اطلاعات کار میکنم. حالا چه چیزهایی پیدا کردهاند توی هارد ایشان؟ نزدیک صدها کلیپ تقطیع شده از بنده و سیدیهایش.
خبر فوری: یعنی مأموریت ویژه عملاً داشته است.
رائفیپور: بله. تخصص ایشان رصد رائفیپور بوده است و یکی دیگر از سخرانان و زدن اینها. خب، وقتی من میگویم که یکسری...، ببین هرجایی ممکن است فساد باشد، آیا خدایی نکرده مثلاً وزارت اطلاعات فاسد است؟ اطلاعات سپاه فاسد است؟ نه. اما وقتی شما یک حوزه، حاشیه امنیتی خاص داشته باشید، بعد اینها سیاسی میشود. چه میشود؟ ببین مثلاً در دولت احمدینژاد رویکردهای وزارت اطلاعات برای چیست؟ روی چه چیزی متمرکز است؟ روی اینکه مثلاً آقای هاشمی چهکار کرد، دولت روحانی ورق برمیگردد. آن بدنه، واقعاً من اینها نباید دولتی بمانند. با تغییر دولت اینها مجبورند اصلاً امنیت را یک جور دیگر تعریف کنند. آن دوقطبی. همان جنگ سرد داخلی. این خیلی بد است برای دستگاههای امنیتی به قرآن. بابا اینها بدنۀ سالم، زحمتکش، دارند کارشناسهایشان دارند کار میکنند. وزیر ما، وزیر ما، وزیر جمهوری اسلامی ایران، شب عاشورا آنتالیا بوده است توی دولت قبل. شب عاشورا آنتالیا بوده است، فقط برای مردم مشکل دارد. شب عاشورا آنتالیا بوده است. چه شده؟ صدایش درنیامده. ماجرا سیاسی میشود. پرونده است وزارت اطلاعات. صدایش نباید دربیاید. ببینید اینها را که آدم وقتی میبیند، هُلدنیگ هست فساد کرده است توی سپاه، گور پدرشان. بگیرید پدرشان را دربیاورید. توی وزارت اطلاعات، بگیرید پدرشان را درآورید. آقا وقتی من میبینم آقای شریعتمداری سابقاً اطلاعاتی، آقای ربیعی اطلاعاتی، سر وزارت رفاه آنجوری با هم میجنگند، یک چیزی هست در وزارت رفاه دیگر. خب آدم اینها را میبیند. بقیه سکوت میکنند، من میگویم. تاره به قرآن، به قرآن قسم 5درصد آن چیزی که روی این چیزها میدانم نمیگویم. مراعات میکنم. دستگاههای امنیتی نباید تضعیف شوند. فلان. بالاخره اینها هزینه دارد. بدنه سالم است. یک سیاستگذار است، عوض میشود. میخواهید یک ماجرای دیگر را هم بگویم؟ نمیدانم من میگویم حالا توانستید پخش کنید شما. من دانشگاه شاهرود بودم. یک دانشجویی داشتیم به اسم امید رضوانی. احسان رضوانی یا امید رضوانی. از این جوانهای امروزی بود. دیگر باهم رفیق شده بودیم. چون من با چیزها از همان اول مدلم اینجوری بود. با همه رفیق میشدیم. بگو بخند و فلان. این به من اساماس داد حاجی من چیز، استاد من را دارند میبرند. کجا دارند میبرند؟ چی شد؟ تیراندازی کرده یک نفر به من. عجب! تیراندازی! یک شهر کوچک! صبح، من دیگر خبری از این نداشتم. کجا میبرند نمیدانستم. صبح خبر آمد که یک پسری از شهرضای اصفهان آمده جلوی دانشگاه آزاد شاهرود عاشق یک دختری بوده، دختره به او جواب نداده رفته زن یکی دیگر شده، نمیدانم چی چی، حالا بروند در آن سالها مسئولین آنجا هستند یادشان اسنت، با یک اسلحۀ اسپانیایی شلیک کرده به این، گلوله گیر کرده داخلش. گفتم این پسر رضوانی که خودش شاهرودی است، این از شهرضا آمد. این قاطی، این چیه؟ این نمیخورد به هم. آقا فردا بعدازظهرش با من تماس گرفت. گفت میخواهم ببینمت. بدو بیا. یک جایی باهم قرارگذاشتیم. همون وسطهای شاهرود. بعد، وسطهای شهر. آمد و گفتم چی شد، اینا؟ گفت آقا من دیشب داشتم میرفتم خانهمان، خب، بعد دیدم یک پرادویی پارک کرده، از کنار دیدم پرادو یک لوله تفنگ زده از پنجره بیرون. گفتم تفنگ ساچمهای است، چیزی است. چه میدانم چیه؟ میگفت داشتم رد میشدم دیدم صدای مسلح شدن آمد. میگوید دیگر آدم ترس دارد دیگر. به قولی brain آدم است، مغز خزندۀ آدم میگوید برو آنور. میگفت من سرم را کشیدم اینور، شلیک صورت گرفت. از بیخ سر ایشان... ما که آنجا رفته بودیم، تمام ساچمهها روی دیوار بود. میخواست بکشدش یارو. حالا میخواست بترساند، بکشدش، بیخ سرش شلیک کرده. آقا میآورد پایین، میخواباندش، پدرسوخته تو چرا من را داری تعقیب میکنی؟ کجا تعقیبت میکنم! حالا این داشته با پرادو از مشهد میآمده تهران، واقعاً از مشهد تا شاهرود یکی داشته تعقیبش میکرده. این ایستاده بوده آنجا، این میپیچه توی کوچه فکر کرده بوده این است. خیلی جالب است. حالا این کی است مهم است. این که اصلاً مهم نیست الآن. بفهمید حالا جالب میشود ماجرا. تا کجا پیش میرود. بعد، نیمساعت گروگانگیری. شانسی که میآوردند اینکه پدر و مادرش خانه نبودند وگرنه آنها هم میآمدند درگیر میشدند، صدای تیر شنیدند دیگر؟ حتماً یک کسی را کشتهاند. پلیس میآید و جفتشان را میگیرد. از توی ماشین یک اسلحۀ کمری هم پیدا میشود. یکدانه هم خنحر پیدا میشود. خنجر نظامی.
خبر فوری: در همان پرادو؟
رائفیپور: در همان پرادو. میبرندش آنجا. سگک کمربند طلا. ساعت طلا. جاسوئیچی کرۀ زمین کوچک طلا. میگیرند اینها را موقع بازداشتگاه میخواهند ببرند. اینها گم نشود ها! کل کلانتریتان را باید بفروشید اینها را بدهید. فضا هم اینجوری بود. این پسر هم کُپ کرده. بنده خدا. بگی بسیجی بود، بگی حزباللهی بود. نه بابا یک جوان امروزی. پارسال هم آمد دفترمان دوباره دیدار تازه شد بعد از آن همه سال. کاش بروید، همین خبرفوری با او بروید یک مصاحبه کنید. برایتان ماجرا را بگوید. بعد آمد و خدمت شما عرض بکنم که، اینها را دارد برای من تعریف میکند. گفت ما را گرفتند، بردند آنجا و این با کارت جیالایکس رئیس دانشگاه آزاد شاهرود، اسمش هم ... بود چیچی بود، او را آزادش میکنند. میآورندش ببرون. این بدبخت میماند داخل. اینی که به او شلیک شده. پدر مادر این بیایند این را دربیاورند و تا صبح هم یک تیراندازی جلوی در دانشگاه آزاد عاشقانه قصه درست میکنند که این را بشورد ببرد. کل شاهرود شما میگفتید یک تیراندازی شده، میگفتن آره یک پسر بوده میخواسته. این بود اصل تیراندازی. فهمیدی؟ ببین تا سر صبح سناریو چیده بودند. وقتی میگویم فاسد یعنی این. خب، یعنی این. این فساد معنی داره. این، بعضیها من دیدم فساد منتشر میکنند چهارتا از این خبرنگارها، این جوجهبازی است شما دارید انجام میدهید. میتوانید بیایید با اینها برخورد کنید. اینها کُون فسادند. اینها میتوانند. اینها ران/ runمیکنند شماها را، خبر ندارید. تو خبرنگار هستی با سه تا واسطه، او میخواهد مطلب به تو برساند تو انتشار بدهی. این است. شما چه میدانید. وابستگی دارند، به او میگویند این را بگیر بزن. میگویند این پول را بگیر بزن. از تو این را میدانیم ها! میزنی یا یک حالی به تو بدهیم؟ اینجوری است. بعد ایشان کی بود؟ ایشان معاون ... دانشگاه آزاد آقای جاسبی بود.
خبر فوری: یعنی خود این فرد؟
رائفیپور: آقای ... همان که تیراندازی کرده بود.
خبر فوری: خود این فرد بود.
رائفیپور: حالا قصه چیست؟ اینها را بروید آقای رضوانی را پیدا کنید از او بپرسید. این گفته بود من سر انتخابات ۸۸، خب، من یک سری از این چکها را برای ستاد آقای موسوی امضا کردم. از پول دانشگاه آزاد، پول شهریۀ مردم، برای انتخابات خرج کردم. دادگاه الآن منرا خواسته، اینها هم به من میگویند پاشو برو خارج. نمیخواهم بروم. نکند یک خاوری است که باید برود خارج؟! برو خارج. بگوییم تو بودی. نمیخواهم بروم. تهدید، الآن از خدمت شما عرض بکنم مشهد دنبال من هستند. من تو را با او اشتباه گرفتهام. پسرم ول کن. شکایت را بگذار کنار. چه میخواهی؟ پیشنهادهایی هم که به او داده بود، از مدرک دانشگاهی شما بگیر، چون معماری میخواند، قشنگ یادم است، تا پول. همین الآن صد تومان در حساب من است بگیر برو. این آمد پیش من دیگر. گفتم ببین، منوتو با هم، ما با هم، ایشان... ما به عنوان یکی از گروه اشرار من این را برده بودم چیز، راهیاننور، خب، گفتم ببین منوتو با هم رفتیم راهیاننور، الآن وقتش است نشان بدهی. این هم مردانه ایستاد، نهخیر من رضایت نمیدهم. ایشان چند وقت بعد فوت شد. آقای .... اما نکتۀ جالب، من همان موقع اینجا اعلام میکنم، یک شبنامهای در دانشگاه آزاد پخش شد، کار من بود. برای اولینبار، من، من نوشتم. گفتم بابا، یارو میگوید شما صلاحیت ندارید من را محاکمه کنید. من مصونیت ... کیای تو؟ آقا مثلاً این طلا هست این چیزش، جاسوئیچی طلا، مسلمان با طلا آخر؟! بعد، این از کجا آمده خب؟ بعد، ایشان اصالتاً سبزواری بود. خودش در همان دانشگاه آزاد کامپیوتر درس میداده یک روزی. همین آقای .... برادرش در دانشگاه آزاد درس میخواند. پدرش توی همان شاهرود، توی همان کوچهای که این پیچیده بود بیاید، خانه برایش گرفته بود، چون آبوهوای شاهرود خوب است. و خودش شده بود معاون آقای جاسبی. خب. حالا چی شد. من هم به هرکی زنگ میزنم خبر به این مهمی، هیچکس کار نکرد. به مسئول وقت بسیج دانشجویی کل کشور گفتم. الان بهش بگویم یک چیزی درمورد جاسبی برایت گیر آوردم میگوید آی خدا پدرت را بیامرزه. خبر را کار نکرد! هیچکس! خدا شاهده. با آقای کیهان تماس گرفتیم. صفحۀ شانزدهم، هفدهم، اینقدر. اینجوری ها! من آنموقع فهمیدم دانشگاه آزاد، دانشگاه آزاد که میگویند یعنی چه. اما حالا یک نکته اینجاست؛ یک بنده خدایی بود ما میبردیمش راهیان نور برای روایتگری. خدا رحمتش کنه سوریه رفت شهید شد. سوریه دستش، با اینکه جانباز جنگ بود دو بار رفته بود دستش از کار افتاده بود یک قنوت یک دستی خیلی قشنگ هم داره. بعد خدمت شما عرض کنم بعدش هم توی تفحص، تفحص شهدا مین ترکید شهید شد. ایشان را میگفتند که اطلاعاتی است. من هم خیلی باهاش شوخی میکردم خدا رحمتش کنه. هر وقت او را میدیدم میگفتم کُتَت چند است. کدت چنده یکبار یادم است از کربلا آمده بودند ما هم رفتیم دیدنشان، مسجد گرفته بودند همه نشسته بودند. هیکل درشتی هم داشت. نشسته بود جلوی من. اینطوری نگاهش کردم گفتم گوشیات را نگاه کن. اساماس دادم که نگفتی آخر کدت چند است. یعنی اطلاعاتیها اذیت میشوند دیگه که ... حالا ما کاری نداشتیم که اطلاعاتی بود یا نبود. بلند شد کتش را درآورد گفت کتم را میخواهی بدانی چند است؟ 54. سایزم هم ۵۴ بیا بگیر کت رو . دو نفر توی مسجد نشسته بودند. ما هم سرمان را انداختم پایین و خنده. آره. مسجد بسطام بود شمال شاهرود یه ۵ کیلومتر فاصله داره. بعد من رفتم پیش ایشون و گفتم آقا یک چنین اتفاقی است. گفت بگذار من صحبتی بکنم، یکی دو تا رفیق دارم، بهت میگویم. گفت ببین بحث خطرناکی وارد شدی تو. هیچکس از رسانه... گفتند یکی از این دوستان اطلاعاتیاش در تهران، وزارت اطلاعاتیاش گفته بود که خبرنامه دانشجویان ایران روی دانشگاه آزاد تخصصی کار میکنه. ببین دولت احمدینژاده، ۸۸ است. دقت بفرمایید، وزارت اطلاعات، وزارت اطلاعات چه کسی است؟ احمدی نژاد است. دشمنش چه کسی است؟ هاشمی. وزارت اطلاعاتش داره روی دانشگاه آزاد کار میکنه که فساد بیرون بکشه. اینجوری وقتی میگویم سیاسی نگاه میکنه یعنی این. خبرنامه دانشجویان ایران هم تخصصی داره کار میکنه، بعد گفت با اینجا تماس بگیر. ما گشتیم گشتیم یک شمارهای پیدا کردیم زنگ زدیم، یک آقای فروغی نامی بود، هم سن و سالهای خودمان بود کمتر بیشتر. گفتم آقا یک همچین اتفاقی افتاد. قشنگ یادم است پشت تلفن. انشاءالله اینقدر انصاف داشته باشند که این را کتمان نکنند گفت که آقا خطرناکه. .. همینجوری. گفتم بابا دیگه اینقدر چیزش نکن. با تیر زدن کلی آدم دیده، همسایهها... ایشون با این عنوان عَین سین نون، سین عین، خبر را رفت. هنوز که هنوزه ایشان هنوز در دانشگاه آزاده، این آقای فروغی. حالا چی میشه؟ ببین یعنی وزارت اطلاعاتی که روی دانشگاه آزاد کار میکنه، داره کار میکنه. خب یکهویی آدم هاشمی، روحانی میاد میشه رئیس جمهور. آدم روحانی میشه وزیر اطلاعات. حالا آیا سیاستگذاری درمورد دانشگاه آزاد تغییر میکنه؟ بله. هنوزم... آقای ... کیه. سلیمی نمین. ایشان یک پرونده درمورد دانشگاه آزاد باز کرد. درمورد آن زمینهایی که از آقای ... گرفته بودند. همین چیز را زدند. چیه این که بالا کوه است؟
فساد، فساد است. نباید در مبارزه با فساد مصلحت اندیشی کرد. نباید بگویید اگر فساد افشا شود، این شبکه و آن سرویس از آن سوءاستفاده می کند. اتفاقا اگر این فسادها پنهان بماند، انها استفاده می کنند
خبر فوری: علوم تحقیقات.
رائفیپور: علوم تحقیقات است، آره، مستندش را ببینید اصلاً سرسام میگیرید که چه فسادهایی شده. هنوز هم که هنوز است آقای سلیمی نمین داره در همان دانشگاه آزاد در روزنامه فرهیختگانش داره مطلب می نویسه. حالا چی شده. ۳ سال قبل است و دیگه وزارت اطلاعات، وزارت اطلاعات روحانیه. خب. این بار دیگه من رائفی بَدَم و فرهیختگان اینجا بر علیه من مطلب میرود. خب. با همون تیم. همون فروغی و همون آقای سلیمینمین و من رو به احمدی نژاد تشبیه کرده بود. مقاله نوشته که آقا این ادعای دیدار با امامزمان داره و رویا ... چی بوده آقا، ما یک اربعین در یک جمع خصوصی یک خواب تعریف کردیم، یک نفر صوتش را گذاشته بیرون. خوابه هم به هیچ جا برنمیخوره، یعنی غلط نیست، بگویی من یک خواب دیدم به من گفتند از فردا نماز نخوان. نه. من تازه قبلش این را یکجا گفته بودم نگفته بودم خواب خودم است، گفتم ولش کن. آنجا خصوصی دیدم همه هیئتی هستند، گفتم آقا من خودم این خواب را دیدم. خب. یک تعریفی اومد بیرون که یک ادعایی... من اصلاً اونجا مگر گفتم امامزمان را دیدم... گفتم من یک صدایی شنیدم گفت آقا میل ما به ظهور از این پرنده بیشتره. یک پرنده خودش را میزد به شیشه. خونی شد شیشه. من همین را گفتم. بعد این را کرده در رویا... یعنی رویایی که انگار من در یک حالت مکاشفهای... نمیدونم. ببینید وقتی من اینها را میگفتم، چی شد ماجرا؟ اون پرونده چی شد؟ پرونده تیراندازی چی شد؟ آقای ... فوت شد سال بعدش. خب. من... یکی نیامد برود بگوید این فوت مشکوک هست، نیست. خب حالا ببین منِ رائفیپور که آنموقع درمورد دانشگاه آزاد این حرفها را زدم الان هم درمورد فساد دانشگاه آزاد دارم توییت میزنم کماکان. الان دیگر یک اصولگرا آمده آنجا نشسته. آقای تهرانچی. دانشگاه آزاد حقوقهایشان پرداخت نشده من آمدهام پشت سر اینها وایستادهام دارم حمایت میکنم. خب معلومه فرهیختگانش به من حمله میکنه. میگویم پرونده اتوبوس چی شد دانشجوها چپه شدند؟ معلومه به من حمله میشه. استاد دانشگاه آمده نوشته خلیج فارس اینجا توی سایت دانشگاه نوشته خلیج عربی. خب این را درستش کنید استاد دانشگاه را انداختند بیرون. یا استاد دانشگاه دارد دروغ میگوید یا شما کار به شدت بدی انجام دادید. اتوبوسی آدم بردید اونجا استخدام کردید. بازنشسته را بردید آنجا شغل بهش دادید. بابا توی این بیکاری جوانهای ما ماندهاند. بعد میگویند که رائفیپور... الان چی؟ الان رائفیپور چیه؟ من فساد را زمان جاسبی هم دیدهام گفتهام. الان زمان اینها هم دارم میگویم. آخه چرا اینجوری مقطعی و دوقطبی و سیاسی میبینید به قرآن؟ خب برای من میصرفه که همین الان برم با یکی از اینها ببندم. بگم داداش من این را از شماها میدونم. یک باجی تو بده. ببینید شما آقای جاسبی را کسی ماند بهش دکترا نده؟ خب. والله. خب اینها هم همین کارها را ممکن است بکنند. ما باید سیستمی به وجود بیاوریم ساختاری به وجود بیاوریم که امکان فساد در آن شکل نگیره. امکان فساد نمیتونیم، احتمالش خیلی پایین بیاد. آقا من فرض کنیم مثلاً شما مسئول یک جایی هستید، بعد من... دانشجوی دانشگاه آزاد من هم هستید. من رئیس دانشگاه آزادم. میتوانم برای شما یک سری رانتها به وجود بیاورم. شما از درب اساتید بیاید بیرون، بقیه دانشجوها بدبختها همان پایین پارک کنند سربالایی علوم تحقیقات را بروند شما با ماشینت تا بالا بیا. شما چه کارهای؟ معاون صداوسیمایی. خبری دیگه علیه دانشگاه آزاد خواهد رفت؟ مثال است ها!
خبر فوری: آره دیگه، در معذوریت...
رائفیپور: انشاءالله مثلاً مثال است. مسئول یک خبرگزاری هستید. وقتی همه را اینها بیایند یکی با مدرک، یکی با پول، یکی با رانت دیدار، یکی با رانت چی. اینها فساد است. حالا فرقش توی چی هست؟ اینها این آقایانی که فساد لو میدهند بخشی فساد لو میدهند. اصلاحطلب، اصولگراها را لو میده. اصولگرا، اصلاحطلبها را لو میده. میگم شماها خوب هستید همهتان، بارکالله! اما من....
خبر فوری: از هر دو طرف...
رائفیپور: فساد فساده، از هر کس بخواهد سر بزنه. تازه، آیا مصلحتاندیشی داری؟ بله دارم. حتماً فساد را جوری لو میدم که دشمن کمترین استفاده را کند. اگر میشه، میشه یک فسادی در کشور ما رخ بده و دشمن نیاد... آقا دیدی میگفتیم اینها دزدند. معلومه میآید. پس کلا فسادها را نگیم؟ حیاط خلوت درست کنیم؟
خبر فوری: این که ضربۀ بدتری است.
رائفیپور: این چه میگوید؟ اگر لو بدهیم، دیدی اینها پازل دشمن را تکمیل کردند. دیدی خبر ساختند برای بیبیسی و VOA و منوتو و کوفت و زهرمار و فلان. نگویی، آنها از خدایشان است. اگر واقعاً غرب نگران فساد در ایران است خاوری را پس بدهد.
خبر فوری: تحریمها را بردارد.
رائفیپور: نه اصلاً! همان خاوری را بدهد ما اینجا اعدامش کنیم. من همین چند وقت پیش گفتم اینجا هم دوباره تکرار میکنم. بنده اگر مسئولیتی در جمهوری اسلامی میداشتم. ندارم. حتماً... بحثهای شرعیاش را هم پیگیری میکردم، یک وقت نگید... حکم قضایی داشته باشه، هر کدام اینها پولهای اینجوری میدزدند، اینها که مفسدفیالارض هستند این رقمهای سنگینی میدزدند. آن خانم مرجان آلآقاست، همین خاوری است، حالا هر کس دیگری ک دررفته. هر کجای دنیا بود میکشتمش. این یک پیام داشت، می توانی از ایران پول بدزدی، از هر کشور دنیا میشود پول دزدید، از آمریکایش هم میشود پول دزدید، کما اینکه میدزدند اما راحت زندگی نخواهی کرد، و هرکی اون پول را وارثش بشه، باید پس بده. پس نده خودش هم مفسده. یعنی آن پول باید مرگ باشه. ببینم چه کسی میدزده. حالا وزارت اطلاعات ما آمده فیلم درست کرده که خاوری را میروند توی سریال... آنجا رفته منبع آب نمیدونم کجا از بالا داشت با تیر میزدش. خب ما هم که گفتیم الحمدلله احتمالاً دارند یک نبرد هیبریدی درست میکنند یک هفته بعد هم انشاءالله خاوری را میزنند. خاوری مثل خاور الان داره همینجوری میگازه اونور توی کانادا. خب. اینجا هم که بود بانک ملی میآمد توی راهپیمایی، نفر اول می ایستاد چفیه میانداخت. راهش را بلد بود. بُکُشی...
خبر فوری: رئیس یا دبیر آن ستاد بانکداری اسلامی بود ایشان.
رائفیپور: خب خوبه خیلی عالیه دیگه. خب این مضحکه است. مردم، مردم اگر یک حکومتی خودش را تفکیک نکند از اینها... یعنی وقتی من میگم پس چی؟ من میگم آقا بسمالله ساختی فیلمت را بارکالله بساز، بزن یک نکته هم آخر درمورد اطلاعاتیها حرف زدم بگم ببینید نگاه کنید الان ما دو دستگاه اطلاعاتی داریم. مثلاً اطلاعات سپاه خب طبعاً به جریان اصولگرایی نزدیکتر است، وزارت اطلاعات به جریان اصلاحطلبی، خب، مدیرهاشون اینجوریاند دیگه، خب. یک اختلافنظر بینشون بهوجود میاد، سپاه میگوید محیطزیستیها جاسوسند، وزارت اطلاعات میگوید نیستند. وزرات اطلاعات اون هستهایها را که گرفته بودند مازیار ابراهیمی را، میگفت جاسوسند سپاه آمد بازجوییشون کرد گفت نیستند، آزادشون کرد. این بد است یا خوب است؟ برای اینکه حق آشکار میشود، خوب است. یعنی من خودم این دوگانگی را میپذیرم.
یک اطلاعاتی وقتی بازنشسته میشود تازه دستش باز میشود، آره دیگر، سی سال تجربه دارد اولاً باهوش است، تمام راههای فساد را بلد است، جز این است؟ از خیلی ها آتو دارد، پرونده مسئولین آمده، میداند این چیکار کرده آن چیکار نکرده مثلاً
خبر فوری: یعنی این شد نظارت بر سیستم.
رائفیپور: احسنت، نظارت بر هم است. میگویم حداقل که حالا اینجوریه لااقل این درست باشه.
خبر فوری: اما از آن باگ امنیتی بیرون می آید.
رائفیپور: باگ امنیتی، آره ببین بگوید آقا نگاه کن، آن میگوید آقا من تعریفم از جاسوسی با تو فرق دارد، چی است، فلان، بیان بسمالله به کسی ظلم نشود. خب این مهم است. الان آقای اژهای آمدن، آقای گلپور جرمش اول پانزده... میدانید نزدیک بیستوهفتهشت سال زندان ایشان گرفت که آن بیشتره را حساب میکنند دیگر، پانزده سال جاسوسی بود. رفت توی تجدیدنظر جاسوسی برداشته شد همین مرحوم آقای روحاللهحسینیان زنگ زده بود به آقای ... گفته بود بابا جاسوسی نیست و فلان آن هم دیگه گفته بود آقا زندانش که فرق نمیکند پانزده سال جاسوسی را پانزده سال، آن هم همکاری با دول متخاصم. خب بعد الان آقای اژهای شدند رئیس قوه کلاً آقای گلپور منعتعقیب خورده است! یعنی چی؟ آن سالهایی که توی زندان بوده اشتباه بوده؟ ظلم کردید به یک نفر؟ الان آمده بیرون یه جاسوسی را مثلاً کسی که همکاری با دول متخاصم داشته انداختیدش بیرون؟ این یعنی چه؟ این است آن بخشی که باید... یعنی من میخواهم بگویم این رقابت است، خب، این رقابت باید جوری باشد که منجر به سازندگی بشود. آقای زاکانی یه حرفی زد، حرف خاصی بود، این را کسی دقت... همان قبل انتخابات بود آن موقع که توی مجلس بود. سر ماجرای تاجگردون، گفت یکی از دستگاههای امنیتیمان نمیدونم مردود شدن و آنیکی رفوزه، یک همچین چیزی. یکی تجدید شدند یکی رفوزه یک همچین چیزی. خب این دو تا را داشت میگفت. منظورش چی بود؟ یعنی شما رفتید پشت پرده با هم بستید سر ماجرای تاجگردون. آقای زاکانی آمدن این را مصاحبه کرد رسماً، من چیز محرمانهای نگفتم، اما دارم توجه میدهم به آن. خب، پس چه اتفاقی افتاد پسپرده؟ آیا فسادی ماستمالی شد؟ حالا کدام یکی از این خبرنگارها حاضرند بیایند بگویند؟ آقای تاجگردون را پیگیری کردم، حتی ایشان توییت زد گفتم من در اسرع وقت شما را دعوت میکنم بیاید دفترم حرفتان را میشنوم، پاسخ شما را میشنوم. با آقای نیکبین نمایندۀ بردسکن و کاشمر که ایشان هم درمورد آقای تاجگردون منفی بود و وایستاد که ایشان کنار بره، با ایشان هم صحبت کردم و حتی گفتم در اسرع وقت یه جلسه بگذارم سهنفره، من نه پسرخالۀ تاجگردون هستم نه دشمنی پدرکشتگی باهاش دارم. الحمدلله فکوفامیلمون یک دانه مسئول جمهوری اسلامی نداریم. هیچ نسبی، سببی، یک دانه فکر کن اصلاً داروی خاص بیماری خاص و این مسئول دارویه آنه، نداریم. معروفترینشون من هستم. خب من هستم و... خب اینها باید حل بشه اینها باید ساختارمند حل بشه. درسته، پس این رقابته هم نکات مثبت داره هم میتواند منفی باشد. هم میتواند به زدوبند بکشد، هم یعنی به معامله بکشد، خب هم میتواند خدمت شما عرض بکنم راهگشا باشه باعث بشه یک نفر اگر احقاقحق صورت بگیرد، یک نفر آزاد بشود نمیدانم چه. و همه جا آدم خوب و بد هست، من هم میتوانم... یه تضمینی بدید که من رائفیپور تا آخر مثلاً خوب بمانم، اگر خوب هستم اگه بهفرض الان خوب هستم کسی من را خوب میداند، بگویند این خوب میماند. هیچ تضمینی وجود ندارد، برای همین من حداقل خودم راههای پشتسرم را، پلهای پشتسرم را خراب میکنم بهسمت فساد. الان خیلیها میترسن بیایند به رائفیپور پیشنهاد رشوه و اینجور چیزها بدهند، چرا؟ میگویند این دیوانه است میرود سخنرانی میکند. میرود میگوید. خب یه کاری کردم جرئت نکنند سمت من بیایند. راحت کردم خودم را. برعکسش هست، کسایی که بهشان ظلم شده میایند. ببین درمورد پروندۀ فساد که واقعاً ما از خیلی از نهادهای امنیتی زودتر مطلع میشویم و بیشتر مطلع میشویم. چهکار میکنیم؟ پیگیری میکنیم، مطلع میکنیم، جفت نهاد را، نیروی انتظامی را هم میآوریم. مثلاً میگوییم آقا یک همچین چیزی هم هست. شما نگاه کنید یعنی یک پرونده را برای سهتاییشان میفرستیم. میگوییم آقا بگیرید نگاه کنید ببینید قصه چی است. چندوقت پیش من یک سخنرانی کردم گفتم آقا یک اطلاعاتی وقتی بازنشسته میشود تازه دستش باز میشود، آره دیگر، سی سال تجربه دارد اولاً باهوش است، تمام راههای فساد را بلد است، جز این است؟ از خیلی ها آتو دارد، پرونده مسئولین آمده، میداند این چیکار کرده آن چیکار نکرده مثلاً .
خبر فوری: خود طرف نه، باباش...
رائفیپور: آره احسنت، باباش کُشتی میگرفته با کسی، نمیگرفته. اینها همه را مثلاً اینها مطلعند خب. بعد خدمت شما عرض بکنم که اینها را خبر دارد یعنی زمینۀ فساد برایش فراهم است. بعدش چی؟ بازنشسته هم شده است. خب یک آدم آزاد میخواهد برود یک شغل آزاد بزند به کسی چه ربطی دارد. بعضی از این کشورهای اروپایی تا 75سالگی اجازۀ بازنشستگی به اینها نمیدهند بعد میگویند تو تازه الان پختگی پیدا کردهای، کجا میخواهی بروی.
خبر فوری: کار عملیاتی نیست که بنشین ...
رائفیپور: احسنت، بنشین اینجا ایده بده فلان کن بهمان کن. خب ما نگاه میکنیم میبینیم الان بسیاری از اتفاقات توی کشور ما توسط همین اطلاعاتیها دارد رقم میخورد. توی گروههای مختلف همه را نگاه کنید اطلاعاتی هستند. از مشائی و بقایی بگیرید، اطلاعاتی هستند پیش احمدینژاد، تا ربیعی، نمیدونم خدمت شما عرض بکنم سعیدحجاریان. ببین گروههای کاملاً متفاوتی روبهروی همدیگر. تا یکسری حزباللهیهاشون. یعنی آن کسی که از قضا خیلی کنشگری سیاسی تند دارد کسی هست که عقبۀ امنیتی دارد. خب چرا اینکار را میکند پس؟ این نشان میدهد که کشور ما باید یک فکری بکند درمورد این اتفاق، درمورد این مسئله. من همین را توی یکی از سخنرانیهایم گفتم. از یکی از این مجموعههای امنیتی زنگ زدند به من گفتند آقا این چی است همکارهای ما ناراحت شدند شما اینجوری گفتید. گفتنم خب همکارهاتون اشتباه کردند ناراحت شدند، من دارم ازشون صیانت میکنم. والله، من دارم ازشون حفاظت میکنم. من دارم یک کاری میکنم... میخواهم یک کاری کنم هیچکس به پلیس، به یک پزشک نگوید نکند میخواهد از من زیرمیزی بگیرد. من میخواهم یک کاری بکنم بگویم خیالم راحت، مردم خیالشان راحت باشد این پلیسمان، این نیروی اطلاعاتیمان اگر اعتماد کردیم کار حتماً درست انجام میشود و عرض میکنم تأکید میکنم، بدنۀ اصلی سالم فلان، همین سیاسیها و سیاسیبازیها اینها را خراب میکند. باید اینها نگاه غیرسیاسی داشته باشند، غیرحزبی داشته باشند. مسئلۀ فساد آمد وسط تا بیخ بروند حل کنند. همینجوری بعضاً نمیشود. بعضاً نمیشود. خب، همین فیلم اخیری که از وزیر وقت... وزیر سابق اطلاعات آمده بیرون چه سروصدایی کرد توی شبکههای اجتماعی. نحوۀ انتصاب ایشان را شما نگاه کنید، میگوید آقای رئیسجمهور من را صدا کرده گفته... گفتم من بابا من را هرجا میخواهی بگذاری بگذار من مجلس بودهام، بلدم، نمیدونم قاضی فلان بودهام، یکخرده بلدم خب وزارت اطلاعات من هیچ سابقه ندارم. گفت خب نه بهجدت حضرت زهرا سلامالله علیها بهجدهات حضرت زهرا سلام الله علیها توسل کن کار میشود. یعنی واقعاً اینجوری باید مسئولین ما پست بگیرند؟ با توسل؟ تخصص چه میشود؟
خبر فوری: آن هم در دولت تمامامنیتی...
رائفیپور: نصف کابینه اطلاعاتی بازنشسته بودند، نصف کابینه...
خبر فوری: بهجز وزیر اطلاعاتش !
رائفیپور: بهجز وزیرش. خب عجب نکتۀای فرمودید، بهجز وزیرش. ما هیچوقت در طول تاریخ نداشتیم مثل کابینۀ آقای روحانی اطلاعاتیها مسئولیت برعهده بگیرند. این خیلی جالبه، یه مثالی آقای صالحیامیری که ایشان هم از مدیرهای ارشد وزارت اطلاعات بود شد وزیر ارشاد. رئیسی که با تتلو دیدار داشت، آمد یک تکه انداخت به رئیسی، چه گفت؟ گفت این چه کاری است، بالاخره آدم قحطی بود تو رفتی مثلاً با این جلسه گذاشتی؟ میگفتید یک چندتایی برایت میفرستادم هنرمند برایت جور میکردم. هنرمند جور میکردم، یعنی من نمیدونم چرا هنرمندها آن موقع صدایشان درنیامد؟ مگه گوسفند میخواسته برود جور کند؟ مگه مزدور میخواد جور کند؟ این چه است؟ آیا مثلاً بعضی از این سلبریتیها را تحتنظرند؟ چه میشود یکهویی بیست تا سلبریتی با همدیگر یک پیامی میدهند؟ من نگران میشوم میگویم نکند یک فکری پشتسر همۀ اینها است، همه را سرخط میکند میگوید این را پخش بکنید. خب میتواند باشد دیگر! چطور شما میتوانید به همهچیز بدبینانه نگاه کنید، من توی یک مسئلهای که از بیخ بدبینانه است، من نگاه نکنم؟ خب این اتفاقات رخ میدهد. و الا شما فکر کردید مثلاً یک سلبریتی که بندهخدا دنبال این است که فیلمش را بازی کند و آهنگش را بخواند، مجوز کنسرتش لغو نشود،
خبر فوری: آره چیکار به این مسائل دارد؟
رائفیپور: برای چیست جرئت میکند یکهویی بیاید محکم اینجوری بتازد؟ این از یک جا خیالش قرص است. یا مثلاً چه میدانم یک سلبریتی بدبخت به گروه خونیاش نمیخورده این قصهها، از بیخ یکهویی آمده یک پیام گذاشته: «امامخامنهای: فلان.» بابا حزباللهیهاش توی جلسات خودشون نمیگویند امامخامنهای، میگن آقا، حضرت آقا. خب، میخواهم بگویم تو به گروه خونیات نمیخوره امامخامنهای. خب این چه شده آیا مثلاً بندهخدا جایی یکی ازش خواسته اینجوری؟ من بابت تمامی اینها مصداق در ذهنم هست. چون همان سلبریتی آمده پیش من زده زیر گریه. و من تماس گرفتم، دعوا کردم، این چه کاری است دارید میکنید، نکنید این کار را. یک تتلواش فقط زده بیرون. قطع به یقین یک جریان امنیتی تتلو را فرستاد آنطرف. اصلاً شک نکنید. 5 سال زندان، صد ضربه، هشتاد ضربه شلاق برایت بریدیم، دو روز ممنوعالخروجیات را برمیداریم، میمانی یا میروی؟ شما باشید چهکار میکنید؟ خب میروی دیگر.
اهل شعر گفتن هستم. یکی از شعرهایم این است: «چو روحانی بزن از بیخ، بکش ایرانمان را سیخ، علی برکت بگو جانا، ربان قیچیات هستم. تو از یارانهام بردار و در جیب چپت بگذار، ولی من چون جهانگیری ثبات ارزیات هستم. ظریفم از چه آزردی؟ تو حقم را چرا خوردی؟ حلالت باشد ای جانا، پی موگرینیات هستم. تمام خانۀ ملت شده حیران گیسویت، ترحم کن که من مشتاق عکس سلفیات هستم.»
خبر فوری: اینطرف زندان و شلاق و...
رائفیپور: آنطرف هم آماده. بیا اینجا کنسرتت را بگذار، همه کارهایت را بکن. برای چی آنور دارد به تو سرویسدهی میکند؟ کِی قرار است از تو بهرهای ببرد؟ حداقلش چه پیامی است؟ حداقلش... از قدیم بود. گوگوش را چه کسی فرستاد خارج؟ گوگوش که ایران بود. با کیمیایی بود دیگر. چه کسی او را فرستاد خارج؟ سعید امامی؛ متهم اصلی قتلهای زنجیرهای. اگر بخواهند، یک نفر میآید. بخواهند، یکی میرود. چه فکری پشت سر آن است؟ من راجع به این هم قضاوت نمیکنم. من راجع به سعید امامی از من میپرسند میگویند چهطوری است؟ میگویم اگر جاسوس نبوده باشد، در پازل اسرائیل بازی کرد. منصفانه میگویم. میگویم اگر جاسوس نبوده باشد، در پازلشان بازی کرد. مثلاً آقای پورمسعود میآید میگوید نه، جاسوس است. من میگویم نه. چون پیچیدگیها دارد. شما وقتی با یک... اینها آموزشهای ضد بازجویی میبینند، مثلاً برای شما میتوانند رطب و یابس را یکجوری بههم ببافند که جور دربیاید، وقتی طرف دارد از خودش دفاع میکند. شما آن کسانی که قتلهای زنجیرهای را آنطوری بازجویی کردند میروی، از خودشان دفاع میکنند؛ نه باید اینطوری میبود، بچه که نبوده، باید محکم باهاش برخورد میکردیم تا حرف بزند. این است، فلان است بهمان است. با اینیکی صحبت میکنید، این هم میگوید نه. یا حضرت عباس! کدامیکی از اینهاست؟ سخت است، با بچه طرف نیستید که شما یک پِخَش کنید بترسد. یک عمر ملت را نشانده بازجویی کرده. شما یکهویی میبینید که... ببینید من این را توییت زدم، توییت بنده هست، در اکانت قبلیام است که حداقل بالای یک سال است که ساسپند شد اما اسکرینش هست در شبکههای اجتماعی، همین کانال مصاف هم هست. که اسب بعدی صهیونیستها، قحطی است. اینها چهار تا اسب دارند، معتقدند، به مکاشفات یوحنا، چهار تا اسب است با رنگهای مختلف، هرکدام پیامآور... یکیاش خون میآورد، یکیاش بیماری میآورد، این بیماری کرونا. بعدی قحطی است، و بعدیاش اسب دجال است، اسب سفید. گفتم الان نوبت قحطی است. بنده این را گفتم بعد ببینید چه شده. چین شروع کرده معادل نمیدانم چندین سالش غلات خریداری کردن. چینی که اصلاً دین ندارند که، برود مکاشفات یوحنای مسیحیها را بخواند مثلاً. بعد جنگ بین روسیه و اوکراین در میگیرد، که هردو صادرکنندگان بزرگ گندم و غله در دنیا هستند. بعد آقای حسامالدین آشنا توییت میزند: «خدا گندم ایران را برساند.» یک اطلاعاتی است. بعد آقای سعید حجاریان اطلاعاتی، واردکنندۀ گندم به ایران است. حالا شما بگویید همۀ اینها اتفاقی است. چشم، من میپذیرم. فرق من این است که من میگویم یکخرده به اینها فکر میکنم. الان هم دارم میگویم، مشکل بعدی که اینها برای دنیا درست خواهند کرد و خواهید دید شما، انشاءالله نشود، به امید خدا دوست دارم پیشبینی غلط دربیاید، بحث کمبود مواد غذایی است. خب شما که این را میدانید، تُوی رائفیپور مثلاً هم رفتی کانال امنیت غذاییات نمیآید پروژۀ خودکفایی گندم را پیگیری کند؟ داریم انجام میدهیم. برای همین من با آقای حجتی همکاری میکردم. میگفتم خودکفایی، تو گندم را فقط درست کن. نرخ خرید تضمینی گندم را ببرید بالا کشاورز میل پیدا کند بکارد. همین الان من دارم با شما صحبت میکنم، گروه تجزیهطلب در خوزستان، مردم را دارند تحریک میکنند که در حوزۀ پایینی سد کرخه برنج بکارند. برنج یک محصول آببر است. مازندران باید کاشت، گیلان باید کاشت. نتیجهاش چیست؟ تنش آبی. ما اینطوریایم. یا همیشه در دنیا همیشه این بوده که گوسفند نر گرانتر از ماده بوده، چون گوشتش خوشخوراکتر است، بهتر است. برای اولین بار در کشور ما، عربستان سعودی 2میلیارد دلار پول آوردند در عراق، شروع کردند خرید گوسفند مولد ما، یعنی گوسفندهای ماده، میشها را میخریدند میبردند. حالا شما بروید ببینید بنده کِی در سخنرانیهایم گفتم. تذکر... از کجا باخبر میشوم؟ از آن روستا با ما تماس میگیرند با مصاف، با کانال امنیت غذایی. میگویند یک چند وقتی است یکعدهای آمدند غریبهاند، دلال هستند، فقط میش میخواهند. حالا شما آنموقع گرسنگی مردم برایتان دغدغه میشود یا نمیشود؟
گوگوش را چه کسی فرستاد خارج؟ گوگوش که ایران بود. با کیمیایی بود دیگر. چه کسی او را فرستاد خارج؟ سعید امامی؛ متهم اصلی قتلهای زنجیرهای. اگر بخواهند، یک نفر میآید. بخواهند، یکی میرود. چه فکری پشت سر آن است؟
خبر فوری: حتماً میشود.
رائفیپور: خب حرف بزنی، این مردم باید قدردان مثلاً باشند دیگر؟ برای اینکه مردم به این آدم وصل نشوند، چهکارش کنی؟ باید بدبینشان کنی. این از خودشان است! بابا من میگویم از خودشان، از خودشانم خب من را ببرند صداوسیما دیگر! از خودشانم یک امکاناتی در اختیار من بگذارند. این دفتر دربوداغان و این چیزها نباشد. از خودشانیم که اجازه بدهند رسانهای داشته باشیم هفتهای یک جلسه برویم بنشینیم با مردم حرف بزنیم. جز این است؟ خب پس این نیست. عامل اصلیای که بنده در صداوسیما حضور ندارم امنیتیها هستند. رئیس صداوسیما به من گفت، گفت نمیگذارند تو بیای، و انتظار هم نداشته باش ما بتوانیم دعوتت کنیم. خب رائفیپور بگویید فسادش چیست؟ من همین الان درخواست میکنم امنیتیهای محترم، همین جا هم میتوانند، بیایند بگویند رائفیپور این فساد را انجام داد. عضو مثلاً این گروهک است، این فرقه است. اصلاً از نظر عقیدتی مشکل دارد. از نظر سیاسی... بابا ببخشید، تازه اگر هم اینها باشد هرکدام را بگویید من معادلش ده نفر را که به صداوسیما دعوت میشوند را معرفی خواهم کرد! عضو فرقه، وزیر شده است در مملکت ما! میگویم اگر به فرض این باشد. هرکدام را میخواهید، من برایتان دارم. رفته خارج، ماهواره برنامه اجرا کرده، مجری است الان. مردم در همین "فارس من" میگوید اگر 50هزار تا امضا رد بشود، اگر هم 5هزار تا، خبر میدهیم، از 10هزار تا، از مسئولش میخواهیم، نمیدانم 15هزار تا به مجلس میکشانیم. یک چیزی مثل اینطوری رِنج... بعد رباتیک هم نمیشود چون مردم باید بروند شماره موبایل بزنند، اساماس برایشان بیاید، از این قصهها دارد. در عرض دو روز این 50هزار تا رد کرده است، که یک برنامۀ سیاسی بدهید به رائفیپور. دادند؟ آقای تیرانداز مسئول خبرگزاری فارس من دیدیم، روی تردمیل بودم زنگ زد بهم، قشنگ یادم است، گفت آقا اینها آمدند اینطوری کردند، گفتم خب چهکار کنم؟ یعنی به زبان بیزبانی... بعد 50هزار تا طرح در مجلس است! یعنی نمایندهها باید بیایند پیگیری کنند که این برنامه را. کجا کردند؟ این اتفاق کِی افتاده؟ سه سال پیش. 50هزار تا را رد کرده، کو؟ زمان علی عسگری بوده. زمان علی عسگری هم نخواهد شد، زمان آقای جبلی هم نخواهد شد، چون اینها نمیخواهند. نگرانیشان هم از من، نمیدانم نگرانی سیاسی است، در شوک هستند، در شک هستند؟ نمیدانم چیست. اما این رویه و این مسیر درست نیست. من تا جایی که بتوانم تا جایی که جان داشته باشم، خودم را متعهد میدانم، انشاءالله که بتوانم به حرفی که میزنم پایش بایستم، چون هیچکسی تضمینی وجود ندارد در آینده خراب نکند. تا جایی که بتوانم من مسیر خودم را ادامه میدهم. و مخاطبم مردم بودند، آن کسانی هم که کمکمان کردند مردم هستند. همه پولی که موسسه میریزند کمکهای مردمی است. 20هزار تومان، 10هزار تومان، 5هزار تومان. مردم پول نمیدهند، ما برنامه را متوقف میکنیم. گرانیها را ما میفهمیم ها! از واریزها قشنگ مشخص است. آخر سالها قشنگ مشخص است، اول برج قشنگ مشخص است. گفتم این را، مثلاً یک عزیزی است سالهاست دارد 313 تا تک تومانی پول میریزد. 313 تومان. 3هزار ریال، اینطوری. 700 تومان پول کارت به کارت میکند که آن 313 تومان را... نیت دارد دیگر. برکت دارد از نظر من. من الان واقعاً در ذهنم طرح یک اندیشکدۀ نزدیک صد نفره است که مسائل کشور را به صورت تخصصی و زیر نظر نه حکومت باشد نه دولت، که بتواند بدون بحث تعارض منافع نظر بدهد. واقعاً خب اینها شما صد نفر آدم بخواهید بیاورید، بعد استاد دانشگاه بیاورید حداقل ماهی 10 تومان باید به او بدهید. یعنی ماهی یک میلیارد تومان. سالش میشود دوازدهسیزدهمیلیارد تومان. با آن ساختمان و آن چیز و... اصلاً پول... . آن عزیزانی هم که نسبت به من گارد هستند، یا یک تکه از کلیپم را دیدند، یا جزء همین گروهها هستند، ناراحتند. یا نه، نقد دارند میگویند این حرفت غلط است، میگویم باشد، حالا نمیدانم چقدر منصفانه هست یا نیست. یا هم یک بخشی از یک صحبت من را دیدند، میگویند بابا چه میگوید، یک همچین حرفی زده آخر این! میگویم بابا قبل و بعدش... میگویم جوک تعریف کردم، شوخی داشتم میکردم، شوخی را به عنوان جدی قالب کردند به مردم. موارد متعدد است من بخواهم مثال بزنم، از حوصلۀ بحث شما در واقع خارج میشود. و یک نکتۀ دیگر هم میگویند که خب شما در این مسائل میآیید... میگویم خب بابا دین ما این است، دین ما کجا میگوید نباش؟ شهید مطهری راجع به چه کتاب ننوشته است؟
خبر فوری: بله از کتاب بچهها بگیرید، تا...
رائفیپور: از کتاب قصه نوشته تا بحثهای فلسفی. چرا؟ مشکل بود. رمانهای جنسی جامعه را گرفته، میرود "داستان راستان" مینویسد. بحث تجزیهطلبی و پانایرانیسم شکل میگیرد، "خدمات متقابل" مینویسد. اخلاق جنسی مینوسد درمورد این نوع مشکلات. نمیدانم، همه چیز، تحریفات عاشورا و... کتاب مینویسد.
گفتم شیعیان جلوی طالبان نجنگند، که این بازی است. با اشرف غنی یکی نشوید، اینها پشت شما را خالی خواهند کرد. و همین شد
خبر فوری: از بچههای دفترتان شنیدم که شما شعر هم میگویید. در همین راستاست؟
رائفیپور: ببین من روحیات هنری خب دارم، من تئاتر کار کردم، خدمت شما عرض بکنم خطاطی تا یک حدودی، بله شعر هم ما ژنش را داریم، هم پدری هم مادری.
خبر فوری: شعرها سیاسی است؟ چطوری است؟
رائفیپور: همهجوره، عاشقانه، سیاسی.
خبر فوری: چاپ میکنید یا نه؟
رائفیپور: نه، اخیراً آقای مطیعی یک شعری نوشته بود، میثم مطیعی مداح، توییت زده بود، مال خودش هم نبود، که: «چه در چشمم نشینی و چه در گوشم بخوابانی، من استاندار آذربایجان شرقیات هستم.» چون استاندارد آذربایجان شرقی به قولی آن... واقعاً هم جا دارد از آن استاندارد تشکر کردن، چون خیلی اصولی و منطقی برخورد کرد با آن مسئله. ایشان که نوشت، من همانجا بداهه یک شعری را توییت کردم و بعدش هم ادامه دادم که این را بچههای واحد موسیقیمان آهنگش کردند و دادند یکی خواند. حالا اگر حضور ذهن داشته باشم این بود که او... خیلی جالب نوشته بود، اینجا یکی از مسئولین ما چَک خورده بود، عاشقانهاش کرده بود. حالا چه بزنی چه نزنی ما میخواهیمت، من استاندار آذربایجان شرقیات هستم. من گفتم: «تو باغستان عنابی، تو انگور و می نابی، منم سرباز بیتابی، که مست سیلیات هستم. تو سوزن باش، من بازو، تو مخبر شو زنم زانو، نگارا لب بجنبان سینوفارم چینیات هستم.» به چپ و راست هم رحم نکردم ها! «چو روحانی بزن از بیخ، بکش ایرانمان را سیخ، علی برکت بگو جانا، ربان قیچیات هستم. تو از یارانهام بردار و در جیب چپت بگذار، ولی من چون جهانگیری ثبات ارزیات هستم. ظریفم از چه آزردی؟ تو حقم را چرا خوردی؟ حلالت باشد ای جانا، پی موگرینیات هستم. تمام خانۀ ملت شده حیران گیسویت، ترحم کن که من مشتاق عکس سلفیات هستم.» حالا گفتیم و بچهها هم برداشتند خواندند، یک عزیز هم خواند. بله اگر وقتی داشته باشیم... منتها دیگر فرصتی واقعاً ندارم که بخواهم بنشینم شعر بگویم و... یا علاقه دارم به تئاتر، در این سالها در این هفتهشتده سال فکر کنم دوسه بار بیشتر نتوانستم بروم. همین تئاتر "ضیافت پلانتیها"ی آقای جعفری بود رفتم. یک تئاتر بود، سالنی که آقای حجازیفر هست، حالا حوزۀ یهود بود از من دعوت کردند گفتند بیا ببین. رفتم، منتها میگویم دیگر فاصله گرفتیم یکخرده. من میگویم این دوسه سال آخر آقای روحانی هم هی من را مجبور به موضعگیری میکرد چون هر لحظه میگفتم مملکت از هم میپاشد، مجبور بودم انتقاد کنم، مجبور بودم حرف بزنم، این من را سیاسیتر کرد، وگرنه تا قبلش میگفتند این آدم خیلی چیزی سیاسی ندارد. همین باعث شد که یکسری از عزیزانی که حالا به ایشان رأی داده بودند یا نگاههای ایشان را نزدیکتر میدانستند احساس بکنند که یکخرده گارد بگیرند، بیشتر بگیرند. و الا من همان اول جلسه هم عرض کردم گفتم من به مردم حق میدهم به آقای روحانی رأی دادند. حرفها حرفهای درستی بود. و انشاءالله همهمان باید با همدیگر کمک بکنیم و حتی شاید بگویید پس این محاکمۀ روحانی چیست تو داری پیگیری میکنی، من توییتی که زدم این است: «اگر میخواهید رئیسی خطا نکند، روحانی را محاکمه کنید.» هرکسی، به خدا اصلاً بحثم رئیسی نبود، من آقای رئیسی را خدا گواه است سهچهار است از نزدیک ندیدم. با ایشان هیچ مکالمهای نداشتم. آنی هم که ایشان دیدم کجا دیدم؟ بالاسر امامرضا. از زمانی که تولیت بوده دیگر ایشان. بعدش رفته قوه قضاییه، بعد هم آمده دولت. از آن سالها من ندیدم. سر صبح بود، چهارپنج صبح بود من نماز بالاسر داشتم میخواندم دیدم، یک سلام و علیک، به سی ثانیه نکشید. الان هم اگر خطایی از این دولت سر بزند میگویم. همین الان وزارت بهداشتشان را نگاه کنید، من همینطور دارم توییت میزنم. وزارت ارشاد توییت زدم. چه میدانم وزارت خارجه توییت زدم. سخنرانی کردم، میگویم این رفتار غلط است، این رفتار درست است، از نظر من. هر عزیزی هم بیاید بگوید که نه این ماجرا این است، میگویم باشد. ایران هم برایم مهم نیست فقط بگویم که یعنی داخلی کار کنیم، داخلی هم برایم صرفاً موضوعیت ندارد، من وقتی میبینم طرحریزی شده برای مردم شریف افغانستان که شیعیان افغانستان قتلعام بشوند،
خبر فوری: آن هم واکنش...
رائفیپور: من واکنش نشان دادم و خیلی هم توهین به من شد.
خبر فوری: در خصوص طالبان؟
رائفیپور: بله، گفتم شیعیان جلوی طالبان نجنگند، که این بازی است. با اشرف غنی یکی نشوید، اینها پشت شما را خالی خواهند کرد. و همین شد. قرار بود اینها با هم وارد جنگ بشوند، اشرف غنی میگذاشت میرفت. چون افغانستانیها یک خُلقی دارند، کار به خونریزی که بکشد دیگر ول نمیکنند. خدمت شما عرض بکنم یک خون از طرفین ریخته میشد دیگر هیچی، حالا هَزارهها باید میایستاندند جلوی طالبان بجنگند.
خبر فوری: یعنی اوکراین دیگری داشت پیش ما...؟
رائفیپور: در شرق ما، و قرار بود نیروها توسط اردوغان از سوریه از ادلب منتقل بشوند به... اینکه با ژنرال دوستُم باهم جور بود، او ازبک است، آنها را در افغانستان پیاده میکرد و دیگر آنموقع بحث شیعه-سنی بود. یعنی آنموقع واقعاً ممکن بود طالبانیها گرایشات تکفیری پیدا کنند. بعد مرزهای شرقی ما مثل مرزهای غربیمان نیست که کوهستانی باشد، همینطوری قاچاقچیها میآیند و میروند...
خبر فوری: دشت باز...
رائفیپور: بله، من این را داشتم میگفتم، یعنی در درجۀ اول شیعیان افغانستان اولین جایی که کلونی شیعه پر جمعیت بشود، 300 کیلومتر با مرز ما فاصله دارد. نه عقبۀ لجستیک داشتند، نه میشد... میشود یکجایی شیعیان قتلعام بشوند و جمهوری اسلامی وارد نشود؟ رسماً ما وارد جنگ توسط مرزهای شرقیمان شده بودیم. و هم خون آنها ریخته میشد شیعیان افغانستان، هم مرزهای خودمان ناامن میشد. خاطرتان باشد میآمدند تا کلات نادری و اینها گروگان میگرفتند میبردند. خاطرتان هست دیگر؟ در مشهد و خراسان. خب چه کسی جلوی اینها را گرفت؟ حاج قاسم. حاج قاسم با طالبان وارد مذاکره شد، گفت چند تا چیز؛ گفت یکی امنیت مرزها را حفظ کنید. دوسه تا کار به قولی... و آنها هم انجام دادند. سالها پیش، اینهایی که میگویم مال 2006، 2007 است. هنر دیپلماسی ایشان بود. و الان آیا مثلاً طالبان نسخه و ورژن ایدهآل جمهوری اسلامی است؟ معلوم است که نه. ما مذهبمان فرق دارد، مکتبمان فرق دارد. مذهبمان جعفری است، باز مذهب جعفری هم گروههای مختلف فکری هستند، کلامی هستند در تشیع. خب جمهوری اسلامی نگاه دیگری دارد. اما اولیتش بین مسلمان و غیر مسلمان، در دشمنی؛ غیر مسلمان است. حتی یکجا رهبری در ماجرای سوریه هم میگفت: «این داعشیها را میگیرید، اعدام نکنید، توجیهشان کنید.» رفتار مناسب با آنها داشته باشید بفهمند اشتباه میکردند. همین استاندار آذربایجان شرقی، ایشان میدانید چند ماهی اسیر بود دست داعش. و گروهی بودند که آنجا دستگیر شده بودند که بعداً حاج قاسم اینها را مبادله کرد. تعجب کرده بودند آنجا داعشیها وقتی دیده بودند که... تکفیریها دیده بودند اینها قرآن میخوانند؛ قرآن شما با قرآن ما یکی است مگر؟! بله که یکی است. اینها چقدر تبلیغات سوء شده. نگاه ایشان این بود میگفت اینها را اصلاح کنید. حالا بعضیها میگویند آقا رائفیپور طرفدار طالبان است، نمیدانم چه. برنامۀ بعدی چه بود؟ باز هم امریکاییها دنبال بودند، میگفتند برویم با احمدمسعود، پسر احمدشاهمسعود یکی بشویم با طالبان بجنگیم. آخر چرا اصلاً من باید با طالبان بجنگم؟ چرا به زور میخواهید ما را وارد یک جنگی کنید شما؟ این لیبرالها این را میگفتند، آقای دهباشی صبح تا شب. خب پاشو برو بجنگ! آقای ابطحی. خب پاشو برو بجنگ. میگفت ما پاسپورت نداریم. بیا برو ردیف میکنم ردت میکنم برو آنجا بجنگ! چطور افغانستانیه بدون پاسپورت خودش را رساند در سوریه و جنگیده، خب تو هم پاشو برو بجنگ! چرا اینها یک دانه شهید ندادند؟ دو تا رزمنده بیاید ببینیم رزمندههایتان چه شکلی هستند، جدید ها! بروند یکجا. زمان جنگ عراق و آمریکا میخواستند ما را وارد جنگ با آمریکا کنند. آمریکا حمله کرد به صدام، صدامی که هشت سال پدر ما را درآورده بود، ما با خاک یکسان شدیم، پنجاه تا هواپیمای درست نداریم، موشکی هم نیستیم، از هیچ چیزمان نمیتوانیم دفاع کنیم، بعد از هشت سال جنگیدن با عراق وارد جنگ با آمریکا بشویم! تمام بودیم تا الان. رهبری اجازه نداد. اصلاحطلبها محکم ایستادند که باید بجنگیم. آقای بهزاد نبوی، آقای محتشمیپور ستاد میرحسین. خب این را مردم میدادند؟ بعدش چه شد؟ حمله به کنسولگری ما در مزار شریف. زمان دولت خاتمی بود دیگر؟ نیروی نظامی را کشاندند شورای عالی امنیت ملی، میگفتند ما با افغانستان... باز هم رهبری نذاشت. روسیه آمده اینجا گیر کرده، بعدش دیدیم آمریکا آمد در آن گیر کرد، برای چی باید برویم آنجا بجنگیم؟ خب وقتی شما یک همچین منطقی میبینید، خب میگویید آدم میفهمد دارد چهکار میکند. اگر جنگ بد است، همه جا بد است، چرا تمام جنگهایی را میگویید وارد بشویم که اگر برویم بدبخت شدیم؟ خب یکی کمی به این فکر کنید. اگر برویم گیر کردیم بدبخت... چرا اینها را میگوید وارد شویم؟ خب من برای امنیت مردم میگویم. ول کنید مردم اصلاً اصلاحطلب و اصولگرا بگذاریم کنار، خوب است؟ بگذاریم کنار، قرار بود جنگ شود، میخواسته جنگ بشود، موشک بخورد در سر زن و بچۀ تو. خوب است؟ سر بحثها و سر حقد و غضبهای سیاسی تا کجا دیگر میخواهید بروید جلو؟ حتی امنیت خودتان؟ در سوریه باید وارد میشدیم. چرا؟ چون بعد سوریه عراق، بعد ما بودیم. بابا تا جلولا آمدند، 17 کیلومتری مرز ما داعشیها آمدند.
خبر فوری: داخل تهران عملیات انجام دادند.
رائفیپور: خدا پدرتان را بیامرزد. مگر در تهران عملیات انجام ندادند؟ آنها که فیلمهایش هست، میگفتند مشهد. ما اصلش... برای دخترهای ایرانی نقشه کشیده بودند. میگفتند، میگفتند اینها که کنیز نیستند، کنیز فقط کنیز دختر ایرانی. حالا این دختری هم که حال هر حجابی دارد، هر سر و وضعی دارد وظیفۀ ماست از امنتیش دفاع کنیم، این ناموس ماست. بعد میآیند ترند میکنند میگویند ما ناموس هیچکس نیستیم. یه چیز بدتری میگویند که باید سوم شخص استفاده کرد! میگویند بیناموسند. ترند میکنند با افتخار! بابا تو حالیات نمیشود دست داعشیها افتادن یعنی چه. برو الان دخترهای کُرد... ببینید کردهای ایزدی، ببینید میخواهم بفهمید جمهوری اسلامی یعنی چی، حاج قاسم چهکار کرد، نگاه رهبری درمورد امنیت یعنی چه، کُردهای ایزدی رسماً شیطانپرست هستند، یک شاخهای هستند که اینها مَلک طاووس، یعنی شیطان را یکی از ملائک میدادند که به شکل طاووس رفت در بهشت، بهش میگویند مَلک طاووسی. من راجع به اینها مفصل تحقیق کردم، سخنرانی کردم. نه شیطانپرستی نوین ها! قدیمی. شیطان را مقدس میدادند، مَلک مقرب میدادند و میگویند که او ما را آگاه کرده. اینها اینطوری است. خب این چه حکمی دارد از نظر شرعی یک همچین کسی؟ حاج قاسم از این هم حفاظت کرد. بعد داعشیها ما را متهم میکردند به چی؟ میگفتند شما با کافرها میچرخید. او آدم است. امیرالمؤمنین میفرماید: «یا برادر دینی توست یک نفر، یا در خلقت با تو یکسان است.» اهلبیت این را به ما یاد دادند، میگویند آقا انسان است. مشکل دینی دارد بنشین با او حرف بزن. بگوییم آقاجان اشتباه است، شیطان خوب نیست، بیا خدا را بپرست. مثلاً این. این را باید بگویی دیگر؟ کجا گفته بروی گردن این را بزنی؟ امامصادق مینشسته با فلان زندیق حرف میزده، کجا گردنش را میزده؟ بعد اینها چهکار کردند با کُردهای ایزدی؟ زن و بچه را از هم جدا کردند، برداشتند اینها را بردند در دیالی، این را حاج قاسم تعریف میکند دیگر، دو روز اینها را گرسنه نگه داشتند این زنها را، بعد از دو روز به آنها چلوگوشت دادند، اینها که خوب خوردند تمام شد، گفتند دستتان درد نکند، بچههایمان را ببینیم. گفتند بچههایتان بود خوردید. بچهها را ذبح کرده بودند، غذا باهاش درست کرده بودند داده بودند اینها خورده بودند. این مسلمان است؟ من آن کُرد ایزدی را ترجیح میدم به این. کافر به این شرف دارد. این دین یک پوشش است، یک مناسک است برای این آدم. یک اداست. با این داعشی نجنگیم؟! که پایش برسد در ایران؟ به ناموس تجاوز بکند؟ بعد جالب است میگفت در سوریه نباید بجنگیم، برویم با افغانستان بجنگیم! عجب! بابا شما که یک زمانی... اینقدر عشق آمریکایید همان کسانی که میگفتید برویم با آمریکا با صدام... ببینید آقای خلخالی هم در تیم اینها بود دیگر. مرحوم خلخالی معروف. میگفت صدام خالدبنولید است، توبه کرده است، یک روزی با پیغمبر میجنگید الان صحابه... صدام توبه کرده الان با او یکی بشویم. با صدام جنایتکار معروف قرن، برویم یکی بشویم! بنده اینها را میبینم وگرنه من همان رائفیپوری هستم که جلوی خاتمی سرود خواندم، شاید یادش نیاید.
خبر فوری: چه سالی؟
رائفیپور: اواخر هفتاد بود فکر میکنم. من تکخوان...
خبر فوری: وزیر ارشاد؟
رائفیپور: نهخیر، رئیسجمهور بود دیگر. 76 رئیسجمهور شد.
خبر فوری: آهان! دهۀ هفتاد، فکر کردم سال هفتاد.
رائفیپور: نه، نه. «خاتمی تو نور چشم امتی، رهگشا و رهنمای ملتی، در ره خدمت به دین و مملکت، بهر ما از سوی ایزد رحمتی. مقدمت بادا گرامی ای عزیز جان ما، آمدی خوش ای امید کشور و ایران ما. لطف حق ما را بسی یاری رساند، سوی نور رو روشناییها کشاند، ملت ما را ز یُمن رهبری، بر سریر اوج عزت برفشان، مقدمت بادا گرامی ای»... . من تکخوان گروه سرود بودم. ما نه با کسی پدرکشتگی داریم، میگوییم آقا این کار تو خوب، این کارت بد. ببینید بخواهم الان اصلاحطلبها تعریف دارم، بله مردم را خوب میفهمند. ای کاش اصولگراها هم یکخرده یاد میگرفتند. ایرادات دارند؟ بله، چفتوبست ندارند. ولند در باد. مبنا ندارند. هر روز یک طرف. یکجا چنان دفاع میکنند از حقوق دانشجویی و چه و چه و چه و فلان، در انتخابات میرویم میبینیم که سرلیستشان، آقای عارف را میفرستند زیر پای علی لاریجانی. دیدیدم دیگر اینها را دیگر. یا کاندیدای خودشان را به نفع روحانی میزنند کنار. ته چهرۀ راستی. هاشمی کوچک؛ ته چهرۀ راستی. خب اینها را دیدیدم دیگر. وزارت ارشاد، وزارت علوم، برای اصلاحطلبها حیثیتی بوده همیشه، و وزارت کشور. وزارت کشور؛ آدم لاریجانی، رحمانی فضلی. که همه جا با او بود، شورای عالی امنیت ملی، صداوسیما، همه جا با او بود. همین بنده خدایی که ویلایش الان بحث شد گفتند 1850 متر تا پول عوضکردن لامپش هم از بیتالمال میدادند. این را بیایند جواب بدهند. خدمت شما عرض کنم که وزارت کشوری که عبدالله نوری به خودش دیده است در گذشته! حالا این نسل دهه هشتادی نمیفهمند اینها کی هستند، عبدالله نوری میگفت ما با اسرائیل هم باید ارتباط داشته باشیم! وزارت ارشاد مهاجرانی، افتاد دست یک چهرۀ اطلاعاتی مثل صالحی امیری. قبلترش چه کسی؟ جنتی! پسر آیتالله جنتی، رئیس دفتر هاشمی. وزارت علومش هم همین. یعنی در دورۀ روحانی شما دقیقاً شاید کاهش فعالیتهای دانشجویی هستید. من دارم میبینم. زمان آخرهای احمدینژاد خیلی جدیتر بود. ما دانشگاهها میچرخیم، اصلاً فتیلهها پایین کشیده شد. یک دولت صفر تا صدش امنیتی است میشود همین. خب این چه اصلاحطلبی است؟ نتیجهاش میدانید چه میشود؟ میآیید به مردم میگویید بیایید رأی بدهید، میگوید سرلیستتان انصاری در تهران پنجاهشصتهزار تا هم رأی نمیآورد. تمام شد، عقبۀ مردمیاش را از دست داد. اصلاحطلبها یا دیگر بیخیال شدند یا برانداز شدند. این است دیگر. الان هیچ حوضچهای ندارد، چهار تا پیر پاتال سیاسی ماندند، چهار تا هم خبرنگار با خودشان... این خبرنگار هم هر از چند گاهی چهارپنج تایشان یا میروند آنطرف یا میروند اینترنشنال یا میروند بیبیسی یا میروند منوتو، نشان میدهد که آن چیز براندازیاش بیشتر است. من اصلاحطلبم، اما نه اصلاحطلبی که اینها... من مبنا دارم. من اصلاحطلبیام که مخالف هاشمی بودم، همۀ اصلاحطلبها مخالف هاشمی بودند. اما نه اینکه... چی شد؟ پس همۀ دولت افتاد دست هاشمی که. با همان نگاهها. فقط چی رو شُل کرد؟ باشه حالا یکخرده حجاب را... مگر مشکل اصلاحطلبها فقط حجاب بود؟ یا روی مبانی بود. مگر چپها سالها درمورد فساد و اشرافیگری راستیها نمیگفتند؟ چه شد خودشان غرق در فساد و اشرافیگری شدند؟ چه شد همۀ دولت بالای اتوبان همت؟ وقتی اصلاحطلبی را شما میآورید به پایین کمر میکشانید همین میشود. این وهن اصلاحطلبی است. ما میگوییم جامعه را باید اصلاح کرد، اصلاحطلبیم، به چه سمتی؟ به سمت اصول. اصول را چه تعیین میکند؟ عقل، تجربۀ جهانی، سیرۀ اهلبیت. جمهوری اسلامی، ما اسلام. آقای همین امیرالمؤمنین میفرماید جز مسائل امنیتی نظامی، همه چیز شفاف.
«خاتمی تو نور چشم امتی، رهگشا و رهنمای ملتی، در ره خدمت به دین و مملکت، بهر ما از سوی ایزد رحمتی. مقدمت بادا گرامی ای عزیز جان ما، آمدی خوش ای امید کشور و ایران ما. لطف حق ما را بسی یاری رساند، سوی نور رو روشناییها کشاند، ملت ما را ز یُمن رهبری، بر سریر اوج عزت برفشان، مقدمت بادا گرامی ای»... . من تکخوان گروه سرودی بودم که این را خواند
خبر فوری: خود آقای خاتمی به نظرتان در چارچوب بود؟ بعدش اینطوری شد؟ آن بحثهای پروژۀ عبور از خاتمی میآیند یا نه دورۀ خاتمی...
رائفیپور: میدانید چیست؟ بگذارید یک نکتهای بگویم، وقت هم گرفته میشود اما خوب است این را مردم بدانند. اینجا یک مسئلهای مطرح است برای همین دارم میگویم روانشناسی دارم میخوانم، مهم است برایم.شما علوم سیاسی خواندید خودتان، این سیاسیون آدم هستند، اصلاحطلبی عقبهاش چه کسانی هستند؟ چپها هستند دیگر. چپهای دهۀ شصت به چه معروف بودند؟
خبر فوری: بحث خط امامی و سوسیالیزم و رادیکال.
رائفیپور: ته تندی دیگر. رادیکال. آنهایی که پونز در کلۀ ملت میکردند از اینها بودند بیشتر.
خبر فوری: سفارت آمریکا را گرفتند دیگر.
رائفیپور: سفارت آمریکا را گرفتند. یعنی قصه را اینها شروع کردند، هرچه بوده. آن خانم ابتکار قلاب گرفته یکی رفته بالا، آنیکی دارد میآید پایین. همینها هستند دیگر. مرگ بر آمریکا از ته گلو! یقه را ببند. فلان. همین آقای تاجزاده کارت عروسیاش در اینترنت هست، بروید ببینید کارت عروسیاش چیست. بروید ببینید آخر کدام سردار سپاه، مثلاً بچۀ سردار سپاه، بچۀ مثلاً سردار در بیت رهبری، دیگه آخرش، میخواهد عروسی کند، کارت عروسیاش را عکس رهبر انقلاب میگذارد؟ هیچکس این کار را نمیکند. کارت عروسی آقای تاجزاده همراه با بانو محتشمیپور، عکس امامخمینی است.
خبر فوری: عجب!
رائفیپور: خدا گواه است.
اگر عقل بود، احمدینژاد که تمام شد برایش هویت میساختند. طرف یکی است که صبح تا شب رسانهها رویش زوم بودند، رئیسجمهور بوده است. این جبهه رانده شدگان باید از بین برود
خبر فوری: اتفاقاً من همین اخیراً یک تیتری از هادی غفاری میخواندم که گفته بود: «در مجلس اگر کسی حرف از آمریکا و رابطه با آمریکا بزند خودم در مجلس ترورش میکنم.» خیلی جالب بود برایم.
رائفیپور: آدم چه بگوید! میبینید؟ اینها بعد از جنگ، بعد از دولت میرحسین، در دولت هاشمی راستی، از قدرت کنار گذاشته میشوند. وقتی از قدرت کنار گذاشته میشوند، به چه کسانی نزدیک میشوند؟ به از قدرت کنار گذاشتهشدهها، این نهضت آزادی، جبهۀ ملی. به جریان فکری بازرگان نزدیک میشوند. این یک اتفاق روانی است دارد میافتد. همزادپنداری میکنند با هم و میشوند شبیه همانها. 76 که برمیگردند با همان حرفها برمیگردند. حرفهای بازرگان را دارند میزنند. همین اتفاق اگر گفتید درمورد کی افتاد؟ احمدینژاد. از قدرت کنار گذاشته شد، چه حرفهایی را دارد میزند؟ حرفهایی که اصلاحطلبها جرئت نمیکنند بزنند. به ازقدرت کنار گذاشته شدهها نزدیک شد. با حسن خمینی میپرد، توی بیت عکسشان که میآید اول با فاصله نشسته، عکس، تصویر بعدی، شاتِ بعدی که میآید آمده کنار حسن خمینی نشسته است. دفترش دفتر حسن خمینی است. دفتر احمدینژاد دفتر حسن خمینی است. این آقای حسنآقای خمینی که یعنی اصلاحات دیگر، مشخصه دیگه. میبینید چه میشود. یعنی ما روانشناسی سیاسی افراد را نمیدانیم. برای همین یک کلیپی اخیراً که احمدینژاد رفته بود دُبی و بعدش هم رفت ترکیه از بنده پخش شد، این مال چهارپنج سال پیش است بابا. رائفیپور چرا این حرف را دارد می زند. چه میگویم، میگویم اگر عقل بود، احمدینژاد که تمام شد برایش هویت میساختند. طرف یکی است که صبح تا شب رسانهها رویش زوم بودند، رئیسجمهور بوده است، از فردا خداحافظ. یک ماجرا هم یادم بیندازید از حاجقاسم بگویم که سیره ایشان این بود، عاقل بود ایشون، خب.
خبر فوری: ممکن است این اتفاق برای لاریجانی هم بیفتد؟
رائفیپور: بله. ایشان اگر رهبری ایشان را نمیآورد...
خبر فوری: فعلاً انگار منتظر است.
رائفیپور: علی لاریجانی؟
خبر فوری: علی لاریجانی.
رائفیپور: نه درمورد اخوی ایشان همچین اتفاقی افتاد.
خبر فوری: حالا ایشان که مجمع رفتند، اما علی... بعد از رد صلاحیت...
رائفیپور: آره. رهبری آمد از ایشان دفاع کرد، حمایت کرد. این اون عقلی است که ایشان دارد، حاجقاسم داشت، اینها ندارند، بقیه ندارند. من دارم میبینم. این عرض بنده مال چهارپنج سال پیش این سخنرانی من است. چه میگویم؟ میگویم اگه عقل داشتن احمدینژاد خروس لاریه، احمدینژاد نباید کتشلوار تنش کنی که. دوست دارد مصاحبه کند، شخصیتش این است. دوست دارد سفر برود. فکر کن یارو را ببری میدان ۷۲ نارمک، بشین داداش سرجایت. نمیتواند، این عادت کرده چهار صبح بیدار شود بزند بیرون. خب، باید همان موقع احمدینژاد میشد سفیر جمهوری اسلامی ایران. شروع کند سفیر یعنی فرهنگی، سیاسی.
خبر فوری: سفر کند.
رائفیپور: برود اینور آنور. بگوید چرا گفتم هولوکاست این است، چرا این نیست، فلان. اینقدر این کار را نکردند جمع شد، جمع شد، جمع شد، جمع شد، الان دارد خودش میرود دیگر حرف دیگری میزند.
خبر فوری: آری دیگر. سفیر هست اما نه سفیر جمهوری اسلامی.
رائفیپور: آهان بارکالله. خب این مقصر کی هستن؟ همینهایند. بعد حالا میدانید چه میگویند، میگویند نه این از اول اینجوری بوده است، زد بیرون. یعنی اینقدر به یکی فشار میآورند خب از یک جایی میزند بیرون دیگر. میگویند دیدی زد بیرون. دیوانهاند. اگر مشکل نداشته باشند دیوانهاند. خب، یعنی اگر واقعاً طراحی نباشد که بعضی از اینها مشکوکه. اصلاً کار جریان نفوذه از نظر من. این بلاییست که سَر تمام رئیسجمهورهایمان آمده بعدش. آقا کارتر بازنشست شده، تمام شد ریاست جمهوریاش، چهکارش کردند؟ یک مرکزی در اختیار گذاشتند گفتند تو با کشورهای آفریقایی خوبی. ببین هاشمی با عربها خوب بود. خاتمی با اروپاییها خوب بود، احمدینژاد با آمریکای لاتین. از سه تای اینها باید استفاده میکردیم. هاشمی با عربستان سعودی بینهایت روابطش خوب بود، احمدینژاد با آمریکای لاتین، خاتمی با اروپاییها. کدام را استفاده کردیم؟ اصلاً ما سفیر میخواستیم بگذاریم توی اروپا باید میرفتیم سراغ خاتمی. سفیر میخواستیم بفرستیم آمریکای لاتین باید میرفتیم سراغ احمدینژاد. به اینها هویت میدادیم. یک اندیشکده در اختیارش میگذاشتیم. دفتر دستک را ما در اختیارش میگذاشتیم. خود نظام این کار را میکرد. میگفتیم بیا آقای احمدینژاد، شما روی آمریکای لاتین برو سفر کن دائم بیا. آقای خاتمی تو بیا اروپا سفر کن بیا. وقتی هویت به اون... حتی آدم مریض هم باشد میبیند اینور برایش بهصرفهتر است میآید اینور. غش میکند اینور.
خبر فوری: یعنی شما میگویید این جبهۀ راندهشدگان باید شکسته بشود.
رائفیپور: آری. بابا من نگاهم همین است بگویند آقا تو چرا مثلاً میگویی آن آدم مثلاً یک خطایی کرده باید برگردد؟ میگویم چرا نباید برگردد. بهخدا قسم همین الان من واقعاً دوست دارم بروم بنشینم با خاتمی حرف بزنم، با احمدینژاد حرف بزنم. از این اطلاعاتیها میترسم. نمیگذارند. بروم بنشینم با او حرف بزنم، بگویم آقای خاتمی همان کسی که من جلوی تو شعر خواندم. تو امید بودی بعدِ هاشمی، چیکار کردی لامذهب. به کجا کشید اصلاحات. پنجاه هزار تا رأی توی تهران نیست.
خبر فوری: رأی دادید به آقای خاتمی شما ۷۶؟
رائفیپور: ۷۶ نه، من سنم به رأی نمیخورد.
خبر فوری: هشتاد چی؟
رائفیپور: هشتاد، هشتاد، رأی دادم، یعنی به سنم که رأی میخوره.
خبر فوری: آری آن موقع شمخانی بود و ...
رائفیپور: آری شمخانی، توکلی هم بود فکر کنم ها؟ توکلی هم بود. فکر میکنم یا به توکلی رأی دادم یا به خاتمی. این توی ذهنم است. خب، بعد خب این واقعیته.
خبر فوری: یعنی دور نبودید از جریان اصلاحات و...
رائفیپور: نه بابا اصلاً من میرفتیم مسجد، یک آقای شهبازی نامی بود اینروزنامۀ چیز را میآورد، روزنامه دهنمکی را. نمیدانم فیضیه بود اسمش چیچی بود.
خبر فوری: شلمچه.
رائفیپور: شلمچه. آری. چند تا روزنامۀ یالثارات و شلمچه و فیضیه و میدانم چه، میآورد .
خبر فوری: بعد جبهه را...
رائفیپور: میگفت این خود بنیصدر است. گفتم آقا نگو اصلاً این چه حرفی است که تو داری میزنی فلان...
خبر فوری: دفاع میکردید از ...؟
رائفیپور: آره اما هرچه گذشت دیگه عملکردش قابل دفاع نبود. مردم نمیدانم چرا دوست دارند مثلاً سینهخیز بروند. از یک نفر که خوششان میآید دیگر تا آخر بخورند زمین باید تا ته بروند. بابا خب بلند شو این کارت درست است آن کارت غلط است، این چه حرفی است؟ آقای خاتمی این نقاط مثبتش است این نقاط اشتباهش. بعضی اشتباهات خیلی فاحش است، مهمترینش ذبح اصلاحطلبی به پای جریان راست اشرافیگر فاسد است. اصلاً اصلاحطلبی را مساوی با فساد کرد. چرا مدیریت نکردند؟ آقای بهزاد نبوی یک حرفی دارد، یک چریک پیرشان است دیگر، و آدمی که کلی حرفوحدیث امنیتی رویش است، از پروندۀ 8شهریور شما بگیرید تا بهبعد. ایشان میگوید که ما یک فکری باید بکنیم بعضی از این دختر دانشجوها که میآیند با ما جلسه میگذارند بعضیهاشان میخواهند با ما دست بدهند. بابا جریان چپیم! ببین چه شده، پس این مسئلۀ سیاسی را بفهمیم اینهایی که از قدرت کنار گذاشته میشوند، ببین احمدینژاد زمانی کل اعضای مجمع تشخیص گفتند این دوره دیگر آقا برایش حکم نزنه، حکم زد، خاتمی را هم که میدانید خودش نخواست بیاید در مجمع. خب برای چه؟ ... ماجرای حاج قاسم را برایتان بگویم، حسن روحانی که از شورای عالی امنیت ملی رفت کنار، او هم یک آدمی شد بیکار، دیگر دبیر نیست، فکر میکنید چهکار میکند حاج قاسم؟ حاج قاسم میگه دفتر با چند تا ماشین در اختیارش قرار میدهد.
خبر فوری: بهعنوان مشاور و انگار حالت مطالعات.
رائفیپور: خیلی جالب است. بعد آقای جلیلی که دبیر شورای عالی امنیت ملی بود رفت کنار، همین کار را با آقای جلیلی هم میکنند. در بیت یک دفتر داشته نیروی قدس میدهد به او، در اختیار آقای جلیلی میگذارد و برمیگردد میگوید ببین اینها بروبیایی داشتند.
خاتمی خوبی هایی داشت اما اشتباهاتی هم کرد. مهمترینش ذبح اصلاحطلبی به پای جریان راست اشرافیگر فاسد است. اصلاً اصلاحطلبی را مساوی با فساد کرد
خبر فوری: نمیگذارد اون حس بیاید... چون روانشناسی را بلد است.
رائفیپور: آره. چون میرود طرف آنور. کنار گذاشته میشوی اصلاً تخیل میکنی، توهم میزنی، یک اتفاقاتی میافتند، این فهموشعوری بود که ایشان داشت. بعد ببین این را رهبری تأیید میکند، میگوید فراجناحیبودن ایشان، یعنی ببین جلیلی را هم درک میکند، حسن روحانی را هم درک میکند، که دیگر اینها دو سر یک جریان هستند.
خبر فوری: چون منافع ملی را درک میکند.
رائفیپور: آفرین. تکنوکراتها هم برایش میمیرند، اونهایی که تیم هواپیمایی ماهان دستشان است و کرمانیها به قولی خب، برایش میمیرند، اصولگراها هم برایش میمیرند، خرازی اصلاحطلب هم حال میکند ما با هم عکس داشتیم و نمیدانم فلان است، تشییع جنازۀ هاشمی هم میرود. خب ببین عاقل است. عاقل است. ببین من اگر من خودم در حکومت قرار بگیرم همین میشوم ها! من الان چون بیرون حکومت هستم من یک وظیفۀ دیگری دارم. من الان باید ایرادات را پیدا کنم بگویم و راهکار هم بدهم و خیلی اینها را هم خدمتتان عرض کنم اول خصوصی به آنها میگوییم. مثلاً همین بحثهایی که راجع به وزارت بهداشت داشتیم مسئول روابط عمومی وزارت بهداشت تشریف آوردند اینجا گفتم که آقا این این این انتقادات ما است، انتقادات ما ساختاری است، اصلاً ما نه با پزشکها مشکل داریم، نه هیچی، مخلص هرچه پزشک هم هست هستیم. من در این کرونا برای هیچ جا سخنرانی نرفتم هرجا پزشکها و پرستارها دعوت کردند رفتم، که قدردانی کنم. میدانم شبوروز برای اینها... ما یک ماسک روی صورتمان میزنیم دو ساعت نمیتوانیم نگه داریم. با آن لباس با آن شرایط سختی، شهید دادند. ساختار غلط است گفتم که دارد پزشکها را بد میکند برای مردم. گفتم آقا اینها، اینها را انجام بدهید ما مخلصتان هستیم. اول خصوصی گفتم خدا گواهه. وقتی میگویی آن وقت انجام نمیشود، باید چهکار کنیم؟ امامحسنعسکری به ما میگوید اول به برادر مؤمنت خصوصی بگو، اگر میخواهی نابودش کنی علنی بگو، اگر میخواهی به او کمک کنی خصوصی بگو. من شرعی این را هم رعایت میکنم. آقای کروبی، مجلس ششم را نگه داشته بود برای همین مملکت یا نه؟ مجلس ششمیها چه کسانی بودند؟ نصفشان آنطرف هستند الان. مجلس ششم را نگه داشته بودند. خب در سال 88 چه شد؟ همین روزنامههای راستی شروع کردند رقیب آرای باطله در انتخابات، رأی جومونگ در انتخابات از کروبی بیشتر بوده است، رئیس ستاد کروبی، کرباسچی رأیاش را به میرحسین موسوی در داخل صندوق انداخت. این است. بعد شما خودت جای کروبی شکست عشقی میخورد دیگر بندهخدا. بعد از آنطرف چهچیز را دارند به تو میگویند؟ یا مهدی شیخ مهدی، شیخ اصلاحات، آنطرف دارد به تو هویت میدهد. نمیروی؟ ببین نمیروی؟ این را برای تتلو هم گفتم، برای کروبی هم دارم میگویم. آدم هستند اینها کی میخواهند بفهمند این را؟ و من باور نمیکنم که اینها نمیفهمند. مگر میشود؟ چیزهای دیگر را چرا خوب میفهمند؟ اینها چرا در دودو تا چهارتای اقتصادی برای زندگی خودشان اینقدر ششدانگ هستند؟ میدانند کدام سهام را کی بخرند کی بفروشند؟ چقدر حواسجمع هستند، چرا به اقتصاد مملکت میرسد اینطور گند میزنند در آن؟ چرا برای بچههای خودشان حواسشان هست کدام دانشگاه درس بخوانند بعد چهکار کنند چطور زن بگیرند، دختر چه کسی را بگیرند که این خانوادۀ هزار فامیل شکل بگیرد. خب چرا اینها را بلد هستند؟ برای بچههای مردم ازدواج فراهم نمیکنند. حالا شاید بعضیها سکوت بکنند، من نمیتونم سکوت کنم. نمیتونم که به خدا کلی مزمزه میکنم، کلی میگویم یک وقت مردم دلسرد نشوند، یک وقت مردم فلان نشوند، امنیتمان به خطر نیفتد، ساختارهای کشور تضعیف نشود. یک هشتگی را من در اینترنت زدم گرفت، خالق یک سری از هشتگهای خاص هستم که حالا دوست ندارم بگویم خب یکی از آنها دارالمنافقین بود برای مجلس قبلی، آمدند در شفافیت فلان، یکی از همین اکانتها یک توهینی هم به من کرد. توهین کرد گفت این دارالمنافقین را نباید بزنی، خودش هم نقد داشت به آن مجلس ها! از آن انقلابیها بود. بعد یک سری از بچهها آمده بودند بهم نشان دادند. گفتنم ببین چه نامردی است مثلاً، گفتم راست دارد میگوید، من اینجا مجلس را گفتم دارالمنافقین و دیگه از آن هشتگ استفاده نکردم، بقیه دارند استفاده میکنند ها! من دیگر استفاده نکردم. گفتم خود مجلس را نباید بگویم، باید بگویم چند تا منافق در مجلس هست. ببین من ساختارها را بیاورید یکجا من تضعیف کرده باشم. همین الان دارم میگویم خب اطلاعاتیها را برای اینکه درست بشود از این ساختار حفاظت شود، سیاسی نشود، خدمت به مردم بکند باید از زیرنظر دولتها بیایند بیرون. باید حراست و حفاظت و چیزهای اساسی رویشان باشد، نظارت باید باشد توسط خود دستگاههای امنیتی به بهترین شکل ممکن، و به خدا این حرفها برای الان نیستش پنج سال است شش سال است دارم میگویم بعضیها هم ناراحت شدند بعضی از آنها هم که واقعاً انسانهای سالمی بودند و عاقل بودند گفتند حرفت حساب است. خب یعنی چه، من را گذاشتهاند دانشگاه آزاد، چون در حوزۀ دانشگاه آزاد هستم خب حالا یک روز به تهرانچی فحش بده، یک روز به جاسبی. یک روز از این حفاظت کن یک روز از او، خب این یعنی چه آخر؟ این از بیخوبنیان باید حل شود. یعنی چه؟ کجا؟ همان زمان که پول دانشگاه آزاد خرج ستاد میرحسین موسوی شد، اشتباه بوده، پول شهریۀ دانشجوهاست، خداشاهده این حرام است. بروید شما بپرسید ببینید کدام مرجع تقلیدی میگوید من پرسیدم ها! دارم میگویم، فکر نکنید دارم برای خودم فتوا میدهم. همین الانش هم در این روزنامههایشان خرج عقدهگشاییهای سیاسیشان دارند میکنند، حرام است. آقا میگوید جنبش نرمافزاری، بسمالله دانشگاه آزاد روزنامههایش رسانههایش باید بروند آی... مگر دانشگاه آزاد قزوین در روباتیک جزء بهترینها نیست؟ بسمالله اینها را بلد کن کار کن، مقالات، فلان. به تو چه نمیدانم یک روز تاجزاده این را گفته، نمیدانم رائفی آن را گفته فلان گفته. آی دانشجویان دانشگاه آزاد شما راضی هستید از پولتان این کارها را بکنند؟ بشوند پروژۀ، پروژۀ امنیتیها را ران کنند؟
در انتخابات سال 80 یادم نیست، یا به خاتمی رای دادم، یا توکلی
خبر فوری: بعد خود آن نیروی امنیتی هم انگار فرسوده میشود.
رائفیپور: اینقدر، نفاق را میبیند دیگر. میبیند مثل یک مردهشور دارد با او برخورد میشود، یک روز کافر باشد یک روز مسلمان.
خبر فوری: بحثی هم که حاتمیکیا در فیلم بادیگارد داشت همین بود دیگر.
رائفیپور: میگوید اعتقادم چه میشود؟ بابا این اگر همان لحظه کشته شود در یکی از مأموریتهایش میگوید من شهید هستم. بعد این شهید چطور حقالناس باید پس بدهم آنطرف. از من خواسته شد یکی را بزن. من در یکی از این کانالهای محرمانۀ، مد شده دیگر هرکس از مادرش قهر میکند الان یک کانالی میزند، بعد نوشته: «رائفیپور که با یکی از وزارتخانههای پولدار در ارتباط است و از آنجا پول میگیرد. با یک سری از سرمایهدارها در ارتباط است، پول میگیرد.» با یک سری از... با خودم میگفتم، دیروز بود دیدم این را، گفتم خدایا این چطور میخواهد آن دنیا جواب بدهد؟ بابا تو این را پخش میکنی، مگر میتوانی جمعش کنی دوباره؟ یک بابایی پشتسر یکی غیبت کرده بود اومد گفت ببخشید من را، در شهر شایعه کرد، گفت باشد یک شرطی دارد گفت یک مرغی بردار بیاور، مرغه را آورد ذبح کرد و گفت این پرهایش را بکَن برو در کوچه پخش کن. پخش کرد و فردا گفت حالا من را میبخشی؟ گفت حالا برو پرها را جمع کن بیاور، رفت چهار تا پر دیگر بیشتر نتوانست بیاورد. گفت بقیهاش؟ گفت من نمیتوانم. گفت هر موقع توانستی همۀ پرها را جمع کنی همۀ حرفها را هم میتوانی جمع کنی. چطور تو را من ببخشم؟ دیگر نمیتوانم راه بروم در این شهر. من میگویم درمورد سعید امامی میخوام قضاوت کنم میگویم که ببین اگر نفوذی نبوده باشد، در پازل نفوذیها بوده، حداقل ناآگاهانه، این دیگر اخلاقیترین والله چیزی که میشود گرفت چون همان موقع هم آن قتلهای زنجیرهای آسیب زد به رابطۀ ما با آمریکا. هر موقع ایران و آمریکا میخواستند به هم نزدیک بشوند ایران و غرب میخواستند به هم نزدیک بشوند، اسرائیل خراب کرد آدم دارد در ما. در آنها هم آدم دارد، آنور آیپک دارد، اینور هم... آقا داریوش فروهر را میخواهی بکشی؟ غلط کردی میخواهی بکشی. نه حتماً میخواهم بکشم. باشد. میخواهد بکشد. با تصادف بکشش. به این دقت کنید ها! تکه تکه، رودههایش را بیرون بکشی. الان یکی از همان تیم در کلابهاوس شروع میکند علیه ما لجنپراکنی. بعد چه کسانی دعوتش میکنند به او تریبون میدهند؟ حدس بزنید، اصلاحطلبها. چرا؟ چون فقط دارد به رائفی فحش میدهد. بابا دارید خودتان را به گند میکشید. چه کسی؟ آدمی که اتهام قتل دارد، جنایت دارد. یعنی شما فکر کنید تکهتکه کرده بودند اینها را. برای چه اینطوری کشتند؟ یا بیمار روانیاند، یعنی دوست دارند، لذت میبرند، اختلال دارند. یا اینکه نه، عمداً طوری کشتند که مثل بمب صدا کند تا خود آمریکا برود. زمان آلبرایت بود دیگر. خورد به هم دیگر، نگذاشت.
خبر فوری: کشیشها در اصفهان تکه تکه شدند دیگر...
رائفیپور: کشیشها، اهلسنت، همینطوری زدند. خب این پروژه است. بعد چه کسی پشتش است؟ من نمیگویم، عین صراحت رهبر انقلاب: «این کار اسرائیل است.» در جلسۀ 3 تیر میگویند ایشان که تمام مسئولین نظام نشستهاند. از من بپرسید من چه میگویم؟ میگویم قتلهای زنجیرهای هیچ ربطی به خاتمی ندارد. جریان راستیها میگویند به اینها ربط دارد. من تحلیلم این است به اینها ربطی ندارد. اسرائیلی است. اسرائیل میخواست ما این کار را بکنیم. چه شد؟ روابط خراب شد. میخواستیم با آلمانها رابطه برقرار کنیم، بحران میکونوس. یعنی هرجا میخواستیم با غرب ارتباط برقرار کنیم. الان رائفیپور تغییر نکرده، پنجشش سال است دارم میگویم ها! آن موشکهایی که گذاشتند، خمپارهاندازهایی که بلژیک میخواستند بفرستند، لو رفت. همۀ اینها کار تیم آقای سعید امامی بود. میگویم اگر... ببینید با این شرایط تو باز هم میگویی اگر؟ این که دیگر خیلی بدیهی است خیلیها میگویند. مثلاً آقای پورمسعود میگوید نه این بدیهی است. میگویم باز من به خاطر آخر و عاقبت یکخرده برایم مهمتر است احتمالاً از تو، شوخی بهش میگویم، میگویم اگر خودش عامل نبوده، در پازل است. بله در پازل هستی تو.
خبر فوری: و هنوز هم همین است؟
رائفیپور: همین، هنوز هم همین است. ببینید اسرائیلیها... حالا هرچقدرش را توانستید پخش کنید دیگر، نمیدانم، من بگویم بماند ثبت بشود، یک روزی شاید پخش بشود آدمیزاد از آخرتش خبر ندارد، از یک ثانیه بعدش خبر ندارد. اسرائیلیها خط قرمزشان این است؛ ایران ارتباط با دنیا نگیرد. همیشه چهرۀ کریه و سیاه از انقلاب گزارش بشود. برای همین امضاهای کار چیست؟ فیلمهای سینمایی تاریک و سیاه. این خط اسرائیلی است. هرجا ما خواستیم... اسیدپاشی اصفهان، این کار اسرائیلی است. چرا؟ چون زمان... یکی از خوبیهای دولت آقای روحانی این بود که توریست زیاد شد. من عرض کردم اینجا مثبت ببینم میگویم. توریست زیاد شد، اینها که آمده بودند تعجب میکردند. چون کلی بمباران تبلیغاتی... ببینید سر اوکراین دارند چهکار میکنند؟ بمباران تبلیغاتی شد. کشور امن، ارزان، برای آنها خیلی ارزان بود ایران خرید دیگر، ارزانترین مقصد برای خرید در دنیا ایران است.
خبر فوری: راه دیگر ارزش پول...
رائفیپور: آره این است دیگر. بعد مردم مهماننواز، زیبا، کشور عالی، امن. خیلی از این توریستها در خیابان میروم شروع میکنم با آنها صحبت میکنم، میگویم اولین بارت است یا نه؟ بعد میگوید اولین بارم است میگویم که چه بود، چه شد به قولی؟ میگویند خیلی بهمان دروغ گفتند. تا جایی که یکی از این توریستها بلند شد رفت در اروپا یک اتوبوس کرایه کرد، روی آن تبلیغات زد که درمورد ایران به ما دروغ گفتند. در اروپا میچرخید. ببین چقدر به این آدم فشار آمده بود. احساس حماقت بهش دست داده بود که من رو احمق... چه بلایی سر من آورده این پروپاگاندای رسانهای که احمق فرضم کرده، پس من باید بروم مردم را آگاه کنم. با پول خودش بنده خدا. یعنی ما باید پول میدادیم... فلذا اینجا مثلاً ایدۀ من چیست؟ آقا سلبریتیهای گندۀ دنیا را با پول جمهوری اسلامی بیاور در ایران بچرخان. کرسرونالدو را برداری بیاوری بچرخانی. برداری بیاوری ایران را ببیند. آنجلیناجولی رفته یمن، بگو یک سر ایران هم بیا. بیا برو ببین. بعد بروند این را گزارش بدهند. این پول دور ریختن است؟ نهخیر. بیایند ببینند چه دورغهایی بهتان گفتند. برای همین اصفهان انتخاب شد که قطب گردشگری ماست. و این اسیدپاشی چرا در تهران نشد؟ بعد میدانید از کجا میگویم کار آنطرفی است؟ ولو توسط عامل داخلی انجام شده باشد، آدم دارند اینجا. از آنجایی که فردایش روزنامهها چه بود؟ تیتر روزنامهها چه بود؟ «آیا توریستها هدف بعدی اسیدپاشان ایرانی خواهند بود؟» اینها داشتند دلار میآوردند برای یک کشور تحریمی. نمیشد جلویشان را گرفت. رسانه شده بودند. اینستاگرامشان پیجش شده بود رسانه. فیسبوکشان شده بود رسانه. این خط اسرائیلی است. خط اسرائیلی در برجام سنگاندازی کرده است. این هست. خط اسرائیلی چی دوست دارد؟ خط اسرائیلی مدل ترامپ را دوست دارد؛ یعنی ما هستهایمان را از بین ببریم، هیچی هم به ما ندهند. این یک حالت ایدهآلش که ترامپ برایشان انجام داد. حالا میگویند بایدن، تو هستهایشان را که مطمئن شویم ندارند، اما تو تا جایی که میشود کمتر به اینها بده. این خواستۀ رژیم است. مثلاً فرقهسازی، اصلاً کار آمریکاییها نیست، آمریکاییها شعور فرقهسازی ندارند. فرقهسازی کار اسرائیل و انگلیس است در ایران. پدر این کار انگلیس است. برای همین شما در عراق خیلی جالب است جنوب دست انگلیسها بود، بالا، بغداد دست آمریکاییها بود دیگر بعد از اشغال عراق. بروید ببینید فرقهها از کجا زده بیرون؟ از بصره. جایی که این پدرسوختهها بودند. ما اینها را داریم میبینیم. میشود چین که دارد ابرقدرت میشود اقدام نکرده باشد به جذب جاسوس اینجا؟ میشود روسیه چهار تا آدم نخواهد پیدا کند اینجا سرخط کند؟ میشود مثلاً برای چین و روسیه و آمریکا و اسرائیل مهم نباشد چه کسی اینجا میخواهد به قدرت برسد؟ برای ما مهم است چه کسی میخواهد در عراق به قدرت برسد، میشود برای آنها نباشد؟ اگر هست، چهکار دارند میکنند؟ کجا هستند؟ من اینها را میبینمشان، ولو در هر لباسی باشند. میخواهد ریشو باشند، میخواهد به قولی یکجور چپهتراش کنند که مورچه بُکسواد کند روی صورتشان. میخواهد در هر لباسی باشد. من میبینم. و مردم را باید آگاه کنیم. دوقطبیهایی که درست میشود؛ آقا یههویی مانده مثلاً... الان مسئلۀ مملکت مثلاً مسئلۀ هخامنشیان است؟ یههویی کل کار مردم همهچیز تعطیل، قفلی زدند روی کوروش. خب چیست؟ میخواهند بگویند که ببینید این مذهبیها و این... ملیت و مذهب اگر کنار هم بجوشد باهم و یکی است، و باهم یکی است. به خدا یک فیلم هست، خیلی جالب است میخواهم بگویم تفاوت اینها اینجاهاست، من برای هیچکسی نوشابه باز نمیکنم، پنجاهونهشصت است، رهبری در جنگ میکروفن گرفته است دستش، شاید حتی لباس روحانیت هم تنش نیست، میگوید: «میگویند آقا ایران یا اسلام، ما داریم برای کدام میجنگیم؟ اصلاً این حرف غلط است. برای جفتش داریم میجنگیم.» ما ایرانی مسلمانیم، حتماً یک ورژنی، یک کاری روی اسلام کردیم، یک تغییراتی دادیم، نه که تغییرات بنیادین ها! یعنی خوانش ایرانی از اسلام یک خوانشی است که به فرهنگ و تمدنش میخورد. چه بسا آن بخشهایی از عقلانیت اسلامی که به آن فرهنگش میخورده پررنگتر کرده. علمآموزیای که ما... شیعه و سنی، ایران رو شما حذف کن ببینم چی از جهان اسلام میمونه؟ بخاری از ماست، صحیح بخاری. مسلم نیشابوری الان در نیشابور دفن است. شما دیگر اهلسنت دو تا کتاب دارند بهشان میگویند صحیحین، یعنی صحیح است؛ بخاری و مسلم. صاحبان صحاح سته، شش تا کتاب نمیدانم میگویند صحیح است، دو تایش خیلی ویژه، عموماً ایرانی. سه نفر برای عربها آمدند ادبیات عربی نوشتند، گفتند شما میدانستید حرف میزنید قواعد دارد زبانتان. از سه تا، دو تایش ایرانی هستند. در بحث تشیع که فراوان. خب میشود بگویی ایرانیها مؤثر نبودند در اسلام؟ یا بیایی بگویی نه فقط باز آن نگاه پانایرانیستی را بیارید. این غلط است. امروز به من بگویید بببینم اگر شما میگویید کوروش مثلاً تا مدیترانه رفت و فلان و اینجور چیزها، خب الان کی شما را تا مدیترانه برده؟ جمهوری اسلامی برده. رزمندههایت بردند. آنهایی که سربند "یا حسین" بستند، بردند. پس اینها یکی است. از این تمدن، از این مهد تمدن، از این فرهنگ، یک روز کوروش زده بیرون، یک روز ابراهیم همت، یک روز قاسم سلیمانی.
خبر فوری: اینها همه سردارهای یک تمدن هستند.
رائفیپور: یک فرهنگ هستند، یک تمدن هستند. آنموقع هم یکتاپرستی، اینموقع هم یکتاپرستی. آنموقع دقت در اخلاقیات، الان هم دقت در اخلاقیات. ما آدمهای اخلاقی هستیم، ما سیاوشمان رفته در دل آتش پاکیاش را اثبات کند. انگار این قصۀ فارسیشدۀ ابراهیم علیهالسلام است. رستممان وقتی میخواهد برود سراغ تهمینه میگوید: «فردا میآیم تو را به آیین برم.» میگوید نه اینجوری نه، من فردا میآیم خواستگاری میکنم از تو. خب ما در شاهنامه اینجوری یاد گرفتیم، در حافظمان این است، همهچیز همین است. ما فرهنگمان احترام به بزرگتر را داشتیم قبل اسلام، بعد از اسلام هم داریم. بله انحرافاتی بوده، گذاشتیم کنار. این تفکیک، مرض است. اگر آگاهانه نباشد، اگر اینها عوامل نفوذی نباشند، در پازل اینها هستند. پس بهتر است بکشند عقب وقتی سوادش را ندارند. برو یک گوشه بنشین کارت را بکن، بازیات را بکن، با نوههایت بازی کن. نمیروی با نوههایت بازی نمیکنی، نوههایت دارند با مملکت بازی میکنند، با مردم بازی میکنند. همۀ عرض من این است. این نگاه رائفیپور همین است که دارم میگویم. حالا تو به نظرت... بله من به لحاظ عقیدتی قطعاً به اصولگراها از نظر عقیدتی؛ نماز، خدا، پیغمبر، اهلبیت، حرم امامرضا، امامحسین نزدیکترم. در مردمداری؛ به اصلاحطلبها. چون چیست؟ جفتش درست است. اما حالا مردمداری به این معنی که هرچه مردم گفتند بگوید نه، تو راست میگویی؟ نهخیر. من خیلی صریح میایستم میگویم مردم، اینجا دارید اشتباه میکنید. ناراحت میشوید؟ بشوید. حرف حق را باید زد.
خبر فوری: بله، تحلیل است.
رائفیپور: تحلیل من این است دارید اشتباه میکنید. مردم! حق داشتید رأی دادید اما اشتباه کردید. حق داشتیم رأی دادیم اما اشتباه کردیم. من هم یکی از خودتان. اما توهین به مردم نکنیم. بدترین توهین به مردم، احمق فرضکردن مردم است. چون میگم این جمله کلیدی است: «میگفتی چهار تا برایت هنرمند میفرستادم!» من نمیدانم چرا صدایشان درنیامد! رسماً به تو فحش داده است. گفته چوپانتان است. اما یک نفر آنطرفی بگوید. اینها رسانه نمیفهمند، آنها رسانه میفهمند. باز رسانه که میفهمند آنها بیاخلاقی میکنند. ببینید احتمال اینکه مثلاً در کانال اصولگراییها مثلاً بزنند اینجور بدجور، کمتر است. واقعیت این است. این کمتر است. اما اینها هم درونشان دارند. فساد همه جا میتواند دربیاید، میتواند از درون سپاه دربیاید، میتواند از دولت دربیاید، هرجا، قوه قضاییه دربیاید. هرجا نظارت نباشد فساد هست. ما مردم را بیاوریم ناظر کنیم. کسی که پاک است چه باکی از محاسبه دارد. از محاسبه چه باک. بگو بیا من را رصدم کنید. من اینطرف آنطرف اعلام... من هرازچند گاهی که هیچکارهام داراییام را اعلام میکنم، میگویم آقا من یک ماشین دارم، یک پول پیش خانه. هرکس هرچی پیدا کرد جز این، مال خودش. خرج زندگیام را از کجا درمیآورم؟ قبلاً با یکی از رفقایمان عطاری داشتیم، آقای قاضیزاده هاشمی شد وزیر، فاتحهاش را خواند. چون عطاریها را شروع کرد جمع کردن. خودش بابایش عطار بوده! خیلی جالب بود. بعد جمع کرد. بعد یک مدت گفتیم خب چهکار کنیم، چهکار نکنیم، یکی از دوستانم گفت آقا ما یک کارگاهی داریم در باقرآباد یا باقرشهر، گفت بیاییم در کار بازیافت زباله. گفتم خوب است. اینها را یک دستگاه گرفته بودیم، این زبالهها تفکیک میشد، کارگر گرفته بودیم، بعد اینها را گرانول میکرد. که با آن همین نایلونهای زباله را درست میکنند. آقای حناچی شد شهردار دیگر آَشغالها را بیرون نمیداد. نمیدانم چهکار میکرد! حکایت اینها هست آقای در کلاهقرمزی که قصههایش را تعریف میکند میگوید اینجوری شد بعدش چی شد، فلان.
خبر فوری: آقای همساده...
رائفیپور: آره، خدا روزیرسان است. بعدش گفتیم چهکار کنیم، همه آن دستگاه را فروختیم و یک چیزی گرفته بودیم، یک جایی گرفته بودیم گفتیم چهکار کنیم، گفتیم گوسفند نگه داریم. من خودم نرفتم واقعاً سر بزنم. یکی از رفقا، به قولی ما سرمایهگذاری کرده بودیم و آن هم همینطور. همینطوری به قولی کار پیش رفت. آنموقع هم خب گوشت گوسفند گران شد و اینها، گفتیم خوب است هم تولید میکنیم و هم میشود فروخت دیگر. بعدش دیگر گوشت گوسفند هم آمد پایین و... بله به قولی هردفعه میگوییم ما چهکار میکنیم، هردفعه... من بعضی موقعها خانمم ازم میپرسد میگوید که الان مشغول چهکاری هستی؟ میگویم آقا روزیمان دارد میرسد الحمدلله. جز این اگر کسی هست بیاید بگوید ها! بگوید تو مثلاً...
خبر فوری: این را داری...
رائفیپور: آره یک برههای مثلاً من در مجمع تشخیص به من گفتند بیا اینجا مشاوره بده. مشاوره رسانه، گفتیم باشد. شروع کردیم مشاوره رسانه دادیم. یک روز به ما گفتند بیا فرم را پر کن. گفتم چی چی؟ گفت کسی که اینجا کار میکند باید فرم هم پر کند. فرم پر کردم یک روز رفتم دیدم یک چکی گذاشتند جلویم گفتند 800هزار تومان. تومان ها! گفتم این چیست؟ گفت بالاخره در جلسات شرکت کردی حقالجلسه است. همان جا پشتش را امضا کردم، گفتم ما اینجا بالاخره پذیرایی شدیم، میوهای چیزی آوردند، مال خودتان. گفتم مال خودتان، من نمیخواهم از بیتالمال به زندگیام وارد شود. خدا روزیرسان است. نمیگویم وضعم... متوسطم. متوسط به پایین حتی. محلی هم که زندگی میکنم بارها گفتم، علنی گفتم، گفتم من از اتوبان رسالت بالا نخواهم رفت. چرا؟ چون... به خانوادهام هم گفتم. گفتم اگر فکر میکنید من ماشین خاصی بخواهم بخرم. برای من آزاد است به کسی ربطی ندارد ها!
خبر فوری: بله کار خصوصی...
رائفیپور: برای اینکه کار خصوصی دارم میکنم به هیچکس ربطی ندارد. اما چرا؟ چون دوست ندارم از مردم فاصله بگیرم. چون برای همین مردم دارم حرف میزنم. ببینید ابراهیم حاتمیکیا یک روز بهش گفتم، یک جلسهای رفته بودیم دفترشان، ایشان دارد یک فیلمی درمورد حاج قاسم میسازد. از ما مشاوره خواستند، ما هم خدمتشان رسیدیم. گفتم شما آنموقعی که پایین بودی، خیابان ایران و آنطرفها بودی یک جور دیگر فیلم میساختی، رفتی سعادتآباد، برای سعاتآبادیها ساختی. همسایههایت که عوض بشوند...
خبر فوری: همان بحث روانشناسی سیاسی.
رائفیپور: بله، همه همین هستند.
خبر فوری: در محیط قرار میگیرند.
رائفیپور: چند درصد مسئولین مان بالا هستند الان؟
خبر فوری: آره دیگر، آقای روحانی در ماشین لبخند مردم را میدید.
رائفیپور: همه الان شدند همین دیگر. خب آقای سوپر انقلابی! آدم داریم سوپرانقلابی درمورد عدالتخواهی، اینها داد میزند، از مسئولین ما، بالاست. یک زمانی پاستور خط چیز بوده، یعنی آنجا بوده مبنا، الان آنجا نیست. واقعاً آنجا نیست. بعد تمام اینهایی که مجبوریاند در پاستورند بالاخره دفتر قانونند، یک دفتر بالا دارند.
وقتی مسئولان همه بالای شهر زندگی می کنند، اینها چطور می خواهند فکری به حال طبقات محروم جامعه بکنند؟
خبر فوری: دقیقاً.
رائفیپور: میخواهید با آنها جلسه بگذارید میگوید آنجا اذیت میشوی میخواهند ماشین پاشین را بگردند، بیا دفتر بالا. باور کنید در ماشین میخواهید بروید دفترهای اینها، چسبیده به صندلی، چون ماشین همینطوری است. ... صندلی میروی بالا. خب او میخواهد چطوری مردم را... به او بگو آلودگی، بگو معتادهای هرندی، بگو فلان. ببین میشنود ها! در تلویزیون... اما این فرق میکند یکهویی یک معتاد جلویش دربیاید. یک خفتگیر جلویش دربیاید، قفلی بزند به من پول بده. آن حس دیگر با خودت میگویی ببین دخترم در این خیابان میخواهد رفتوآمد کند. پسرم میخواهد بیاید برود. گوشیات را ببین آمدند گوشیات را بدزدند، کشیدی. خب آنموقع میفهمی. و الا در ماشین شیشهدودی نشستی مینشینیم از لبخند... خب امروز لبخندشان بالاست و اینها. خب آقا نکن من قیافهام این شکلی است.
خبر فوری: هپیفیس هستم!
رائفیپور: آره هپیفیس هستم. این است. ما باید این را مطالبه کنیم. بخواهیم از... گفتم، آقا تو یه روز کارهای... من اگر یک روز یک دولت بخواهم تشکیل بدهم، قلعهمرغی هست؟ همۀ مسئولین را برمیدارم میبرم آنجا، خانه سازمانی درست میکنم میدهم بهشان. میگم آنجا راحت... همانجا قلعهمرغی خواستید قدقد کنید بکنید. آنجا برمیدارم آنجا. چرا بالا؟ بالاشهر باهاش مقابله نمیکنم ها! من مارکسیست نیستم.
خبر فوری: بله مسئول مردم نباید آنجا باشد.
رائفیپور: من مارکسیستها را اصلاً قبول ندارم. من نگاههای آنشکلی ندارم.
خبر فوری: کسی که زحمت کشیده که بله.
رائفیپور: نوش جانش، مالیاتش را داده زحمتش را کشیده.
خبر فوری: از پول بیتالمال شما در ویلا بنشیدید 2هزار متر، آن حرف دارد.
- فاجعه است. بعد این اصالت پول در جامعه را به وجود میآورد. وقتی اصالت پول آمد، همهچیز پول، یعنی حتی مداحش هم میگوید برای پاکت ببینم کجا بروم کجا نروم. سخنرانش و منبریاش هم همین را میگوید. بعد بچهمان را کجا... الان خب بسم الله یک آمار بگیریم، خدا گواه است، یک جایی بلند شود این کار... اینقدر دوست دارم یک اختیارات اینطوری داشته باشم، مسئولین را بگویم این سیصد تا مسئول اینها ردهبالا هستند، مثلاً نمایندههای مجلس هستند، وزرا هستند، مثلاً چهارصد تا، بچههایشان کدام مدرسه دارند درس میخوانند؟
خبر فوری: ما یک کمپین "فرزندت کجاست" داشتیم.
رائفیپور: برای خارج. بچهات کجا درس خوانده؟ و کجا دارد درس میخواند؟ الان کجا دارد درس میخواند؟ بچه راهنمایی و دبیرستان. ببینم چندتایشان مدرسه مردمی رفتند. ببینیم دیگر، ببینیم چند تا. یک بحث درمورد خانم حداد عادل شد که ما بچهمان رسید... منصفانه آدم بگوید یک شیطنتی هم در آن شد، ایشان پسرش اصلاً در مدرسۀ خودش درس نخوانده، در فرهنگ درس نخوانده، ایشان خانمش میگوید که... همین که میگوید ضرورت است را میخواهم بگویم، میگفت: «پسر خودمان خواست رشتۀ انسانی انتخاب کند گفتیم اِ چرا نیست؟» منظورشان این بود. یعنی آن ضرورت را زمانی که خودت تا... "احساس سوختن به تماشا نمیشود، آتش بگیر تا بدانی چه میشم." این باید اتفاق بیفتد. میگوید فهمیدیم، برای بقیه زدیم.
خبر فوری: خیلی متشکرم از اینکه در این برنامه شرکت کردید.
مشروح این گفتگو را می توانید در ادامه ببینید و نظر بدهید.
مشخص میشود مملکت انسجام حاکمیتی ندارد
بعبارتی هیاتی اداره میگردد این برای کشوری بوسمت ایران با ۸۵ میلیون جمعیت وتنوع فرهنگی بسیار بسیار خطرناک وعاقبت وحشتناکی که حتی از بیان آن واهمه دارم درانتظار است
چقدر رررر طولانی فکر نکنم خود یاثر عرفات هم حوصله بکنه و بخونه
مسیر کشور با انتخاب من و شما اداره میشه. چرا درست فکر نمی کنیم و درست انتخاب نمی کنیم. البته سرویس های مخفی خارجی در بیراهه رفتن مردم نقش اساسی دارن. مثلا یک بار مردم به درستی رجایی رو انتخاب کردن . چی شد. به سرعت ترورش کردن.
خیلی فک زده دو خط خوندم فقط نظر دادم
کی گفته این ماله کش، محبوبه
از جانب مردم چرا نظر میدید؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
این مردک از گفتن این مزخرفات نون میخوره
مردک از روی نظرات و مثبت و منفی ها میفهمی که محبوبه یا نه؟
مانفهميديم شغل اين آقا چيه؟سخنرانى ميكنه يعنى چه
مفت خوره
اگر میخواندی میفهمیدی
از مصاحبه خوبتون ممنونم برنامه جالب مفصل و مفیدی بود
اگه مصاحبه رو دیدی و نفهمیدی اشکال از خودته. ولی اگه ندیدی و از روی پیش فرض نفهمیدی شاید مغرضی
در جواب کسی که گفته مفت خوره.میتونی ۵ دقیقه مثل ایشون سخنرانی بدرد بخور کنی. میتونی دو تا استدلال مثل ایشون بیاری. میتونی خودت رو با این همه آدم توی کشور روبرو کنی. میتونی روبروی۲ نفر آدم بنشینی و اونها رو با استدلال قانع کنی . میتونی اینقدر معروف باشی و مستاجر باشی. میتونی اینقدر معروف باشی و خودت رو گم نکنی. میتونی اینقدر معروف باشی و یک شغل دولتی نگیری.میتونی مثل ایشون جلوی کلی آدم گردن کلفتی با دست پر وایستی و حرف حساب خودت رو به کرسی بشونی.... مطمئنم از عهده هیچکدام از اینها بر نمیای . حالا بفرمایید مفت کیه ایشان یا .....
چه كسانى اينها رااينقدر بالا ميبرند؟مكر چند سالش هست كه اينطور راجع به جنك وانقلاب نظر هاى كارشناسى ميدهد اصلا زمان پيروزى انقلاب وزمان جنك اين آقا به دنيا آمده بوده ؟با اين زبان وسخنورى جرا نرفته حوزه علميه
با این منطق هیچکس نباید درباره جنگ جهانی اول و دوم نظر بده. همین قدر بی منطق و حقیرهستید!
ایشون کلا راجع ب همه علوم و فنون دنیا نظر میدن فقط کافیه برای منافع عده ای حرف بزنی تا ی تریبون دستت بدند ک بتونی بعنوان سخنران ساعتها اراجیف ببافی حتی اگه راه گشای مشکلات مملکت هم نباشه
این هموني نیست که به تتلو غبطه ميخورد خخخخخ👄👄👄👄👄👄👄👄👄👄
الحسود یا یسود...
حسود هگز نیاسود
لازم نیست کسی اون یا هر کس دیگری رو بالا ببره. مستدل حرف بزن و سخنران باش و از کسی هم نترس. خود به خود مردم به شما رجوع میکنن.
جناب در همه چیز تبحر داری لاقل در یه چیز تبحر داشته باشه نه در همه امور مثل این میمونه از دکتر قلب عروق بپرسن موتور ماشین خراب شده بر رو درستش کن خب مسلمه میگه من مکانیک نیستم ممکنه یهاطلاعات کمی داشته باشه ولی دیگه آنچنان نیست که کامل در مورد موتور بدونه پس لطفا در مورد یه مسله جامعه احضار نظر کن حالا میخوای رئیس جمهور شی بشو ما که حسود نیستیم تو این مملکت راحت در باند سیاسی قرار بگیری و هارت و پورت کنی و بیسواد باشی راحت رئیس جمهور ویا مسولیتی بهت میدن عمری از ما گدشته پسر هرکی میخوای باش آدم باش فقط
به شهید مطهری هم همینجوری اعتراض میکردن.
خودتون علم ندارید فکر میکنید همه مثل شما هستن. اصلا کی گفته شما میتونید نقدشون کنید؟ اینقدر اطلاعات دارید که نقدش کنید؟
استدلال شما آب دوغ خیاری چون توانایی آدم رو دست کم می گیرید. ایشان گفتند در مسائل مختلف تیم کارشناسی دارن. حالا جنابعالی می فرمائید نمیشه.دکتر قلب هم اگه دوست داشته باشه مکانیکی یاد بگیره مگه نمیتونه یاد بگیره.
طبق قانون و همچنین دستور رئیس جمهور، واردات خودرو از ادیبهشت باید آزاد شود/ اما شوربختانه مشاهده میکینم - شاید ندانسته- بخی از حاکمیت و دولت در دام بازی کثیف مافیای داخلی (همدستان دشمن تحریمچی) قرار گرفته اند و بجای اینکه دولت سبزدهم (با شعار مردمی) به صراحت اعلام کند پایان قانون اشتباه و منقضی ممنوعیت خودرو (دولت اعتدال دروغین)، اما با تاخیر و تعلل اعلام آزادی واردات خودرو، اثر روانی شوک ضد گرانی خنثی میکند! در واقع دولت - با سکوت و تعلل و..- بجای خنثی سازی جنگ روانی تحریمچی ظالم داخلی و همدستان مافیایی داخلی اشف دارد شاید ناخواسته در راستای جنگ روانی آتش کذایی تورم و گرانی دامن میزند!
██ یه وطن پرست با معرفت . . . ✌
کی گفته ایشون محبوب مردمه.اتفاقا اصلاهم محبوب نیست.تنفر تنفر
فشار بخور
بداز تغییرمعنایی واژه های مستضعف و..در سیستم ج اسلامی اینبار تفسیر واژه محبوبیت عوض شد راعفی پور محبوب ی اقلیت بیشتر نیس وگرنه ملت بیش ازقاجار از اعوان انصار سیستم موجود متنفره
(حالا خودش بگه چرا انقد شبیه عرفاته و تاریخ تولدش ب سالایی ک اون بزرگوار زیاد امدوشد داشت ب ایران میخوره)
این آقا یه شومنه که از طرف برخی بنیادها حمایت میشه و یه ارتش سایبری هم داره حرفای اونو تو رسانه ها پخش میکنه و لایک میزنه. هدفشون اینه که انتقادهاشون از زبان رائفی گفته بشه تا خودشون مورد حمله قرار نگیرن.
کدام افراد حق سخن از مسائل دین و مذهب را ندارند؟!
---
هیچ فرد بشری با نداشتن آگاهی کامل به شناختهای فرهنگ الهی اصیل دین داری و مذهب داری قرآنی یا با نادیده گرفتن این شناختها حق ندارد در باره ی مسایل دین و مذهب سخن بگوید یا نظر بدهد ؛ زیرا محرومیت از این آگاهی بی تردید این فرد و پیروان او را بحکم قرآن به گمراهی و بی دینی و لا مذهبی سوق می دهد و در قیامت آنان را بحکم خداوند در هشدارهای محکم و مفصل سر تا سر قرآن دچار همه ی پیامدهای شوم این محرومیت می سازد!!!
واقعا این حکومت از مخالف و اپوزوسیون خیلی شانس آورد. چقدر از مخالفان حکومت برای اینکه با حکومت مبارزه کنند ، می آمدند آهنگ های گوگوش و ابراهیم حامدی و سایر خواننده های آن طرف آب را گوش می دادن و با صدای بلند در خیابان پخش می کردند. الان مشخص شده همه این خواننده ها مهره صادراتی بودند و اپوزوسیون قلابی و دست شون با حکومت تو ی کاسه بود. تازه این ابله ها ادعای مبارزه و برعن دازی هم دارند واقعا نعمتی هستند برای مسئولان.
اینکه در جامعه ما امثال رائفی پور یا تتلو اینقدر بین جوونا طرفدار دارن نشون میده که در مسیر درستی نیستیم.
اینکه در جامعه ما امثال رائفی پور یا تتلو اینقدر بین جوونا طرفدار دارن نشون میده که در مسیر درستی نیستیم.
این مرد خیلی شبیه دکتر سید عرفات (ع) است.
خدا به دادت برسه اون دنیا.
حیف وقت که بزاری برای این آدم و حرفاشو بخونی یا از تلوزیون ببینین . فیلم تایتانیک رو برای برای 74 بار میبینیم اما پای حرفای این ها نمیششینیم
یچیزایی لیاقت میخواد
لیاقت شما هم کور شدن پای تایتانیکه
خودت ضرر میکنی . فکر میکنی برای کسی مهمه که تو بخونی یا نخونی.
چقدر وراجی
آقا امیر تصویری رو نگاه کن خیلی جالبه.
کی حوصله داره این متنو بخونه
توصیه میشود این متن را بخوانید تا با خصوصیات علی اکبر رائفی پور آشنا شوید
چقدر حرف زدی خخخخخ
برای من ثابت شد که تو صیغه زاده یاسر عرفات هستی.ممنون از خبر فوری.
ثابت شد شما مشکل روحی و شخصیتی شدید دارید و اطرافیانتون از زبان و اخلاق غیرانسانیتون رنج میبرن.
به قول معروف آب رو بریز اونجا که میسوزه،😂😂
صحبتم با همه مسئولین نظامه :
به این مردم دروغ تحویل ندید ،
فقط دروغ نگید
همه چی درست میشه
از همان اول معلوم بود که تتلو ها ساخته و پرداخته خودتان هستند
گفتن این چرندیات درد مردم مظلوم ایران رو از بین نمیبره. یه مشت دزد و دروغ گو مملکت رو به تاراج بردن.
بعضی نمیخواهند حقایق را قبول کنن. رایفی پور ادم روشن و اگاه و پرتلاشی هست.
اینکه تمام صحبتای ایشون درست باشه و شما حوصله خوندن مطالب رو داشته باشید یا نه یه حرفه و اینکه ایشون انسان پرتلاشی هستن و با پشتکار به این محبوبیت رسیدن یه حرف دیگه.
یه کم منصفانه نظر بدیم.
اگه با تشکیلات کارتو انجام بدی قطعا شما هم موفق میشی
ده دوازده ساله که صحبتاشو دنبال می کنم
واقعا کاردرست و متفاوت و فهمیده است.
حرف دل مردمو می زنه
کارش بیسته
عالی مختصر و مفید فقط به ضرر ما شد شیش تا فنجون قهوه خوردیم خواب مون نبره اخه برادر امپی تریش می کردی ؟
عالی استاد رائفی عشق عستن
اون موقع که استاد #رائفی_پور سعی میکرد با رفتارِ درست و پشتیبانی از تتلو نذاره کارش به اینجاها بکشه خیلیا فقط تخریب کردن استاد میدونست این آدم به لحاظ روحی تحمل فشارهای شمارو نداره و ممکنه چپ کنه و داشت کمکش میکرد
شما هم تو رفتار امروزِ این مردک شریکید، هولش دادین به این سمت
تُعِزُّ مَن تَشاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشاءُ
با تمسخر و توهین و تقطیع هیچوقت از عزت استاد رائفی پور بین مردم کم نخواهد شد...
مردک در مورد هر چی اظهار نظر میکنه
عزت و ذلت دست خداست و به هر کس که لیاقتشو داشته باشد بی حساب عنایت می فرماید .عاشق علم رائفی پور هستم .هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون؟
چقدر ما باید بیچاره باشیم، که امثال رائفی پور، مثل شریعتمداری در کیهان برای ملت ،دروغ ومحمل ببافد وبرای خودش سخن پراکنی کند، یا همون عباسی که خودشو دکتر میدونه ، ......جفنگیات اینا، به نام اظهار نظر ،چه دردی از جامعه را درمان میکند، جز اینکه هرکدام برا خودشون نوندونی باز کرده اند، ومثل قالیباف یخچالشون وحسابشون خالی، ودر آژانس تاکسی یا اسنپ کارمیکنند و....
راهم و مسیرمو از ایشون دارم
دوستانی که با بی انصافی نظر میدن، خواهشا برای یک بارم که شده یکی از سخنرانی های ایشون رو کامل گوش بدن
حداقل یکبار گوش کردند ک ب این نتیجه رسیدند شما خودتونو ناراحت نکنید
عالی
این آقا همیشه به نفع طرف قوی حرف میزنه تاحالا یک حرف عادلانه نزده نان ماله کشی را می خوره به همه چی هم نظر میده
کمتر خالی بندی ودروغ ببند به خاطر 4تامخاطب، خاله زنک بازی ومثل زنهای سرکوچه بودن خوب نیست،
با اینکه خیلی خیلی طولانی بود، ولی نشستم 5 ساعت این مصاحبه رو گوش دادم.
من هم با همه حرفهای رائفی پور موافق نیستم، اما باید بپذیریم که او الان یک سلبریتی و در حقیقت یک رسانه است که نفوذ زیادی هم در بین مردم داره
حالا این نفوذ رو از کجا به دست آورده، کاری ندارم، الان رائفی پور یک قدرت رسانه ای هست و اگر کسی نخواد این قدرت رو ببینه، توسط طیف وسیعی از مردم کنار زده میشه.
و خبر فوری این مطلب رو به خوبی فهم کرده. دمش گرم!
برای اینکه متوجه بشید درباره چه چیزی صحبت می کنم، به گوگل ترندز مراجعه کنید و اسم رائفی پور رو در کنار هر سخنران یا سلبریتی یا سیاستمدار دیگه ای که می خواهید شهرتش رو بسنجید جستجو کنید، به همین نتیجه خواهید رسید!
من خودم به شخصه مدیون استاد رائفی پور هستم کلا مسیر زندگیم رو عوض کرده تا عمر دارم دعاشون میکنم. ماشالله به همه مسائل جامعه اشراف دقیق دارن و خیلیا بهشون حسودی میکنن
خران در این مملکت جایگاه و عزت دارند که وضعیت این است، اگر فکر میکنید این ها ادم های به درد بخوری هستند به کشورتان نگاه کنید.
شما هم بفرمایید تا جمع خران تکمیل تر بشه
اون عزیزانی که محبوبیت رایفی پور رو میبرند زیر سوال به تایید و عدم تایید پیام هاشون نگاه کنند تا حساب کار دینشون بیاد😉
سایبری های آلبانی نشین هم بعضا میان گله ای لایک میکنن و نظر میدن. حرف اشتباه اشتباهه حتی اگر 90 درصد مردن باهاش موافق باشن. وضعیت جامعه آینه تمام نمای درک و فهم اکثریت جامعه است. بیایید گوسفند نباشیم.
پشت پرده این فرد برای انهایی که باید بدانند روشن شده فلذا نه وقعی به او می گذارند ونه به قول خودش صدا وسیما تریبون بهش می دهد ، این قبیل افراد شارلاتان هایی هستند که با اوهام زنده اند وبا وراجی مطرح ، استمرارشان کوتاه وزمین خوردنشان بسیار سخت ! با صدا بلندکردن و داد زدن به دنبال کسب وجهه اند غافل از این که ان انکر الصوات لصوت الحمیر .
خیلی خوشم میاد از این بشر . از نظر من بسیار هم محبوبه چون صحبت هاش با فکت میاره . هیچ صحبتی از ایشون پیدا نمیکنید که بتونید خلافش ثابت کنید . من به این موضوع کاملا مطمنم که با تحقیق صحبت میکنن
این آدم همونیه که میگفت جنگ اکراین به نفع ماست.
مملکت ریخته بهم. بی ثباتی و گرانی و تورم و نا امنی داره طغیان میکنه و این آدم تحلیل های خودشو داره.
به نظر من سواد این کار رو نداره. بیخود وقت براش نزارید.
این آدم به وضوح از سپاه خط میگیرد ، سپاه هم که در سایه حرکت میکند ، گاهی از احمدی نژاد حمایت میکند ، گاهی احمدی نژاد را میکوبد ، گاهی به خاطر نیاز روحانی را بلد میکند ، گاهی روحانی را میکوبد
جالب اینجاست که این بشر اصلا با صدا و سیما مشهور شد ، یادمون نرفته سخنرانی های چند ساعته این آدم از صداوسیما پخش میشد
وقتی طرف میگه بیسیم هم اجازه نمیداده بزارن توی دفتر ، یعنی خیلی حساس بوده که هیچ ردی از خودش به جا نزاره ، وگرنه هیچ آدمی به ذهنش این چیزایی که این میگه رو نمیرسه
چقدر جالب خودشو لو میده ، میگه سال 87 اولین سخنرانی هاش ، مردم بهش میگفتن این چه تصویر برداریه ، شما داری میگی به این تصویر نگاه کن ، طرف از یک خانومه داره فیلم میگیره ؟ خوب یک سوال این مردمی که داشتن تصویر برداری از سخنرانی شمارو نقد میکردن کی بودن؟ کی براش مهم بوده که فیلم شما درست فیلم برداری بشه؟ وقتی هنوز هیچ شهرتی نداشتین؟
طرف توی آمریکا از رادیو محلی یه چیزی در مورد ایرانی اصالتا یهودی میشنوه و اونو برای شما میفرسته ، چقدر هم باور پذیر چقدر هم عادی و طبیعی!!!!
من ۱۳ ساله که سخنرانی اش را گوش میدم ،کلیپ نمی بینم
مطالب اش خوبه کامل باید گوشداد
اگه مبانی این آقا رواج پیدا کنه همه مردم بدبخت میشن ، هیچپ ثباتی نخواهیم داشت ، نمیشه که شما امروز از فلانی حمایت کنی و فردا بگی اشتباه کردم ، هر حرفی زدی فردا پس بگیری بگی اون موقع نظرم این بود الان اینه ، شما اصلا به بلوغ سیاسی نرسیدی بعد میای ظریف رو نقد میکنی
پوپولیستی دیگر از جنس احمدی نژاد
با توجه اقدامات ضد منافع مردم مانند موافقت به ظاهر خیرخواهی از خودروسازها (اما در عمل حمایت از مافیا خودرو، یکی سرشاخه های فساد اقتصادی و عامل اتلاف جان و مال مردم عادی ایران و منافع ملی) که اظهارات و مخالفت نماد اصلی این جریان بانفوذ در ج.ا یعنی میرسلیم بوده! حزب مؤتلفه اسلامی (نامهای پیشین: جمعیّت مؤتلفه اسلامی و هیئتهای مؤتلفه اسلامی)، نماد یکی دیگر از اشتباهات مهلک در نظام ج.ا است، نفوذ این جریان های بازاری مثل دخالت نهادهای تخصصی غیر اقتصادی در در امور اقتصاد به صورت شبه مافیایی در ساختار نظام ج.ا است.//
رأس نظام باید ساختار سیاسی کشور پالایش کند، نظام به سمت یک الیگارشی انتصابی میرود و دیگر هیچ قدرت موثر نهادهای انتخابتی نیست/ نهادهای انتخباتی بستر نفوذ مافیای و مفسدان شده، بدترنی آن همین شوراهای شهر ورستا است که بسیاری از اعضایش ماشرکت در فساد زمین خواری و تخلفات تضییع حق الناس هستند. //
دموکراسی در ایران شکست خورده است بخاطر عدم بکار گیری اصول صحیح دموکراسی. مثلا حزب واقعی در ایران نیست بجز جناح و باندهای بدون مسئولیت که اسم حزب را یدک میکشند.
/
دادن پستهای غیر دموکراتیک به سران مافیایی در نهادها، عاقبت تعارض منافع دارد، سرمنشاء فسادهای عظیم، مثل مافیای قلدر ضد ایرانی خودرو، تایید همین است.
خیلی بیکاری
من عامدا- به دلایلی- برخی کلمات اشتباهی تایپ کردم!
طی سالهای اخیر،در خبرها مدام تکرار میشود که "رژیم سهیونیها" از بابت غنی سازی اورا نیوم و تجمیع چند تنی نگران است و از جمله اخیرا میگوید ایران فقط چند هفته مانده به توان شکافت هست ه اتی!!!
مگر هدف برجام چه بود؟
جز اینکه یکی شدیدترین سیستمهای نظارت و کنترل و محدودیت برای غنی سازی اورا نیوم بر ایران اجرا شد!
اما از جمله شما "رژیم سهیونیها" نبودید دائما کارشکنی کرده اید در برجام؟!
شماها نبودید حمایت کردید از کارهای عهدشکنی و ضد قانونی تراممممپپپپپ برای لغو و بی اثر کردن برجام؟! کل نیروهای مسلح عضو سپاه تحریم و ترو ریییت اعلام کردید!! حتی رحم نکردید به سرباز وظیفه ای که بعضا بخاطر اجبار قانون تن به سربازی داده! حتی رزمندگان دوران دفاع در برابر رژیم جنایکار و متجاوز صدام را به اسم تحریم سپاه، در لیست ترورییییست ها کرید! این ظلم بزرگ شما کردید و همچنان ادامه میدهید!
بارها حتی مخالفان نظام ج.ا آمدند کامنت گذاشتند در سایتهای معاند با چ.ا که شماها میخواهید سپاه تحریم کنید، چرا فله ای تحریم میکیند؟! سرباز وظیفه و رزمنده دوران دفاع جنگ ایران و عراق را چرا تحریم و ترورییسسست اعلام کردید؟!
چرا حتی اجازه ندادید اینتکس که کانال تبادل کالاهای بشردوستانه مثل دارو بود خنثی کردید با تحریمهای سوئیفت؟!
اما چکار کردند آن رسانه های فارسی زبان معاند ج.ا؟! تا توانستند سانسسسور کردند کامنتها را! بلکه اخیرا بسیاری حتی اجازه درج کامنت نمیدهند! یعنی حتی اجازه حاضر نیستند کامنتهای انتقادی در سایتشان وارد شود و بماند سانسسسور میکنند! حتی اجازه شنیدن انتقاد نمیدهید، بلکه جلوی درج انتقاد در پایگاه داده سایتهایتان بستید!
اکنون شما "رژیم سهیونیها" یکی عوامل اصلی احیای برجام هستید. یکسال است دولت بایدن اعلام کرده میخواهد برجام احیا شود، اما عملا راه غیر از احیای برجام میرود! اجازه اجرای برجام ندادند، حرف برجام 2 و 3 و .. میکنند! شماها حتی سر برجام 1 سه سال نه ایستادید در حالیکه این عهدنامه برجام 25 ساله است!
هر چند معلومست تندروهایی در سیاست و کاسبان تحریم در داخل ایران، دارند کارشکنی میکنند. اما امرییییکا و "رژیم سهیونیها" چرا حاضر نیستید تحریمهای ترامپپپپی به بهانه اینکه نوعش چیزی دیگرست بردارید! حتی عملا اجازه نمیدهید ایران از منافع برجام استفاده کند. اکنون کاسبان تحریم در داخل ایران به جان و مال و عمر و جوانی داخل ایران رحم نمیکنند و ه ر روز مشکلات معیشتی و اقتصادی درست میکنند! شما "رژیم سهیونیها" شریک جرم جنایت و ظلم مافیا و کاشبان تحریم داخل ایران هستید.
به عنوان یک ایرانی مانند اکثریت قاطع ایرانیان واقعی، خواهان احیای فوری برجام و جمع کردن این بساط ظلم تحریم فله ای به مردم عادی ایران هستم.
خیلی سعی کردم بخونم ببینم چی میگه ، متاسفانه مثل ترجمه گوگل بود متنش! سر درد گرفتم . سواد استاد رائفی که درش شکی نیست ولی ای کاش خبر فوری برای نویسنده و ویراستار گزارشاتش شرط قبولی در واحد دستور زبان فارسی می گذاشت
مطالب خوب و مفیدی بود
فقط طولانی بود
و جناب رائفی پور هم بیشتر جاهای مصاحبه فعل ها را بکار نبرده، بهتر بود در پرانتز ویراستاری میشد.
ممنون
روشنگرانه بود
درود بر یاسری پور دجال
بنام حق/
چگونه- ناخواسته یا نداسته- تصمیات مسئولان حاکمیت موجب رانت میشود؟
نمونه: با وجودی شخصا- مخالف ممنوعیت واردات کالاها هستم و معتقدم هر کسی از راه حلال ثروتمند شده، حق دارد از مزایای ثروتش برخودار شود- اگر بر فرض هم دولت و سایر نهادها تصمیم دارند برای کنترل و مدیریت ارز و حمایت از تولید داخل (امروزه بدحمایتی موجب فساد و احجاف به مصرف کننده و کاهش کیفیت و گرانی کالای تولید داخلی شده بطوریکه قادر نیستند در صورت صادارت با کالاهای خارجی رقابت کنند!)- صرفا بر ممنوعیت یک کالای گران و یا لوکس اقدام نکند، مثلا اگر مدل یا یک قیمت بالا از گوشی همراه ممنوع میکند، بایست با دادن مثلا یک ماه فرصت، تمام گوشی های فلان مدل شرکت خارجی و فلان قیمت را منوع استفاده کند و خط سیکارتها روی آن گوشی ها غیر فعال کند. اگر واردات خودرو و هر کالای دیگر فلان مدل یا فلان قیمت به بالا ممنوع میکند، با یک فرصت یکماهه، هر گونه استافده از آن خودرو و سایر کالا ممنوع کند، اگر کسی به قانون اعتنا نکرد، جریمه سنگین و توقیف طولانی مدت چند ساله آن گوشی یا خودرو کند، وگرنه بلافاصله با استفاده رانت اطلاعاتی عوامل نفوذی، برای آن کالا بازار سیاه درست میشود، آن وقت فلان مدل گوشی و یا خودرو قیمتش چندین باربر خارجی میشود و حتی مردم را به سمت دلالی مفسدانه بدان مکیشد و سرمایه مردم بجای صرف سرمایه گذاری در بانکها بورس و بازارهای مولد از ساختمان تا ازدواج، موجب اتلاف سرمایه ها در بازاری دلالی میشود و عوارضش تورم و گرانی و فساد و قاچاق.../
پ.ن: مسئولان رده بالا هر اتافق ناخوشایندی که احساست مردم جریحه دار کند واکنش فوذری و دستور رسیدگی میدهند (شاید بخاطر بازخورد تبلیغاتی و..) اما عجیب است تصمیمات رانتی و غیرعقلانی مثل مممنوعیت ناقص واردات یک محصول خارجی سکوت میکنند! رئیس دولت چگونه میتواند از عواقب رانتزای ممنوعیت آیفون باخبر نباشد، من از حدود فروردین متوحه شدم برخی به سمت خرید ایفون میرفتند، اما چون یک فرد معمولی بودم تعجب میکرد چرا یک جوان از طبقات متوسط و حتی پایین تر در ایران سی یا چهل میلیون پولش خرج میکند و اما پولها چرا صرف گذاری در کارهای مولد نمیشود؟! ممنوعیت آیفون هیچ مبنای منطقی ندارد، تقریبا همه ریزتراشه ها توسط غربی ها و متحدانش تولید میشود و تصمیات این چنینی جز ایجاد رانت و تب دلالی در میان مردم نیست./ یاد داستان کبکها سرشان زیر برف میکنند میفتم./ ایران در تله های بزرگ خودتحریمی و مافیای داخلی گرفتارست/همه میداند ریشه 43 ساله اشتباهات حاکمیتی در ایران چیست و امروز نسلهای سوخته متاسفانه به حساب دین و مذهب میگذارند چون اقلیتی بنام دین و مذهب حکومت میکنند و دشمنان اخلاقیات و همبستگی اجتماعی ایران به لطف حماقتها و اشتباهات حاکمیت داخلی و نفوذ مفسدان در حاکمیت، هر روز بیشتر بی اخلاقی و لاقیدی مذهبی میکنند./ فقر مزید بر علت شده...
این تحصیل کرده رشته حسابداری آن هم ناموفق این صحبت های دیگران را شاخ و برگ می دهد و دوباره باز گو می کند و سوادی هم ندارد
یک بیسواد به تمام معنا حیف وقتیکه گذاشتم مصاحبه راخواندم
داستان رستم اسفندیار اینقدرطولانی ھست من کہ ھیچی ازش نخواندم قرآن مجید بخوانیدکلام خداست
لطفا امثال این اسکل رو بزرگش نکنید
برنج مجانی انشاءاللہ بہ ھمہ ایران ھرماہ دادہ بسہ
تا قسمت فایل صوتی "ظریف" رو خوندم متوجه شدم که کلاً تحلیل هاش آبکیه و دیگه ادامه اش رو نخوندم به قول معروف مشت نمونه ی خرواره!
یه بار دیگه برو فایل صوتی رو گوش کن آقای لیلاز از ظریف می پرسه چرا اون حرف رو زدی که ما خودمان انتخاب کردیم که جور دیگه ای زندگی کنیم اونوقت ظریف در پاسخ به لیلاز میگه تو نظر سنجی ها قاسم سلیمانی از من جلوتره!
حالا اینکه چرا جلوتر بوده، آیا مردم آگاهانه انتخاب کردند یا احساسی اون یه بحث دیگه است ولی ظریف از این نظر سنجی نتیجه می گیره که مردم میدان را به دیپلماسی ترجیح دادند و اون جمله ظریف که بهش ایراد هم گرفتند بر می گرده به این نظر سنجی!
حالا شما داری میگی ظریف شاکی بوده که چرا سردار سلیمانی از من جلوتره؟!
تحلیل از این آبکی تر هم داریم؟!!!!
اینا شکمشون خیلی سیره. اشتهای حرف زدن دارند. خاویار اصل میزنن هر روز
از ایشان بپرسید کدام کتابهای علمی، اقتصادی و اجتماعی را خواندهاند؟
ایشون محبوب نیست . فقط تریبون به ایشون داده شده ! دریغ از یک حرف حساب در تمام این سالها ! هر چی گفته خودش بعد عوض کرده ! نون را هم به نرخ روز می خوره ! الان دیگه دلار چند را هم نمیگه ! تاریخ مصرفش تموم بشه میزارینش کنار
این آقا استاد خود خوانده بیسواد و همه چیز دان حرافی بیش نیست
این افرادی که در مورد آقای رائفی پور اینگونه نظر می دهند عمق مطالب ایشان را درک نکرده اند ودرک نخواهند کرد چون این افراد بی عار و راحت طلب هیچ کاری جز مسخره کردن دیگران ندارند . رائفی پور همه حرفهاش هم درست نباشه ، حداقل میهن پرست هست و این برای بنده کافی است. شما برای این کشور چیکار کردید ؟
شاید فردا همه مردم عوامل نفوذ را بشناسند اما نکته اصلی این است که افرادی طی سالهای گذشته پیوسته در جامعه نفرت منتشر کرده اند اما منافع اهل زر و زور وتزویر مانع از افشای چهره آنها شده است
سلام
تخصص داشتن و متخصص بودن با توهم داشتن تخصص و متخصص بودن بسیار فاصله داره.
ممکنه همه ی ما در موضوع یا موضوعاتی دچار اشتباه بشیم ولی بازگشت و دوری از اشتباهه که ارزش آفرین هست.
این برادر ارزشی ما هم دچار توهم تخصص شدن. خیرخواهانه اینکه در تمام امور مشاوره ندهند.
مراجع یا گیرنده ی مشاوره ممکنه شرایط اضطرار داشته باشه؛ طرف مقابل اگه در آن حوزه تخصص نداره، بهتره که وارد نشه. چرا که مشاوره اشتباه، موجب تنیدگی قاعده ی سازمانی یک سازمان، به انحراف کشیده شدن یک موضوع و به هم ریختن نظام فکری مراجع میشه.
مواظب گرمی چانه باشیم چرا که همیشه شنونده وجود داره.
کاسه لیسه نظام یا ماله کشه نظام همش رو مخه مثل حسن عباسی و اون سعید قاسمی کارشون تطهیر نظامه خوب پولی هم داره براشون
نه پس میخوای جیره خوار اسراییل و آمریکا و انگلیس باشه آلبانی نشین
چه ذهن دو قطبی داغونی داری آقای ایرانیم
میتونه آدم باشه
مصاحبه اقای رافعی پورازسخنرانی7ساعته ی فیدل کاسترو طولانی تره
سلام.بسیار انسان پخته و کارآمدی هستند ایشون.یه انسان متفکر،اجتماعی،جامع الاطراف،و مشخصٱ یک بچه شیعه منتظر که شخصٱ،با روشنگری هایش مفهوم انتظار را به آنانی که چشم به راه هستند را،نمایاند،و در حوزه سیاسی و جامعه پژوهی با تفکرات عمیق و جمعی اش که با همکاران مشاورش دارد،به حق برترین سخنران چندین سال گذشته است،و این نتیجه گیری به سهولت قابل تشخیص است،البته اگر شخصیت نظر دهنده ،شخصیتی بی آلایش،و به دور از رذایل اخلاقی همچون حسادت،بغض وحب دنیوی باشد،در هر حال عالی بودن ایشون اظهرالمن الشمس است،و تا باحال صحنه تحلیل ،تحلیلگر ژرفنگری چون استاد رایفی پور به خود ندیده است.
آلبانی نشینا این زیر غذا ریخته ، تا میتونید بخورید سیر شید ، به همتون میرسه
این آدم با عباسی و ازغدی سرو ته یک کرباسن فقط حرف زیادی میزنند و هیچ کاری دیگه بلد نیستند فقط سوپاپ اطمینان دوران خاص هستند
فقط حرف می زنه و داره حمایت میشه // اگر راست میگه مثل ما صبح تا شب کار کنه تو این گرونی و اجاره خونه اونوقت این حرف ها یادش میره آلزایمر میگیره