گزارش اکونومیست از درون خانواده ای که امارات را می گرداند
محمد بن زاید چه کسی را ولیعهد می کند و با سایر امیرنشین ها چه خواهد کرد؟
بسیاری از دیپلمات ها معتقدند که محمد در نهایت پسر بزرگش، خالد، را جانشین خود خواهد کرد و سالهاست او را برای این کار آماده می کند.
یک قرن پیش تعدادی از اعضای طایفه نهیان برادران خود را کشتند تا قدرت را به دست گیرند. ابوظبی در دهه 1920 چهار حاکم را به خود دید. گفته می شود که مادرسالاران خانواده از پسرانشان خواسته اند تا برای اجتناب از چنین درگیریهایی قسم بخورند. امروزه نهیانها به عنوان یکی از منضبطتر خانوادههای سلطنتی شبهجزیره تلقی میشوند که اختلافاتشان در خلوت حل و فصل میشود - که فاصله زیادی با خاندان سعود در همسایگیشان دارد.
نشریه اکونومیست نوشت: انتقال قدرت همیشه دشوار است. روز 13 می امارات متحده عربی درگذشت خلیفه بن زاید آل نهیان، رئیس خود را اعلام کرد. اگرچه او از سال 2004 این سمت را بر عهده داشت، اما یک سکته مغزی در سال 2014 او را تا حد زیادی از انظار عمومی دور کرد. اداره کشور به دست برادر ناتنی او، محمد بن زاید، ولیعهد ابوظبی افتاد. ابوظبی یکی از هفت امارت تشکیل دهنده امارات و تامینکننده اصلی سرمایه آن است. بر روی کاغذ، حاکم دوبی، در مقام نخست وزیر امارات، سمتی بالاتر از محمد بن زاید داشت اما در عمل او قدرتمندترین مرد بود.
در ادامه این مطلب آمده است: حکومت بالفعل او اکنون رسمی شده است. یک روز پس از مرگ خلیفه، حاکمان هفت امارت به اتفاق آرا او را به عنوان رئیس جدید انتخاب کردند. هیچ تغییر اساسی در سیاست وجود نخواهد داشت: رئیس جدید همان رئیس قبلی است. با این حال، صعود او بیمشکل هم نخواهد بود. اولین چالش انتخاب ولیعهد است. قانون اساسی امارات رویه ای مشخص برای انتخاب رئیس دارد. با این حال، در هر امیرنشین، مسائل جانشینی به خانواده های حاکم واگذار شده. این مسئله در ابوظبی که هر سه رئیس تا کنون از آنجا بوده، اهمیت ویژهای دارد: ولیعهد امروز احتمالاً رئیس دولت فردا خواهد بود.
پدر رییس جدید، زاید بن سلطان آل نهیان، که از زمان استقلال در سال 1971 تا زمان مرگش در سال 2004 حکومت کرد، 18 پسر از هفت همسر داشت. او به دنبال تقسیم قدرت بود. تأثیرگذارترین آنها شش فرزند از فاطمه، همسر سوم و مورد علاقه او، هستند. محمد بزرگ ترین آنهاست. اگر بخواهد بر اساس سنت پیش برود باید برادرش را وارث خود کند. نامزد پیشتاز، طحنون، رئیس قدرتمند امنیت ملی است که همچنین بر یک امپراتوری تجاری گسترده نظارت دارد.
اگرچه او اخیراً نقش عمومیتری پیدا کرده، اما همچنان مرد در سایه است. با این حال، او گزینه بسیار محتملتری نسبت به منصور، رئیس سابق یک صندوق سرمایهگذاری مستقل است که به دلیل ارتباط آن با یک رسوایی چند میلیارد دلاری با یک شرکت سرمایهگذاری دولتی مالزیایی، اعتبارش لکهدار شد. او همچنین باشگاه منچستر سیتی را خریداری کرده است. برادر دیگر، عبدالله، از سال 2006 به عنوان وزیر امور خارجه خدمت کرده که هرچند بسیار مهم اما بهترین تجربه ممکن برای اداره امور داخلی امارات نیست.
بسیاری از دیپلمات ها معتقدند که محمد در نهایت پسر بزرگش، خالد، را جانشین خود خواهد کرد و سالهاست او را برای این کار آماده می کند. اما عجله ندارد. در 61 سالگی، محمد می تواند انتظار حکومتی طولانی را داشته باشد. منسوب کردن برادر، به پسرش اجازه می دهد تا شاید در نقش معاون، رشد کند. خط جانشینی همیشه قابل تغییر است.
ضرب الاجلی در کار نیست. تصمیم او هرچه که باشد، بعید است تنش زیادی ایجاد کند. یک قرن پیش تعدادی از اعضای طایفه نهیان برادران خود را کشتند تا قدرت را به دست گیرند. ابوظبی در دهه 1920 چهار حاکم را به خود دید. گفته می شود که مادرسالاران خانواده از پسرانشان خواسته اند تا برای اجتناب از چنین درگیریهایی قسم بخورند. امروزه نهیانها به عنوان یکی از منضبطتر خانوادههای سلطنتی شبهجزیره تلقی میشوند که اختلافاتشان در خلوت حل و فصل میشود - که فاصله زیادی با خاندان سعود در همسایگیشان دارد.
این تصمیم روزی بر همه در امارات تاثیر خواهد گذاشت. قانون اساسی الزامی ندارد که رئیس اهل ابوظبی باشد: از لحاظ نظری، حاکم عجمان کوچک هم می تواند کشور را اداره کند. هیچ کس انتظار ندارد که چنین اتفاقی بیفتد، اما در روزهای اولیه فدراسیون، برخی از اماراتی ها فکر می کردند این مقام میتواند بین نهیانها و مکتومهای دبی جابجا شود. شاید دیگر تاریخ مصرف این تصور گذشته باشد. دوبی پر زرق و برق خارج از جهان عرب بیشتر شناخته شده است، اما ابوظبی قدرت را در دست دارد. اگرچه دوبی بزرگترین بخش از جمعیت 10 میلیونی امارات را دارد، ابوظبی تقریباً تمام ذخایر نفت و گاز و 87 درصد از زمین را دارد.
امارتهای دیگر نگران واگذاری قدرت به ابوظبی نیستند، بلکه نگران نحوه استفاده از آن هستند. برای چندین دهه، هر شیخ نشین آزادی زیادی برای تعیین خط مشی داشت. دوبی روابط اقتصادی قوی با ایران برقرار کرد. صقر القاسمی، حاکم قبلی راس الخیمه، شمالی ترین امارت، از ممنوعیت شاخه محلی اخوان المسلمین امتناع کرد. هیچ یک از این دیدگاه ها در ابوظبی خوشایند نبود، اما حاکمان دیگر امارتها، به ویژه دوبی، با غیرت از خودمختاری خود محافظت می کردند.
این شرایط در سال 2009 و پس از نیاز دوبی به کمک 10 میلیارد دلاری از پایتخت، به دلیل بحران مالی، از بین رفت. با این پول امتیازی بسیار عمومی را خریدند: بلندترین ساختمان جهان که قرار بود به عنوان برج دوبی شناخته شود، به افتخار رئیس ابوظبی به برج خلیفه تغییر نام داد. تقریباً همین اتفاق در محافل خصوصی هم رخ داد، زیرا موازنه قدرت بین دو امیرنشین بزرگ به سمت ابوظبی منحرف شد.
از آن زمان محمد کنترل بیشتری بر سیاست خارجی و امنیت پیدا کرد. نهیانها تجارت خود را از بانک گرفته تا انرژی و سرگرمی توسعه دادند. دیدگاههای او – جنگطلبی، بدبینی به سیاست تودهای، مخالفت با اسلام سیاسی و ایران – رویکرد کلی کشور را تعیین کرد که تخطی از آنها دور از ذهن بود. اماراتیها میگویند فضای بحث عمومی، نه حتی مخالف با سیاستهای دولت، در دهه گذشته بهطور چشمگیری کاهش یافته است.
با این حال، برخی در خلوت انتقاد میکنند. نقش امارات در جنگ یمن باعث نارضایتی در امارتهای فقیرتر شد که سهم زیادی از تلفات را متحمل شدند. اشتیاق ابوظبی به سیاست جنگ طلبانه رئیس جمهور دونالد ترامپ در قبال ایران، دوبی و سایر امارتها را آزار داد. برخی از اماراتیها میگویند از سرعت تغییرات اجتماعی، از جمله تصمیم ناگهانی برای تغییر هفته کاری از دوشنبه تا جمعه (روز تعطیل سنتی در اسلام) سردرگم هستند. به نظر میرسد همه این تصمیمات در ابوظبی گرفته شده و جای بحث چندانی ندارد. همیشه حرف از "همه برابرند و فقط یکی نماینده جمع است" بوده اما حالا به راحتی نمیتوان از برابری گفت.