نامه سرگشاده جمعی از اعضای هیات علمی فعلی و بازنشسته مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران:
مجموعه حکمرانی قادر به گفتوگوی عقلانی و اقناعی با شهروندان نیست/ در زمانه آرامش و صلح مخالفان خود را به رسمیت بشناسیم
جمعی از اعضای هیات علمی فعلی و بازنشسته مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در نامهای سرگشاده نسبت به اتفاقات رخداده بعد از مرگ مهسا امینی هشدار داده و نوشتند: آیا انتظاری بجا نیست که در زمانه آرامش و صلح مخالفان خود را به رسمیت بشناسیم تا در زمانه نزاع بتوانیم تعامل را جانشین تخاصم کنیم؟
مشروح این نامه به شرح زیر است:
ما جمعی از اعضای هیئت علمی فعلی و بازنشسته مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفة ایران وظیفة اخلاقی و دانشگاهی خود میدانیم که در مقام شهروندان علاقهمند به حفظ حاکمیت ملی و در مقام دوستداران فلسفه به آنچه این روزها در کشورمان میگذرد واکنش نشان دهیم.
در مقام شهروند، همه ما از آنچه بر سر مهسا امینی، یکی از زنان این کشور، آمده است داغدار و متأسفایم. در این اندیشهایم که چرا همچون بسیاری اتفاقات پیشین، مجموعه حکمرانی قادر به گفتوگوی عقلانی و اقناعی با شهروندان نیست و چرا در کمال تأسف، راهحل «سیاسی» برای مشکلات جاری وجود ندارد و هر تعارض و اختلافی نهایتاً باید صورت تخاصم به خود گیرد. حوادث اخیر بار دیگر نشان داد که دیوار بیاعتمادی میان حکمرانان و شهروندان، خصوصاً جوانان و نوجوانان، فاصله انداخته است؛ و این مایة نگرانی هر کسی است که دغدغه آینده ایران را دارد. جا دارد نخست حکمرانان این دیوار بلند و ستبر را به رسمیت بشناسند و سپس برای تخریب آن اقدام کنند. در این راه، البته دانشگاهیان و فرهیختگان کمککار و تأثیرگذار خواهند بود نه قوای قهریه.
اما در مقام دوستدار فلسفه، میدانیم که آنچه به شکل کنش خود را بروز میدهد ریشههایی در فکر و اندیشه دارد. جا دارد که از خود بپرسیم در فلسفه و مرام سیاسی مورد قبول ما، تعریف «مخالفت قانونی» چیست و وجود این مقوله علیالاصول مورد تأیید است یا خیر. آیا ما بر اساس مبانی فلسفی، فکری، ایدئولوژیک و مکتبی خود پذیرفتهایم که کسانی بتوانند در امن و سلامت و بهشکل علنی مبناییترین اصول فکری ما را در جامعه نقد کنند و ما در پاسخ به آنان بهجای توسل به عوامل «بیرونی»، در تبیین آنچه انحرافات فکری میدانیم، به دلایل «درونی» عرضهشده از جانب آنان پاسخ گوییم؟ آیا انتظاری بجا نیست که در زمانه آرامش و صلح مخالفان خود را به رسمیت بشناسیم تا در زمانه نزاع بتوانیم تعامل را جانشین تخاصم کنیم؟ آیا امر سیاسی و مقوله سیاستورزی تازه از آن هنگام شروع نمیشود که حاضر به تقسیم قدرت و مدیریت با مخالفان و منتقدان باشیم؟ در غیاب امر سیاسی، گفتوگویی نیز شکل نمیگیرد و برای امکانپذیر شدن امر سیاسی، بار دیگر باید به «مبانی» بازگشت. «اصل داستان خیلی ساده است»: «دیگران» را به رسمیت بشناسیم و به آنان گوش فرادهیم.
شاپور اعتماد، شهین اعوانی، حسن امیریآرا، بهمن پازوکی، مینو حجت، علی حسینخانی، مالک حسینی، امیرحسین خداپرست، سیدمسعود زمانی، حسین شیخرضایی، اسدالله فلاحی، رضا کوهکن، حسین معصومی همدانی، ضیا موحد، سیدحسین موسویان و سیدمحمود یوسفثانی امضاکنندگان این نامه هستند.
انشالله هرچه حکمران ظالم هست نابود شوند
دیگرانی در این مملکت وجود ندارد.
فقط خودی و غیر خودی.
خودی ها شامل آخوندهای تازی زاده اصالتا عراقی و یا لبنانی به علاوه جنایتکاران و مزدوران ساندیس خور داخلی
غیر خودی ها هم شهروندان مجوس ایرانی
نرود میخ آهنین در سنگ.
قانونی وضع بشه،که معترضین قادر به اعتراض باشد.مثلا،اعتراض به اختلاس،بیکاری،تبعیض،فاصله طبقاتی،حجاب واعتراض به درامدملیاردی ،درحالیکه اکثریت مردم محتاج نان شبند.اما شکستن شیشه ،تخریب اموال عمومی،سوزاندن وسایل نقلیه خصوصی وعمومی ،جرم سنگین محسوب بشه
قانون زیاد داریم. مثل همین قانونی که گفتین. منتها اجرای آنها سلیقه ای و مصلحتی است.
قانون مجازات عمومی قبل انقلاب، ۵۷ ماده بود کلا. قانون مجازات اسلامی الان، بالغ بر هزار و دویست ماده است. ولی آمار جرم و کیفیت رسیدگی، قابل قیاس نیست.
عزیزم جامعه دینی میگه اهل فلسفه کافرند واز روی علم به پیامبران ومعجزات ایشان به دیده شک مینگرند نسخه شما اگر عقلانی به نظر میرسه وعقل خودتون جای شک داره به قول عامیانه چی میگی عموجان
دوران فلسفهگرایی و فلسفه بافی سالهاست که به اتمام رسیده است فقط قدرت اقتصادی و قدرت نظامی حرف اول را میزند بقیه تقریبا همه کشک هستند.
و آنچه به گوش نرسد فریاد است بر مخالفان سپاه پاسداران کشور لعنت خدا ابدی باد بیشمار بیشمار بیشمار